X-MEN ORIGINS WOL WERIND (بازي وفادارتر از سينما)
نويسنده: ياشار ذولفقاريان
عوامل استديوي Raven، همگي از کاميک بوک خوان هاي حرفه اي و طرفداران دنياي X-Men هستند که پيش تر علاقه وتوجه شان را در قالب سري بازي هايX-Men Legends به اثبات رسانده اند. آن ها اکنون به کمک بازي جديدشان Wolverine نه تنها بار ديگر عشق خود نسبت به اين ابرقهرمان را نشان داده اند، بلکه با افزودن کمي عصاره از ديگر اثرشان يعني Soldier of Fortune، معجوني ساخته اند که شايد کمي ناقص باشد، اما همانند خود ولورين ،حداقل در کاري که انجام مي دهد بهترين است. وقايع بازي در قالب يک فلش بک، بين دو دوره نصب Adamantium در بدن ولورين مي گذرند. با وجود اين که بازي بر اساس فيلم هاليوودي به همين نام ساخته شده ، Raven سعي کرده وفاداري به کاميک اصلي را از دست ندهد.
در حالي که فيلم به بسياري از بخش هاي کتاب هاي اصلي و ارزش هايش توهين کرده يا بي توجهي نشان مي دهد؛ بازي قصد برقراري نوعي تعادل ميان فيلم و کتاب را دارد که باعث شده برخي بخش هاي قصه اش نسبت به فيلم تغيير کند. هر چند با افزودن شخصت ها و برخي وقايع مربوط به دنياي کاميک ها ، بازي اندکي به دنياي آن آثار نزديک تر شده ؛ اما داستانش به ملغمه اي از اين جا مانده و از آن جا رانده تبديل شده است. بخش هاي احساسي و تاثير گذارتر فيلم در اين جا به دموهاي خسته کننده و بي روح محدود شده اند و بخش هاي کاميک هم اصلا با وقايع فيلم جور در نمي آيند. البته قرار دادن Sentinel در بازي که فاکس و فيلم هايش کلا با آن ها مشکل دارند، جاي تحسين دارد! 3 دموي CG بازي هم واقعا ديدني و خيره کننده کار شده اند که وحشيگري ولورين را به بهترين شکل نمايش مي دهند.
متاسفانه باقي سکانس ها همگي با گرافيک خود بازي هستند و به مشکل عجيب و اساسي دموها يعني دوگانگي منجر مي شوند. در حالي که نيمي از دموهاي اين گروه کاملا In - Game هستند، نيمه ديگر با وجود استفاده از گرافيک داخل بازي از پيش رندر شده هستند (آن هم با کيفيت نسبتا ضعيف). اين امر به خودي خود خيلي بد نيست ؛ اما وقتي بازيباز لباس هاس ولورين را آزاد و به تن مي کند؛ تماشاي تبديل ناگهاني شخصيت با ماسک کلاسيک ولورين به نمونه عادي و هيوجکمني فيلم در دمويي با گرافيک In-Game ولي رندر شده، دو گانگي ناخوشايندي ايجاد مي کند. البته آشکار است که بازي براي همزمان شدن با فيلم مربوطه عجولانه کار شده و سازندگان نيت هم زمان (Real Time) کردن تمام دموهاي غير CG را داشتند؛ چرا که در بخش مرور منوي اصلي تنها 4 دمو قابليت پخش مجدد را دارند که 3تاي آن ها CG کامل هستند.
خوشبختانه داخل بازي از اين چندگانگي خبري نيست و بازيباز در قالب ولورين واقعي فرو مي رود. ضد قهرمان و ماشين کشتاري که همه در کاميک بوک ها دوستش داريم. نقش بستن عنوان بازي در ابتداي آن و انتهاي سقوط از هليکوپتر در لحظه اي که ولورين و چنگ هايش را بالا سر دشمني نگون بخت مي بينيم ؛ اعلام جهت گيري جسورانه Raven به مخاطبش است . اگر از رفتار ريو با دشمنان در Ninja Gaiden2 لذت برده ايد، مطمئنا از نابودي دشمنان ولورين مايوس نمي شويد. چنگ هاي او مانند سلاح هاي ريو همه چيز را مي برند و صفحه را خيلي سريع قرمز مي کنند. بازي موفق شده ولوريني را نشان دهد که نه تنها دشمنانش را واقعا شکار کرده؛ بلکه با استفاده از چنگ هاي خود و عوامل مرگبار محيط ، Fatality هاي ديدني خلق مي کند(از Finisher هاي مخصوص روي دشمناني که جان شان خيلي کم شده نيز نبايد گذشت.) کمبوهاي ولورين خيلي زياد و عميق نيستند و او اسلحه هاي مختلف هم جمع نمي کند، اما باترکيب چندين گروه حرکت هاي مختلف که با ارتقاي وي آزاد مي شوند؛ مي توان قدري به مبارزه ها تنوع بخشيد . هر چند بازي در انتقال حس قدرت و وحشيگري ولورين موفق عمل مي کند؛ اما سنگيني قدرت هاي او به شدت بر توانايي هاي دشمنان و هوش مصنوعي آن ها مي چربد . با آزاد شدن قابليت پرش و شيرجه از فاصله زياد، بيشتر رقبا به تعدادي کيسه گوشت متحرک در محيط تبديل مي شوند که ولورين مثل غورباقه از روي يکي بر روي ديگري مي جهد. در حالي که مبارزه با دشمنان عادي (کاماندوها ، سربازها و چريک ها) حداقل به لطف قابليت ترکيب انواع قدرت هاي ولورين بر روي آن ها خيلي خسته کننده نمي شود. مبارزه هاي يکنواخت و خسته کننده با شبه باس ها که يک باره و گاهي چندين بار در يک مرحله ظاهر مي شوند، واقعا فايده اي جز کش دار کردن بازي ندارد. تکراري شدن سريع اين گروه از مبارزه ها و جان زياد ميني باس ها نه تنها پيشبرد بازي را گاه وبي گاه متوقف مي کند؛ بلکه به ريتم کلي آن هم صدمات بسياري وارد مي سازد.
برخلاف اين ميني باس ها ، باس هاي (Boss) اصلي بازي هم سرگرم کننده تر هستند وهم خيلي تکرار نمي شوند. توجه به جنبه کيفي به جاي کمي در اين مبارزه ها ي کم تعداد ، هر کدام را به نبردي نسبتا منحصر به فرد تبديل کرده که در راس شان سواري گرفتن از Blob در فروشگاه شلوغ قرار دارد. متاسفانه مبارزه آخر بازي يک استثنا است و همانند نمونه سينمايي اش ، نااميد کنند از آب درآمده است . يک فرصت از دست رفته ديگر در رابطه با غول هاي بازي به نبرد با Sentinel بر مي گردد. غول عظيم الجثه اي که بعد از شکست روي زمين ، به هوا پرواز مي کند. ولورين هم خود را به آن چسبانده و Sentinel نوردي آغاز مي شود! در حالي که اين بخش مي توانست شبيه Shadow of the Colossus و کاملا قابل بازي طراحي شود.
منبع: نشريه بازي رايانه شماره30
/س
در حالي که فيلم به بسياري از بخش هاي کتاب هاي اصلي و ارزش هايش توهين کرده يا بي توجهي نشان مي دهد؛ بازي قصد برقراري نوعي تعادل ميان فيلم و کتاب را دارد که باعث شده برخي بخش هاي قصه اش نسبت به فيلم تغيير کند. هر چند با افزودن شخصت ها و برخي وقايع مربوط به دنياي کاميک ها ، بازي اندکي به دنياي آن آثار نزديک تر شده ؛ اما داستانش به ملغمه اي از اين جا مانده و از آن جا رانده تبديل شده است. بخش هاي احساسي و تاثير گذارتر فيلم در اين جا به دموهاي خسته کننده و بي روح محدود شده اند و بخش هاي کاميک هم اصلا با وقايع فيلم جور در نمي آيند. البته قرار دادن Sentinel در بازي که فاکس و فيلم هايش کلا با آن ها مشکل دارند، جاي تحسين دارد! 3 دموي CG بازي هم واقعا ديدني و خيره کننده کار شده اند که وحشيگري ولورين را به بهترين شکل نمايش مي دهند.
متاسفانه باقي سکانس ها همگي با گرافيک خود بازي هستند و به مشکل عجيب و اساسي دموها يعني دوگانگي منجر مي شوند. در حالي که نيمي از دموهاي اين گروه کاملا In - Game هستند، نيمه ديگر با وجود استفاده از گرافيک داخل بازي از پيش رندر شده هستند (آن هم با کيفيت نسبتا ضعيف). اين امر به خودي خود خيلي بد نيست ؛ اما وقتي بازيباز لباس هاس ولورين را آزاد و به تن مي کند؛ تماشاي تبديل ناگهاني شخصيت با ماسک کلاسيک ولورين به نمونه عادي و هيوجکمني فيلم در دمويي با گرافيک In-Game ولي رندر شده، دو گانگي ناخوشايندي ايجاد مي کند. البته آشکار است که بازي براي همزمان شدن با فيلم مربوطه عجولانه کار شده و سازندگان نيت هم زمان (Real Time) کردن تمام دموهاي غير CG را داشتند؛ چرا که در بخش مرور منوي اصلي تنها 4 دمو قابليت پخش مجدد را دارند که 3تاي آن ها CG کامل هستند.
خوشبختانه داخل بازي از اين چندگانگي خبري نيست و بازيباز در قالب ولورين واقعي فرو مي رود. ضد قهرمان و ماشين کشتاري که همه در کاميک بوک ها دوستش داريم. نقش بستن عنوان بازي در ابتداي آن و انتهاي سقوط از هليکوپتر در لحظه اي که ولورين و چنگ هايش را بالا سر دشمني نگون بخت مي بينيم ؛ اعلام جهت گيري جسورانه Raven به مخاطبش است . اگر از رفتار ريو با دشمنان در Ninja Gaiden2 لذت برده ايد، مطمئنا از نابودي دشمنان ولورين مايوس نمي شويد. چنگ هاي او مانند سلاح هاي ريو همه چيز را مي برند و صفحه را خيلي سريع قرمز مي کنند. بازي موفق شده ولوريني را نشان دهد که نه تنها دشمنانش را واقعا شکار کرده؛ بلکه با استفاده از چنگ هاي خود و عوامل مرگبار محيط ، Fatality هاي ديدني خلق مي کند(از Finisher هاي مخصوص روي دشمناني که جان شان خيلي کم شده نيز نبايد گذشت.) کمبوهاي ولورين خيلي زياد و عميق نيستند و او اسلحه هاي مختلف هم جمع نمي کند، اما باترکيب چندين گروه حرکت هاي مختلف که با ارتقاي وي آزاد مي شوند؛ مي توان قدري به مبارزه ها تنوع بخشيد . هر چند بازي در انتقال حس قدرت و وحشيگري ولورين موفق عمل مي کند؛ اما سنگيني قدرت هاي او به شدت بر توانايي هاي دشمنان و هوش مصنوعي آن ها مي چربد . با آزاد شدن قابليت پرش و شيرجه از فاصله زياد، بيشتر رقبا به تعدادي کيسه گوشت متحرک در محيط تبديل مي شوند که ولورين مثل غورباقه از روي يکي بر روي ديگري مي جهد. در حالي که مبارزه با دشمنان عادي (کاماندوها ، سربازها و چريک ها) حداقل به لطف قابليت ترکيب انواع قدرت هاي ولورين بر روي آن ها خيلي خسته کننده نمي شود. مبارزه هاي يکنواخت و خسته کننده با شبه باس ها که يک باره و گاهي چندين بار در يک مرحله ظاهر مي شوند، واقعا فايده اي جز کش دار کردن بازي ندارد. تکراري شدن سريع اين گروه از مبارزه ها و جان زياد ميني باس ها نه تنها پيشبرد بازي را گاه وبي گاه متوقف مي کند؛ بلکه به ريتم کلي آن هم صدمات بسياري وارد مي سازد.
برخلاف اين ميني باس ها ، باس هاي (Boss) اصلي بازي هم سرگرم کننده تر هستند وهم خيلي تکرار نمي شوند. توجه به جنبه کيفي به جاي کمي در اين مبارزه ها ي کم تعداد ، هر کدام را به نبردي نسبتا منحصر به فرد تبديل کرده که در راس شان سواري گرفتن از Blob در فروشگاه شلوغ قرار دارد. متاسفانه مبارزه آخر بازي يک استثنا است و همانند نمونه سينمايي اش ، نااميد کنند از آب درآمده است . يک فرصت از دست رفته ديگر در رابطه با غول هاي بازي به نبرد با Sentinel بر مي گردد. غول عظيم الجثه اي که بعد از شکست روي زمين ، به هوا پرواز مي کند. ولورين هم خود را به آن چسبانده و Sentinel نوردي آغاز مي شود! در حالي که اين بخش مي توانست شبيه Shadow of the Colossus و کاملا قابل بازي طراحي شود.
منبع: نشريه بازي رايانه شماره30
/س