حديث«سبعه احرف» در محك عقل و نقل

در اين نوشتار با توجه به اهميت و جايگاه برجسته مسئله نزول قرآن و احاديث پيرامون آن ، از جمله حديث معروف سبعه احرف ، ديدگاه دانشمندان شيعي و بسياري از علماي اهل سنت ، نقد و بررسي شده است .در اين پژوهش ، برخي از روايات نبوي درمورد نزول قرآن بر سبعه احرف ، ارائه و سپس مهم ترين نظريات پيرامون معناي آنها مورد نقد قرار گرفته است. از اساسي ترين شبهات و اشكالات در روايت نزول قرآن بر سبعه احرف ، اختلاف در مضامين ،روايات نافي احرف سبعه ، كلي
يکشنبه، 24 آبان 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حديث«سبعه احرف» در محك عقل و نقل
حديث«سبعه احرف» در محك عقل و نقل
حديث«سبعه احرف» در محك عقل و نقل


 

نويسنده: سيد محمد فتحي(*)




 

چكيده :
 

در اين نوشتار با توجه به اهميت و جايگاه برجسته مسئله نزول قرآن و احاديث پيرامون آن ، از جمله حديث معروف سبعه احرف ، ديدگاه دانشمندان شيعي و بسياري از علماي اهل سنت ، نقد و بررسي شده است .در اين پژوهش ، برخي از روايات نبوي درمورد نزول قرآن بر سبعه احرف ، ارائه و سپس مهم ترين نظريات پيرامون معناي آنها مورد نقد قرار گرفته است. از اساسي ترين شبهات و اشكالات در روايت نزول قرآن بر سبعه احرف ، اختلاف در مضامين ،روايات نافي احرف سبعه ، كلي گويي و ابهام در اين روايات ، مخالفت آن با صحيحه زراره از امام صادق (عليه السلام) ، خبر واحد بودن روايت سبعه احرف نزد شيعه و تناقض در معنا و محتواي اين حديث است.
نويسنده با بررسي ديدگاههاي دانشمندان شيعه ، از جمله علامه طباطبايي ، آيت الله معرفت ، دكتر حجتي ، آيت الله ميرمحمدي و آيت الله خويي و همچنين پژوهش در معاني مختلف اين حديث ، با تكيه بر روايات مختلف ، نزول قرآن بر سبعه احرف را سخني نادرست و مجعول برشمرده است .
كليد واژه: نزول قرآن/حديث سبعه احرف/ سبعه احرف ـ معنا/سبعه احرف ـ نقد و بررسي /سبعه احرف ـ روايات متناقض / سبعه احرف ـ اهل سنت / سبعه احرف ـ دانشمندان شيعه

مقدمه
 

از جمله مباحث در خور درنگ و پژوهش پيرامون قرآن كريم ، مسئله نزول قرآن است و يكي از زيرشاخه هاي اين موضوع، حديث معروف سبعه احرف (هفت حرف) است كه در روايات اهل سنت ، بر آن ادعاي تواتر شده است . البته بايد تصريح كرد كه مسئله نزول قرآن بر هفت حرف ، از ديدگاه دانشمندان شيعي ، تا اندازه ي بسياري منتفي است؛ اما نزد علماي اهل سنت ، كمتر موضوعي است كه همچون اين مسئله ، معركه آراء و اختلاف نظربوده باشد ؛ به طوري كه تفاسير بسيار زياد وگوناگوني حول معناي آن ، ارائه شده است.
پرسشهاي چندي در پيوند با اين حديث ، سزاوار طرح است ؛ از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد:
آيا در اصل ، صدور چنين حديثي از زبان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قطعي و يقيني است؟اگر چنين است ،‌آيا خود پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در جاي ديگر ، مقصود خويش را از هفت حرف (سبعه احرف) بيان داشته اند؟
اگر نزول قرآن بر هفت حرف ، صحيح باشد، چرا صحابه پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) قرآن را بر هفت حرف ننوشتند يا در مصاحف خود روشن نكردند كه آن را بر پايه كدام حرف فراهم آوردند؟
آيا مصاحف طبق يك حرف نوشته مي شده يا بيشتر؟ اصولاً قرآن كنوني بر كدام حرف است؟ آيا در روايات شيعه ، چنين حديثي يافت مي شود يا خير ؟ و دهها پرسش ديگر از اين قبيل كه اميد است در اين پژوهش ، به بخشي از آنها پاسخ داده شود.

اهل سنت و حديث سبعه احرف
 

نزدعلماي اهل سنت ، كلماتي با تعبير سبعه احرف ، از پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) روايت شده است كه اگر چه در ساختار الفاظ با يكديگر متفاوت اند، اما از جهت محتوا ، ظاهراً متحد و متفق اند كه قرآن داراي هفت حرف است. تقريباً تمامي علماي اهل سنت ، در جوامع حديثي خود مدعي تواتر اين حديث شده اند.«زرقاني» نام بيست ويك نفر از صحابه را آورده كه اين حديث از طريق آنها از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) روايت شده است . اين عده از صحابيان عبارت اند از :
عمر ، عثمان ، ابن مسعود، ابن عباس ، ابوهريره ، ابوبكر ، ابوجهم، ابوسعيد خدري ، ابوطلحه انصاري ، ابي بن كعب ، زيدبن ارقم، سمره بن جندب ، سليمان بن ضرد، عبدالرحمن بن عوف ، عمروبن ابي سلمه ، عمروبن عاص ، معاذبن جبل ، هشام بن حكيم ، انس بن مالك ، حذيفه بن يمان‌، ام يعقوب ، (همسر ابوايوب انصاري).(9:ص218)
سيوطي نيز در نظر مشابه ، اذعان مي كند كه اين حديث از طريق جمعي از صحابه مثل : ابي بن كعب ، انس بن حذيفه بن يمان، زيدبن بن ارقم، سمره بن جندب و...(تا اينكه مي گويد : 21 صحابي اند ، وارد شده و ابوعبيده بر تواتر آن ، تصريح كرده است.(8:ج، ص163)
برخي از مهم ترين و گوياترين روايات نبوي در مورد سبعه احرف ، به شرح ذيل است:
1.حدّثنا سعيدبن عفير، قال : حدّثني اللّيث‌، قال : حدّثني عقيل عن ابن شهاب ، قال: حدّثني عروه بن الزبير، أنّ المسوّربن مخرمه و عبدالرحمن بن عبدالقاري حدّثاه أنّهما سمعا عمروبن الخطّاب يقول : سمعت هشام بن حكيم يقرأ سوره الفرقان في حياه رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فاستمعت لقراءته فاذا هو يقرأ علي حروف كثيره لم يقرئنيها رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم)
فكدت أساوره في الصلاه فتصبّرت حتّي سلّم فلبيّته بردائه فقلت : من أقرأك هذه السوره التي سمعتك تقرأ؟ قال : اقرأنيها رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) فقلت : كذبت: فإن رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) قد أقرأنيها علي غير ما قرأت فانطلقت به أقوده إلي رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم)فقلت :إنّي سمعت هذا يقرأ بسوره الفرقان علي حروف لم تقرئنيها . فقال : رسول الله : أرسله اقرأ يا هشام فقرأ عليه القراءده التي سمعته . يقرأ.فقال رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) كذلك أنزلت . ثمّ قال: اقرأ يا عمر فقرأت القراءده التي أقرأني . فقال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) كذلك أنزلت ، إنّ هذا القرآن أنزل علي سبعه أحرف فاقرؤوا ما تيسّرمنه.(3:ج6 ، ص228)
سعيد بن عفير ، روايت كرده است : ليث از عقيل ، از ابن شهاب از عروه بن زبير نقل مي كند كه مسور بن مخرمه و عبدالرحمن بن عبدالقاري از عمربن خطّاب چنين شنيده اند : هشام بن حكيم سوره فرقان را در زمان حيات رسول خدا در نماز ، قرائت مي كرد. به قرائت وي گوش دادم . متوجه شدم كه سوره فرقان را با وجوه متعددي قرائت مي كند كه با وجهي كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) به من تعليم داده بود، تفاوت دارد.نزديك بود كه درحال نماز با وي درآميزم؛ ولي منتظر شدم تا نمازش را به پايان رساند. عبايش را بر او پيچيدم و او را در هم فشردم و گفتم: چه كسي قرائت اين سوره را به تو ياد داده است؟ گفت : رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) گفتم : دروغ مي گويي . به خدا سوگند، رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم)همين سوره اي كه تو مي خواني طوري ديگري به من آموخته است . او را به نزد رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) بردم و گفتم : يا رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) من شنيدم كه اين مرد سوره فرقان را با وجوه متعددي مي خواند كه با ترتيبي كه شما به من تعليم فرموده اي ، تفاوت دارد. رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: هكذا أنزلت : سوره همين طوري كه هشام مي خواند ، از جانب خداوند نازل شده است. سپس فرمود: عمر تو بخوان. من همان طور كه آن حضرت به من ياد داده بود، خواندم . باز هم رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: هكذا أنزلت : سوره همين طور كه تو خواندي ، نازل شده است . آن گاه رسول
خدا(صلي الله عليه و آله وسلم)فرمود: «إنّ هذا القرآن أنزل علي سبعه احرف؛ يعني : قرآن بر هفت حرف نازل شده؛ به هر يك از آنها كه برايتان ميسر است ، قرآن را قرائت كنيد.»
2. حدّثنا خلّاد بن أسلم قال: حدّثنا أنس بن عياض ، عن أبي حازم، عن أبي سلمه ، قال : لا أعلمه إلا عن أبي هريره : أنّ رسول الله(صلي الله عليه و آله وسلم) قال : أنزل القرآن علي سبعه احرف فالمراء في القرآن كفر. ثلاث مرّات .(12:ج1 ،ص35)
ابوهريره : پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده و سه مرتبه گفت : مراء در قرآن ، موجب كفر است.
3 . عن أبّي بن كعب ، أنّ رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) لقي جبرئيل فقال له :أنّي بعثت إلي أمّه أميّين ،منهم العجوز و الشيخ الكبير و الغلام و الجاريه و الرجل الذي لم يقرأ كتاباً قطّ. قال : يا محمّد ، إنَ القرآن أنزل علي سبعه أحرف.(4:ج5، ص194)
ابي بن كعب: پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) جبرئيل را ملاقات كرد و به وي گفت : من بر امّتي مبعوث شده ام كه امّي اند در ميان آنان ناتوان و پير و غلام و كنيز هست و كساني كه قادر به خواندن نيستند . جبرئيل گفت : يا محمد ، قرآن بر هفت حرف نازل شده است.
4. أبّي بن كعب: قال النبيّ (صلي الله عليه و آله وسلم):أرسل إلي أن اقرأ القرآن علي حرف ؛ فرددت إليه أن هوّن علي أمّتي فردّ إلي الثانيه اقرأه علي حرفين ؛ فرددت إليه أن هوّن علي أمّتي. فردّ إلي الثلاثه اقرأه علي سبعه أحرف.(19:ج1 ، ص562)
ابي بن كعب : پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: جبرئيل ، به سوي من فرود آمد و گفت : قرآن را به يك حرف بخوان . من پاسخش دادم كه : بر امت من ، آسان گير ، بار دوم ، به من گفت: قرآن را بر دو حرف بخوان. من در پاسخش گفتم: بر امت من ، آسان گير . بار سوم ، مرا گفت : قرآن را بر هفت حرف بخوان.

يك حرف و معناي آن
 

يكي از بحثهاي مهم پيرامون اين حديث ، تفسير و معناي يك حرف است كه در رابطه با آن ، جدالهاي زيادي صورت گرفته و اقوال نقل شده در مورد آن بسيار زياد
است به طوري كه گفته شده و در اتفان به آن اشاره شده به 40 قول مي رسد . بعضي از مهم ترين اين نظريات به قرار زير است:
1. منظور الفاظ مختلف است كه داراي يك معنا هستند؛ يعني جايگزيني كلمات با يكديگر ؛ البته تا آنجا كه تغييري در معنا پديد نيايد و حكمي از احكام قرآن ، عوض نشود. مبناي اين نظر برخي روايات حديث سبعه احرف است . نمونه اي از آن به قرار زير است:
از ابي هريره منقول است كه پيامبر فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است. آن را بر هر حرفي بخوانيد ، در آن حرجي نيست ؛ ليكن آيه رحمت را به عذاب و آيه عذاب را به رحمت ، ختم نكنيد.(12:ج1 ، ص42)
2. وجوه هفتگانه لغات و لهجه هاي عرب : اين معنايي است كه اكثر علما و اهل سنت آن را پذيرفته و صاحب قاموس هم آن را تأييد كرده است. همچنين گروهي از متأخّران ،‌ از جمله : دكتر عبدالحليم نجار و مصطفي صادق رافعي نيز آن را بر ساير معاني ديگر ، ترجيح داده اند. بيان آن اين است كه قرآن به هفت وجه از وجوه لغات و لهجه هاي عربي ، نازل شده است؛ چون قرآن از هفت لهجه لغات عرب ، بيرون نيست . زيرا لهجه هايي كه در جزيره العرب تفوق و انتشار داشت ، به هفت لهجه عمده باز مي گردد كه عبارت اند از : لهجه قريش ، هذيل ، ثقيف ، هوازن ، كنايه ،تميم و يمن .(5:ص257)
3 . وجوهي كه به كيفيت تلاوت قرآن مربوط است. مثل : ادغام ـ اظهار ـ تفخيم ـ ترقيق ـ اماله و...
4. مراد از احرف سبعه هفت نوع اختلاف است كه البته اين هفت نوع اختلاف را به گونه هاي مختلف ، مشخص كرده اند؛ نمونه اي از آن مثل :
الف) اختلاف اسم از نظر افراد تثبيه و جمع و تذكير و تأنيث .
ب) اختلاف صرف فعل از نظر ماضي و مضارع و امر.
ج) اختلاف در اعراب .
د) اختلاف در نقص و زيادت.
ه) اختلاف در تقديم و تأخير.
و) اختلاف در ابدال.
ي) اختلاف در كيفيت تلاوت:

نقد نظريات پيرامون معاني سبعه احرف
 

سؤالات و شبهات بسيار زيادي پيرامون حديث سبعه احرف ، وجود دارد و عدّه زيادي از دانشمندان شيعه همواره با نظر ترديد به اين حديث نگريسته اند و برخي آن را كاملاً نفي كرده اند. دراين قسمت ، به بررسي اساسي ترين شبهات حول اين مسئله مي پردازيم :
1. اختلاف در مضامين روايت مذكور : اولين اشكال پيرامون اين حديث ـ كه با نگاهي كوتاه به روايات مختلف آن مطرح مي شود ـ اين است كه اين حديث ، حتي در طبقه صحابه ـ كه نخستين طبقه اند ـ با تعابير و مضامين گوناگون نقل شده است. به عنوان مثال ، بعضي از آنها ، دلات دارد بر اينكه زيادي بر حرف واحد، به تدريج بوده و در برخي ، زيادي بر حرف واحد، در يك دفعه انجام گرفته و در برخي از رواياتِ تدريج نزول قرآن بر هفت حرف ، زيادي در دفعه سوم است.
بعضي از آنها دلالت دارد بر اينكه پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) با راهنمائي ميكائيل ، از جبرئيل درخواست كه خواندن قرآن ، تنها به يك حرف منحصر نباشد و براي وسعت و راحتي امّت ، روشهاي ديگري نيز تجويز شود؛ ولي بعضي ديگر دلالت مي كند بر اينكه جبرئيل بدون راهنمايي ميكائيل و بدون درخواست پيامبر ، خود به آسمان بالا رفت و رخصت آورد و اين عمل را تكرار كرده تا براي خواندن قرآن با هفت حرف ، رخصت صادر شد.
اختلاف ديگرـ كه قابل ذكر است ـ عدم تناسب جوابهاي پيامبر با سؤالات
مطرح شده است ؛ چنان كه در روايتي كه ابن مسعود آمده است ، مي خوانيم كه در تعداد آيات سوره ي اختلاف و گفتگو شد، اختلاف كنندگان به حضور رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) شرفياب شدند و حقيقت را از وي پرسيدند. علي (عليه السلام) با اشاره و فرمان رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم)فرمود: همان طور كه قرائت را فراگرفته ايد ، بخوانيد.(6:ص178)
مسلّماً ، بخشي از اختلاف اقوال در معناي روايات سبعه احرف ، به خاطر اختلاف مضامين آنها در سبعه احرف است والا اگر روايت سبعه احرف از متن واحدي برخوردار بود ، اين همه اختلاف آراء در معناي آن حاصل نمي شد.
2. روايات نافي احرف سبعه: رواياتي مبتني بر نزول قرآن بر سه حرف ، چهار حرف ، پنج حرف و ده حرف ، وجود دارد كه با روايت سبعه احرف ونزول قرآن بر هفت حرف ، متضاد است و معناي آن را نفي مي كند. در نتيجه ، اين سؤال مطرح مي شود كه اگر روايت سبعه احرف ، قطعاً از سوي پيامبر صادر شده اند ، به چه دليل ايشان در سخني ديگر ، نزول قرآن را بر سه حرف يا چهار حرف و... بيان مي دارند.
از طرف ديگر ، علماي اهل سنت ـ كه بر حديث مزبور (احرف سبعه) ادعاي تواتر دارندـ براي حديث نزول قرآن بر سه حرف نيز اعتبار خاصي قائل بوده و بر آن اعتماد كرده اند. اين حديث به قرار زير است:
عن سمره بن جندب ، عن النبي (صلي الله عليه و آله وسلم) قال: أنزل القرآن علي ثلاثه أحرف ، فلا تختلفوا فيه ؛ فإنّه مبارك كلّه ، فاقرأوه كالذي أقرأتموه .(20:ج2 ، ص52 ؛ 21 :ج77 ، ص152)
سمره بن جندب مي گويد : پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود: قرآن بر سه حرف ، نازل شده است؛ در آن اختلاف نكنيد . قرآن تمامش (سه حرف) مبارك است آن را آن گونه بخوانيد كه بر شما قرائت شده است.
حاكم مي گويد : اين حديث صحيح است و بخاري به روايت حسن از سمره ، استناد و مسلم به احاديث حمّادبن سلمه ، اعتماد كرده است.(18:ج2 ، ص233 ؛ 2:
ج5 ، ص22)
3. كلي گويي و ابهام روايات نقل شده ، خود نشانه اي از جهل و ضعف آنهاست ؛ زيرا اگر نزول قرآن بر هفت حرف صحت داشت ، جاي اين سؤال باقي مي ماند كه چگونه ممكن است كه پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم)خود حديث سبعه احرف را با الفاظي كلي و آن را واضح و روشن نساخته و پيرامون مصاديق آن ، توضيحاتي بيان نكرده باشد ، تا جايي كه براي آن ، اين همه تفسير ارائه شده است.(9:ص224)
4. شبهه ديگر، پيرامون اصل حديث و تواتر آن است . اين حديث آن گونه كه در تعريف تواتر لفظي مي خوانيم ـ كه تمام راويان ، حديثي را در تمام طبقات ، با الفاظ واحدي نقل كنند ، (10:ص170) ـ قطعاً تواتر لفظي ندارد؛ زيرا همان طور كه قبلاً نيز اشاره شد، با الفاظ گوناگون نقل گرديده است . تواتر معنوي ، يعني نقل حديث از سوي راويان با الفاظ متفاوت اما همراه با معنا و محتواي واحد(همان) نيز در مورد اين حديث ، به دلايل اختلاف در مضامين آن ـ كه قبلاً ذكر گرديد ـ و همچنين روايات نافي سبعه احرف ، غيرقابل اثبات است . حتي عدم تواتر در تمامي طبقات نيز از سوي بعضي از دانشمندان اهل سنت ، اذعان شده است و اين خود ، دليل ديگري بر عدم اثبات تواتر اين حديث است.
زرقاني مي گويد:...بايد توجه داشت كه شرط فراواني نقل كنندگان در سلسله سندـ كه سبب مصونيت از توافق بركذب است‌ـ بايد در تمامي طبقات راويان وجود داشته باشد . چنين شرطي اگر در طبقه صحابه باشد ، در طبقات بعدي نيست.(7:ج1 ، ص139) افراد ديگري چون دكتر ضياءالدين عتر ، حتي تواتر را در طبقه صحابه نيز قابل اثبات نمي دانند.(13:ص109)
5. سؤال ديگر پيرامون سند و متن حديث از لحاظ فقه الحديثي است. آيت الله معرفت مي گويد: اسانيد اين روايات از نظر وثاقت ، ثابت نشده است. (15:ج2 ، ص94) آيت الله خويي نيز در مورد اين مسئله ، اذعان دارد كه اصل روايت سبعه احرف ،
ثابت نشده و از طريق عامه نقل شده و آن روايتي مجعول است.(به نقل از 16: ص244)
از طرفي ، با توجه به تعريف حديث مضطرب ـ كه حديثي است كه از لحاظ متن ، مختلف نقل شده باشد، (14:ص70) ـ مي توان گفت كه حديث سبعه احرف مضطرب است و غرابت نيز دارد؛ زيرا يكي از معاني غريب در نزد محدثان آن است كه در متن آن الفاظ مشكلي به كار رفته باشد.(10:ص176) اين خود نوعي ضعف براي حديث به شمار مي رود و اين حديث با داشتن الفاظي مانند : نزول علي سبعه أحرف ، حديثي غريب به شمار مي آيد ؛ چرا كه بيش از 35 قول در معناي آن گفته شده است.
6. اشكال ديگري كه پيرامون اين حديث مطرح است ، مخالفت آن با صحيحه ي زراره از امام صادق (عليه السلام) است كه فرموده اند:إنّ القرآن واحد نزل من عندالواحد ولكن الاختلاف يجيء من قبل الرواه.(6)
همچنين امام صادق (عليه السلام) روايت رايج ميان مردم را ـ كه در آن ، مسئله هفت حرف مطرح شده تكذيب كرده و فرموده اند: كذبوا أعداء الله و لكنه نزل علي حرف واحد من عندالواحد.(6)
7. خبر واحد بودن سبعه احرف نزد شيعه : روايت سبعه احرف در منابع حديثي شيعه ، به ندرت نقل شده و آن هم در رتبه ي خبر واحد كه داراي ضعف سندي و دلالتي است .اين موضوع ذهن را به اين پرسش وا مي دارد كه اگر اين روايت متواتر است ، چگونه در منابع حديثي شيعه، از تواتر و كثرت ناقلان آن خبري نيست ؟ و چرا صحابه ي پيامبر از جمله ابوبكر يا حضرت علي (عليه السلام) كه بيشترين روايات مربوط به قرآن را حتي در كتب اهل سنت از پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) روايت كرده است ـ آن را از پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم) روايت نكرده اند و نامشان درسند روايت سبعه احرف ، كنار ديگر صحابه نيست؟
8. تناقض در محتواي حديث سبعه احرف : بزرگ ترين شبهه ي وارده بر اين حديث ، از منظر اين مقاله ، يك سو و يك جهت نبودن معنا و محتواي اين حديث
است. در مقايسه متن هر كدام با ديگري ، مي توان دريافت كه متن هر كدام ، داراي تفاوتهايي است و هركدام موضوع خاصي را بيان مي دارد. مشخص نيست كه آيا واقعاً حديث سبعه احرف ، اساساً مربوط به لفظ است يا معنا ؟ واگر مربوط به معناست ؟ آيا براي هر آيه ، هفت معنا قابل ترسيم است ؟ يا براي برخي از آيات چنين خواهد بود؟ اگر مربوط به لفظ است ،‌آيا مربوط به تمامي الفاظ است ، منظور چيست؟اگر منظور لغات و لهجه هاست ـ آن طور كه بيشتر دانشمندان اهل سنت آن را قبول كرده اند و از دانشمندان شيعه آيت الله معرفت ، دكتر حجتي و آيت الله خويي نيز آن را به عنوان بهترين تفسير ، از منظر اهل سنت دانسته اند ـ اين سؤال و سؤالات زيادي پيش مي آيد كه پس مصحف عثماني بر كدام حرف يا بهتر بگوييم بر كدام لغت و لهجه ، تنظيم شده است؟ آيا بر همه ي حروف سبعه بوده يا بر حرف واحد؟و آيا حروف ديگر نسخ شده و از بين رفته اند؟و آيا قرآن كنوني ـ كه منطبق بر قرآن عثماني است ـ بر اساس يك لهجه و يك قرائت و يك حرف است يا بيشتر؟
از روايات گذشته ، چنين بر مي آيد كه همان اختلافاتي كه عثمان را واداشت تا قرآن را به قرائت واحد منحصر كند و در واقع ، توحيد مصاحف را به وجود آورد ، در حال حيات خود پيامبر(صلي الله عليه و آله وسلم)نيز اتفاق مي افتاد؛ولي رسول خدا هر فرد را در قرائت خود تثبيت و تأييد مي كرد و به مسلمانان اعلام مي داشت كه اين گونه اختلافات رحمت و نعمت است.در صورت صحت اين روايات ، عثمان و پيروان وي چه مجوزي داشتند كه اين اختلافات را برطرف سازند و اين در رحمت را بر روي مسلمانان ، ببندند؟مسلمانان نيز بر اساس چه مجوزي گفتار رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم)را كنار نهادند و گفتار عثمان را مورد عمل و اجرا گذاشتند؟(6:ص182)
همچنين اگر منظور لغات و لهجه هاي هفتگانه است ، پس با روايتي كه از عمر و عثمان منقول است كه قرآن به لغت و لهجه ي قريش نازل گشته و نيز نهي عمر
ابن مسعود را از قرائت «عتي حين» و استدلال ، اينكه قرآن بر لغت قريش نازل شده ، چه كار بايد كرد؟ همچنين اين تفسير با روايت مخاصمه و منازعه ي عمر با هشام بن حكيم در مورد قرائت (با اينكه هر دو از قريش بودند) سازش ندارد و اصلاً اگر تفسير مزبور بر لغات و لهجه هاي عرب تكيه دارد، بنابراين بايد قرائت قرآن به هفت لغت و لهجه ، جائز و صحيح باشد؛ در حالي كه اين امر بر خلاف سيره تمام مسلمين است.
اگر مقصود ، جواز تبديل كلمات به مترادفشان است ، در اين صورت ، اعجاز قرآن و فصاحت و بلاغت آن زير سؤال مي رود و باز اين سؤال مطرح مي شود كه آيا بر اين اساس ، قرآن از تحريف مصون خواهد ماند؟
آيت الله خويي در بحثي پيرامون همين وجه از حديث سبعه احرف ، مي فرمايد: اگر مراد از اين وجه ، اين است كه پيامبر جايز دانسته اند كه كلمات قرآن موجود با كلمات هم معناي خود، جا به جا شوند ، اين احتمال موجب هدم اساس قرآن مي شود. قرآني كه معجزه ي جاويد و حجت بر همه مردم است ، هيچ عاقلي شك نمي كند كه اين كار موجب از بين رفتن قرآن و عدم اعتنا به شئون آن است و آيا هيچ عاقلي توهم مي كند كه پيامبر اجازه بدهد كه قاري سوره «يس» را چنين بخواند:
يس، الذكر الحكيم ، انلك لمن الانبياء ،علي طريق سويّ.(همان ، ص181)
سؤال ديگر اينكه ، اگر مقصود از سبعه احرف اجازه بر تبديل كلمات بود‌، چطور خداوند در قرآن مي گويد:(قل ما يكون لي أن أبدّله من تِلقاءِ نَفسي إن أتّبعُ إلّا ما يوحي إليّ(يونس 10)/15)
اگر مقصود از سبعه احرف ، هفت نوع اختلاف باشد ـ كه قبلاً ياد شد ـ در جواب بايد گفت : اين گونه تفسير در معناي حروف هفتگانه ، هيچ گونه دليل و گواهي ندارد؛به خصوص اينكه افراد مورد خطاب در روايات حروف هفتگانه ، اصلاً از اين گونه اختلافات اطلاعي نداشتند.
در ثاني ، روايات حروفي هفتگانه در اين معني صراحت دارند كه قرآن در ابتدا با حرف واحد نازل شده بود؛ سپس با درخواست پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) اجازه قرائت آن به هفت وجه رسيد. مشخص است كه يك حرف و وجه واحد، نمي تواند يكي از اين اختلافات نامبرده باشد . پس چگونه مي توان گفت كه مراد از حروف هفتگانه همان اختلافات هفتگانه است از طرفي ، اختلافات در ادغام و اظهار و روم و اشمام... قرآن را از لفظ واحد بودن، خارج نمي كند تا بتوانيم آنها را در رديف اختلاف در كلمه و حرف محسوس بداريم.(همان ، ص188)
اگر مراد ، ابواب سبعه يا فصول هفتگانه : امر ، زجر ، حرام ، حلال ، محكم ، متشابه و امثال باشد ، بايد گفت كه فصول قرآن بر اين هفت مورد محدود نمي شود .ممكن است انواع ديگري مانند ناسخ و منسوخ و... نيز از آن مجموعه ، به حساب آيد.
همچنين اين توجيه و تفسير با روايت ابي كريب ، معارض و متضاد است؛ زيرا او از ابن مسعود چنين نقل مي كند كه خداوند قرآن را به پنج حرف نازل نموده است: حلال ، حرام ، محكم ، متشابه و امثال.(12:ج1 ،ص24) و سرانجام اگر مقصود هفت بطن و معنا در قرآن باشد ، اين سؤال مطرح مي شود كه چطور با درخواست پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) مبني بر تسهيل وتوسعه بر امت خويش در الفاظ ، سازگاري خواهد داشت؟ زيرا در برخي از روايات بر تسهيل در الفاظ ، تصريح شده است.

ديدگاه علامه طباطبايي پيرامون سبعه احرف
 

علامه طباطبايي در نظري خاص ذيل آيه ي هفت سوره ي آل عمران ، در بحث محكم و متشابه قرآن و اينكه قرآن داراي مراتبي از معاني است ، به حديث سبعه احرف اشاره كرده ، معتقدند كه اين حديث مربوط به اقسام خطاب و انواع بيان است
ايشان مي فرمايند :
در حديث مروي از فريقين از پيامبر ،آمده است كه حضرت فرمود : قرآن بر هفت حرف نازل شده است . گر چه در لفظ حديث اندكي اختلاف است ، ليكن معناي آن
به طور مستفيض ، در احاديث زيادي از خاصه و عامه روايت شده است. راجع به معناي حديث ، اختلاف شديدي به ميان آمده كه شماره اقوال در آن تا حدود 40 مي رسد؛‌ولي چيزي كه كار را آسان كرده و به اختلافات خاتمه مي دهد، تفسيري است كه در خود اين روايات راجع به آن بيان شده است... در يك روايت از اميرالمومنين (عليه السلام) نقل شده : خداوند قرآن را به هفت قسم ، نازل كرد كه هر يك از آنها در رتبه ي خود ، كافي و شافي بوده ، هيچ كوتاهي و نقصي ندارند. آن هفت قسم اينهاست: امر ، زجر ، ترغيب ، ترهيب ، جدل ، مثل و قصص.پرواضح است كه از مجموع اين روايات ، روشن مي شود كه منظور از هفت حرف ، اقسام مختلف خطاب و بياني است كه قرآن شريف روي آنها نازل شده است.(11:ج3، ص174)

اشكال
 

هرچند بر نظر علامه نسبت به ديگر نظريات و تفاسير ، خدشه ي كمتري وارد است ، اما باز جاي اين سؤال باقي مي ماند كه با توجه به اينكه روايات حروف هفتگانه در اين معني صراحت دارند كه قرآن در ابتدا با حرف واحد نازل شده بود و سپس به هفت وجه رسيد ، كدام يك از انواع خطاب و بيان ، حرف و وجه واحد اوليه بوده است؟

ديدگاه برخي ديگر از دانشمندان شيعه حول حديث:
 

1.آيت الله معرفت
 

ايشان در بحثي پيرامون اين حديث ، پس از ذكر روايات اهل بيت (عليه السلام) در اين رابطه در كتاب «علوم قرآني» خود مي فرمايند : اين حديث از جمله احاديثي است كه در اين زمينه ، از ائمه اهل بيت(عليه السلام) نقل شده و موثق بودن اسناد آنها ثابت نشده است؛ چنان كه استاد بزرگوار آقاي خويي و پيش از وي استادش ، علامه بلاغي و ديگران يادآور شده اند.(15:ص87)
استاد معرفت پس از ذكر احاديث اهل سنت در اين رابطه، ذكر مي كنند كه مدلول و مضمون احاديث مختلف بوده و بااصطلاح تواتر كه وحدت مضمون در تمامي آنها شرط است ، سازش ندارد.(همان ، ص90) ايشان در نهايت ، تفسير حديث مربوط را لغات و لهجه هاي عرب مي دانند و آن را بهترين معني در اين باب بر مي شمارند.

2. دكتر حجتي
 

ايشان نيز در كتاب تاريخ قرآن ، پس از ذكر نظريات گوناگون پيرامون اين حديث در نهايت مي نويسند:
روايت نزول قرآن بر هفت حرف با بيش از 40 تفسيري كه درباره آن بيان شده است ... به هيچ وجه ، از نظر شيعه قابل استناد و قبول نيست ... به خصوص كه با روايت صحيحه امام صادق (عليه السلام) كه مي فرمايد:«نزل القرآن علي حرف واحد من عند الواحد» هم منافات دارد.(5:ص263)

3. آيت الله ميرمحمدي
 

آيت الله ميرمحمدي نيز در بحث سبعه احرف در كتاب تاريخ و علوم قرآن معتقد است :
مراد از هفت حرف ، معاني متعددي است كه در كلمات و آيات قرآني است؛ ولي مردم جز اندكي از آنها را درك نمي كنند.(17:ص66)

4.آيت الله خويي
 

ايشان اصلاً اعتقادي به حديث سبعه احرف نداشته ، آن را حديثي مجعول مي داند و در كتاب معروف البيان مي نويسد:
روايت نزول قرآن بر هفت حرف ، به معناي صحيحي بر نمي گردد وبايد طرد شود.(6:ص211)

سرانجام سخن
 

با توجه به شبهات ، سؤالات و اشكالات وارد شده پيرامون حديث و معناهاي مختلف ذكر شده و همچنين با توجه به روايت صحيحه امام صادق(عليه السلام) مبني بر اينكه الفاظ قرآن داراي نزول واحد و از نزد واحد است و تكذيب ايشان پيرامون نزول قرآن بر سبعه احرف وبا نظر به اين روايت نبوي كه «اگر با هم اختلاف پيدا نمي كردند» و نيز با توجه به ضعف سندي و متني روايت مذكور و تصريح بسياري از دانشمندان شيعه بر انكار آن ، بايد گفت : نزول قرآن بر سبعه احرف ، به خصوص در حوزه ي الفاظ ، سخني نادرست و مجهول است وبر صحت آن حكمي نمي توان كرد.

منابع:
 

1. ابن جزري ، النشر في القراءات العشر. قاهره: مطبعه مصطفي محمد.
2. ابن حنبل ، احمد . مسند . بيروت: دارالفكر...
3.بخاري ، ابوعبدالله محمدبن اسماعيل .صحيح البخاري . بيروت : دارالفكر.
4. ترمذي ، محمدبن عيسي. سنن . بيروت : داراحياء السنه النبويه .
5. حجّتي ، سيّد محمدباقر .پژوهشي در تاريخ قرآن كريم. تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، چاپ پنجم، 1368.
6. خويي ، ابوالقاسم ، البيان في تفسير القرآن. انوارالهدي : چاپ هشتم ،1401ق.
7. زرقاني ، محمدعبدالعظيم . مناهل العرفان في علوم القرآن . قاهره : داراحياء الكتب العربيه ، 1362.
8. سيوطي ، جلال الدين عبدالرحمن ، الاتقان في علوم القرآن . منشورات شريف رضي.
9. شاكر ، محمد كاظم ، تاريخ قرآن (جزوه ي كارشناسي ارشد) . قم : دانشگاه قم ، 1382ش.
10. شانه چي ، كاظم . علوم وحديث . قم : دفتر انتشارات اسلامي ، 1381ش.
11. طباطبايي ، سيد محمد حسين. الميزان في تفسير القرآن. بيروت : مؤسسه العلمي ، 1394ق.
12.طبري ، محمّدبن جرير.(جامع البيان عن تأويل آي القرآن (تفسير طبري) . بيروت : دارالفكر ، 1408 ق.
13. عتر ، حسن ضياءالدين ، الاحرف السبعه و منزله القراءات منها. بيروت : دارالبشائرالاسلاميه ، 1409 ق.
14 . مامقاني ، عبدالله .تلخيص مقباس الهدايه . تحقيق : علي اكبر غفاري ، تهران : جامعه الامام صادق ، 1369ش.
15. معرفت ، محمد هادي ، التمهيد في علوم القرآن .قم : مؤسسه النشر الاسلامي ، 1412ق.
16. مؤدّب ، سيدرضا .نزول قرآن و روياي هفت حرف. قم: دفتر تبليغات حوزه علميه قم، 1378ش.
17. ميرمحمدي ، ابوالفضل ، تاريخ و علوم قرآن. قم : دفتر نشرفرهنگ اسلامي.
18. نيشابوري ، ابوعبدالله ، محمدبن محمد. المستدرك علي الصحيحين . بيروت : دارالمعرفه .
19. نيشابوري ، مسلم بن حجاج ، صحيح مسلم. بيروت : داراحياء التراث العربيه ، 20.1374. هندي ، حسام الدين . كنزالعمال في سنن الاقوال و الافعال . بيروت : مؤسسه الرساله ، 1405 ق.
20. هيثمي ، علي بن ابي بكر . مجمع الزوائد و منبع الفوائد . بيروت : دارالكتب العلميه ، 1408ق
*کارشناس ارشد،علوم وقرآن و حديث.
 

منبع: فصلنامه تخصصي مطالعات قرآن و حديث سفينه،شماره 21



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط