تجمل طلبی و رونق هنرهای زیبا (قسمت سوم)

بعد از معاویه، امویان، بنی عباس و همه پادشاهان اسلام، خواه در شرق و خواه در غرب دارای سریرها و تختهای گوناگونی بودند به حدی که رسوم کسرایان و قیصران را از یادها بردند
يکشنبه، 1 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تجمل طلبی و رونق هنرهای زیبا (قسمت سوم)
ابن خلدون همچون همیشه به توجیه‌گری رفتار معاویه می پردازد و می نویسد: عمر معاویه را به خاطر این عمل تخطئه نکرد، زیرا استدلال معاویه به یکی از مقاصد دین بود و اگر منظور ترک پادشاهی از اساس می بود، به چنین پاسخی درباره پیروی از کسرایان (خسروان) و اتخاذ روش آنان قانع نمی شد؛ بلکه او را به خروج از آن روش برمی انگیخت و منظور عمر از «کسرویت» اعمال ناستوده ای بوده است که ایرانیان در کشورداری به کار می بسته اند؛ از قبیل ارتکاب باطل و ستمگری و جفاکاری و پیمودن راههای آن و غفلت از خدا. معاویه پاسخ داد که مقصود از این جاه و جلال، کسرویت ایران و امور باطل ایشان نیست، بلکه نیت و قصد او در راه خداست و از این رو عمر خاموش شد. (1)
 
معاویه تمام آداب و عادات پادشاهان ایران و روم را یکی پس از دیگری زنده کرد، خانه کوچک پیامبر و زندگی ساده خلفای نخستین را به کاخ سبز مبدل ساخت، با کبر و نخوت چونان کسرایان بر اریکه قدرت تکیه زد، و برای انجام هر کار غیر متعارف و ناستودهای توجیهی مردم پسند می ساخت، ابن خلدون به نمونه ای از این بدعت و سنت شکنی، و توجیه آفرینی معاویه اشاره می کند و می نویسد:
 
ولی باید دانست که دولتها، سریر تخت مخصوص پادشاهان را به کار نمی بردند مگر هنگامی که به مرحله عظمت و توانگری و تجمل خواهی برسند. همچنین است کلیه شئون ابهت و جلال پادشاهی که در این مرحله پدید می آید؛ در حالی که در آغاز دولت و مرحله بادیه نشینی بدان توجه نمی کنند. نخستین کسی که سریر را در اسلام، به کار برد معاویه است که از مردم در این باره کسب اجازه کرد و گفت من فربه شده ام و نمی توانم بر زمین بنشینم، آنگاه به وی اجازه دادند که بر سریر بنشیند و سپس دیگر پادشاهان اسلامی از او پیروی کردند و بر تخت نشستند
 
بعد از معاویه، امویان، بنی عباس و همه پادشاهان اسلام، خواه در شرق و خواه در غرب دارای سریرها و تختهای گوناگونی بودند به حدی که رسوم کسرایان و قیصران را از یادها بردند.(2) کم کم انگشتری و چوبدستی مرصع و سایبان و زیورهای خاص و نگار جامه و ... نیز بر سریر افزوده شد.
 
عباسیان تحلیل درستی از ضعفها و آسیبهای امویان داشتند، به همین جهت خیلی زود توانستند بر آنان غلبه کنند. یکی از روات نقل می کند: در انجمنی از علما که در حضور منصور تشکیل یافته بود بحث به خلفای اموی و سیاست و علل سقوط آنان کشید. منصور به انتقاد بسیار از آنان و ستایش «هاشمه فرزند عبدالملک» پرداخت و افزود: نخستین های آنان با اقتدار بر امپراتوری ای که خداوند در اختیارشان نهاده بود حکومت کردند و توانستند کشورهایی را که خداوند به آنان سپرده بود حفظ و حمایت کنند؛ زیرا خود را در فضایی متعالی حفظ و از هرگونه کار زشت پرهیز می کردند، اما فرزندان آنان غرق در تجمل و مفاسد شدند و با رسیدن به قدرت اندیشه ای جز ارضای شهوات و جلوگیری از قوانین الهی به منظور دستیابی به همه لذتها در سر نداشتند... آنها خداوند و فرمانروایی را دست کم گرفتند و خداوند آنان را برای حکومت ناتوان ساخت.
 
گرایش به تجمل در بنی امیه از آغاز زیاد بود و میان اولین و آخرین آنها چندان تفاوتی نبود، گرچه در آغاز شرایط بگونه ای بود که بیش از آن مجال نیافتند، ولی هرچه زمان به پیش می رفت، فاصله این سیر انحرافی با راه پیامبر بیشتر می شد. عباسیان نیز با آنکه خود با آسیبها آشنا بودند، چون به قدرت دست یافتند از آن عوارض و بیماریها مصون نماندند.(3) و در سالهای پسین که به قدرت و ثروتی بی حساب دست نیافتند، در این زمینه حتی از امویان نیز پیشی گرفتند.
 
چنانکه زندگی پر از عیش و نوش «هارون الرشید»، موضوع داستانهای هزار و یک شب شد، و البته نوشته اند: «مهدی عباسی» در عروسی هارون و «زبیده»، جشنی برگزار کرد که کس به یاد نداشت. در آن روز ظرفهای طلا پر از نقره به مردم بخشید و چندان جواهر و زیور به عروس بسته بودند که توان راه رفتن نداشت. نقل شده است مهدی یک میلیون و سیصد و هشتاد و هشت هزار دینار برای این عروس خرج کرده است. (4)
 
کم کم این رویکرد به زینت و زیبایی و تشریفات، از حدود خلفا و سلاطین گذشت و به سطوح پایینتر سرایت کرد و دامنگیر وزرا و کارگزاران نیز گردید. نمونه هایی از این تجمل گرایی را در تاریخ زندگی وزیران و صاحب منصبان آن دوران، می توان مطالعه کرد.
 
«علی بن فرات» به جای برادرش «عباس»، به سال ۲۹۶ در پنجاه و پنج سالگی به وزارت رسید، «صولی» گوید: علی بن فرات وقتی به وزارت نشست حدود ده میلیون درهم طلا و نقره و ملک داشت و هیچکس در اول وزارت چنین نبود. از کسانی که هر روز بر سفره اش می نشستند به کاتب مخصوص از جمله چهار کاتب مسیحی بودند و به مدت بیش از دو ساعت انواع غذا را می آوردند و می بردند. کاخ وی دو آشپزخانه داشت: خصوصی و عمومی، در آشپزخانه عمومیش که برای دربانان وحاجبان و کارمندان جزء و غلامان و پیادگان بود، روزانه نود گوسفند و سی بز و دویست جوجه خروس ذبح می شد، و چند نانوا که شب و روز نان می پختند. اما در آشپزخانه خاص، خدا داند چند حیوان ذبح می شد، در آنجا آب را در کوزه های پلاس پیچیده، بسیار خنک می کردند و... در واقع کاخ وزیر خود یک شهر به تمام معنا بود تا آنجا که دو دسته خیاط مخصوص داشت (5)
 
به نوشته صولی از خصوصیات مجلس «راضی» آن بود که ندیمان راضی در حضور او مسابقه شرابخواری می گذاشتند و او خوشش می آمد و تحسین می کرد و می گفت اینان به شادی و نشاط افزایی مجلس ما چنین می کنند. هر یک از مسابقه دهندگان، پیاله اضافی را که می نوشید بلند کرده به راضی نشان می داد.(6)
 
به سال ۳۸۴ با مرگ «صاحب بن عباد» وزیر با تدبیر فارس، مزایده زشت و رسوایی در مورد شغل وزارت پدید آمد. یکی از والیان هشت میلیون درهم هدیه برای «فخرالدوله» فرستاد و درخواست شغل وزارت کرد. وزیر شاغل نیز شش میلیون درهم داد که در کار ابقا شود. سلطان از پیشکش هر یک دو میلیون بخشید و مقرر داشت که در کار وزارت متساویة شریک باشند، هر دو در یک طرف بنشینند، هر روز یکی امضا کند و آن دیگری مهر بزند، و در مورد سرداری لشکر بین خود قرعه بیندازند!(7)
 
با از یاد رفتن ارزشهای اخلاقی و آرمانهای دینی، منصب و مقام، زینت و مال، ملاک منزلت اجتماعی قرار گرفت. به همین جهت ذوق، هنر و دست آوردهای تمدن بشری در خدمت ارضای امیال نفسانی درآمد. آداب و رسوم ملتهای مغلوب، جزئی از فرهنگ دستگاه حکومت گردید. لباسهای زربفت و فاخر، ظروف سفالین و مفرغی و زرین، فرشها و دیوارهای نگارین، مایه تفاخر و خودنمایی و شکوه زندگی مادی شد. در منطقه گسترده ای از سرزمین اسلام بویژه عراق بطور گسترده ای آواز طرب و غنای نوین و شادی و رقص و باده گساری و انواع بازیها رواج پیدا کرد.
 
خلفای بنی امیه اگر می خواستند چیزی ببخشند موافق رسم و عادات عرب به وی شتر می بخشیدند؛ اما در زمان بنی عباس جایزه عبارت از بارهای سیم و زر و رخت و اسب با سوار خود بود. خلفای عباسی نیز نخست با احتیاط عمل می کردند؛ ولی خلفای پسین یکی بر دیگری پیشی می گرفت.
 
ابن خلدون می گوید عایدات مملکت، در عهد «رشید» سالیانه ۷۰۱۵ قنطار، ۱۰ هزار دینار بود. بنابراین مجموع عایدات بالغ بر ۷۰ میلیون و صد و پنجاه هزار دینار بود. که البته اکثر آن صرف عیش و نوش وخوشگذرانی می شد.(8) سرگرمیهایی چون بزم باده گساری، آوازخوانی، شوخ طبعی، نکته گویی، کبوتربازی، جنگ حیوانات با هم، شکار، تزئینات و هنرهای زیبا، برای اشراف متداول و متعارف گردید.
 
پی نوشت‌ها:
1- مقدمة ابن خلدون، ص ۳۸۹-۳۹۰.
2- مقدمة ابن خلدون، ج ۱، ص ۴۹۸.
3- متفکران اسلام، ج ۱، ص ۲۲.
4- تاریخ سیاسی اسلام، ج ۲، ص ۵۱.
5. همان، ص ۱۱۶ به نقل از کتاب الوزراء.
6- همان، ص ۱۷۳ به نقل از کتاب الأوراق، صولی، ص ۱۱، ۲۶، ۱۴۳، ۲۰۷۱
7- همان، ص ۱۱۵
8- همان، ص ۱۴۰.
 
منبع: تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمه الله، نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه،صص137-134، چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، تهران، 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط