مدنیت و تمدن غرب

فرهنگ و مدنیت و تمدن غرب در دوران جدیدش مؤخر بر تمدن اسلام است و به ظاهر مجموعه ای از تکنولوژی مدرن، اقتصاد قدرتمند، معماری و شهرسازی مدرن را در بردارد.
شنبه، 30 آذر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مدنیت و تمدن غرب
تمدن از نظر لغوی به معنای مدنیت و شهری شدن و در مقابل آن وحشیگری و بی تمدنی مطرح است و در اصطلاح، کلیه مراتب اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یک قوم و با ملت را در برگیرد که نمود عینی آن در رفتار و کردار و عملکرد آنان است. لذا تمدن غربی به معنای مجموعه ای از فرهنگ و اقتصاد و روحیات و عملکرد غرب و غربگرایان و تمدن اسلامی به مفهوم برآیندی از روحیات و عملکرد مسلمانان است. بدین ترتیب تمایزاساسی بین تمدن غرب و تمدن واقعی اسلام آنگاه مشخص می شود که قوم و ملتی به دستورات اسلام عمل کند.
 
فرهنگ و مدنیت و تمدن غرب در دوران جدیدش مؤخر بر تمدن اسلام است و به ظاهر مجموعه ای از تکنولوژی مدرن، اقتصاد قدرتمند، معماری و شهرسازی مدرن را در بردارد. سؤال اینست که چه خلا واقعی وجود داشته است که اکنون در راه احیای تمدن اسلامی هستیم و احیای تمدن اسلامی به مفهوم احیای چه تمدنی است. با اینکه قطعة تمدن غرب در اقتصاد غرب خلاصه نمی شود و تئوریسینها و مکتب نویسان غربی بعضا به فراسوی اقتصاد نیز اعتقاد دارند اما در غرب اقتصاد موتور حرکت و پیشنیاز و پیشتاز فرهنگ است و عقیده بر آن است که با تسلط بر اقتصاد، تخصیص بهینه منابع و حداکثر استفاده از طبیعت و رشد مادی مدینه نشینان، حوائج و نیازهای معنوی و کیفی و روحی آنان نیز برآورده می شود. اساس و ریشه صعود و نزول تمدن اسلام و تمدن غرب در تأمین یا عدم تأمین دو رشته نیازهای بشر است.
 
انسان دو رشته نیاز دارد: نیاز مادی و نیاز معنوی؛ هر چه نیازهای حقیقی انسان  بیشتر برآورده شود از نقص به کمال سیر می کند. اساس صعود و سقوط انسان در گرو نوع خواسته های اوست. اخلاق و دین و قانون همراه با حکومت و سیاست مسئول تعادل بخشیدن به نیازهای انسان است. انسان نیازمندترین موجودات است و برای رفع نیازهای خود با خود و خدا، انسانهای دیگر و طبیعت رابطه برقرار می کند. برای حصول کمال و تعادل باید به اندازه لازم و کافی با هر چهار عرصه فوق رابطه برقرار کند. فرهنگها و تمدن بشری چهارچوب نظری و عملی برای بقا و دوام و تنظیم این روابطند.
 
انسان برای تنظیم روابط خود نیاز به علم وشناخت دارد. باید از فنون و تکنیکها استفاده کند و ارتباطات خود را تحت نظم و قاعده در آورد. چگونگی و کیفیت دسترسی به علم، فنون و قواعد راه زوال و فروپاشی و یا صعود کمال انسان و جوامع انسانی است. تمدنها ممکن است با یکدیگر در تعامل و تبادل باشند و همدیگر را حمایت یا تکمیل کنند و یا با اتکای به نقاط قوت و ضعفشان درصدد سلطه و یا هضم یکدیگر برآیند.
 
دعوت پیامبر بزرگ اسلام در مکه، حکومت در مدینه، فتوحات اسلامی، سقوط ابرقدرتهای وقت به دست مسلمانان و پایه ریزی فرایندی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی به نام تمدن اسلام در پهنه بزرگی از جهان که اوج آن در قرن چهارم جلوه کرده است، مجموعه ای از سابقه تمدن اسلام است.
 
حرکت مجاهدان دین باور و درهم شکستن تمدنهای آن روز، از نیمه‌های قرن دوم هجری نشانه های یک حرکت نوین عمده فرهنگی است که در اثر گسترش اسلام به وجود آمد. معجزه بزرگ پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) این بود که از قومی با تعصبهای انحرافی و جاهل و با تمدن نازل انسانهایی می سازد که در نیمه های قرن دوم هجری یک حیات نوین علمی و فرهنگی و پایه های یک تمدن بزرگ را در جهان بنا می کند و در قرن چهارم به اوج خود می رساند؛ اما همین تمدن در اثر عملکرد حکومتها (جایگزینی ولایت و امامت با سلطنت) و پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فاصله گرفتن از عوامل پیش گفته به انحطاط گرایید. صعود و سقوط اسلام در اسپانیا به عنوان دروازه اروپا درس عبرتی است برای همه تمدنها. صعود و سقوط تمدن امروز غربی ریشه در قرون وسطی دارد. تمدن قرون وسطایی با اینکه به ماوراء الطبیعه اعتقاد دارد، (اعتقاد انحرافی): اما تمدن رهبانیت است و بقدر لازم به طبیعت ونیازهای مادی انسان محور عمودی) توجه نمی کند؛ لذا گسترش نمی یابد. جنگهای صلیبی، نخستین تقابل فرهنگ و تمدن غربی قرون وسطائی و تمدن اسلامی است. تمدن غربی قرون وسطائی در اثر جنگهای صلیبی و مواجهه با تمدن مقتدر اسلام رو به ضعف می گذارد و از درون آن، تمدن جدیدی عمدتا در ضدیت با تمدن غربی و توجه بسیار بیشتر به محور افقی طبیعت و رابطه با انسانها شکل می یابد. اما توجه به انسان معطوف به توجه به نیازهای مادی و جسمی انسان می شود (محور افقی و علوم تجربی نظیر فیزیک، و شیمی و اقتصاد، مردم شناسی و جامعه شناسی اهمیت و ارزش می یابد و فلسفه، الهیات، تهذیب نفس و اخلاق از اهمیت می افتد.)
برای تمدن غربی بهشت تنها منحصر به روی زمین است؛ لذا در تسلط و بهره برداری و بهره کشی از روی زمین آنچه می تواند انجام می دهد، بهشت روی زمین همان افزایش مصرف به عنوان رفاه بیشتر است. بشر متمدن غربی برای ارضای بیشتر خود به علاوه بر راههای مناسب در استخراج منابع کشور در راه استثمار (بهره کشی از انسان و استعمار حمله به کشورها و غارت اموال و دارائیهای آنان نیز دست می زند. استثمار و استعمار ابتدا در درون اروپا رخ می دهد و سپس به آمریکا و سایر کشورها سرایت می کند. بین استعمارگران جنگهای جهانی اول و دوم رخ می دهد و میلیونها انسان جان خود را از دست می دهند. قتل و غارت و نابسامانی و استعمار و استثمار جزئی از خسارات و هزینه های تمدن جدید است. علاوه بر آن بی رحمانه به استخراج طبیعت می پردازد (محیط زیست را به شدت آلوده می کند و تعادل طبیعت را در اثر استخراج و استفاده بی رحمانه به هم میزند) و اکنون تمدن غرب پس از چهارصد سال استخراج و استثمار و استعمار به بن بست رسیده است.
 
منبع: تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی رحمه الله، نمایندگی ولی فقیه در نیروی دریایی سپاه،صص108-105، چاپ و نشر عروج، چاپ سوم، تهران، 1393


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط