دزد ها، دزد به دنيا نيامدهاند
نويسنده: فرشته آلعلي و لاله فاضل
«دزد»؛ همه ما از اين واژه تصويرها و تصورهايي در ذهنمان داريم و حتي گاهي خاطرههايي همراه با ترس، خاطرههايي با دايره نامحدود از گم شدن کيف پولمان داخل اتوبوس شلوغ گرفته تا خالي شدن خانه و به قول معروف، جارو شدن هر آنچه داشتهايم. اما دزدي تنها در چارچوب اين رفتار و عملکرد قرار نميگيرد. دزد هميشه از روي ديوار خانه نميپرد و طلا و جواهر و تلويزيون نميبرد؛ دزدها هميشه آن قدر آشکار نيستند و جابهجا شدن ذرههاي کوچکي از مال از جيب صاحبمال به جيب کسي که حق داشتن آن را ندارد، يک دزدي است. ميگويند دزدي از باسابقهترين جرايم بشري است که خاص اين کشور و آن کشور و حتي اين آدم و آن آدم نيست. دزد همهجاهست و دزدي ميتواند در هر جاي اين کره خاکي اتفاق بيفتد. «موضوع ويژه» اين هفته ما درباره عوامل رواني و جامعهشناسي «دزدها» است...
• فقر فرهنگي: فردي که دزدي ميکند به هنجارها، رسمها، سنتها و قوانين و ارزشهاي فرهنگي جامعه تجاوز ميکند. فقر فرهنگي نقش اساسي در ايجاد جرم دارد. دزدان اکثرا بيسوادند و بيسوادان در اثر فقدان امکانات رشد فکري، براي پيشرفت و ترقي خود از شيوههاي ديگر فرهنگي مثلا توانمنديهاي جسمي بهره ميگيرند.
• نابرابري اجتماعي: طبقاتي بودن جامعه و نابرابريهاي اجتماعي، شهرنشيني و زاغهنشيني، گسترش بيرويه شهرها و انبوه جمعيت هر دو از عوامل جرمزا هستند.
• محيط خانواده: فرزندان خانوادههاي بزهکار، آمادگي زيادي براي بزهکار شدن دارند.
• معاشرت با دوستان ناباب
• مهاجرت از روستاها به شهرها: جوانان و خانوادههايي که به انتظار زندگي بهتر راهي شهرها ميشوند در مشکلات فراوانتري غرق ميشوند و چون به خواستههاي خود نميرسند، به کارهاي خلاف و غيرقانوني کشيده ميشوند.
• فقر عاطفي: رشد کودک يا نوجوان در خانوادههاي از هم پاشيده ارتکاب جرم را تسهيل خواهد کرد.
• ناکامي: جواني که در خانوادهاي فقير تولد يافته و سالها مورد بيمهري واقع شده، احتمالا در بزرگي به غارتگري اموال ديگران دست ميزند و اين امر براي او رضايتي را که همواره در جستجوي آن بوده فراهم ميکند.
• حسادت: گاه فرد با توجه به عدم امکان دستيابي به موقعيت و منزلت ديگران رشک و حسد ميبرد، پس سعي ميکند با دزدي به آن اموال دست يابد.
• تجربههاي دوران کودکي: حوادث تلخ دوران کودکي ممکن است از فرد شخصيت جامعه ستيز بسازد که در بزرگسالي او را به اعمال ضداجتماعي سوق دهد.
• پرخاشگري: فرد به وسيله پرخاش و اعمال ضداجتماعي ميخواهد انتقام ناکاميهاي خويش را از ديگران بگيرد.
• احساس ناامني: وضعيت مغشوش خانواده، ستيز و اختلاف بين پدر و مادر و رفتار خشونتآميز والدين، از علل مهمي است که جوان را دچار نگراني و ناامني کرده و جوان براي انتقام گرفتن از والدين به دليل محدوديتها و سختگيريهاي نا به جاي آنها دست به دزدي ميزند.
• خودنمايي: برخي جوانان براي نشان دادن صفت کله شقي و جرات حادثهجويي که براي آنها بسيار ارزشمند است، دست به سرقت ميزنند تا در چشم دوستانشان، کسي باشند.
• محبت زياد: زيادهروي در محبت نيز مانع رشد و تکامل شخصيت کودک ميگردد. کودکي که در خانواده تمام توقعاتش بدون چون و چرا انجام ميگيرد، خودخواه، پرمدعا و پرتوقع بوده و در صورت رو به رو شدن با شکست براي انتقام از جامعه عضو باندهاي مختلف سرقت ميشود.
منبع: http://salamat.ir
/س
روانشناسي دزدي
• فقر فرهنگي: فردي که دزدي ميکند به هنجارها، رسمها، سنتها و قوانين و ارزشهاي فرهنگي جامعه تجاوز ميکند. فقر فرهنگي نقش اساسي در ايجاد جرم دارد. دزدان اکثرا بيسوادند و بيسوادان در اثر فقدان امکانات رشد فکري، براي پيشرفت و ترقي خود از شيوههاي ديگر فرهنگي مثلا توانمنديهاي جسمي بهره ميگيرند.
• نابرابري اجتماعي: طبقاتي بودن جامعه و نابرابريهاي اجتماعي، شهرنشيني و زاغهنشيني، گسترش بيرويه شهرها و انبوه جمعيت هر دو از عوامل جرمزا هستند.
• محيط خانواده: فرزندان خانوادههاي بزهکار، آمادگي زيادي براي بزهکار شدن دارند.
• معاشرت با دوستان ناباب
• مهاجرت از روستاها به شهرها: جوانان و خانوادههايي که به انتظار زندگي بهتر راهي شهرها ميشوند در مشکلات فراوانتري غرق ميشوند و چون به خواستههاي خود نميرسند، به کارهاي خلاف و غيرقانوني کشيده ميشوند.
دزدها و مشکل اختلال شخصيت
• فقر عاطفي: رشد کودک يا نوجوان در خانوادههاي از هم پاشيده ارتکاب جرم را تسهيل خواهد کرد.
• ناکامي: جواني که در خانوادهاي فقير تولد يافته و سالها مورد بيمهري واقع شده، احتمالا در بزرگي به غارتگري اموال ديگران دست ميزند و اين امر براي او رضايتي را که همواره در جستجوي آن بوده فراهم ميکند.
• حسادت: گاه فرد با توجه به عدم امکان دستيابي به موقعيت و منزلت ديگران رشک و حسد ميبرد، پس سعي ميکند با دزدي به آن اموال دست يابد.
• تجربههاي دوران کودکي: حوادث تلخ دوران کودکي ممکن است از فرد شخصيت جامعه ستيز بسازد که در بزرگسالي او را به اعمال ضداجتماعي سوق دهد.
• پرخاشگري: فرد به وسيله پرخاش و اعمال ضداجتماعي ميخواهد انتقام ناکاميهاي خويش را از ديگران بگيرد.
• احساس ناامني: وضعيت مغشوش خانواده، ستيز و اختلاف بين پدر و مادر و رفتار خشونتآميز والدين، از علل مهمي است که جوان را دچار نگراني و ناامني کرده و جوان براي انتقام گرفتن از والدين به دليل محدوديتها و سختگيريهاي نا به جاي آنها دست به دزدي ميزند.
• خودنمايي: برخي جوانان براي نشان دادن صفت کله شقي و جرات حادثهجويي که براي آنها بسيار ارزشمند است، دست به سرقت ميزنند تا در چشم دوستانشان، کسي باشند.
• محبت زياد: زيادهروي در محبت نيز مانع رشد و تکامل شخصيت کودک ميگردد. کودکي که در خانواده تمام توقعاتش بدون چون و چرا انجام ميگيرد، خودخواه، پرمدعا و پرتوقع بوده و در صورت رو به رو شدن با شکست براي انتقام از جامعه عضو باندهاي مختلف سرقت ميشود.
منبع: http://salamat.ir
/س