رفتارگرایی یک فلسفه آموزش و پرورش

به راحتی می توان مشاهده کرد که شیوه کنونی شرطی سازی کودکان در مدارس، رضایت بخش نیست. یا معلم به طور منظم شرطی نمیکند یا تقویت فوری به دنبال نمی آید.
جمعه، 4 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رفتارگرایی یک فلسفه آموزش و پرورش
استنباط رفتارگرایان از کودک، آن است که این موجود زنده قبل از ورود به مدرسه بسیار برنامه ریزی شده است. این برنامه ریزی صرف نظر از سایر جهات، به وسیله والدین، همتاها، برادران و خواهران و تلویزیون صورت می گیرد. شاید بیشتر برنامه ریزی ها بد باشد، ولی کودک مستعد آن بوده و بخش عمده ای از آن را جذب کرده است. برای مثال، به نظر اسکینر یکی از دلایلی که باعث می شود مردم برای اتخاذ تصمیم های اخلاقی دچار مشکل شوند، آن است که برنامه ای را که برای اخلاق پذیرفته اند، بسیار متناقض است.
 
اسکینر می خواهد نوع منظم و معنی دار شرطی سازی را جایگزین نوع اتفاقی و نامنظمی کند که بیشتر مردم دریافت می کنند. ابتدا باید نسبت به این که چه چیزهایی صرفا با معنی و مهم است و کودکان باید در جهت آن شرطی شوند، نوعی پذیرش حاصل شود. این نکته طوفان مشاجره به پا می کند، چرا که به نظر می رسد به موجب آن بعضی از مردم تصمیم می گیرند که چگونه مردم دیگر شرطی شوند. به نظر اسکینر یکی از وظایف ما به عنوان بزرگسالان، و مخصوصا به عنوان مربیان، اتخاذ تصمیم های تربیتی و سپس به کارگیری شیوه‌های موجود در جهتی است که شرطی سازی بهترین باشد تا این تصمیم ها تحقق یابد. به عقیده او باید برای تحقق دنیای برادری و عدالت تلاش کرد، و اگر شرطی سازی بتواند به ما کمک کند، باید از آن استفاده شود.
 
به راحتی می توان مشاهده کرد که شیوه کنونی شرطی سازی کودکان در مدارس، رضایت بخش نیست. یا معلم به طور منظم شرطی نمیکند یا تقویت فوری به دنبال نمی آید. اسکینر می خواهد معلمان ببینند که آنچه عموما انجام می دهند شامل برخی انواع شرطی سازی است؛ از این رو، آنان بهترین اطلاعات را برای انجام مؤثرتر شرطی سازی داشته اند.
 
یکی از نقاط مشاجره بین اسکینر و بسیاری از اشخاص دیگر آن است که آنان تعلیم و تربیت و شرطی سازی را در امر متفاوت می دانند. آموزش و پرورش احتمالا ارائه کننده یک ذهن آزاد است که از اندیشه‌هایی پرده برمی دارد که می تواند نقادانه بررسی شود و مورد قبول یا رد قرار گیرد، در حالی که شرطی سازی نمایانگر تحقق اندیشه‌های مشخص قطعی در ذهن شاگرد همراه یا بدون اجازه انتقاد است. اسکینر هیچ تمایزی بین تعلیم و تربیت و شرطی سازی قائل نیست. او ذهن را در ابندا آزاد نمی داند. هر نوع قضاوت نقادانه یا پذیرش اندیشه‌ها که از سوی شاگردان انجام می گیرد، دلالت بر اندیشه‌هایی دارد که قبلا شرطی شده است.
 
چون بخش زیادی از تعلیم و تربیت کنونی شامل فراگیری طوطی وار یا یادگیری حفظی است، به نظر اسکینر ابزارهای الکترونیکی و مکانیکی نیز می تواند نقش بسیار مهمی ایفا کند. معمولا برنامه هایی که برای ابزارهای الکترونیکی همچون ماشینهای تدریس تهیه می شود، به شیوهای تدوین شده که یادگیری منظم تری را امکان پذیر می سازد و نیز انواع تقویتهای فوری را که اسکینر در تعلیم و تربیت امروزی مفقود می داند، میسر می سازد. ماشینهای تدریس می تواند شکلهای بسیار گوناگونی داشته باشد ولی همه آنها بر اساس این نظریه ساخته شده که باید انواع واکنشهای مطلوب را پاداش دهیم و باید فورا این پاداش عرضه شود.
 
می توان گفت که مهندسی رفتار ابتدا بر اساس آزمایشهایی با حیوانات در آزمایشگاه صورت گرفته است. ادعا شده که آزمایشهای اسکینر با حیوانات قابل اجرا برای انسان‌ها و تربیت انسان نیست؛ اما به نظر اسکینر انسان یک حیوان بسیار پیشرفته است، و تفاوت اساسی بین انسان و دیگر حیوانات مربوط به درجه است نه نوع.
 
هدف اصلی تکنیک‌های رفتاری، تغییر رفتار و هدایت آن به جهات مطلوبتر است. بحثی که فورا مطرح می شود، آن است که آیا انسان باید به سمت خاصی برود؟ سؤال این است که چه کسی درباره نوع تغییرات و جهات آنها تصمیم می گیرد؟ جواب اسکینر آن است که انسان به میزان زیادی از سوی نیروهای ژنتیک، تربیت والدین، مدرسه، گروه‌های همگن، وسایل ارتباط جمعی، کلیسا و جامعه کنترل می شود. به نظر اسکینر سؤال کنترل، سؤال خوبی نیست؛ به عبارت دیگر، ممکن است احساس آزادی کنیم و حتی واقعا تا حدودی آزادانه سخن بگوییم، اما همیشه چیزی ما را کنترل می کند، با این که ممکن است در نوع کنترلی که بر ما اعمال می شود، همکاری نماییم. بنابراین، اسکینر با گفتن این که مردم همواره تحت کنترل بوده اند، هر چند همیشه از کنترل و جهت هدایت آگاهی نداشته اند، مفهوم آزادی ذاتی را کنار گذاشت.
 
نخستین اشتباه در مورد کنترل، این نیست که همیشه وجود داشته، بلکه آن است که تصادفی و بدون هیچ جهت واقعی بوده است. ما از سوی سیاستمداران به خاطر اهداف و خواسته هایشان، و به سبب علایق تجار به منافعشان کنترل شده ایم، ولی چنین کنترلهایی به شیوه ای انجام شده که به سوی مقاصد اساسی جهت داده شده، و متأسفانه به شیوه ای بوده که خود انکاری را تأمین کرده است. اسکینر از کنترل جانبداری کرده و معتقد است که از طریق کنترل می توان جامعه ای نو تشکیل داد. این بدان معنی است که باید فردی عهده دار آن باشد که از استعمال کارآمد کنترل به سوی بلندترین مقاصدی که می توان وضع کرد، اطمینان حاصل کند. در زمان حاضر انواع متعدد کنترل وجود دارد، اما به سوی جنگ، مصرف گرایی، خرافات، و طمع جهت داده شده است. اسکینر خاطرنشان می سازد که ما سالها درباره جهت گیری جهانی به سوی صلح، برادری، و آزادی سخن گفته ایم، و اینک، برای اولین بار، روشی برای ایجاد چنین چیزهایی در دست داریم. به نظر او، عدم استفاده از کنترل برای چنین مقصودهای والایی، نادرست است.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی، صص348-346، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.