تأثیر شرایط اجتماعی بر پرخاشگری کودکان

به نظر می رسد که عامل کلیدی موفقیت در همه پروژه‌های تربیتی مشارکت گسترده‌تر مدرسه است که شامل خود دانش آموزان در توافق برای یک سری رهنمودهای رفتاری می باشد.
چهارشنبه، 16 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثیر شرایط اجتماعی بر پرخاشگری کودکان
تأثیر شرایط اجتماعی بر پرخاشگری را می توان بر حسب شرایط مدرسه و شرایط گروه همسالان تعیین کرد. گوناگونی حدود پرخاشگری میان مدارس و کلاس های یک مدرسه که به وسیله ویتنی، اسمیت و الوز مشخص شده بود، دال بر این است که شرایط اجتماعی در احتمال وقوع پرخاشگری مؤثر است. ویتنی و اسمیت دریافتند مدارسی که در مقیاس اجتماعی، کمتر اما به طور چشمگیرتری مستعدند که تجربیات پرخاشگری را در سطح بالایی تجربه کنند، در چنین مدارسی بیشتر شاگردان گزارش داده اند که کسی را ندارند تا با آنها بازی کنند، آمیزه نژادی، جمعیت مدرسه و اندازه مدرسه یا کلاس ها به گوناگونی سطوح گزارش های رسیده به پرخاشگری مربوط نمی شود. زیگلر و مانر  Zigler & Manner (1991) طی مطالعاتی در سطح مدارس تورنتو، درجات بالایی از پرخاشگری را در مدارس داخل شهر یافتند، دیل Dale (1991) پس از مقایسه خاطرات بزرگسالان در مورد پرخاشگری در مدراس مختلط و غیر مختلط، دریافت که در مدارس غیر مختلط درجات بالاتری از پرخاشگری گزارش شده است تا مدارس مختلط. استفن‌سن Stephenson (1991)  و اسمیت پرخاشگری را در ۲۶ مدرسه ابتدایی در کلولان Clevelan ، مورد بررسی قرار دادند. آنها به طور دقیق ۶ مدرسه با درجه پرخاشگری بالا و ۶ مدرسه با درجه پرخاشگری پایین را زیر نظر داشتند. آنها در مدارس با درجه پایین پرخاشگری دریافتند، سرمربی، آماده بیان نظرات واضح و حساب شده از پرخاشگری بود و برای کنترل و ممانعت از رخ دادن آن اهمیت قائل است. تحقیقات در محل هایی که پرخاشگری روی داده بود، بیانگر این است که محیط در نوع پرخاشگری مؤثر است. بیشتر پرخاشگری ها در زمین های بازی و زمانی که کمترین نظارت مربیان وجود داشت و جو صمیمانه تری بود، اتفاق می افتاد. (ملور Mellor 1990 ، ویتنی و اسمیت). 
 
شاید متقاعد کننده ترین دلیل برای تأثیر مدارس در ایجاد درجات پرخاشگری، مطالعات مداخله ای باشد. رولاند طی تحقیقاتی به اثبات رساند که درجات پرخاشگری در مدارس که به طور اصولی با مشکل برخورد می کنند، قابل کاهش هستند. الوز دریافت پرخاشگری در مدارسی که از سیاست های ضد پرخاشگری DFE مربوط به پروژه ضدپرخاشگری شفیلدا استفاده کرده بودند، به طور متوسط ۵۰ درصد کاهش یافته بود. اسمیت و شارپ دریافتند در مدارسی که روی این مسئله بررسی چندانی نشده است، درجات پرخاشگری یا افزایش یافته و یا در همان سطح باقی مانده است. به نظر می رسد که عامل کلیدی موفقیت در همه این پروژه ها مشارکت گسترده تر مدرسه است که شامل خود دانش آموزان در توافق برای یک سری رهنمودهای رفتاری می باشد. در جریان دستیابی به این رهنمودها، بحث های گسترده ای بر سر این مسئله بود که اصلا پرخاشگری چیست و همچنین تأکیدی بر مسئولیت های جمعی در جلوگیری و یا پاسخ دادن به پرخاشگری وجود دارد، سیاست ضد پرخاشگری، آن را به عنوان یک رفتار غیرقابل قبول مشخص می کند. وقتی مداخله از حد چند نفری که به طور مستقیم درگیر مشکل پرخاشگری هستند و آن را به وجود می آورند، پا فراتر می گذارد و به پدیده های اجتماعی می رسد نیازمند طیف وسیعی از فعالیت و اقدامات آگاهانه می باشد.
 
برنامه های مداخله ای برای کاهش پرخاشگری بر اهمیت مشارکت و اختیار دادن به گروه همسالان، تأکید دارند ( شارپ و کوری، شارپ و تامپسون). برآورد آموزگار از رفتار پرخاشگرانه بسیار ضعیف است، برعکس، درست بودن معرفی هم سالان در ارتباط با رفتارهای پرخاشگرانه، دال بر این است که گروه همسالان فقط به خوبی می دانند که هر کس برای خود چه کار می کند. از این گذشته، مطالعات شبکه‌های اجتماعی حاکی از این است که گروه همسالان نفوذی قدرتمند روی نوع تجاوزگری دارند. دی روزیرا و همکارانش در یک بازی گروهی آزمایشی، بر روی رفتار ۱۲۵ پسر ۷ تا ۹ ساله، مطالعه کردند. آنها رفتار را قبل، بعد و در طی درگیری و به همان نسبت در دوره همکاری مورد مشاهده و بررسی قرار دادند. آنان دریافتند که رفتار تجاوزگرانه در طی بازیهای پرجنب و جوش، خشن و آشفته افزایش پیدا می کند. همچنین متوجه شدند که وقتی تماشاچیان در یک حمله پرخاشگرانه، همگی از قربانی طرفداری می کنند، این امر باعث افزایش خشونت، آشفتگی و تحقیر می شود. واچتل ۳ نشان داد که بسیاری از کودکان ماجراجو و پرخاشگر از روی عمد حوادثی را بر پا می کنند تا بیشتر مورد توجه و در معرض دید همسالان خود قرار بگیرند.
 
آدلر Adler (1995) بر روی فعالیت باندهای نوجوانان در طول یک دوره هفت ساله تحقیق کرد. مطالعات او شناخت جالبی در مورد قدرت نوجوانان ارائه می دهد و نشان می دهد که چگونه رفتارهای پرخاشگرانه منجر به تشکیل و تثبیت گروه همسالان می شود. خواننده با برداشتی کاملا روشن و با آگاهی از زندگی و خشونت این گروه ها آنها را رها می کند. آدلر باندها را چنین تعریف می کند.
 
دوایر قدرتی که در آنها رهبران با قدرت گروه، با سیاست افزایش و کاهش دورهای نفوذ پیروان خود، خواسته هایشان را به افراد گروه اعمال می کنند. به این صورت که ابتدا آنها را به دایره درونی و برگزیده خود جلب کرده، به آنها اجازه می دهند تا رضای خاطر و مقبولیت جمع را جلب کنند سپس آنها را پایین آورده و با قرار دادن گروه در مقابل آنها، وضعیت وابستگی و انقیاد را به وجود می آورند.»
 
رهبران گروه ها از این تدابیر استفاده می کنند: به کارگیری تکنیک‌هایی که منحصر به فرد بودن و هم چنین جاذبه رهبر گروه را یادآور می شود. و اظهار دوستی تعمدی به اشخاص برای اینکه گروه ها دوستی معمول خود را ترک کرده، تنها شوند و بنابراین به رهبر بیشتر وابسته گردند. و قرار دادن یک نفر در مقابل دیگری با مسخره کردن آشکار و ریشخند. و به راه انداختن دعوا با افراد کم اهمیت خارج از گروه. و اظهار دوستی و مسخره کردن متناوب افراد درون گروه. ها فشار آوردن بر دیگران برای دعوا کردن و یا مسخره کردن بقیه. و بی آبرو کردن شخص خاص و طرد او. و اخراج یکی از افراد گروه از باند.
 
منبع: مشاوره و حمایت از کودکان در برابر ناملایمات، سونیا شارپ و هلن کاوی، ترجمه: دکتر سوسن آقاجانبگلو، صص 116-114، نشر ورجاوند، تهران، چاپ دهم، 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.