گفتنی است آنچه گرایش و میل به جاودانگی را هدایت می کند و از آسیب های آن - که به برخی از آنها اشاره شد - دور نگه می دارد، خویشتن بانی و تقواست که در مرتبه والایی قرار دارد.
آدمی در زندگی شخصی و طی مراحل سعادت یابی، به زشت و زیبا گرایش دارد. انسان دیندار توانایی و گرایشی دارد که دیگر گرایشها را جهت میدهد و هدایت می کند. فرد متقی و باتقوا، از خود خویشتن بانی می کند و ضمن مقابله با گرایش ها و انگیزه های نازیبا و ناپسند، تمایلات شخصی را به سوی کمال مطلوب رهنمون می کند. در جدال و مبارزه درونی، مهم، داشتن غرایز فعال و قوای نفسانی و تمایلات، و درعین حال، تسلیم نشدن است؛ مانند: داشتن و نخوردن، توانستن و نکردن، خواستن و دنبال نرفتن، قدرت و انصاف، عشق و عفاف، چشم داشتن و نگاه حرام نداشتن، زبان داشتن و سخن نابجا نگفتن. مولوی گوید:
وقت خشم و وقت شهوت، مرد کو؟ ... طالب مردی چنینم، کو به کو
اگر انسان مورچه بی آزار باشد، کاری نکرده است؛ اگر زنبور نیش دار باشد و نیش نزند، این کمال است. همچنین گربه، اگر بال داشت، آیا به پرندگان هوا و گنجشکهای بینوا امان میداد؟ بی آزاری درازگوش، برایش کمال نیست؛ شاخ ندارد که بزند.
آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی ... نسل انسان از زمین برداشتی
پس، در میان جامعه بودن و به گناه آلوده نشدن، دلیل قدرت نفس انسانی است، و با داشتن میل و گرایش در معرض گناه قرار گرفتن و بر نفس مسلط بودن، ارزش است.
یوسف صدیق علیه السلام در اوج زیبایی و جوانی است. قدرت دارد و امکانات هم برایش فراهم است. خواهش زلیخا نیز چون آتشی شعله ور، زبانه می کشد. درها بسته است. با تمام این زمینه های آماده و حتی تهدید به قتل از سوی آن زن در صورت امتناع از اجابت، حضرت یوسف علیه السلام عفاف می ورزد و از دام می گریزد و می گوید: «خدایا، برای من به زندان افتادن، بهتر از چیزی است که مرا بدان می خوانند».
گرچه نزد برخی مردم - به عنوان فرهنگی قابل قبول - جا افتاده که برای مصون ماندن از آلودگی، باید انزوا گزید و دست به سیاه و سفید نزد و از این رو، آنها «تقوای پرهیز» را شیوه خود می سازند، نه «تقوای ستیز» را این روش همه جا مورد تأیید نیست. اگر تقوای پرهیز زیباست، تقوای ستیز زیباتر است. در خصوص غرایز، گاه زیبایی به ارضای آنها در محدوده شرع است؛ زمانی به پرهیز در صورت عدم مقابله؛ و گاهی در صورت داشتن توانایی، ستیز و کنترل این نیروها.
تقواء از کلمات رایج در متون دینی است. این واژه از «وقی» به معنای حفظ، صیانت و نگه داری گرفته شده است. تقوا داشتن، یعنی خود را محفوظ نگه داشتن و خودداری کردن، و متقین در ادبیات دینی کسانی هستند که خودنگه دارند. ایشان کسانی اند که به دین اجازه حضور در ساحتهای اساسی زندگی خود داده اند.
به کار بردن واژه تقوا در معنای ترس و خوف و همچنین پرهیزکاری و اجتناب و احتراز، گویای معنای حقیقی تقوا نیست، بلکه لازمه حفظ و صیانت خود از چیزی ترس و وحشت از خود آن چیز یا از نتایج مترتب بر آن است.
اتقوا الله، یعنی در محدوده محفوظ الهی قرار گیرید که اگر به معنای مجازی ترس از خدا به کار برده شود، نه به این معناست که از خدا بترسید، بلکه یعنی از مجازات و کیفر خروج از حدود الهی بترسید. ادیب صابر گوید:
اگر ایمان هست و تقوا نیست ... خاتم مملک، بی سلیمان است
ادیب صابر تقوا، مراتب و مراحل دارد، ولی ویژگی مشترک تمام مراحل آن، این است که زمام شخصیت و رفتار انسان، گرایش به ملکات و صفاتی است که همواره او را از خطا حفظ می کند و از لغزش مصون نگه می دارد. قرآن کریم همواره آنان را دارای درجات عالی انسانیت دانسته و ستوده است: «بدی ها از اهل تقوا ستانده می شود»؛ «فرجام نیک برای پرهیزکاران است»؛ «اهل تقوا مورد سپاس خداوند و مورد رحمت اویند».
امام رضا علیه السلام در این زمینه می فرماید: «ایمان، یک درجه برتر از «اسلام» است، و «تقوا» درجهای است بالاتر از «ایمان»، و «یقین» درجهای برتر از «تقوا» است، و هیچ چیز در میان مردم کمتر از «یقین» تقسیم نشده است».
نظر به تأکیدهای بسیار آیات و روایات بر مطلوبیت تقوا، می توان آن را گوهر ممتازی برای پاکسازی گرایش های شخصی و زیباسازی زندگی برشمرد. فردوسی گوید:
خنک مرد بی رنج و پرهیزکار ... به ویژه کسی کو بود شهریار
تقوا، زینتی است که هر کس به آن مزین گردد، دارای ملکاتی می شود که او را از آلودگی و ناپاکی و نازیبایی مصون می دارد. این ویژگی باعث دستیابی فرد به ویژگیهای برتر دیگر، مانند سپاسگزاری و رحمت، می شود.
در نقش زیباسازی فردی تقوا، همین قدر بس که قرآن می فرماید: لباس التقوى ذلک خیر «لباس تقوا بهتر است». لباس مادی، پوشش عیوب، حفاظت از سرما و گرما، و زیبایی ظاهری می آورد، ولی تقوا لباسی است که هم عامل پوشش عیب هاست و هم نگه دارنده از گناه، و زیبایی معنوی را نیز تأمین می کند.
تقوا مرکبی است زیبا، راهوار و آرام که صاحبانش بر آن سوار می شوند، زمام آن را به دست می گیرند و تا قلب بهشت پیش می تازند. گناهان، افسار غرایز حیوانی را از دست گناهکاران می گیرند، و تقوا در همان ساحت گرایش، مهار آن غرایز را در اختیار خود می گیرد. آن یکی در بادیه بی سروته و تاریک حوادث زندگی، رو به سیاه چال سقوط می تازد، و این یکی با هشیاری و اختیار و مالکیت بر خود، در رویدادهای منظم حیات رو به هدف اعلای حیات گام برمی دارد.
متأسفانه جامعه ما و جامعه جهانی در حق واژه تقوا نیز ستم روا داشته، چنان که این عامل زیباساز زندگانی، لقلقه زبان برخی و سطحی نگری برخی دیگر شده است.
منبع: اسلام و زیباییهای زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبینیا، صص 293-288، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391