چیست شناسی در خودشناسی و خداشناسی

گوهر وجود انسان، روح مجرد و غیرمادی اوست که فناناپذیر و جاودان است. این روح از سوی خداوند و به امر او آفریده شده، و انسان توان کسب آگاهی از ماهیت آن را ندارد.
چهارشنبه، 7 اسفند 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چیست شناسی در خودشناسی و خداشناسی
اینکه «خود را بشناس تا خدا را بشناسی» یا «کور آن باشد که او بینای نفس خود نشد» به ظاهر بدیهی جلوه می کند، ولی در واقع شناخت برای آدمی مهم است؛ زیرا میخواهد موضع وجودی خویش را در این عالم مشخص کند. اگر آدمی از ابتدا تا انتهای مسیر وجود خود را دنبال کند، با سه مرحله روبه رو می شود: سرآغاز (مبدأ)؛ وضعیت فعلی (کنون)؛ سرانجام (معاد). شناخت این سه مرحله، افزون بر شناسایی انسان از خود، تأثیرات هریک از مراحل فوق را بر یکدیگر و بر انسان می شناسد و در پرتو این شناخت، حضور و ظهور خداوند را نیز لمس می کند. اوحدی گوید:
 
آنچه در علم، بیش می باید ... دانش ذات خویش می باید
 
گونه‌های خودشناسی: بر این اساس، خودشناسی امری درونی نیست، بلکه کسب اطلاعاتی برای شناخت هرچه بیشتر خود است و موازی با سه مرحله فوق، به سه گونه پدیدار می شود:
 
1. خودشناسی خلقتی: یعنی شناخت استعدادهای به کار رفته در آفرینش انسان و کیفیت تکوین او؛
 
2. خودشناسی دنیوی: یعنی شناخت موقعیت و جایگاه خود در دنیا؛
 
3. خودشناسی اخروی: یعنی شناخت سرانجام حیات خود.
 
نکته مهم اینکه، خودشناسی خلقتی مقدم بر خداشناسی، و خداشناسی - به طور ویژه - مقدم بر خودسازی، و هر دو به طور کلی مقدم بر زیباسازی خود است.
 
ناشناخته‌های انسان: در شناخت انسان بر دو امر تأکید می شود: روح و جسم؛ ولی تمرکز نکردن بر ناشناخته‌های انسان، مانند روح و نقش او در پدیداری، نیز یکی دیگر از اصول شناخت خود است. گوهر وجود انسان، روح مجرد و غیرمادی اوست که فناناپذیر و جاودان است. این روح از سوی خداوند و به امر او آفریده شده، و انسان توان کسب آگاهی از ماهیت آن را ندارد. (ویسئلونک عن الروح قل الروح من أمر ربی وما أوتیتم من العلم إلا قلیلا)؛ «از تو درباره روح می پرسند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است، و جز اندکی از دانش به شما داده نشده است» (اسراء، ۸۵). از پیامبر خدا از حقیقت روح آدمی سؤال کردند؛ روحی عظیم که انسان را از حیوان جدا می سازد و برترین شرف ماست و تمام قدرت و فعالیت ما از آن سرچشمه می گیرد و به کمکش زمین و آسمان را جولانگاه خود قرار می دهیم، اسرار علوم را می شکافیم و به اعماق موجودات راه می یابیم.
 
از آنجا که روح، ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اصول حاکم بر آن، غیر از اصول حاکم بر ماده و خواص فیزیکی و شیمیایی آن است، پیامبر مأمور میشود در جمله ای کوتاه و پرمعنا بگوید روح، از عالم امر است؛ یعنی خلقتی اسرار آمیز دارد و چون بهره انسان از علم و دانش بسیار اندک است، جای شگفتی نیست که رازهای روحی را نشناسد؛ هرچند از همه چیز به شما نزدیک تر است .
 
ما تنها می توانیم وابستگی خود را به خدا درک کنیم؛ اما ماهیت روح ناشناختنی است. ما وقتی به گذشته خود می نگریم، در می یابیم که هیچ نقشی در تکوین و هستی خود نداشته ایم، و موجودیت ما منوط به اراده خداوند بوده است.
 
شناخت مادی انسان: در مقابل روح که ما را توانایی شناخت آن نیست، درباره جسم آگاهی های فراوانی میتوان به دست آورد. در این زمینه افزون بر آگاهیهایی که می توان از تلاشهای دانشمندان و پزشکان به دست آورد. تعابیر ویژه ای از جنبه مادی انسان در قرآن به کار گرفته شده که جالب توجه است: خاک (شما را از خاک آفرید،  روم، ۲۰)؛ (گل شما را از گل آفرید، انعام، ۲): گل چسبنده (از گلی چسبنده پدید آوردیم، صافات، ۱۱)، گلی خشک و سیاه (انسان را از گلی خشک و سیاه و بدبو آفریدیم،  حجر، ۲۶)؛ نطفه (آفرینش از خاک و نطفه، فاطر، ۱۱)؛ آب جهنده و لخته خون، (طارق، ۵ و ۶ علق، ۱ و ۲) آگاهی انسان از وضعیت ابتدایی اش، او را در ساحت شناختی واقعبین، و دیدگاهش را معقول می کند و وی را در ساحت رفتار از غرور و نخوت باز می دارد. از این رو، خودشناسی، از جنبه ارتباط انسان با مبدأ و آگاهی و شناخت آن، مقدمه و زمینهای برای خداشناسی است. اگر انسان بداند سرانجام به سوی خدا باز می گردد و باید در برابر همه رفتارها و کردارها و نیات خود پاسخگو باشد و به فرجام اعمال خود سر بسپارد، در انتخاب مسیر زندگی و زیباسازی خود توجه ویژه مینماید
 
دستاوردهای زیباشناختی فرد دیندار از آموزه‌های قرآنی: فرد دین دار، محورهای فراوانی را با استفاده از ساحت شناختی و نگرۀ زیباشناخت خود می تواند از آموزه های قرآنی به طور مستقیم برای زیباسازی رفتار و زندگی خود، و غیرمستقیم برای تأثیر نیکو بر زندگی دیگران به دست آورد که به برخی از آن برداشتها اشاره می کنیم:
 
١. دین دار محدودیت‌های خود را می پذیرد و از خود به اندازه توانش انتظار دارد و همین دیدگاه را نیز درباره دیگران دارد: لا تکلف نفس إلا وسعها؛
 
٢. در روابط، خود و انسان های دیگر را مسئول اعمال خویش می داند: ألآ تزر وازرة وزر أخرى * وأن لیس للإنسان إلا ما سعی ؛
 
٣. خود را بی عیب نمیداند و نقاط ضعفش را می پذیرد: وما أبرئ نفسی إن الفس لأمارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم؛
 
۴. به خود و دیگران احترام می گذارد؛ چون انسان را در جایگاهی می بیند که می تواند جانشین خدا در زمین باشد: إنی جاعل فی الأرض خلیفة ؛
 
۵. خودشناس است، نه خودفراموش یا از خود بیگانه: وفی الأرض آیات للموقنین * وفی أنفسکم أفلا تبصرون؛ ولا تکونوا کالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم أولئک هم الفاسقون؛ یا أیها الذین آمنوا علیکم أنفسکم؛
 
۶ مرگ را پایان زندگی نمی داند، بلکه آن را مرحله‌ای طبیعی و اجتناب ناپذیر از زندگی برمی شمارد و معتقد است مرگ به دنبال زندگی سالم و زیبا، چیز ترسناکی نیست: کل نفس ذائقة الموت ثم إلینا ترجعون.
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص373-369، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.