توضیحاتی درباره اختلال اضطراب اجتماعی و نحوه برخورد با آن

اختلال اضطراب اجتماعی یا جمع‌ هراسی نوعی اضطراب است که با ترس و اضطراب شدید در موقعیت‌ های اجتماعی شناخته می‌ شود و حداقل بخشی از فعالیت‌ های روزمره شخص را مختل می‌کند. اضطراب اجتماعی یک اختلال بسیار ناتوان‌ کننده‌ است که می‌ تواند بسیاری از جنبه‌ های زندگی فرد را مختل کند. از جمله موقعیت شغلی افراد را. در ادامه نحوه صحیح برخورد با شاغلانی که دچار این اختلال هستند را برایتان آموزش داده ایم.
پنجشنبه، 24 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توضیحاتی درباره اختلال اضطراب اجتماعی و نحوه برخورد با آن

تشخیص اضطراب اجتماعی در کارمندان و نحوه حمایت از آنها

کارمندی را در نظر بگیرید که درست به‌ هنگام فرارسیدن موعد سخنرانی خود، تماس می‌ گیرد و به‌ خاطر بیماری درخواست مرخصی می‌ کند؛ یا کارمندی که همیشه ایده‌ هایی عالی و کارآمد در ذهن دارد، اما قادر به بیانشان نیست و فقط از طریق فرستادن ایمیل یا پیام می‌ تواند ایده‌ هایش را مطرح کند.

چنین کسانی دچار اضطراب اجتماعی هستند. اختلالی که در اصطلاح عامیانه، به آن خجالتی بودن می‌ گوییم. در این مطلب می‌ خواهیم ببینیم چطور می‌ شود پی برد که شخصی دچار اضطراب اجتماعی است یا خیر. در برخورد با چنین افرادی چه رویکرد و رفتاری باید پیش بگیریم؟ و دست آخر اینکه چه کارهایی از دست‌ مان بر می‌آید تا کمک‌ حال آن‌ ها باشیم و ازشان حمایت کنیم؟ پس با این مطلب همراه ما باشید.
 

اختلال اضطراب اجتماعی

در مقام کارفرما، به‌احتمال زیاد با کارکنانی سروکار دارید که دچار اضطراب اجتماعی هستند. باید بدانید که نه شما و نه آن‌ ها تنها نیستید.

بر اساس پژوهش‌ های انجام‌‌ شده در ایران، بین ۵۸ تا ۷۵ درصد از مردم، در موقعیت‌ های گوناگون (قرارگرفتن در جمعی از افراد غریبه، برخورد با جنس مخالف) خجالت زده می‌ شوند. خجالت زدگی در واقع به همان اضطراب اجتماعی اشاره می‌ کند و اصطلاح عامیانه آن است.

شمار کمتری از مردم هم هستند (بین ۱۲ تا ۱۸ درصد) که در برهه‌ ای از زندگی، از لحاظ روحی و روانی در شرایطی قرار می‌ گیرند که نشانه‌ هایی از اضطراب اجتماعی بروز می‌ دهند. به این معنا که اختلال، مانع پیشرفت و سد راه‌ شان می‌ شود (مثلا کسی که ترفیع گرفتن در شغلش را، فقط به این خاطر که باید مدیریت عده‌ ای را به عهده بگیرد، نمی‌ پذیرد) یا آنکه زمینه‌ ابتلا به ناراحتی مزمن و آزاردهنده‌ ای را فراهم می‌ کند (مانند کسی که با فرارسیدن موعد جلسه بازبینی سالیانه اوضاع شرکت، تا یک هفته پیش از آن دچار دل‌درد و بی خوابی می‌ شود).

واقعیت آن است که اضطراب اجتماعی سومین اختلال روان‌ شناختی رایج شناخته‌ شده است. افسردگی و سوءمصرف نوشیدنی‌ های الکلی به‌ترتیب رتبه‌ های اول و دوم را به خود اختصاص داده‌ اند.

جالب آنکه میان اضطراب اجتماعی و داشتن کارایی برجسته و ایده آل در محیط کار، غالبا همبستگی چشمگیری دیده می‌ شود.

مبتلایان به این اختلال اغلب معیارهایی کمال‌ گرایانه برای کارشان دارند و متعهد به انجام بی‌ عیب‌ و نقص کارشان هستند.

همچنین می‌ توان برای درمان این اختلال اقدام کرد؛ بدون آنکه کاستی یا افولی در ویژگی‌های برجسته مبتلایان به آن در محیط کاری دیده شود.
 

چطور می‌ توانیم کارکنانی را که دچار اضطراب اجتماعی هستند شناسایی کنیم؟

اینکه آیا واقعا کارمندی به اضطراب اجتماعی مبتلا باشد یا خیر، همیشه هم روشن و قابل‌ تشخیص نیست. اختلال ممکن است خود را در قالب رفتار کارمندی نشان بدهد، که برای سخنرانی در جمع دچار تشویش و دلهره می‌ شود.

همچنین ممکن است اوضاع کمی پیچیده‌ تر و برخلاف چیزی باشد که معمولا انتظار داریم. مثلا کارمند مبتلا به اضطراب اجتماعی به‌ شکلی مسحور کننده‌ سخنرانی‌ اش را ادا می‌ کند، اما زمان پرسش‌ و پاسخ که می‌ رسد، دست‌ و پایش را گم می‌ کند.

کارمند مبتلا به این اختلال، ممکن است در اظهار نظرِ همراه با قطعیت و اعتماد‌ به نفس و ارائه بازخورد موثر و سازنده به مشکل بربخورد و در عین‌ حال کارمند دیگری که دچار همین اضطراب اجتماعی است، شاید کمتر میلی به شرکت در جمع و گفت‌ و گوها نشان بدهد و تقریبا تا پایان مهلت تحویل پروژه کاری، بازخوردهای دیگران را از آن‌ ها جویا نشود.

با این اوصاف می‌ توان دید که گاهی تشخیص اضطراب اجتماعی چالش‌ برانگیز و دشوار می‌ شود.
 

آیا صحبت‌ کردن از اضطراب اجتماعی، با کسانی که دچار آن هستند درست است؟

یکی از پرسش‌ های رایج در میان کارفرمایانی که با مبتلایان به این اختلال سروکار دارند و می‌ خواهند به آن‌ ها کمک کنند، این است که آیا باید از رفتاری که توجه‌ شان را جلب کرده است، سخنی به میان بیاورند یا خیر؟ و اینکه اساسا به‌ زبان‌آوردن الگوهای رایج رفتاری این اشخاص کار شایسته‌ ای است؟

در پاسخ باید گفت که سخن‌ گفتن در این مورد تنها زمانی جایز است که خجالت‌ زدگی یا همان اضطراب اجتماعی، سد راه پیشرفت شغلی شخص مبتلا باشد؛ یا از سوی دیگر، بر دیگر کارکنان اثرات منفی گذاشته باشد.

نباید دیگران را وادار کنیم بر باور و دیدگاه‌ مان از رفتار «معمولی یا بهنجار»، صحه بگذارند و پیرو دیدگاه ما باشند. در محیط‌ های کاری، افراد درون‌ گرایی میان ما هستند که برای تمرکز کردن، هدفون روی گوش‌ شان می‌ گذارند؛ ترجیح می‌ دهند به‌ جای آنکه با دیگران به سالن غذاخوری بروند، همان‌ جا روی میز کارشان ناهار بخورند و تجدید انرژی کنند؛ یا در دورهمی‌ های هفتگی کارکنان، نیم‌ ساعتی حضور پیدا می‌ کنند، خودی نشان می‌ دهند و مجلس را ترک می‌ کنند.

بهتر است از کمک به این افراد دریغ نکنیم و پشتیبان آن‌ ها باشیم. کوتاه‌ سخن آنکه رویکرد شایسته این است که پذیرای انواع‌ تیپ های شخصیتی و سبک‌ های کاری در محیط کار باشیم.
 

زمان و شرایط مناسب برای صحبت با کارمندتان درباره اضطراب اجتماعی

اما اگر به این موضوع پی برده‌ اید که اضطراب اجتماعی کارمندتان، روند معمول کاری‌ اش را مختل کرده و بر آن اثر منفی گذاشته است، زمان آن است که با او صحبت کنید. موضوع صحبت نباید درباره موضوعات خصوصیِ مرتبط با وضعیت سلامتی شخص مورد نظر باشد؛ اما خوشبختانه نیازی هم به اشاره به چنین موضوعات کلی‌ نخواهید داشت (منظور از موضوعات کلی آن‌ هایی است که به‌باور عامه مردم عامل اضطراب اجتماعی هستند).

به‌ جای این کار، می‌ توانید درمورد آن دسته از وظایف و رفتارهای ویژه‌ ای پرس‌ و جو کنید که فرصت پیشرفت‌ کردن در آن‌ ها را دارد؛ کارهایی مانند سپردن قسمتی از وظایف به دیگری، سخنرانی در معرض عموم، ارتباط داخلی با اعضای تیم کاری، ارائه بازخورد سازنده، یا مدیریت زمان (به تعویق انداختن کارها و داشتن وسواس بیش‌ از حد روی نتیجه نهایی کار ارتباط تنگاتنگی با اضطراب اجتماعی دارند. در این مورد در ادامه مطلب بیشتر خواهیم گفت).

وظیفه یا رفتار مورد بحث هرچه باشد، به‌ جای سرزنش‌ کردن با درنظرگرفتن جنبه مثبت موضوع صحبت کنید. به کارمندتان نشان بدهید که هم او و هم مسیر شغلی او برایتان مهم است. «توجهی که به جزئیات این گزارش‌ ها نشون می‌ دی، واقعا جای تقدیر داره. می‌دونم که ترجیح می‌ دی کارها رو تمام‌ و کمال و بی‌ عیب‌ و نقص انجام بدی، اما وقتی توی مسیر شغلیت پیشرفت کنی و ترفیع بگیری، زمان کمتری خواهی داشت. این شد که تصمیم گرفتم با هم‌ فکری همدیگه، ببینیم چطور میشه برای مرحله بعدیِ کار آماده شد.».

یا «این‌ طور که متوجه شدم فرصت سر خاروندن هم نداری و مشغله‌ های مختلف، وقت خالی برات نگذاشتن. بهتره ببینیم چطور میشه بخشی از وظایفت رو به شخص دیگری واگذار کنیم تا زمان تو، صرف کاری بشه که فقط خودت از پس انجامش بر می‌ آیی.».
 

چطور می‌ توانیم از کارکنانی که دچار اضطراب اجتماعی هستند حمایت کنیم؟

اگر یکی از کارکنان‌ تان با شما درباره اضطراب اجتماعی‌ اش صحبت به میان آورد، در مقام کارفرمای او، می‌ توانید کارهایی برای حمایت از او انجام دهید.

در ادامه مطلب این کارها را بررسی می‌کنیم.
 
۱.حمایتگر آن‌ ها باشید
وقتی کارمندی (یا حتی دوستی یا یکی از اعضای خانواده، تفاوتی نمی‌ کند) آشکارا از اضطراب اجتماعی‌ اش سخن می‌ گوید، بیشتر ما می‌ کوشیم شرایط را با خواسته‌ های آن‌ها مطابقت دهیم و این در حقیقت واکنش رایج و معمول در چنین شرایطی است.

مشتاق آن هستیم که در نقش محافظ آن‌ ها پدیدار شویم: اجازه می‌ دهیم به‌ جای شرکت در همایش، در خانه بمانند، سخنرانی‌ شان را ارائه نکنند، یا در جلسه آموزشی شرکت نکنند.

با آنکه این رویکرد، یعنی هماهنگ‌ کردن شرایط با خواسته‌ های کارکنان خجالتی، در کوتاه‌ مدت ممکن است اثربخش باشد، در بلند مدت توانمند سازی چنین کارمندی را دشوار می‌ کند؛ چراکه میان این دو رویکرد تطبیق‌ دهی و توانمند سازی کارمندان، مرزی باریک و نامحسوس وجود دارد.

کناره‌ گیری یا طفره‌ رفتن عامل شاخ‌ و برگ پیدا‌کردن اضطراب اجتماعی و دوام‌ یافتن آن است؛ پس اگر بتوانیم به چنین کسانی کمک کنیم با ترس‌ هایشان رو به‌ رو شوند (البته بدون آنکه تحت‌ فشار قرار گیرند)، بهتر از آن است که مدام اجازه دهیم کناره بگیرند. این رویکرد دوم اثربخشی بیشتری خواهد داشت.
 
گفت‌ و گوی همدلانه با کارکنانی که دچار اضطراب اجتماعی هستند
به‌ جای آنکه محافظ‌ آن‌ها باشید، به حمایت‌کردن از آن‌ ها روی بیاورید. در جریان گفت‌ و گوها از آن‌ها درمورد کارهایی بپرسید که دوست دارند انجام دهند.

در حال حاضر کجای کار هستند؛ و می‌ خواهند به کجا برسند؟ برای تحقق این اهداف، چه کمکی از دست شما بر می‌ آید؟

مشتاق پذیرفتن کدام چالش‌ها هستند؟ پس از طرح پرسش‌ هایی مانند این‌ها، با همکاری کارکنان دیگرتان اهدافی را تعیین کنید که واقع‌ بینانه و در عین‌ حال، چالش‌ برانگیز باشند.

برای نمونه، اگر ارائه سخنرانی نقطه‌ ضعف کارمندتان است، او را در ابتدا مسئول معرفی سخنرانان مهمان در همایش یا مسئول برگزاری جلسه پرسش‌ و پاسخ کنید. به این صورت، می‌ توانید از اضطراب و فشاری که روی کارمندتان است بکاهید.

تشویق آن‌ ها به شرکت در کلاس‌ های فن بیان و سخنوری هم می‌ تواند راهکار جایگزین دیگری باشد. به این شکل به‌ مرور زمان قادر به بهبود شرایط‌ شان خواهند شد.

کوتاه‌ سخن آنکه همیشه پشتیبان آن‌ ها باشید و بنا را به همکاری با یکدیگر بگذارید. بدون گفت‌ و گو با یکدیگر و سنجیدن همه جوانب امر، وظیفه‌ ای را که «به صلاح‌ شان است» به آن‌ ها محول نکنید و در برابر این وسوسه مقاومت کنید. از آن‌ ها دعوت به همکاری کنید؛ اما هیچ‌ گاه تحت فشار نگذاریدشان.
 
۲.اهمیت وظایف و توقعات از پیش‌ تعیین‌ شده و سازمان‌ یافته
احتمالا همه ما فرد خجالتی یا درون‌ گرایی را می‌ شناسیم که در انجام کاری خاص به‌ شکلی غی رقابل‌ انتظار ماهرانه عمل می‌ کند. مانند کارمندی که در گفت‌ و گو در جمع‌ های کوچک‌ ترِ دو یا سه‌ نفره دست‌ و پایش را گم می‌ کند؛ اما وقتی او را در حال صحبت‌ کردن در میان مشتری‌ ها می‌ بینیم، این‌ طور به نظر می‌ رسد که کسی نمی‌ تواند روی دستش بلند شود. فکر می‌ کنید علت این مسئله چیست؟

وظیفه‌ ای را که قرار است به چنین کارمندی بسپارید، باید از قبل به‌ روشنی مشخص کرده باشید. برنامه ریزی قبلی و پایبندی به ساختاری مشخص می‌ تواند برای کسی که به اضطراب اجتماعی دچار است، رهایی‌ بخش باشد.
 
به کارکنانی که اضطراب اجتماعی دارند وظایفی مشخص و ساختارمند بسپارید
دودلی یا نداشتن قطعیت در دامن‌ زدن به اضطراب نقش دارد. درنتیجه، نداشتن برنامه قبلی، ممکن است عملکرد شخص مبتلا به اضطراب اجتماعی را به‌ کلی مختل کند. چنین رویکردی، به‌ ویژه درمورد کارهایی که در معرض عموم یا با حضور دیگران انجام می‌ گیرند (مثل برگزاری جلسه کاری)، باعث تشویش و دلهره بیشتر شخص مورد بحث می‌ شود. به‌ جای آن، بکوشید بر نقاط قوت کارمندتان تأکید کنید و به او اجازه دهید با به‌ عهده‌ گرفتن وظایفی که از پیش برایش برنامه‌ ریزی شده است و ساختار مشخصی دارد، خودش را نشان بدهد.

مثلا کارمندتان ممکن است در جلسه معارفه غیررسمی با مشتری‌ ها یا شرکا، خودش را ببازد؛ اما اگر هدایت یکی از دوره‌ های آموزشی را که طی روندی مشخص به‌ طور مکرر برگزار می‌ شود، به همین کارمندتان بسپارید، به بهترین شکل ممکن از پس انجام کارش برمی‌ آید. با سپردن این دسته از وظایف ساختارمند به کارمندان خجالتی، می‌ توانیم این فرصت را در اختیارشان بگذاریم که خودی نشان بدهند.

همین مسئله درباره اظهار نظر یا ارائه بازخورد هم صدق می‌ کند. برای کسی که به اضطراب اجتماعی دچار است، چیزی تحت‌ عنوان مطرح‌ کردن فی‌ البداهه ایده‌ ها یا اظهار نظرها وجود ندارد. چنین کسانی ترجیح می‌ دهند از قبل، خوب روی گفته‌ هایشان فکر کنند و بعد آن‌ها را بیان کنند.

برای آنکه چنین اظهار نظرهایی مسکوت نماند، بهتر است به فکر راهکارهایی جایگزین برای دریافت بازخوردها باشید.

برای نمونه، می‌ توانید پیش از آغاز جلسه، پرسشنامه مختصری تهیه کنید؛ یا آنکه از حاضران بخواهید پس از جلسه نظرشان را در قالب ایمیل برایتان بفرستند.

به این صورت به کسی که دچار اضطراب اجتماعی است، این امکان را می‌ دهید که راحت‌ تر ابراز عقیده کند.
 
۳.به آن‌ ها کمک کنید کمال‌ گرایی‌ شان را مدیریت کنند
کمال گرایی یکی از ویژگی‌ هایی است که اغلب با اضطراب اجتماعی همراه است. کنارآمدن با این ویژگی هم کار ساده‌ ای نیست و چم‌ و خم خودش را دارد.

کمال‌گرایی اگر در حدی معقول و عادی باشد، به نتایجی چشمگیر می‌ انجامد؛ اما چنانچه از اندازه معمول فراتر رود، عملکرد فرد را به‌ کلی مختل می‌ کند.

اغلب به‌ هنگام فرارسیدن موعد اولویت بندی کارها و مدیریت زمان است که اضطراب اجتماعی، در قالب کمال‌ گرایی نمود می‌ یابد.

ممکن است کارمند مبتلا به اضطراب اجتماعی، در آغاز یا پایان پروژه‌ ای خاص، با به‌ تعویق‌ انداختن کارها یا وسواس به‌ خرج‌ دادن روی جزئیات، بیش از حد معمول وقت صرف کند. به‌ کار گیری نوعی معیار طی فرایندهای کاری در اینجا می‌ تواند سودمند باشد.

مثلا می‌ توانیم کارمندان را توجیه کنیم که برای یک یادداشت برداری ساده، نباید بیشتر از پنج دقیقه زمان بگذارند یا چیزی مثل صورت‌ جلسه باید در قالب یک صفحه تدوین شود و نه بیشتر.
 
از کارکنان‌ تان بخواهید با روند معمول کار در میان سایر کارکنان آشنا شوند
چنانچه بهره‌ گیری از چنین معیارهایی برای شما و کارمندتان راهکاری مطمئن و اثر بخش نبود، از او بخواهید رأی و نظر کارکنان دیگر را جویا شود.

می‌ تواند چنین سؤال‌هایی بپرسد. اعضای گروه شما پیش از ارائه سخنرانی معمولا چند بار تمرین می‌ کنند؟ پیش از تدوین نامه‌ های غیررسمی، چند پیش‌ نویس تهیه می‌ کنید؟ پیش از ارسال نهایی ایمیل‌ها معمولا چند بار آن‌ ها را بازخوانی می‌ کنید؟

کسانی که به اضطراب اجتماعی دچارند، با درک بهتر روند معمول کار در میان سایر کارکنان، می‌ توانند خود را با شرایط موجود تطبیق دهند و کار خود را بر این اصول پیش ببرند.

بنا به مستندات موجود، کمال‌ گرایی افراطی به‌ سرعت به فرسودگی شغلی می‌ انجامد. با چنین کارکنانی صحبت کنید و به‌ دنبال راهی باشید تا به‌ جای ۱۲۵ درصد توان، ۱۰۰ درصد توان‌ شان را صرف کار کنند. آن‌ ها برای کار کردن نیازی به مشوق ندارند؛ بلکه باید تشویق‌ شان کنید تا بیشتر به خودشان برسند؛ از اوقات فراغت برای تجدید انرژی بهره بگیرند و به‌ اندازه‌ ای خود را تحت‌ فشار بگذارند که فراتر از تحمل‌ شان نباشد.
 
۴.یادآوری کنید که چقدر برای شما و کارتان ارزشمند هستند
کسانی که دچار اضطراب اجتماعی هستند، طبعا به‌ سمت خود انتقادی گرایش پیدا می‌ کنند. اغلب کم‌ و کاستی‌ ها توجه‌ شان را جلب می‌ کند؛ اما از اثر مثبت و سهمی که در پیشبرد اهداف و کارها داشته‌ اند، غافل می‌ مانند. اگر گاهی به آن‌ ها یادآوری کنیم که چقدر در کارشان ماهر و توانا هستند، می‌ توانیم از سنگینی کفه ترازو به‌ سوی کاستی‌ ها کم کنیم.

نباید فراموش کنیم که اضطراب اجتماعی، با ویژگی‌ ها و صفات مختلف دیگری همراه می‌ شود و اشخاصی که دچار آن هستند، از مهارت‌ های مفید بسیاری بهره‌ مندند. از آن جمله می‌ توان به احساس همدلی عمیق، رفتارهای نیک‌ خواهانه و جامعه‌ پسندانه و داشتن معیارهای بالای کاری اشاره کرد.

مهارت‌ هایی که بهره‌ مندی از آن‌ ها اغلب به‌ معنای عملکری عالی در محیط کاری خواهد بود.
 

سخن آخر

کارکنانی که دچار اضطراب اجتماعی هستند، با خود نوعی انسانیت و خوش‌ قلبی برای محیط کار به ارمغان می‌ آورند.

اگر رفتار این کارکنان را با نکته‌ سنجی بیشتر زیر نظر بگیریم، خواهیم دید که آن‌ ها تنها به آنچه دیگران فکر می‌ کنند اهمیت نمی‌ دهند، بلکه این خود اطرفیان هستند که برایشان اهمیت دارند. بدیهی است حضور چنین افرادی در هر محیط کاری‌ ای می‌ تواند مفید باشد.


منبع: سایت چطور


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط