زندگي شد من و يک سلسله ناکاميها

مستم از ساغر خون جگر آشاميها زندگي شد من و يک سلسله ناکاميها شادکامم دگر از الفت ناکاميها بسکه با شاهد ناکاميم الفتها رفت تا چه بازد دگرم تيره سرانجاميها بخت برگشته‌ي ما خيره سري آغازيد
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگي شد من و يک سلسله ناکاميها
زندگي شد من و يک سلسله ناکاميها
زندگي شد من و يک سلسله ناکاميها

شاعر : شهريار

مستم از ساغر خون جگر آشاميها زندگي شد من و يک سلسله ناکاميها
شادکامم دگر از الفت ناکاميها بسکه با شاهد ناکاميم الفتها رفت
تا چه بازد دگرم تيره سرانجاميها بخت برگشته‌ي ما خيره سري آغازيد
ساختم اينهمه تا وارهم از ناميها دير جوشي تو در بوته‌ي هجرانم سوخت
گر نمردم من و اين گوشه‌ي ناکاميها تا که نامي شدم از نام نبردم سودي
اي دل از کف ندهي دامن آراميها نشود رام سر زلف دل‌آرامم دل
خرم از عيش نشابورم و خياميها باده پيمودن و راز از خط ساقي خواندن
تا که نامت نبرد در افق ناميها شهريارا ورق از اشک ندامت ميشوي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما