تا دهن بسته‌ام از نوش لبان ميبرم آزار

من اگر روزه بگيرم رطب آيد سر بازار تا دهن بسته‌ام از نوش لبان ميبرم آزار وقتي اين در بگشايد که گلي نيست به گلزار تا بهار است دري از قفس من نگشايد که حريفان همه زار از من و من از همه بيزار هرگز اين دور گل و لاله نمي‌خواستم از بخت
سه‌شنبه، 24 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تا دهن بسته‌ام از نوش لبان ميبرم آزار
تا دهن بسته‌ام از نوش لبان ميبرم آزار
تا دهن بسته‌ام از نوش لبان ميبرم آزار

شاعر : شهريار

من اگر روزه بگيرم رطب آيد سر بازار تا دهن بسته‌ام از نوش لبان ميبرم آزار
وقتي اين در بگشايد که گلي نيست به گلزار تا بهار است دري از قفس من نگشايد
که حريفان همه زار از من و من از همه بيزار هرگز اين دور گل و لاله نمي‌خواستم از بخت
که گلي بودم و بازيچه‌ي گلچين دل آزار هر دم از سينه‌ي اين خاک دلي زار بنالد
که به يک خنده‌ي طفلانه چه بود آنهمه آزار گل بجوشيد و گلابش همه خيس عرق شرم
چشم خونين شفق بيند و ابر مه آزار چشم نرگس نگرانست ولي داغ شقايق
که خزان بيند و آشفتن گلهاي چمن‌زار ابر از آن بر سر گلهاي چمن‌زار بگريد
بگذاريد بگريد بهواي گل خود زار شهريارست و همين شيوه‌ي شيدايي بلبل


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما