اشغالگری و مقاومت در جنوب لبنان (قسمت دوم)

همزمان با گسترش دامنه جنگ اسرائیل در جنوب لبنان و تهاجم بی هدف نیروهای هوایی، زمینی و دریایی رژیم صهیونیستی علیه مجتمع های مسکونی در جنوب، ساکنان عباسیه رهسپار مسجد شهرک شدند و بسیاری از خانواده ها در...
يکشنبه، 27 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشغالگری و مقاومت در جنوب لبنان (قسمت دوم)
کشتار اهالی محله اوزاعی: جنگنده‌های اسرائیل در اولین روز عملیات در ۱۵ مارس ۱۹۷۸ منطقه اوزاعی(گذرگاه جنوبی شهر بیروت) را بمباران کردند و واحدهای مسکونی و مؤسسه های تجاری را مورد هدف قرار دادند که در نتیجه ۲۶ شهروند شهید و ۲۰ تن دیگر زخمی شدند و ۳۰ واحد مسکونی، دو رستوران، یک نانوایی کاملا از بین رفتند و به تعدادی از مراکز تجاری خسارت وارد آمد.
 
کشتار اهالی شهرک راشیا الوادی: در اثر اصابت گلوله های توپخانه اسرائیل به این شهرک ۱۵ لبنانی که به کلیسایی پناه آورده بودند، کشته شدند.
 
کشتار اهالی شهرک عدلون: ۲۰ تن از اهالی آل قدوح و آل الطویل در سپیده دم روز جمعه ۱۹۷۸ / ۳ / ۱۷ با سوار شدن در دو ماشین مرسدس، از جهنم آتشبار اسرائیل به سمت بیروت گریختند ولی در ساعت ۵ / ۲ سپیده دم، در جاده ساحلی در نزدیکی شهرک عدلون بارانی از گلوله بر سر این دو اتومبیل باریدن گرفت که در نتیجه ۱۷ تن از شهروندان لبنانی به شهادت رسیدند.
 
کشتار اهالی روستای حداثا: تیه نیکو خبرنگار خبرگزاری آمریکایی یونایتدپرس در مورد کشتار حداثا می گوید: ما در فاصله میان دو تهاجم اسرائیل به روستای حداثا وارد شدیم که در ۱۲ کیلومتری مرز واقع شده است. البته یکی از این دو تهاجم کافی بود، زیرا جنگنده‌ها، تانک‌ها، خمپاره ها و نارنجک‌های تفنگی قبل از حمله دوم، این شهرک کوچک اسلامی حاصلخیز را به میدانی از کشته ها و ویرانه ها مبدل ساخته بود. ما در میان دیوارهای منهدم شده، سقفهای فرو پاشیده، اتومبیل های متلاشی شده و جاده‌های از بین رفته در اثر اصابت بمبها و اجساد انسانها و حیوانات قدم زدیم. یک زن هفتاد ساله، ما را وارد خانه کوچکش ساخت و سپس به گوشهای رفته و برای گاو شیرده خود که منبع درآمدش بود و از بین رفته بود، گریه سر داد. مردی مسن که خواهرش زیر آوار منزلش در حومه شهرک از دنیا رفته بود به پنجره خون آلود در سمت مقابل اشاره کرد و گفت: در آنجا دختر کوچکی ایستاده بود که گلولهای به وی اصابت کرد، ولی فرصت نیافت تا بفهمد چه روی داده است.»
 
کشتار اهالی شهرک عباسیه: همزمان با گسترش دامنه جنگ اسرائیل در جنوب لبنان و تهاجم بی هدف نیروهای هوایی، زمینی و دریایی رژیم صهیونیستی علیه مجتمع های مسکونی در جنوب، ساکنان عباسیه رهسپار مسجد شهرک شدند و بسیاری از خانواده ها در آن جمع شدند که اکثر آنها زن و بچه بودند. در آن حال، اسرائیل برای اولین بار جنگنده های آمریکایی اف ۱۵ خود را به منظور آزمایش در صحنه نبرد بر فراز عباسیه به پرواز در آورده بود. این جنگنده ها مسجد پر از جمعیت را به دقت هدف قرار دادند و آن را بر سر ساکنانش ویران ساختند که بیش از هشتاد شهید و مجروح بر جای گذاشت.
 
کشتار اهالی شهرک الخیام: شهرک تاریخی الخیام شاهد بسیاری از تجاوزات سعد حداد و جماعتش بوده است گلوله باران شدید نیروهای اسرائیلی از زمین و هوا، منازل این شهرک را به تلی از خاک مبدل ساخت و به دنبال آن شبه نظامیان مزدور اسرائیل، ساکنان آن را به شدت قلع و قمع کردند. آنها با کشتن دکتر شکرا. کرم که در انسانیت و تخصص مشهور بود، تجاوزگری های خود را آغاز کردند. دکتر شکرا.... کرم درماندگان و دشمنان اسرائیل را درمان می کرد.
 
این کشتار در تاریخ ۱۹۷۸ / ۳/ ۱۵ آنگاه رخ داد که ارتش سعد حداد که در آن زمان "ارتش القلعیه" نام داشت به شهر الخیام یورش برد و با هیچ مقاومتی روبه رو نشد. چون ساکنان آن پیش از یورش، آنجا را تخلیه کرده بودند و تنها پیرزنان و پیرمردان باقی مانده بودند و تعدادشان ۶۰ نفر بود و کوچکترین آنها عادل کریم نام داشت که حدود ۶۰ ساله بود. اما سالخوردگی آنها و شناسنامه لبنانیشان و در همسایگی بودن با شهرک "القلیعه " سودی برای آنها نداشت.
 
حکایت شده است یک پیرزن در حال نان پختن بود که او را به شکل وحشیانه ای داخل تنور انداختند. همچنین مزدوران رژیم صهیونیستی به هدف دستیابی به طلا و جواهرات، گوش برخی از زنان را بریدند و یا گوشواره ها را بدون توجه به دردی که حاصل می شود از گوش زنان با بی رحمی جدا کردند. پس از غارت کردن منازل شروع به ویران نمودن آنها کردند و آهن های بکار رفته در خانه های ویران شده را به سرقت برده و این روستا را با خاک یکسان کردند.
 
یکی از زنان نجات یافته از این کشتار، در تاریخ ۱۹۷۸ / ۳/ ۱۹ می گوید: شبانه برای فهمیدن موضوع از منزل خارج شدم، ولی به جز جنازه‌های پراکنده در خیابان چیزی مشاهده نکردم، اجسادی که سر در بدن نجاستند و اجسادی که به رو یا پشت روی زمین افتاده بودند و تعدادی نیز به دیوار دوخته شده بودند. در میان کشته ها به دنبال شوهر خود می گشتم، او را کشته یافتم. از ترس جان خود نمی توانستم گریه کنم و یا جیغ بکشم. من حاجه زینب را که زن مسلی بود دیده که از پشت هدف تیراندازها قرار گرفته بود. من بار دیگر به پناهگاه فرار کردم. در آن جا نیز نتوانستم گریه کنم، زیرا ترسیدم صدای ناله مرا بشنوند و به قتل برسانند.»
 
منبع: تاریخچه‌ی سیاسی لبنان، مجید صفاتاج، صص101-95، ناشر: آفاق رمشن بیداری، تهران، چاپ اول، 1396


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما