ادلهی وقوع رجعت (رجعت در قرآن)
مرحوم شیخ حرّ عاملی بیش از 60 آیه1و مرحوم طبرسی بیش از 70 آیه2 را بر رجعت منطبق و تفسیر نمودهاند. این آیات در ابتدا به دو دسته تقسیم میشوند:الف) آیاتی که بر وقوع رجعت در امتهای گذشته دلالت میکند.
ب) آیاتی که از تحقق رجعت در آینده قبل از قیامت خبر میدهد.
الف) رجعت در امّتهای پیشین
در دهها حدیث از رسول اکرم از طریق شیعه و سنی نقل شده که ایشان فرمودند: «آنچه در امتهای پیشین واقع شده همانگونه در امت من نیز واقع خواهد شد.»3 در زیر به بیان آیاتی که به رجعت در امّتهای پیشین اشاره دارد، میپردازیم:آیهی اول: ثُمَّ بَعَثنا مِن بعد مَوتکم لعلّکم تشکرون؛4 آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشید.
این آیه در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان قوم حضرت موسی (علیه السلام) است که حضرت موسی (علیه السلام) آنها را با خود به طور سینا برد تا بر جریان مکالمهاش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند و در نتیجه بنیاسرائیل صدور الـواح را از جانب خدا تکذیب نکنند. چون به طور رسیدند و مکالمهی حضرت موسی (علیه السلام) را با خدا مشاهده کردند، گفتند: لَن نؤمنَ لَکَ حتّی نَرَی اللهَ جَهرَةً؛5 «ای موسی، ما به تو ایمان نمیآوریم مگر اینکه خداوند را آشکارا به ما بنمایانی»، هر چه حضرت موسی (علیه السلام) آنها را از این خواستهی جاهلانه منع کرد، آنها بر خواهش خود اصرار ورزیدند تا سرانجام صاعقه آمد و همهی آنها را نابود کرد.
حضرت موسی (علیه السلام) عرضه داشت: «بار پروردگارا! اگر این هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوی قوم بروم؟ آنها مرا به قتل متّهم خواهند کرد.» خداوند بر او منت نهاد و آنها را زنده کرد و همراه حضرت موسی (علیه السلام) به سوی خانه و کاشانهی خود بازگشتند.
در مورد سرگذشت این هفتاد نفر هیچ اختلافی نیست و تصریح قرآن است که آنها در اثر صاعقه جان سپردند و به درخواست حضرت موسی (علیه السلام) از نو زنده شدند که معنای «رجعت» چیزی جز زنده شدن پس از مرگ نیست. در این آیه، قرآن کریم تعبیر «مرگ» را به کار برده تا تصور نشود که آنها مثلاً به خواب رفته بودند و یا از هوش رفته بودند، بلکه صریحاً میفرماید: «شما را پس از مرگتان برانگیختیم».
حضرت علی (علیه السلام) در مناظره با عبدالله بن ابی بکر یشکری – اولین انکار کنندهی رجعت- برای اثبات رجعت فرمودند:
«این هفتاد نفر ـ برگزیدگان حضرت موسی ـ پس ازمرگ، زنده شدند و به خانههای خود بازگشتند، آنگاه مدتی زندگی کردند، غذا خوردند، ازدواج کردند، صاحب اولاد شدند و پس از فرا رسیدن اجلشان از دنیا رفتند.»6
آیهی دوم: ألَم تَرَ إلی الذین خَرَجوا مِن دیارهم و هم أُلُوفٌ حَذَرَ الموتِ، فقال لهم اللهُ موتوا، ثُمَّ أحیاهم، إنَّ اللهَ لذو فضلٍ علی النّاسِ وَلَکِنَّ أکثَرَ النّاسِ لا یشکُرون؛7 آیا ندیدی آنان را که از بیم مرگ از خانههای خود بیرون رفتند و آنها هزاران تن بودند پس خداوند به آنها گفت بمیرید. سپس آنها را زنده کرد، بیگمان خدا بر مردم صاحب فضل است ولی بسیاری از مردم سپاسگزاری نمیکنند.
این آیه در مورد قومی است که از ترس بیماری از وطن خود گریختند و خداوند آنها را مدتی طولانی بمیراند و به سبب دعای یکی از پیامبران به نام «حزقیل» همهی آنها را زنده کرد و روزگاری زندگی کردند و به اجل طبیعی از دنیا رفتند.8
آیهی سوم: وَکَذلِکَ بَعَثنا هُم لِیَتَسائَلُوا بَینهم، قال قائِلٌ مِنهُم کَم لَبِثتم قَالُوا یَوماً أو بعضَ یَومٍ قَالُوا ربُّکُم أعلَمُ بما لَبِثتُم؛9 اینچنین آنان را برانگیختیم تا از یکدیگر بپرسند. یکی از آنها گفت چقدر درنگ کردهاید؟ گفتند: یک روز یا قسمتی از یک روز. گفتند: پروردگارتان داناتر است که چه قدر درنگ کردهاید.
این آیه در مورد اصحاب کهف است که مدت 309 سال در غاری به سر بردند. داستان اصحاب کهف از شگفتیهای تاریخ است و خود گواه روشنی از قدرت بینهایت حضرت احدیت و سند زندهای بر امکان بازگشت انسان به این جهان است.
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
«گروه بسیاری از مردگان به این جهان بازگشتهاند که اصحاب کهف از آنها هستند. مدّت 309 سال خدا آنها را بمیراند و سپس آنها را در زمان قومی که رستاخیز را نمیپذیرفتند برانگیخت تا حجت بر آنها تمام شود.»10
ب) وقوع رجعت در آینده (قبل از قیامت)
در زیر به چند نمونه از این آیات اشاره میکنیم:آیهی اول: و یوم نحشُرُ مِن کلِّ أُمّةٍ فَوجاً مِمَّن یُکَذِّبِ بِآیاتنا فَهم یوزَعون؛11 به یاد آور روزی را که از هر امت یک گروه از کسانی که آیات ما را تکذیب میکردند، محشور میکنیم پس آنها نگه داشته میشوند.
این آیه یکی از روشنترین آیات قرآن است که بر رجعت دلالت میکند، زیرا مراد از حشر در آیه، حشر عمومی و قیامت کبری نیست. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است آن حضرت با اشاره به این آیه فرمودند:
«ای حماد! مردم از این آیه چه دریافت میکنند؟ عرض کرد: حشر قیامت را. حضرت فرمودند: اینگونه نیست. این آیه مربوط به رجعت است. آیا خداوند در قیامت گروهی را محشور و بقیهی مردم را رها میکند؟ حشر قیامت در آیهی 47 سورهی کهف بیان شده است: و حَشَرناهُم فَلَم نُغادِر منهم أحداً؛12 همه را محشور میکنیم، حتی یک نفررا رها نمیکنیم. »
همچنین کلمهی «فوجاً» در آیه دلالت بر حشر گروهی از مردم میکند نه همهی مردم.13
آیهی دوم: إنّ الّذی فَرَضَ عَلیکَ القُرآنَ لَرَآدُّک إلی معاد؛14 به راستی خداوندی که قرآن را بر تو فرض گردانید، تو را به جایگاهت بازگرداند.
از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که «منظور از این آیه عالم رجعت است».15
ابوخالد کابلی از امام سجاد (علیه السلام) روایت میکند که در تفسیر این آیه فرمودند:
«رسول اکرم ، امیر مؤمنان (علیه السلام) و امامان(علیهم السلام) به سوی شما بازمیگردند.»16
آیهی سوم: إنّا لننصُرُ رُسُلَنا وَ الّذینَ امَنوا فی الْحَیوةِ الدُّنیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْاَشْهادُ؛17 همانا ما فرستادگان خویش و مؤمنان را در دنیا، آن روزی که شاهدان اقامه شوند، یاری خواهیم کرد.
این آیه یادآوری میکند، وعدهی الهی بر آن تعلق گرفته است که همهی انبیا و مؤمنان را در همین دنیا یاری خواهد کرد. این یاری و نصرت تاکنون به طور کامل تحقّق نیافته است و از طرفی خداوند هرگز خلف وعده نمیکند. پس در آینده زمانی فرا میرسد که نصرت خداوند به طور تام و کامل شامل حال انبیا و ائمهی اطهار(علیهم السلام) خواهد شد. امام باقر (علیه السلام) در تفسیر این آیه میفرمایند:
«حسین بن علی (علیه السلام) از آنهاست. او هنوز یاری نشده است. آری قاتلان او کشته شدند ولی هنوز انتقام او گرفته نشده است.»18
از طرفی، لفظ نصرت در جایی به کار میرود که دو گروه مشغول مخاصمه باشند و بعد شخصی یا گروهی یکی از طرفهای مخاصمه را کمک کند تا بر طرف مقابل چیره شود و طبیعی است که چنین معنایی با رجعت سازگاری دارد. امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
«وَالله ذلکَ فِی الرَّجَعْةِ اَما عَلِمتَ انَّ اَنبیاءَ اللهِ کَثیرٌ لَمْ یُنْصَرُوا فِی الدّنیا وَ قُتِلُوا و الأئِمَةُ مِنْ بَعدِهِمْ قُتِلوُا وَ لَمْ یُنْصَروا ذلِکَ فِی الرَّجْعَةِِ»؛19 «به خدا سوگند این (آیه) دربارهی رجعت است. مگر نمیدانید که پیامبران بسیاری و امامان بعد از ایشان هم در دنیا یاری نشدند و کشته شدند. این آیه در رجعت محقّق خواهد شد.»
آیهی چهارم: و إذا وقع القَولُ عَلیهم أخرَجنا لهم دابّةً مِن الارض تُکَلِّمُهُم أنَّ النّاسَ کانوا بِآیاتنا لایَوقِنون؛20 چون سخن بر آنها فرود آید، از زمین جنبندهای برایشان بیرون میآوریم که با آنها سخن گوید به درستی که مردم به آیههای ما یقین ندارند.
امام رضا (علیه السلام) در تفسیر آیهی فوق فرمودند:
«دابة الأرض علی بن ابیطالب (علیه السلام) است.»21
امام صادق (علیه السلام) از رسول اکرم نقل میکنند که در شب معراج گفته شد:
«ای محمد! علی اول است، زیرا او نخستین امامی است که پیمان مرا پذیرفتهاست. علی آخر است، زیرا او آخرین امامی است که روحش را قبض میکنیم. او همان «دابّه» است که با مردم سخن میگوید.»22
خود وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز در بیانات خویش میفرمایند:
«إنّی دابّة الله الّتی تُکَلِّمُ النّاس»؛23 «من همان دابهای هستم که با مردم سخن میگویم.»
امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
«رسول خدا در مسجد النبی به سراغ علی (علیه السلام) آمدند. ایشان را در حال استراحت دیدند. خطاب به وی فرمودند: قُم یا دابة الله! فَقالَ رجلٌ من اصحابِه: یا رسولَ الله! انسَمیُّ بعضُنا بعضاً بهذا الاسم؟ فقال: لا والله ما هُوُ الّا لَه خاصّةِ وَ هُوَ دابّة التی ذَکَرَها فی کتابه و اذَا وَقَعَ القَولُ …؛24 بلند شو ای دابة الله !
مردی با شنیدن این لقب گفت: ای پیامبر خدا! ما نیز میتوانیم با این لقب یکدیگر را صدا بزنیم؟ فرمودند: نه این لقب مخصوص علی (علیه السلام) است که خداوند در قرآن به وی مرحمت فرموده و سپس آیهی مذکور را قرائت کرد، آنگاه به علی (علیه السلام) فرمود: در آخر الزمان خداوند تو را از زمین به صورت زیبایی خارج میکند و وسیلهای در اختیار تو قرار میدهد تا به آن وسیله، دشمنان را علامت گذاری.»
پی نوشت ها:
1. حر عاملی، الایقاظ، ص 97 و 72 .
2. طبسی، الشیعه و الرجعه، ج 2 .
3. حر عاملی، الایقاظ ص 41 و 99 / علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 59 .
4. بقره (2)، 56 .
5. بقره (2)، 55 .
6. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، صص73 و 129 .
7. بقره (2)، 243 .
8. طباطبایی، المیزان، ج 2، ص283 / تفسیر برهان، ج 1، ص234 .
9. کهف (18)، 19 .
10. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 129 / کاشانی، تفسیر صافی،ج 3، ص 237 .
11. نمل/ 83
12. بحارالانوار، ج 52، ص 326/ تفسیر برهان، سید هاشم بحرانی، ج 3، ص 210
13. فوج به معنای دسته و گروهی است که از جایی به جایی دیگر به سرعت حرکت و عبور میکنند. (مفردات راغب، مادهی فوج) .
14. قصص (28)، 85 .
15. مستدرک سفینه، ج 4، ص 120 .
16. تفسیر برهان، ج 3، ص 239ریال نورالثقلین، ج 4، ص144 .
17. غافر (40)، 51 .
18. قولویه، کامل الزیارات، ص 63 / فخر رازی، تفسیر برهان، ج 4، ص 101 .
19. حائریی یزدی، الزام الناصب، ج 2، ص 338 .
20. نمل (8)، 82 .
21. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج1، ص 579 / علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 39، ص 242 .
22. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 38 .
23. کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 197 .
24. طباطبایی، المیزان، ج 15، ص 445 / علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 53، ص 52 .
منبع: سایت عصر انتظار