[قرآن از مهجوریت شکایت دارد]
چرا قرآن میگوید که در قیامت، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از مهجوریت قرآن شکایت دارد؟ آیا حضرت از امّت زمان خود گله میکند یا از مسلمانان بعد از آن دوران؟ به نظر میرسد با توجّه به ارتباط و علاقه ای که بین اصحاب و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن زمان بوده است، این شکایت، متوجّه دوران بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. روایت معتبری ذیل آیه: (رب انّ قومیاتّخذوا هذا القرآن مهجوراً)(1) پیدا نشده که منشأ قضاوت صحیح باشد؛ولی با توجّه به آنچه گذشت، احتمال اینکه امّت بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مشمول این شکایت باشند، بیشتر است. برای خارج شدن قرآن از مهجوریت، این نوشتار در پی آن است که روایات وارد شده در مورد قرآن را به صورتی نظام مند در آورد. البته این نظام در تمام سخنان گهربار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومان(علیهم السلام) وجود دارد (که در نوشته ای مستقل، خواهد آمد).کاری که ما کرده ایم، این است که چنین نظامی را آشکار نموده ایم. حاصل این سیر طولی که در روایات مربوط به قرآن انجام شده، این میشود که هر کس به فراخور ظرفیت و توان خویش از قرآن بهره گیرد و عدم توانایی در یک مرحله، او را از مراحل قبل محروم نکند؛ مانند روایات مربوط به نماز خواندن که فقها از مجموع روایات، قاعده ای ساخته اند که با توجّه به آن قاعده، هیچ کس عذری در ترک نماز ندارد و گفته اند: (الصلاة لا یُترک بحالٍ؛ نماز در هیچ حالی نباید ترک شود).در مورد قرآن نیز اگر بخواهیم آن را از مهجوریت خارج کنیم، هیچ کس نباید تحت هیچ شرایطی ارتباط خود را با آن قطع نماید. البته نماز، حکمی الزامی دارد؛ امّا در مورد قرآن، الزام و تکلیفی در کار نیست. اگر روایات مربوط به قرآن را تحت این نظم در نیاوریم، تعارض شدیدی بین آنها وجود خواهد داشت. برای مثال در تعدادی از روایات به قرائت قرآن سفارش شده است و بر این کار تأکید شده، تا جایی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «اگر کسی قرآن را اشتباه هم بخواند و نتواند آن را تصحیح کند، فرشته ای مأمور میشود تا به صورت صحیح آن را بالا ببرد» (2) و یا در دسته ای از روایات، برای شنیدن قرآنْ ثواب قائل شده اند و حتّی شنیدن غیر ارادی آن را هم مستحق پاداش دانسته اند. در مقابل، روایات فراوانی وجود دارد که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یا ائمه(علیهم السلام) فرموده اند در قرائت بدون تدبّر و اندیشه، خیری نیست و یا روایاتی هست که در آنها فقط برای عمل به قرآن، ارزش قائل شده اند.
این تعارضها باید رفع شوند و رفع تعارض به آن است که گفته شود هر دسته از روایات، شامل گروهی از مخاطبان است. عدّه ای فقط میتوانند قرآن را نگهداری کنند و حتّی از قرائت آن هم معذورند. گروهی فقط میتوانند آیات آن را به تماشا نشینند. گروهی در آن تدبّر میکنند. گروهی نیز بدان عمل مینمایند؛ و آنکه بتواند همه مراتب را داشته باشد، «طوبی له وحُسْنُ مآب». این تقسیم بندی، مؤیّد هم دارد. در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: کتاب اللّه علی أربعة: العبارة للعوام، الاشارة للخواص، اللطائف للأولیاء، والحقائق للأنبیاء. (3) نصیب عدهای از قرآن، عبارات و ظاهر آن است و عدهای، ظاهر را اشاره به معنای خاصّی میدانند. اولیای الهی به لطائفی از آیات الهی پیمیبرند و انبیا با توجّه به بطون آیات الهی(4) و مراتب درک به حقایقی میرسند که دیگران از رسیدن به آن عاجز هستند. البته ذکر این نکته ضروری است که امامان شیعه نیز به حقیقت قرآن پی برده اند و به آنچه از فهم مردمان عادی دور بوده است، آگاه بوده اند. در این جا به روایات مربوط به بطون قرآن اشاره ای میکنیم؛ چون اثبات بطن برای قرآن، در واقع تأکیدی است بر اینکه اولاً فهم همه انسآنها از قرآن برابر نیست. ثانیاً ظاهر و باطن هم امری نسبی است و آنچه برای شخصی باطن آیهای محسوب میشود، برای دیگری ظاهر است و بالعکس؛(5) و این بحث مهمی است. در مورد بطون قرآن، دو سؤال مطرح است: یکی اینکه آیا قرآن بطن دارد؟ دوم اینکه تعداد این بطون، چند تاست؟
در پاسخ به سؤال اوّل باید گفت: قرآن علاوه بر ظاهر، باطنی دارد و روایات، این نکته را ثابت میکند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: انّ للقرآن ظهراً و بطناً. (6) این روایت، علاوه بر «اصول کافی» در «من لایحضره الفقیه» برقی و «تفسیر عیاشی» با سندهای متفاوت، نقل شده است. در حدیث دیگری، جابر نقل میکند که از امام باقر(علیه السلام) از تفسیر آیه ای پرسیدم. حضرت پاسخ داد. دوباره پرسیدم. جواب دیگری داد. درباره اختلاف دو جواب سؤال کردم. حضرت فرمود: ییا جابر! انّ للقرآن بطناً و للبطن ظهراً. (7) البته در کتاب «محاسن»، این روایت به گونه دیگری هم آمده و به جای «للبطن ظهراً»، «للبطن بطناً» آمده؛ ولی این اختلاف، مانعی برای وجود بطن برای قرآن نیست. امّا درباره سؤال دوم که قرآن چند بطن دارد، مشهور است که تا هفتاد بطن برای قرآن ذکر نموده اند؛ امّا نه عدد هفت و نه هفتاد، روایت معتبری ندارند. اگر هم این اعداد درست باشد، فقط کثرت را اثبات میکند؛ چون در عرف ـ و بخصوص در فرهنگ آن زمان ـ از این اعداد برای همین مقصود استفاده میشده است. نگارنده هنوز هیچ حدیث معتبری مبنی بر وجود داشتن هفتاد بطن برای قرآن نیافته است و ظاهراً این اعداد، تنها شهرت دارند. البته در مورد هفت بطن هم فقط یک روایت در «عوالی اللئالی» وجود دارد که در آن آمده: انّ للقرآن ظهراً وبطناً ولبطنه بطن الی سبعة أبطن. (8)
مسلّم آن است که انس با قرآن مفهومی فراتر از قرائت صرف است، چرا که خوگرفتن و همدم شدن با قرآن و آرامش یافتن و اطمینان یافتن از آن با صرف قرائت قرآن حاصل نمیشود. هر چند قرائت قرآن در این هدف بی تأثیر نیست و به عنوان قدم اول محسوب میشود. پس میتوان گفت انس با قرآن یعنی آموختن قرآن، قرائت قرآن، فهم قرآن و در آخر عمل به قرآن. بنابراین زنجیره به هم پیوسته انس با قرآن زمانی تحقق مییابد که موجب تغییر در رفتار انسان شود، بدان صورت که فرد فرد جامعه و به تبع آن تمام جامعه به آرامشی معنوی دست یابند و از ناآرامیهای فردی و اجتماعی به دور شوند.
اهمیت و ضرورت انس با قرآن
در تربیت دینی، انس با قرآن ضرورتی اجتناب ناپذیر است؛ چنان که در هر یک از مباحث دنیایی و آخرتی، فردی و اجتماعی، عملی و اعتقادی و... که به بحث بنشینیم به آن منتهی میشویم. سعادت دنیا و آخرت ما، خوشبختی فرد و جامعه ما، اصلاح عمل و اعتقاد ما و... همه و همه در پرتو الگوگیری از منبع عظیم وحی و در یک کلام، در سایه انس با قرآن شکل میگیرد. خداوند از زبان پیامبرش درباره انس با قرآن و مقام صالحان میفرماید:“انّ وَلِیّیَ اللهُ الّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ”؛(9) بی تردید سرور من آن خدایی است که قرآن را فرو فرستاد و همو دوست دار شایستگان است.این آیه کریمه دربرگیرنده چند نکته به هم پیوسته است؛ زیرا میفرماید خدا دوست و سرپرست رسول است؛ همان خدایی که کتاب را نازل فرموده و دوست و سرپرست صالحان نیز هست. با توجه به این ارتباط میتوان این گونه استنباط کرد که شرط دوستی و ولایت خداوند، صالح بودن انسان است. به تعبیر دیگر بهترین راه صلاح، انس با قرآن است و اگر کسی به قرآن عمل کند صالح میشود. دوستی و سرپرستی خداوند نیز در راه قرآن محقق خواهد شد.(10)
دل دادگان به مکتب قرآن در پناه آیات آسمانی قرآن، کسب آرامش و اطمینان میکنند. آنان در سایه بهرهگیری از انوار قدسیه آن، نور را از ظلمت و راه را از چاه باز میشناسند، چرا که خورشید منور قرآن، تجلی الهی برای انسان است؛ نور و رحمت و هدایت است و انذار و تبشیرش چراغی است فرا راه ظلمت بیخدایی انسان.
پینوشتها:
1. سوره فرقان، آیه۳۰.
2. انّ الرجل الأعجمی من أمّتی لیقرأ القرآن بعجمیّته فترفعه الملائکة علی عربیته. (الکافی، ج۲، ص۶۱۹).
3.بحارالأنوار، ج۷۸، ص۲۷۸(ح۱۱۳) و ج۹۲، ص۲۰ (ح۱۸).
4. انّ للقرآن ظاهراً و باطناً. (الکافی، ج۴، ص۵۴۹؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۶).
5. المیزان، محمد حسین الطباطبائی، ج۳، ص۷۲.
6. الکافی، ج۴، ص۵۴۹ و ج۱، ص۳۷۴؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۶ (ح۳۰۳۶)؛ المحاسن، ج۱، ص۴۲۱ (ح۹۶۴)؛ تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۶ (ح۳۶).
7. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۲ (ح۸)؛ المحاسن، ج۲، ص۷ و۳۰۰.
8. عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور، ج۴، ص۱۰۷ (ح۱۵۹).
9.اعراف (7): 196.
10. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج1، ص240.
منابع:
1. پایگاه تخصصی قرآن کریم/ مراتب انس با قرآن در روایات
2. پرسمان/ راههای ایجاد اُنس با قرآن
3. پرتال امام خمینی (قدس سره)/ انس با قرآن