جلوه هایی از حیات عالم ربانی آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی
کتاب زندگانی او را چگونه ورق زنم در حالیکه قلم از نوشتار وصفش عاجز است و اندیشه از کنه وجود او بی خبر و مثل اندیشه ما و آفاق وجودی او چون مرکبی می ماند که تا رسیدن به کرانه های بی کران او سالیان دراز راه دارد و سالها باید بگذرد، تا تاریخ سیر خود را به سوی افقهای تکامل طی کند تا مگر عظمت و بلندای مقام آن راد مرد بزرگ مکتب ائمه هدی علیهم آلاف التحیه و الثناء نموده شود و ابعاد و خصائص آسمانی آن پیر طریق هدایت تفسیری بسزا یابد، آوازه گمنامی و مقام بلندش ما را بر آن داشت تا با زمزمه نام و گرامیداشت یادش، شبنمی از بهارستان وجودش و نمی از یم فضائلش برگیریم.میلاد
در روزگاری نه چندان دور( به سال 1295 ه . ق ) کودکی پا به عرصه وجود گذاشت، که عاقبت ردای زیبائی بر قامت شریعت شد و جلایی دوباره بر بلندای پیکر دین محمد (صلی الله علیه و آله)، طریق هدایت از او تجلی دیگری یافت و جمال غبار آلود آن دیگر بار به دست جمال دیگری جمیل شد، پدر اسم این کودک را جمال الدین نهاد و تاریخ اسم او را جمال الملة و الدین ، واین چنین قریه سعید آباد که در یک فرسخی بلد عالم خیز جرفادقانقرار دارد به نور او منور گشت و شمع زیبای وجودش از آن وادی سوختن آغاز نمود.نیاکان (1)
پدرش مرحوم آیت الله سید حسین گلپایگانی (م ـ 1304 ه . ق) فرزند فقیه بزرگوار سید محمد علی گلپایگانی (م ـ 1280 ه . ق) فرزند فقیه بزرگ سید علی نقی موسوی قزوینی گلپایگانی.1. شجره مبارکه ای که در پیش رو دارید بنا بر نسخه ای که نزد مرحوم آیت الله محمد جمال هاشمی (قده) بوده است و به همین منوال در کتاب اللباب فی اعقاب ابراهیم المجاب و کتاب معجم الالقاب فی معرفة الاسر و الا نساب( نوشته سید مهدی عبد اللطیف حسینی وردی) مطرح گشته است.
سید جلیل مسعود معروف بعیشی
فرزند آقا سید ابراهیم
فرزند آقا سید حسن
فرزند آقا سید شرف الدین
فرزند آقا سید مرتضی
فرزند آقا سید زین العابدین
فرزند آقا سید محمد
فرزند آقا سید احمد
فرزند عالم فقیه آقا سید شمس الدین محمد
فرزند آقا سید احمد
فرزند آقا سید علی
فرزند آقا سید شریف ابی الغنائم محمد
فرزند آقا سید ابوالفتح اخرس
فرزند آقا سید ابو محمد حسن
فرزند آقا سید ابراهیم
فرزند آقا سید ابوالغنائم معروف به ابوالفتیان
فرزند آقا سید عبدالله
فرزند آقا سید ابوالبرکات
فرزند آقا سید ابوالطیب احمد
فرزند آقا سید ابوعلی حسن
فرزند آقا سید ابوالحسن محمد حائری معروف به غفار
فرزند سید جلیل ابراهیم المجاب
فرزند سید جلیل محمد العابد
فرزند امام همام حضرت موسی الکاظم علیه السلام
تحصیل، تربیت، تعلیم، تدریس
سِِد جلیل القدر ( قد)نه سال بیشتر نداشت که پدر بزرگوارش دار دنیا را وداع گفت ، و او را تنها گذاشت، وی چند سالی را در سعید آباد به شبانی و فلاحت زندگی را گذراند، ولی روح بلندی که از پدران خود به ارث برده بود او را بر آن داشت تا به آباء و اجداد بزرگوار خود اقتداء نماید.دوازده ساله بود که در همان سامان نزد برادران بزرگوارش (2) که همگی از علمای و اتقیا زمان بودند درس را آغاز نمود مقداری از دروس مقدماتی را در موطن خود فرا گرفت و برای ادامه تحصیل راهی گلپایگان شد.
ادبیات عرب ، منطق و بلاغت را از علمای گلپایگان آموخت و می گویند که هر روز مسافت بین سعید آباد و گلپایگان را برای آموختن علم پیاده می پیمود، و بدینسان، چند سالی را درگلپایگان به درس و تحصیل اشتغال داشت تا به سال 1311 قمری در حالی که 16 سال بیش نداشت برای ادامه تحصیل عازم اصفهان شد.
آن زمان وجود علمای بزرگ، اصفهان را دارای مرکزیت علمی نموده بود، به همین جهت عده زیادی از عشاق علم و فضیلت از نقاط دور و نزدیک آهنگ آن دیار می کردند.
2.گفتنی است که برادران مرحوم آیت الله سید جمال الدین همه غیر از یکی از علمای گلپایگان بوده اند و اسامی شریفشان از نظر می گذرد.
1. آیت الله سید محمد علی مولف کتابی در اصول و از تلامیذ میرزا حبیب الله رشتی( متوفی به سال 1312 ق) بود.
2. آیت الله حاج میرزا محمد که قرآنیمخطوط به خط زیبای او در کتابخانه آیت الله نجفی مرعشیبه جای مانده است.
3. مرحوم آیت الله آقا سید جعفر از علمای گلپایگان.
4. مرحوم آیت الله سید ابراهیم از علمای گلپایگان.
5. مرحوم عارف متقی سید میرزا آقا از زهاد و اتقیای گلپایگان.
می گویند در معبر طولانی و صعب العبور گلپایگان تا اصفهان این نوجوان 16 ساله چنان راه در می نوردید که ( لم تعزبه وقفه حتی وصل الی مقصده اصفهان)3 ، این برهه( یعنی عزیمت به سوی اصفهان) ابتدای تجلی علمی و تحلیه اخلاقی سید جمال الدین بود.
بدینسانسید جمال به سال 1311 قمری وارد اصفهان شد، و لدی الورود ساکن در حجره ای از حجرات مدرسه الماسیه گردید و مدتی را در آن مدرسه ساکن و به درس مشغول بود تا اینکه از آنجا به مدرسه شیخ محمد علی ثقه الاسلام منتقل گردید.
در آن دیار سطوح عالیه را نزد مرحوم حاج میرزا بدیع و مرحوم آخوند ملا عبدالکریم گزی فرا گرفت و معقول را نزد مرحوم آیت الله آخوند ملا علی کاشی و جهانگیر خان قشقائی آموخت و فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله سید محمد خاتون آبادی و شیخ محمد علی ثقه الاسلام و شیخ محمد تقی مشهور به مدرسی و آیت الله سید محمد باقر درچه ای قدس الله اسرارهم حاضر شد.
همچنین درایه و رجال و علوم دیگر را از علمای اصفهان آموخته و بدینسان زبانزد خاص گردید.
در دوران تحصیل در اصفهان با مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی هم درس و هم مباحثه بود.(4)
3. هیچ ایستایی او را جلو نگرفت تا به اصفهان رسید.
4 . معاد شناسی علامه تهرانی ج 1 ص 138
با اینکه سید جمال ، فقط مدت هشت سال در اصفهان بود ، لیکن مراقبت بر اعمال و سیر الی الله و سلوک به سوی معانی و خلاصهآراستن نفس به زینت مقامات کریمه را همیشه مد نظر داشت و در راه نیل به اینمعانی و مراتب عالیه از انفاس قدسیه مرحوم سید محمد باقر عاملی و شیخ طریحی رحمهماالله تعالی بهره مند می شد و همین دوران کوتاه، ایام بارور شدن درخت روح او در علم و حکمت و فضل و تقواشد وبه مقام شامخی رسید که مشار الیه بالبنان گردید .
و بدینسان او حجت خدا در مدرسه اخلاق و آیت او در میدان فضل و دانش و شرف گردید و نمونه بارز مجاهد اکبر شد.
علامه آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی قدس سره می فرماید: سید جمال الدین در علمیت و عملیت زبانزد خاص بود و از جهت عظمت قدر و کرامت مقام ونفس پاک مورد تصدیق و برای احدی جای تردید نبود ، در مراقبت نفس و اجتناب از هواهای نفسانیه مقام اول را حائز بود.
از صدای مناجات و گریه ایشان همسایگان حکایاتی دارند. دائما"صحیفه مبارکه سجادیه در مقابل ایشان در اطاق خلوت بود و همین که از مطالعه فارغ می شد به خواندن آن مشغول می گشت آهش سوزان و اشکش روان و سخنش موثر و دلی سوخته داشت.
در زمان جوانی ، در اصفهان تحصیل می نموده و با مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی هم درس و هم مباحثه بوده است و آیت الله بروجردی چه در اوقاتیکه که در بروجرد بودند و چه اوقاتیکه در قم بودند، نامه هایی به ایشان می نوشتند و درباره بعضی از مسائل غامضه و حوادث واقعه استمداد می نمودند.
مرحوم سید جمال الدین می فرمود: من در دوران جوانی که در اصفهان بودم نزد دو استاد بزرگ ، مرحوم آخوند کاشی و جهانگیر خان، درس اخلاق و سیر و سلوک می آموختم و آنها مربی من بودند، به من دستور داده بودند که شبهای پنجشنبه و شبهای جمعه بروم بیرون اصفهان و در قبرستان تخت فولاد قدری تفکر کنم در عالم مرگ و ارواح و مقداری هم عبادت کنم و صبح برگردم، عادت من این بود که شبهای پنجشنبه و جمعه می رفتم و مقدار یکی دو ساعت در بین قبرها و در مقبره ها حرکت می کردم و تفکر می نمودم و بعد، چند ساعت استراحت نموده و سپس برای نماز شب و مناجات بر می خاستم و نماز صبح را می خواندم و پس از آن به اصفهان می آمدم.
می فرمود، شبی بود از شبهای زمستان هوا بسیار سرد بود برف هم می آمد، من برای تفکر در ارواح و ساکنان وادی آن عالم از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم و در یکی از حجرات رفتم و خواستم دستمال خود را باز کرده چند لقمه ای از غذا بخورم و بعد بخوابم تا در حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود از عبادت گردم، در این حال درمقبره را زدند تا جنازه ای را که از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند آنجا بگذارند و شخص قاری قرآن که متصدی مقبره بود مشغول تلاوت شود و آنها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند.
آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند و قاری قرآن مشغول تلاوت شد، من همین که دستمال را باز کرده و می خواستم مشغول خوردن غذا شوم دیدم که ملا ئکه عذاب آمدند و مشغول عذاب کردن شدند (عین عبارت خود آن مرحوم است)چنان گرزهای آتشین بر سر او می زدند که آتش به آسمان زبانه می کشید، و فریادهایی از این مرده بر می خواست که گویی تمام این قبرستان عظیم را متزلزل می کرد، نمی دانم اهل چه معصیتی بود، از حاکمان جائر و ظالم بود که اینطور مستحق عذاب بود؟ و ابدا" قاری قرآن اطلاعی نداشت آرام بر سر جنازه نشسته و به تلاوت اشتغال داشت.
من از مشاهده این منظره از حال رفتم، بدنم لرزید، رنگم پرید و اشاره کردم به صاحب مقبره که در را باز کن من می خواهم بروم، گفت: آقا! هوا سرد است،برف روی زمین را پوشانیده، در راه گرگ است و تو را می درد، هر چه خواستم بفهمانم به او که من طاقت ماندن ندارم او ادراک نمی کرد، بناچار خود را به در اطاق کشیدم در را باز کردم وخارج شدم و تا اصفهان با آنکه مسافت زیادی است بسیار به سختی آمدم و چندین بار به زمین خوردم، آمدم در حجره ، یک هفته مریض بودم و مرحوم آخوند کاشی و جهانگیر خان می آمدند و عیادت می کردند و به من دوا می دادند و جهانگیر خان برای من کباب باد می زد و به زور به حلق من فرو می برد تا کم کم قدری قوت گرفتم.
این داستانی بود که علا مه طهرانی در کتاب معاد شناسی ، جلداول صفحه 138 از دوران سکونت سید جمال الدین در اصفهان نقل فرمودند
ورود به حوزه علمیه نجف اشرف
و بدینگونه سید در حدود شهر جمادی الثانی سال 1319 آهنگ نجف اشرف نمود و آستین همت بالا زده و به سوی دیار غروی زادها الله شرفا راهی شده تا از برکات عالیه و فیوضات نامتناهی حضرت علوی سلام الله علیه و غوطه ور شدن در بحر العلوم نجف اشرف بهره مند گردد.لهذا در خبر است که حضرتش را عده ای از فضلای اصفهان تا بیرون شهر مشایعت نمودند تا او راهی وادی السلام گردید.
در مسیر خود به سوی عراق از گلپایگان گذشت و مورد استقبال علمای آن سامان قرار گرفت و چند روزیدر آنجا اقامت گزید، آورده اند که نزاعی علمی ما بین سید جمال الدین و سایر علمای گلپایگان در گرفت که برادران وی نیز هم در زمره نافین او بودند لیکن آنقدر براهین سید قوی و کلام او دلنشین بود که اهل مجلس همه بر مقام علمی و فضیلت سید واقف گشتند، لذا به وی پیشنهاد دادند برای تولیت بعضی از موقوفات و اداره شوٍٍءون شرعیه و اقامه جماعت سکنی گزیند ولی سید نپذیرفت و به راه خود به سوی نجف اشرف ادامه داد.
تا در اوائل ماه رمضان المبارک 1319 قمری وارد نجف اشرفگردید ، علامه طهرانی در رابطه با ورود ایشان به نجف می فرماید: مرحوم آقا سید جمال می فرمود: من وقتی از اصفهان به نجف اشرف مشرف شدم تا مدتی مردم را به صورتهای برزخیه خودشان می دیدم، به صورتهای وحوش و حیوانات و شیاطین، تا آنکه از کثرت مشاهده ملول شدم، یک روز که به حرم مطهر مشرف شدم، از امیر المومنین (علیه السلام) خواستم که این حال را از من بگیرد، من طاقت ندارم، حضرت گرفت و از آن پس مردم را به صورتهای عادی می دیدم5. معاد شناسی ج 1، ص 142 بدینسان مرحوم سید جمال وارد نجف اشرف "زادها الله شرفا" گردید.
حضور در درس آخوند خراسانی
و لدی الورود در درس مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (قده) حاضر شده و از ملازمان درس ایشان قرار گرفت.آورده اند که وی دو دوره اصول مرحوم آخوند را حاضر شده و در بحث فقه در مباحث مختلفه از آنوجود ذی قیمت استفاده فراوان برد، و همواره سید در درس مرحوم آخوند شرکت می جست، تا اینکه( در سال 1329 قمری) آخوند ملا محمد کاظم خراسانی اعلی الله مقامه الشریف وفات نمود و بدین گونه بین استاد و شاگرد فراقی ابدی حاصل شد.سید علاوه بر شرکت در درس آخوند خراسانی (قده) از افادات مرحوم آیت الحق حاج آقا رضا همدانی متوفی 1322 قمری (قدس سره) هم بهره مند می شد و از ملازمان فقه فقیه عصر سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (متوفی 1337 قمری)بود.همچنین از انفاس ملکوتی آیت الله شیخ هادی طهرانی، آخوند ملا علی نهاوندی، عالم کامل شیخ محمد بهاری (متوفی 1329 قمری) و آیت الله سید ابو تراب خوانساری "6" قدس الله اسرارهم بهره های فراوان برد.
6 . صورت اجازه مرحوم علامه خوانساری (ره) به آیت الله سید جمال(ره) نزد فرزند بزرگوارش آیت الله سید علی گلپایگانی "دامت برکاته" که هم اکنون از علمای ساکن تهرانند موجود است ، گفتنی است مرحوم آیت الله العظمی سید ابو تراب خوانساری از جمله عالمان به نام و طراز اول و از مراجع نجف اشرف بودند که شاگردان زیادی در مکتب او به درجات عالیه علم و عمل نایل شده که از ان جمله مرحوم آیت الله العظمی خویی (ره) است .
درک محضر میرزای دوم شیرازی
نقل است که سید مدتی را در سامرا نزد مرحوم آیت الله شیخ محمد تقی شیرازی میرزای کوچک (قدس سره) حاضر شده و از اشارات قدسی ایشان بهره مند می شد.آشنایی با علامه نایینی
آورده اند که بعد از فوت مرحوم آخوند خراسانی قدس الله نفسه الزکیه وی در درس هیچ کس حاضر نشد تا آن هنگام که متوجه وجود گرانقدر شیخ المشایخ آیت الله العظمی شیخ میرزا حسین غروی نائینی (قده) (متوفی 1355 قمری) گردید.لهذا در درس وی حاضر شده و وجود او عامل بزرگی بود برای شرکت علما وفضلای حوزه نجف در درس مرحوم نائینی (قده) . و او مشاور علمی و مرجع فکری آراء شیخ بوده و در اجازه ای که مرحوم آیت الله نائینی به وی داده است از ایشان به عنوان حجت الاسلام یاد کرده که این عنوان را مرحوم نائینی در هیچ اجازه ای برای هیچ کس تعبیر نفرموده اند.77. صورت این اجازه هم الان در بیت هاشمی گلپایگانی موجود است.
سید در درس مرحوم نائینی همواره مشارکت می نمود و از ملازمان اصلی درس وی بوده تا به سال 1355 قمری مرحوم نائینی وفات نمود و از این زمان سید کرسی تدریس را در حوزه علمیه نجف اشرف ایجاد کرد وعده زیادی از طلاب و فضلای نجف گرد شمع وجودش حلقه زدند و از انوار آن نور نورانی ، منور گردیدند و از دریای آن بحر المعانی ، معناها برگرفتند.
شاگردان
مرحوم سید، سالیان متمادی در حوزه نجف مشغول افاده و تدریس بود وعده زیادی از افادات ایشان بهره ها برده اند،ما در این جا فقط از چند نفری که اطلاع داریم یاد می کنیم،از شاگردان و کسانی که از ایشان اجازه دارند.1 ـ مرحوم علامه آیت الله حاج سید محمد جمال هاشمی( متوفی 1397 قمری ) که شمه ای از شخصیت و زندگانی ایشان در صفحاتی دیگر تحت عنوان فرزندان سید جمال خواهد آمد.
2 ـ مرحوم علامه آیت الله حاج سید مصطفی صفائی خوانساری( متوفی 1413 قمری) از بزرگان و استوانه های علمی و بنیانگذاران حوزه علمیه قم فرزند مرحوم آیت الله حاج سید احمد صفائی خوانساری( متوفی 1359 قمری) مولف کتاب پرارج کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار که در سالهای اخیر توسط موسسه آل البیت علیهم السلام به زیور چاپ آراسته شده است.
3 ـ مرحوم آیت الله حاج سید احمد گلپایگانی (متوفی سال 1412 قمری) فرزند آقا سید جمال.
4 ـ مرحوم آیت الله حاج شیخ ریحان الله نخعی رحمه الله علیه( متوفی سال 1411 قمری ) و مولف تقریرات آیت الله گلپایگانی رضوان الله تعالی علیه .
5 ـ مرحوم آیت الله حاج سید علی بطحائی گلپایگانی (متوفی 1400 قمری).
6 ـ مرحوم آیت الله شهید سید ابوالحسن شمس آبادی.
7 ـ مرحوم آیت الله حاج سید علی فانی اصفهانی( متوفی 24 شوال 1409 قمری).
8 ـ مرحوم آیت الله حاج شیخ احمد فیاض( متوفی در سال 1407 قمری) صاحب اجازه روایتی.
9 ـ مرحوم آیت الله شهید حاج سید اسد الله مدنی (قده) دومین شهید محراب ، امام جمعه تبریز ، فقیه و عارف زاهد رحمه الله علیه.
10 ـ مرحوم آیت الله نجابت شیرازی( متوفی سال 1409 قمری).
11 ـ مرحوم آیت الله حاج سید مرتضی فیروز آبادی( مولف کتاب پر ارج عنایة الاصول فی شرح کفایه الاصول) که سالهای آخر عمرشان در تهران ساکن و هم اکنون چند سالی است که دار فانی را وداع گفته اند مدفن ایشان یکی از مقبره های بهشت رضوان در قم می باشد.
12 ـ آیت الله حاج میرزا مهدی اصفهانی شاگرد (کفایة الاصول) مرحوم آقا جمال.
13 ـ آیت الله حاج شیخ مرتضی انصاری اهوازی (مولف شخصیت شیخ مرتضی انصاری و دهها آثار دیگر).
14 ـ آیت الله حاج سید محمد باقر رجائی اصفهانی.
15 ـ آیت الله حاج شیخ محمد طیب زاده اصفهانی صاحب شمس الطالعه فی شرح زیارت الجامعه.
16 ـ آیت الله حاج شیخ محمد تقی آل راضی نجفی.
17 ـ مرحوم آیت الله سید حسین موسوی رودباری از علمای گیلان.
18 ـ آیت الله حاج شیخ محمد مهدوی لاهیجانی.
19 ـ آیت الله حاج شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی (مولف کتاب های قاعده التجاوز و الفراغ، سادات متقدمه گیلان یا بخشی از تاریخ عام گیلان و حقیقة البیع و المعامله).
20 ـ حضرت آیت الله حا ج شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری (ره)از مدرسین بزرگ حوزه علمیه قم و از موسسین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم .
21 ـ حضرت آیت الله حاج سید علی گلپایگانی دامت برکاته فرزند مرحوم آقا سید جمال.
22 ـ حضرت آیت الله حاج سید محمود موسوی دهسرخی دامت برکاته دارای اجازه روایی از ایشان.
23 ـ آیت الله حاج سید محمد باقر پاقلعه ای .( مقیم حوزه علمیه قم).
24 ـ آیت الله حاج شیخ عبدالحسین واعظ زاده خراسانی.( مقیم قم).
25 ـ حضرت آیت الله حاج سید احمد فهری زنجانی( نماینده امام در سوریه، مولف و مترجم دهها کتاب اخلاقی و سود مند).
26 ـ آیت الله حاج شیخ محمد تقی مصدر الامور( از علمای تهران، صاحب اجازه روایتی).
27 ـ آیت الله حاج شیخ رضا قاضی زاهدی گلپایگانی.
28 ـ حاج سید مهدی حجازی شهرضائی،( صاحب اجازه روایتی).
29 ـ حضرت آیت الله حاج شیخ علی صافی گلپایگانی دامت برکاته( مولف غایة القصوی و چندین کتاب دیگر، صاحب اجازه روایتی).
30 ـ مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی دام ظله العالی ( مولف منتخب الاثر و تعلیقه بر کفایه الاصول صاحب اجازه روایتی).
31 ـ آیت الله حاج سید مهدی غضنفری خوانساری دامت برکاته (مولف کتاب خود آموز لمعه ومکاسب و چندین کتاب دیگر).
32 ـ آیت الله حاج شیخ عبدالله فقیهی بروجردی (صاحب اجازه روایتی).
33 ـ مرحوم آیت الله علامه حاج سید محمد حسین طهرانی(ره)دانشمند و نویسنده بزرگ، دارای تالیفات متعدد و نفیس.
34 ـ حضرت آیت الله حاج سید غرالدین امام جمعه زنجانی( از علمای ساکن درمشهد رضوی علیه السلام).
35 ـ حضرت آیت الله حاج شیخ علی افتخاری دامت برکاته.
36 ـ حضرت آیت الله شهید حاج سید عبدالحسین دستغیب امام جمعه شهید شیراز.
37 ـ حضرت آیت الله حاج سید رضی شیرازی( صاحب اجازه روایتی).
39 ـ حضرت آیت الله حاج شیخ محمدرضا جعفری فیلسوف نامی. این بود اسامی عده ای از فرزانگانی که در خدمت آن عالم بزرگوار زانوی شاگردی زده و یا از ایشان اجازه داشتند.
40 - مرحوم آیت الله آقای حاج سید عبد الهادی حسینی تبریزی (ره) از بزرگان علمای نجف که از مرحوم آقا جمال اجازه اجتهاد مطلق داشتند که در آن ذکر شده بود و یحرم علیه التقلید
عرفان سید
مرحوم سید جمال پس از نیل به مقام تدریس و افاده ، هیچ گاه مراقبت از حالات و اعمال خود را فراموش نکرده و در این وادی از انفاس قد سیه مرحوم آیت الله سید مرتضی کشمیری و آیت الحق سید احمد کربلائی طهرانی بهره ها برد و از اشارات عارف کامل مرحوم حاج شیخ علی محمد نجف آبادی همواره آگاه بود تا اینکه حقائق و معانی را از وجود این انوار فروزان اخذ کرد، و واصل به درجه ای از معانی شد که آنان شدند و حائز رتبه ای از کرامات گردید که آنان گردیدند و در وادی معنی همانند آنان به کمالاتو درجات عالیه رسید .در این جا داستانی را از زبان یکی از بزرگان و علمای حوزه علمیه قم نقل می کنم ، ایشان می فرمودند: در آن زمانی که در دیار مقدس غروی زادها الله شرفا مشرف بودم، جهت پاره ای از اعمال شب جمعه ای به وادی السلام رفته بودم، یک وقت متوجه نوری شدم وقتی نزدیک آن نور شدم دیدم از چشمان سیدی می درخشد پرسیدم: این سید کیست؟
گفتند: سید جمال الدین گلپایگانی است.داستان دیگری را مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی قدس سره الشریف نقل فرمودند: که روزی در محضر آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی (قدس سره الشریف) نشسته بودم و ایشان شخصا نامه ها را باز وروء یت می فرمودند و یک قسمت از نامه را جدا می کردند تا جواب بنویسند، به یک نامه رسیدند، سه دفعه دست روی دست زد و فرمود: (صدقتک).
بعد فرمود: این نامه از آیت الله آقا سید جمال الدین گلپایگانی است که برایم نوشته و مرا موعظه و نصیحت کرده است، آقا نامه را می خواند و اشک از دیدگانش جاری بود و زمزمه می کرد، مرجعیت سنگین است. مرگ هست و همه ما از دنیا می رویم.
و همچنین داستانی را مرحوم علامه طهرانی از زبان خود مرحوم سید نقل کردند که آقا سید جمال می فرمود: یک روز هوا گرم بود، رفتم به وادی السلام نجف اشرف برای فاتحه اهل قبور و ارواح مومنین.چون هوا بسیار گرم بود رفتم در زیر طاقی که بر سر دیوار روی قبری زده بودند نشستم، عمامه را برداشته و عبا را کنار زدم که قدری استراحت نموده و بر گردم در این حال دیدم جماعتی از مردگان با لباسهای پاره و مندرس و وضعی بسیار کثیف به سوی من آمدند و از من طلب شفاعت می کردند، که وضع ما بد است، تو از خدا بخواه ما را عفو کند.من به ایشان پرخاش کردم و گفتم: هر چه در دنیا به شما گفتند، گوش نکردید و حالا که کار از کار گذشته طلب عفو می کنید بروید ای مستکبران!
ایشان می فرمودند: این مردگان شیوخی بودند از عرب که در دنیا مستکبرانه زندگی می نمودند و قبورشان در اطراف همان قبری بود که من بر بروی آن نشسته بودم.این داستانها نشانگر عظمت روح و بلندای مقام مرحوم آیت الله العظمی سید جمال الدین گلپایگانی است.
حضور در صحنه نبرد
در جنگ بین المللی اول که عراقی ها به یاری دولت عثمانی شتافتند و علیه استعمار بریتانیا به رهبری روحانیت آگاه به مبارزه برخاستند. مرحوم آیت الله سید جمال الدین همگام با مرحوم آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی(میرزای دوم) (قدس سره) در این جنگ شرکت داشتند.در سال 1342 قمری که به حکم علما و مراجع عراق از جمله آیت الله خالصی انتخابات فرمایشی و انگلیسی در عراق تحریم شد و در نتیجه مرحوم خالصی را به ایران تبعید کردند ، به دنبال اعتراض به تبعید و همدردی با مرحوم خالصی عده ای از فقهای حوزه های نجف و کربلا را به ایران تبعید کردند، که در راس آنها مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین اصفهانی، مرحوم آیت الله نائینی و مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی بودند که طی استقبال با شکوهی به حوزه علمی ایران در قم وارد شده و مدت یازده ماه در ایران اقامت گزیدند.نیل به مقام مرجعیت شیعه !پس از آنکه مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (قدس سره)در سال 1365 قمری وفات نمود، مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی (قدس سره) به مرجعیت شیعه نائل گردید و عده زیادی از مومنان در عراق و ایران از وی تقلید می نمودند.
اکنون داستانی را که در زمان مرجعیت ایشان اتفاق افتاده از زبان مرحوم آیت الله المعظم حاج شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری رضوان الله علیه نقل می کنیم.
ایشان می فرمودند: یک روز به اتفاق آیت الله حاج سید ابوالحسن مرتضوی کروندی اصفهانی به محضر آیت الله آقا سید جمال مشرف شدیم بعد از عرض ارادت و اندکی گفتگو اجازه مرخصی خواستیم و رفتیم، تا در سال 1370 هجری قمری برای معالجه بیماری ریه و سل به تهران آمدم و بر حاج سید ابو الحسن مرتضوی کروندی وارد شدم، ایشان از من به نحو احسن پذیرائی نمود، به طوری که حیرت مرا از این همه پذیرایی بر انگیخت.علت این همه محبت و عنایات خاصه را جویا شدم.
ایشان در جواب فرمودند: روزی که می خواستم از نجف به ایران بیایم و خدمت آقا سید جمال الدین رسیدم و استجازه نمودم برای آمدن به ایران، ایشان آهسته به من فرمودند: آقای خوانساری به تهران می آیند، از ایشان به نحو احسن پذیرایی کنید.
مراجعت به ایران و ملاقات با شاه
مرحوم آیت الله گلپایگانی علیه الرحمه( در سال 1373 قمری) برای معالجه و عمل جراحی به ایران آمدند. شرح ماجرا را از زبان یکی از همراهان ایشان بشنوید، به کرمانشاه که آمدیم طبقات مختلف مردم به دیدار ایشان آمده از جمله دیدار کنندگان فرمانده لشکر غرب بود که حامل پیامی از سوی شاه بود، که شاه دستور داده هواپیمای اختصاصی خودشان به کرمانشاه آمده و شما و همراهان را به تهران ببرد.مرحوم سید (قدس سره) با ناراحتی فرمودند: من احتیاج به هواپیما ندارم و با ماشین می روم، هر چه اصرار کردند و دیگران نیز با او همراهی کردند که شاید ایشان را راضی نمایند قبول نفرموده و استنکاف کردند و خلاصه با ماشین کوچک صاحب منزل به تهران آمدیم.وقتی وارد تهران شدیمدر همان ابتدای سفر، آقا در بیمارستان نجمیه (بازرگانان) بستری شدند که بدین صورت بیمارستان افتتاح شد.
در زمان بستری بودن ایشان عده زیادی از علما و بزرگان قم و تهران و طبقات مختلف مردم به ملاقاتشان آمدند.آیت الله بروجردی مکرر افراد متعددی را برای دیدار ایشان می فرستادند و چندین بار نامه فرستاده و از اینکه خود نمی توانند به تهران بیایند عذر خواهی نمودند.
یک روز صبح بود که دیدیم هیراو رئیس دربار شاه برای ملاقات آقا وارد شده پس از مقداری نشستن گفت: کار محرمانه ایبا آقا دارم، آقایان اطاق را خالی کنند،مرحوم آقا امر کردند، بیرون رفتیم، پس از مدتی کوتاهی دیدیم هیراو با کمال ناراحتی از اطاق خارج شد و رفت.ما به اطاق بازگشتیم، دیدیم مرحوم آقا خندان هستند، علت این ماجرا را جویا شدیم؟
فرمودند: این آقا از طرف شاه آمده بود و می گفت: شاه امروز به شیراز سفر کرده و تا شب به تهران بر می گردد، و فردا صبح می آید به دیدار شما، سپس از جیب خود پاکتی بیرون آورد، و گفت : شاه سلام رساند و این وجه را تقدیم نمود، من نپذیرفتم و گفتم من نان خور امام زمان روحی فداه هستم. و تا حال نگذاشته است که در بمانم لذا احتیاجی ندارم و نمی گیرم هیراو در جواب گفته بود: بگیرید و به افرادی که همراهتان هستند بدهید.
فرمودند: عرض کردم آقایان هم نان خور حضرت ولی عصر (عج) هستند و احتیاج ندارند. مقداری اصرار کرد و می گفت: بد است، تقدیمی شاه مملکت است، که من جواب ندادم فقط گفتم: احتیاج نداریم، اوقاتش تلخ شد و از اطاق بیرون رفت، و شاه هم به دیدار ایشان نیامد.مصدق هم که در آن زمان در احمد آباد مستوفی تحت نظر بود توسط پسرش دکتر غلامحسین پیغام داد که بیمارستان متعلق به مادرم می باشدلذا برای بیمارستان و عمل جراحی هیچ اجرتی ندهید.
که مرحوم سید در جواب فرموده بودند: خیر نیازی به آن نیست من خودم می دهم.در زمینه همین سفر مرحوم آیت الله حاج سید مصطفی صفائی خوانساری( متوفی 1413 هجری قمری ) می فرمودند:مرحوم آیت الله سید جمال الدین برای معالجه به تهران آمده بودند در بیمارستان نجمیه (بازرگانان) بستری بودند وقتی به ملاقات ایشان رفتیم فرمودند: به حاج آقا حسین (بروجردی) سلام مرا برسانید وبگوئید اگر بنا بود سید جمال مقلد باشد از شما تقلید می کرد.
و این در حالی بود که آیت الله سید جمال از مرحوم بروجردی پرسیده بودند: اعلم نجفیون کیست که موقوفه ای را به وسیله او به طلاب برسانیم؟ آیت الله بروجردی در پاسخ نوشته بودند: آیت الله حاج آقا جمال الدین گلپایگانی است.سید از فروتنی عجیبی برخوردار بود به طوری که نقل می کنند با آن عظمت علمی که ایشان داشتند در عین حال مدت زیادی در مسجد بالاسر حرم حضرت امیر المومنین علیه السلام پای منبر مرحوم واعظ خراسانی (قدس سره) که مشغول تفسیر سوره یوسف بودند می نشتند.
تالیفات و آثار
مرحوم آیت الله گلپایگانی (قدس سره الشریف) دارای تالیفات زیادی هستند که اندکی از آنها به طبع رسیده است که ما به برخی از آنها اشاره می نماییم.الف)کتابی به نام رسائل که شامل پنج رساله می باشد:
1 ـ رساله فی جواز البقاء علی تقلید المیت
2 ـ رساله فی الاجتهاد و التقلید
3 ـ رساله فی الترتب
4 ـ رساله فی اجتماع الامر و النهی
5 - رساله استدلالی دیگری در غیبت و در آخر این کتاب بیست مساله استدلالی مهم فقه را مطرح نموده اند . این کتاب ( در سال 1370 قمری) در چاپخانه حیدریه نجف اشرف به زیور طبع آراسته شده است.
ب) ایشان دو دوره اصول تالیف کرده اند یکی دوره تقریرات مرحوم نائینی و دوره دیگری که هنگام تدریس نوشته و در آن آراء خود را مطرح نموده اند.
ج)کتب مستقلی را در فقه به رشته تحریر در آورده اند که عبارتند از:
1 ـ کتاب الطهاره
2 ـ کتاب الصلاه
3 ـ کتاب الوصایا
4 ـ کتاب الاجاره
5 ـ کتاب المکاسب
6 ـ کتاب الطلاق نا تمام
7 ـ کتاب القضاء ناتمام
8 ـ کتاب الاطمعه والاشربه ناتمام
9 ـ کتاب الحج ناتمام
د)ایشان تقریرات مرحوم آخوند خراسانی را در اصول، کامل نوشته و بعضی از مباحث فقه ایشان را به رشته تحریر در آورد ه است.
ه)تقریرات بحث مرحوم نائینی را در فقه و اصول به رشته تحریر در آورده اند
و)حاشیه ای بر مکاسب
ن)وحاشیه ای بر رسائل دارند
ی)رساله کتاب الصلاة را کامل تحریر نموده اند
م) رساله ای در منجزات مریض نوشته اند
ظ)و رساله ای در لا ضرر دارند و دارای کتب و رساله های متفرقه دیگری هم می باشند.
علامه حاج شیخ آقا بزرگ طهرانی در اعیان الشیعه جلد 4 صفحه 206 و نقباء البشر جلد 1 صفحه 309 می فرماید:ایشان در فقه مستقلا کتاب الطهارة و کتاب الوصایا ـ کتاب الصلوة ـ کتاب الاجاره و کتاب المکاسب و تعدادی رساله را به رشته تحریر در آورده اند که بعضی از آنها چاپ و بعضی به صورت مخطوط موجود است.
فرزندان
مرحوم آیت الله گلپایگانی (قدس سره) دارای 4 فرزند پسر و سه دختر بوده اند که به ذکر نام آنها و شمه ای از شخصیت ایشان می پردازیم.1 ـ مرحوم آیت الله علا مه سید محمد جمال هاشمی گلپایگانی( متولد 1332 قمری در نجف اشرف)، عالم جلیل، فقیه و شاعر توانا، ایشان ادبیات را نزد مرحوم شمس تبریزی و شیخ محمد تقی اصفهانی فرا گرفت و مقدمات اصول را از شیخ محمد رضا مظفر، کفایه را نزد میرزا محمد عراقی و رسائل را نزد میرزا حسن بجنوردی حاضر شد، از شاگردان مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی و آیت الله اصفهانی بود و از ملازمان بحثهای پدر، متنعم از انفاس قدسیه امام کاشف الغطاء ، شیخ مرتضی طالقانی و مرحوم سید علی قاضی طباطبائی قدس الله اسرارهم بود، این عالم جلیل دارای تالیفاتی متعدد بوده که به ذکر بعضی از آنها می پردازیم:
1 ـ کتاب الزهراء
2 ـ تاریخ الادب العربی
3 ـ الادب الجدید در 4 جلد
4 ـ الادب القدیم در شرح حال 700 شاعر عرب زبان و فارسی گوی
5 ـ دیوان الهاشمی در 2 جلد
6 ـ کتابی به نام (هکذا عرفت نفسی)
7 ـ الاخلاق فی ضوء القرآن
8 ـ حاشیه بر حاشیه ملا عبدالله در منطق
9 ـ حاشیه بر مطول تفتازانی
10 ـ حاشیه بر کفایة الاصول در دو جلد
11 ـ حاشیه بر رسائل
12 ـ حاشیه بر مکاسب
13 ـ تقریرات بحث آقا ضیاء الدین عراقی
14 ـ تقریرات بحث آقا سید جمال الدین (والد ارجمندش)
15 ـ رساله هایی در اهم مباحث اصولیاین بود بعضی از کتابهایی که ایشان تالیف فرموده بودند.مرحوم محمد جمال غیر از آنکه از طرف پدر دارای اجازه اجتهاد بودند از مرحوم آقا ضیاء الدین عراقی و مرحوم اصفهانی هم اجازه اجتهاد داشتند.ایشان به جای پدر اقامه نماز می نموده و سرپرستی کارها و شوءون شرعیه متدینین و مقلدین پدر را هم عهده دار بودند.
ایشان در سرایندگی شعر مهارت خاصی داشتند که باعث بهت همگان بود از جمله اشعاری که سروده اند قصیده ایاستکه هدیه نموده اند به روح شاعره ایرانی پروین اعتصامی به نام (الی حمامة الفن).و مطلع قصیده هم از نظر می گذرد.رفرفی فی الخلود بین طیوره---- و اشربی من ندی الجمال و نوره
پرگشا در جایگاه ابدی و همیشگی همراه با پرندگان آسمانی و بنوش از شبنم زیبایی و نور آن* کتاب شعراء الغری جلد 11
مرحوم علامه محمد جمال هاشمی گلپایگانی( در سال 1397 هجری قمری) در سن 67 سالگی از سرای فانی رخت بر بست، رحمه الله علیه رحمة واسعة.
2 ـ فرزند دیگر مرحوم سید جمال الدین مرحوم آیت الله حاج سید احمد گلپایگانی رضوان الله علیه بود، که از علمای طراز اول تهران در سالهایی نه چندان دور به شمار می رفتند و( در سال 1412 قمری) در طهران دار فانی را وداع و به ملکوت اعلی پر گشودند.
3 ـ حضرت آیت الله حاج سید علی گلپایگانی دامت برکاته، از جمله دانشمندان مقیم طهران بوده و به تدریس ، ارشاد و اقامه نماز و شوون دینیه مشغولند.
4 ـ حاج سید حسین گلپایگانی.دامادهای ایشان
1 ـ آیت الله حاج شیخ محمد تقی هرندی اصفهانی .
2 ـ آیت الله حاج سیدعبدالرسول شیرازی .
3 ـ جناب دکتر آقای حاج نورالدین صبوری فرزند آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالله اراکی .
وفات
سرانجام مرحوم آیت الله العظمی حاج سید جمال الدین گلپایگانی (قدس سره) پس از خدمات زیادی که به جامعه علم و اسلام و مسلمین نمودند، در عصر روز دوشنبه 29 محرم الحرام 1377 هجری قمری در سن 82 سالگی چشم از این جهان فانی فرو بستند و در پی انتشار خبر رحلت ایشان دروس حوزه های علمیه تعطیل و بازارها بسته شد و مردم عراق و ایران عزادار گشتند.در بزرگداشت وی مراسم متعددی از طرف قاطبه مردم و علما مخصوصا حضرت آیت الله العظمی بروجردی (قدس سره الشریف) در عراق و ایران برپا شد، ایشان را بر حسب وصیت خودشان در وادی السلام به خاک سپردند.
اشعار زیادی در رثای مرحوم گلپایگانی توسط علما و شعرای بزرگ سروده شده که از آن جمله سروده مرحوم آیت الله سید موسی بحرالعلوم در ماده تاریخ وفات سید گلپایگانی است ، که مطلع آن ختام این مقال می شود.
لقد غاب عن افق الهدایة فرقده و سار من الوادی المقدس سیده
و سار من الوادی المقدس سیده و سار من الوادی المقدس سیده
و سار من الوادی المقدس سیده و سار من الوادی المقدس سیده