آموزش و پرورش قرآني در سيره ي معصومين (عليهم السلام)

اهتمام وافر رسول الله (ص) به تعليم و تربيت به عنوان يک وظيفه الهي بوده و رسول الله (ص) و ائمه معصومين (عليهم السلام) به آموزش و پرورش قرآني جامعه بشري اهتمام ورزيده و در اين زمينه از هيچ تلاشي فرو گذاري نکرده اند. از همان آغاز بعثت و با اولين نزول آيات وحياني قرآن که خواندن را و علم آموزي را به همراه دارد تا هجرت و از هجرت تا تشکيل حکومت، بحث آموزش و پرورش به صورت انفرادي (چهره به چهره) يا به صورت جمعي در صدر برنامه هاي تبليغي رسول الله
دوشنبه، 14 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آموزش و پرورش قرآني در سيره ي معصومين (عليهم السلام)
آموزش و پرورش قرآني در سيره ي معصومين (عليهم السلام)
آموزش و پرورش قرآني در سيره ي معصومين (عليهم السلام)

نويسنده:جواد عسکري چاوردي
دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه شيراز




چکيده :

اهتمام وافر رسول الله (ص) به تعليم و تربيت به عنوان يک وظيفه الهي بوده و رسول الله (ص) و ائمه معصومين (عليهم السلام) به آموزش و پرورش قرآني جامعه بشري اهتمام ورزيده و در اين زمينه از هيچ تلاشي فرو گذاري نکرده اند. از همان آغاز بعثت و با اولين نزول آيات وحياني قرآن که خواندن را و علم آموزي را به همراه دارد تا هجرت و از هجرت تا تشکيل حکومت، بحث آموزش و پرورش به صورت انفرادي (چهره به چهره) يا به صورت جمعي در صدر برنامه هاي تبليغي رسول الله (ص) و ائمه هدي بعد از رسول الله (ص) بوده است. در اين مقاله ابتداء به ارزش علم در اسلام و سپس به سيره ي عملي رسول الله (ص) و ائمه معصومين در بسترسازي براي علم آموزي و تأسيس گسترش آموزش و پرورش پرداخته شده است.

کليد واژه :

ارزش علم، سيره عملي رسول الله و ائمه هدي (عليهم السلام)

مقدمه :

ازآنجا که علم يعني دانستن و آگاهي نسبت به امور و دنياي خود، در اديان مختلف به ضرورت علم آموزي و کسب دانش توجه زيادي شده است به همين دليل خداوند متعال در وهله ي اول پيامبران را که بر مي گزيد به آن ها علم عطا مي کرد، زيرا آن ها بايد الگوي جامعه خود قرار مي گرفتند. در دين اسلام نيز که کاملترين دين است اين امر را به طور آشکارتري مشاهده مي کنيم. به دليل اينکه پيشرفت جهان از آغاز تا به امروز بر پايه ي علم و کشف رموز طبيعت بوده و از آنجا که خداوند اين فضيلت را در وجود انسان گذاشت، اين وظيفه را به پيامبران خود محول نمود که مردم را از استعداد و ارزش واقعي خود آگاه سازند تا بتوانند به کشف راز عالم بپردازند و خود و دنياي خود را به سوي پيشرفت سوق دهند. در اين مقاله کوشش شده است ارزش علم ابتدا در قرآن و در مرحله ي بعد در سيره ي پيامبر (ص) و ائمه ي اطهار (ع) مورد بررسي قرار گيرد و فعاليت هاي رسول الله (ص) و ائمه هدي (عليهم السلام) در تاسيس آموزش و پرورش قرآني به ترتيب مطرح و مرور گردد.

ارزش علم:

در حوزه ي اسلام از همان آغاز، روحيه ي جويايي و منش عقلي تقويت گشت و راه را براي پيدايش علوم و قواعد و زباني که بتوان با آن مسائل انديشه اي را در ميان نهاد، باز کرد (حکيمي، 4:1371).
علمي که در اسلام مطرح است بايد تمام جنبه ها را در نظر بگيرد نه يک حوزه ي خاص. « در اسلام علم مستقل از جامعه نيست. فضيلت علم مانند روشني آفتاب آشکار و از غبار شک و شبهه پيراسته است. در اسلام علم و دين از هم جدا نيست، يعني دين همان علم است و در نهايت هر علمي در راه شناخت خدا که هدف نهايي آن است بکار گرفته مي شود. « بزرگوارترين علم، علم دين است...» ( عصر المعالي، 158:1386).
در اسلام کسي که علم مي آموزد بايد زاهد نيز باشد و پرهيزگار بي دانش را نبايد پرهيزگار دانست (همان منبع: 36).
اسلام ارزش علم را گاهي اوقات حتي برتر از خون شهدا مي داند. بزرگترين نمودار ارزش مافوق تصوري که اسلام به علم مي دهد. اين است که رسول الله (ص)، در آن هنگام که همه ي هدفش بسيج مردم است و بيش از همه، به سرباز نياز دارد نه به دانشمند... اعلام مي کند که : مداد العلماء افضل من دماء الشهدا يعي مرکب دانشمندان از خون شهيدان برتر است.
ارج گذاري به علم منحصر به زندگي روزمره و وسايل ارتباط جمعي نيست، بلکه آشکارا در کانون هاي علم و تحقيق و در تمام اجزاي جهان معرفت مشاهده مي شود. تا آنجا که کسي مانند مهلب بن ابي صفره از اشراف و امراي عصر اموي به فرزندانش مي گفت: فرزندان من هرگاه خواستيد در بازار بايستيد، جز نزد فروشنده ي کتاب و سلاح جايي نايستيد (اين طقطقي، همان منبع: 2) .
از فوائد علم در دنيا، اعتبار و عزت نزد نيکان و بدان و نيز نفوذ و تاثيرحکم بر صاحبان اقتدار در جامعه است. زيرا طبيعت مردم از خاص و عام بر بزرگداشت اهل علم و نگاهداشت حرمت آنان و واجب شمردن اطاعت ايشان است (نراقي، 154:1385).
در بررسي احوال علمي دانشمندان و مباحث علمي در اسلام، امروزه نيز خيل کثيري از عالمان در داخل و خارج مرزهاي اسلامي به مطالعه و تحقيق پرداخته و کتب فراواني را به رشته ي تحرير در آورده اند. اما به گفته ي سيد جمال الدبن اسدآبادي: خلاف گويي و وارونه جلوه دادن حقايق، در نوشته ها و آثار اکثريت قريب به اتفاق مستشرقين به چشم مي خورد و ما بايد با کمال دقت، در کشف اين توطئه ها بکوشيم و پاسخ گويي بر غرض ورزي هاي آنان را يکي از وظايف خود بدانيم (اسدآبادي، بي تا: 84)
پيامبر(ص) و ائمه (عليهم السلام) علاوه بر اينکه در سيره ي عملي خود به طريق علمي رفتار مي کردند، در سخنان خود نيز به وضوح به ارزش علم و عالم اشاره کرده اند. رسول الله (ص) به دليل نزول «وحي» احاطه ي کاملي بر مسائل علمي داشتند و ائمه هدي (عليهم السلام) نيز متأثر از پيامبر بودند. مي توان گفت که علم ائمه (ع) نيز متاثر از پيامبر (ص) بود و تنها تفاوتي که علم پيامبر را کاملتر مي کرده، همان وحي بوده است.
به گفتار پيغمبرت راه جوي
دل از تيرگي ها بدين آب شوي ...
که من شهر علمم، علي ام در است
درست اين سخن قول پيغمبر است
(فردوسي، 1387: 20)

قرآن کريم و ارزش علم:

در قرآن کريم در آيات متعدد راجع به علم آموزي و تعليم و تربيت و ارزش عالمان مطالبي بيان شده که غور و مطالعه در اين آيات مي رساند که ارزشي که خداوند براي علم قائل است تا به آن حد است که شناخت علم به شناخت خداوند مي رسد. يعني همان سعادت واقعي که بشر در تلاش است بدان دست يابد. علم در قرآن به طور مطلق آمده و يک علم خاص در ميان نيست. مثلاً وقتي که قرآن از کائنات و آسمان ها سخن مي گويد از علم هوا فضا بحث به ميان مي آورد « برخي از مسلمانان خواسته اند علم را در بيان قرآن در چهارچوب علوم مذهبي و حتي فقهي منحصر بدانند، در حالي که همه جا از علم بطور مطلق ياد شده است و در گفته هايي از قبيل أطلبو العلم ولو في الصين و من علمني حرفا فقد صيرني عبداً، هر که حرفي به من آموخت مرا بنده ي خويش ساخت، عموميت آن کاملاً پيدا است.
قرآن با کلمه ي «خواندن» شروع مي شود:
( اقرا باسم ربک ... الذي علم بالقلم) خدا انسان را به خواندن، نوشتن و تعليم دادن دعوت نموده است،
(علم الانسان مالم يعلم)
به انسان آنچه را که نمي دانست ياد داد ( همان منبع، 34)
ارزش علم نزد خدا تا آنجا پيش مي رود که خداوند به قلم و آنچه مي نويسد يعني به علم، قسم ياد مي کند (قرآن، آيه 1 سوره قلم، 564).
خداوند از انسان مي خواهد که در راه کسب علم تلاش کند و در اين راه از او بهره جويد، بگو خدايا دانش مرا افزون کن (طه، 114)
و در آيه ي 11 سوره ي مجادله چنين آمده:
خداوند بالا مي برد کساني را از شما که ايمان آورده و دانشمند هستند و خداوند به آنچه مي کنيد آگاه است (شبلي، 1370: 320).
در آيه ي 15 و 16 سوره ي نمل آمده :
و همانا ما به داوود و سليمان مقام دانش عطا کرديم که گفتند ستاي و سپاس خداي را که ما را بر بسياري از بندگان با ايمانش فضيلت و برتري عطا فرمود و سليمان که وارث ملک داوود شد به مردم گفت که ما را زبان مرغان آموختند و از هر گونه نعمت عطا کردند، اين همان فضل و بخشش آشکار است (قرآن : 436)
رسول الله (ص) فرموده اند: اي مردمان بدانيد که دين هنگامي کامل و درست است که علم بياموزيد و علم خود را بکار بنديد، آگاه باشيد تحصيل علم واجب تر است از تحصيل مال (حکيمي، 10:1371).
در جاي ديگر مي فرمايد: دو نفر سير نشوند؛ جوينده ي علم و جوينده ي دنيا (تاج لنگرودي واعظ، 429:1372).
کسي از پيامبر اعظم (ص) مي پرسد اگر يک ساعت بيشتر تا مرگ من نمانده باشد آن يک ساعت را چه کنم؟ پاسخ مي فرمايد: برو آن را با مباحثه ي علمي بگذران.
پيغمبر (ص) وارد مسجد شد، جمعي به عبادت نشسته بودند و جمعي به بحث علمي مشغول بودند، پيغمبر در هر دو نگريست و به گروه دومي پيوست.
پيامبر در ارزش علم فرموده: جستن علم بر هر مسلماني واجب است و همه چيز حتي ماهيان دريا براي جوياي علم آمرزش مي طلبند و صبح و شب در کار تعليم علم به سر بردن، نزد خدا از جهاد بهتر است.
ايشان همچنين در ارزش عالم مي فرمايد: مردم قابل اعتماد دو گروه اند: عالم و علم آموز و در غير آن ها چيزي نيست (فريد تنکابني، 1384-5:471)
و در جاي ديگر مي فرمايد: با عالمان صالح مشورت کنيد و چون تصميم بر اجراي آن گرفتيد به خدا توکل کنيد (دلشاد تهراني، 355:1385)
در ميان ائمه معصوم (ع) بعد از پيامبر، امام علي (ع) تقريبا بيشترين تاکيد را بر علم داشتند و اين به دليل باقي ماندن مجموعه ي خطبه ها و سخنان اين بزرگوار است که در مجموعه اي تحت عنوان نهج البلاغه گردآوري شده است.
امام علي (ع) در تمام زمينه ها، بکارگيري روش علمي را واجب مي شمرد و خود بدان عمل مي کرد: چون علم يافتيد بدان عمل کنيد و هرآنکه با علم رفتار کند، همچون کسي است که به راه روشن رود (آمدي، 94:1381 و 172).
در مورد برتري مردم از يکديگر، ملاک تشخيص را ميزان علم و دانش آن ها قرار داده بود. بدرستي که مردم يا عالم اند يا آموزنده ي علم و به جز اين دو، پشه ي کورند( همان منبع: 319).
و اينکه برتري مردم بر يکديگر به دانش ها و خردهاست نه به ثروت ها و تبارها (محمدي ري شهري، 8/1365:1384)
و به راستي که خداوند سبحان ثروت را به دوست و دشمنش ببخشد و علم را ندهد مگر به آن که او را دوست داشته باشد (آمدي، همان منبع: 264)
دينداري و علم آموزي در نظر حضرت علي (ع) با يکديگر ممزوج شده بود؛ چنانکه وقتي که صفات پرهيزکاران را بر مي شمارد مي فرمايد: پرهيزکاران گوش هاي خود را واقف دانش سودمند کرده اند ... (نهج البلاغه، 1385، خطبه 193: ص 287).
در راه کسب علم هرگونه سستي و تعلل منع شده است و هيچ عذري را نمي پذيرد و دانش راه عذر تراشي را بر بهانه جويان بسته است (همان منبع، حکمت 283: ص 277).
در امر سياست امام علي (ع) به فرمانداران خود فرمان مي داد تا در مديريت خود بر شهرها و مردم، با دانشمندان گفت و گو کنند (ارشاد، 318:1385). اي کميل انسان به دانش در زندگاني فرمانروايي کنند و پس از مرگ ياد نيکو بر جاي گذارد (تنکابني، 299:1373).
امام علي (ع) همواره به تخصص در علمي خاص و عدم دخالت در علوم ديگر تاکيد داشته و عالمي را که به غير علم خود عمل مي کند، چون جاهل سرگرداني مي داند که از بيماري ناداني شفا نخواهد گرفت. و عواقب آن را اين طور بر مي شمارد... بلکه حجت بر او قوي تر و حسرت و اندوه بر او استوارتر و در پيشگاه خدا به نکوهش سزاوارتر است (نهج البلاغه، خطبه 110: ص 149).
امام حسن مجتبي (ع) درباره ي کسي که به دانش و علم مي انديشد مي فرمايد: در شگفتم از کسي که درباره ي خوراک جسمي خود مي انديشد، چگونه درباره ي خوراک فکري خود نمي انديشد ( محمدي ري شهري، همان منبع 3973و4001).
ازامام حسين (ع) نقل شده است که: آموختن علم و مطالب دين، معرفت و شناسايي حقيقت را ببار خواهد آورد... (اسلامي جهرمي، 1376: 867).
نقد علمي در زمان ائمه نيز مطرح بوده است؛ چنانکه امام حسين (ع) مي فرمايد: از نشانه هاي عالم اين است که گفتار خود را نقادي کند و به حقايق فنون نظر و انديشه دانا باشد. يعني همان ويژگي اي که امروزه براي نقادان بر مي شمارند و آن، احاطه بر دانش قبل از نقد يک اثراست (محمدي ري شهري، همان منبع : 3987).
امام سجاد (ع) علمي را شايسته مي داند که آن را بکارببنديم. اين بدان معناست که علم با عمل کردن به آن مفيد واقع مي شود. ايشان مي فرمايد: در انجيل نوشته شده است که تا آنچه را که آموخته ايد بکار نبسته ايد، در پي آموختن آنچه نمي دانيد نرويد زيرا علم هرگاه به آن عمل نشود، جز بر دوري عالم از خدا نيفزايد (همان منبع: 3995).
امام محمد باقر (ع) نيز توجه ويژه به مسئله ي علم داشتند و حلقه هاي درس و بحث ايشان شهره ي جهان آن روزگار بود، بطوري که به ايشان لقب شکافنده ي علم داده بودند. اين امام بزرگوار مي فرمود: دلي که در آن چيزي از دانش نباشد، مانند خانه ي ويرانه اي است که آباد کننده اي ندارد (همان منبع : 3931) و مي فرمود: هرگاه من حديث و سخني براي شما گفتم، ريشه و مستند قرآني آن را از من جويا شويد. (ترابي، 95:1373).
عمربن آبان گويد: از امام باقر (ع) شنيدم که مي فرمود: به راستي علمي که با آدم نازل شد، برداشته نشد و عالمي نميرد که علمش از دست برود (کليني، 191:1372).
محافل علمي و حلقه هاي درس زمان امام صادق (ع) نيز پر رونق بوده است و شاگردان زيادي از حلقه ي درس آن حضرت بهره مند مي شده اند.
ايشان اعتقاد داشتند که [ ائمه اطهار (ع)] راسخين در علم هستيم و تاويل آن را مي دانيم (همان منبع: 163).
به اعتقاد ايشان دليل تباهي جامعه و مردم، پرسش و تحقيق نکردن از طرف مردم است (بهبودي، 9:1363).
امام صادق (ع)، يکسان نگري در علم آموزي به افراد را مهم مي شمردند و درباره ي آيه ي «به تکبر از مردم روي مگردان» مي فرمود: بايد مردمي که براي آموختن علم نزد تو مي آيند، در نظرت يکسان باشد (محمدي ري شهري، همان منبع: 3977).
در مورد مقام دانشمند مي فرمود: ابليس از مرگ مومن شادمان مي شود ولي بالاترين حد شادي او هنگامي است که دانشمند فقيهي بدرود حيات گويد (بهبودي، همان منبع: 8).
امام موسي کاظم (ع) علم را از دين جدا نمي کردند و اعتقاد داشتند که علم جز از عالم رباني بدست نيايد و شناخت چنين عالمي به خرد است (محمدي ري شهري، همان منبع: 3973).
ايشان در مقام دانشمندان مي فرمود: گفتگو با دانشمند و عالم در زباله دان ها بهتر است از گفت و گوي با نادان روي فرش هاي گرانبها (اسلامي جهرمي، همان منبع: 869و شريف قرشي، 270:1368).
امام کاظم (ع) توجه به علوم جديد و دوري از علومي که به سود جامعه نباشد را تاکيد داشت
،مثلاً ايشان علم انساب را ضروري نمي دانستند (شريف قرشي، همان منبع: 269).
از نظر امام رضا (ع) دانش و علم با کارايي اي که از خود دارد يعني کشف شيوه هاي علمي و فنون و ابزار و کمک به بهبود زندگي، از ثروت بالاتر است. نانش براي اهل خود (کساني که به دنبال علم مي روند) بيش از آن گرد مي آورد که پدران براي فرزندان خود فراهم مي کنند (محمدي ري شهري، همان منبع : 2931).
امام علي النقي (ع) دانش را نوعي ارث مي داند که بايد منتقل شود و انديشيدن را نشانه ي راه درست دانسته اند. دانش ارثي است گرامي و ارزشمند و آداب و دستورات زينت هايي است نيکو و انديشيدن آينه اي است صاف و روشن (اسلامي جهرمي، همان منبع: 889).
امام هادي (ع) در مورد ارزش دانشمندان بعد از ائمه ي اطهار (ع) مي فرمايند: «اگر بعد از غيبت قائم ما نبود وجود علمايي که به سوي او مي خوانند و به وجود او رهنمون مي شوند و با حجت هاي الهي از دين او دفاع مي کنند و به بندگان ناتوان خدا را از دام هاي ابليس مي رهانند بي گمان همه ي مردم از دين خدا بر مي گشتند» (محمدي ري شهري، همان منبع : 3985).
امامان معصوم وقتي که درباره ي علم و عالم سخن به ميان مي آورند،خوبي و بدي اين دو را با هم ذکر مي کنند، يعني ملاک ها را تعيين مي کنند تا ديگران در شناخت آن ها به بيراهه نروند.
امام حسن عسکري (ع) در وصف علماي بد کردار مي فرمايد: زيان آن ها براي شيعيان ناتوان ما بيشتر از زيان سپاه يزيد براي حسين بن علي (ع) و ياران اوست. زيرا آن ها جان و مال ايشان را گرفتند و اين علماي بد کردار در دل شيعيان ناتوان ما شک و شبهه مي اندازند و گمراهشان مي کنند.
در اينجا لازم است اين نکته ذکر شود که علمي که پيامبر و امامان (عليهم السلام) مد نظر داشتند و آموزش مي دادند و در سيره ي عملي خود بکار مي گرفتند منحصر به مردان نبوده و زنان را نيز شامل مي شده است. زنان نيز در دوره هاي مختلف اسلامي حلقه ي درس و بحث علمي داشته اند. عنايت معصومان به علم آموزي زنان بسيار بوده است. پيامبر (ص) در تمجيد از بانوان جوينده ي دانش فرموده اند : چه زنان خوبي هستند، زنان انصار که حجب و حيا مانع از تعميق آنان در معارف ديني نشده است. علي (ع) نيز مي فرمايد: چه بسا زناني که داراي بينش عميق تري در دانش ديني، نسبت به مردان مي باشند.
مقام زن در دانش تا بدانجا بالا رفته که بيان شده پيرزني از خادمان امام حسن عسکري (ع) پس از دريافت سوالات مردم، جواب را از حضرت مهدي (عج) آموخته و به آنان عرضه مي داشته است. البته تعداد اين بانوان به تناسب اوضاع سياسي زمان و ميزان فشارحکومت براي جدايي جامعه از ائمه متغير بوده است، لذا در زمره ي دانش آموختگان دانشگاه امام صادق (ع) نام بيش از سي زن ثبت شده است، حال آنکه تعداد زناني که از امام حسن عسکري (ع) علم آموخته اند بيش از يکي دو نفر ذکر نشده است» ( آيت اللهي، 18)

تاسيس آموزش و پرورش قرآني :

رسول الله و ائمه هدي( عليهم السلام) براي تأسيس آموزش و پرورش قرآني فعاليت هاي متعدد و مستمري را انجام داده اند که فهرست وار به آنها اشاره مي شود.
1-تبليغ عظمت دانش و فريضه دانش اندوزي و واجب کردن تعليم و تربيت
2-اهتمام به تعليم و تربيت قرآني و ترجيح جلسات علمي بر جلسات عبادي
3-همگاني کردن آموزش و پرورش و
تعميم فرايند آموزش و پرورش
4- بکارگيري انواع تشويق و ترغيب هاي دنيائي و آخرتي براي انگيزه سازي و گرايش به سوي تعليم و تربيت
5-مبارزه پيگير با جهل و بي سوادي و بي خبري
6-پيوند بين نهضت علمي و تربيتي با برقراري قسط و عدل در جامعه
7-بسترسازي براي گسترش فرهنگ تعقل و تفکر و انديشه ورزي در جامعه اسلامي (مطالعه و تفکر در آيات آفاقي و انفسي)
8-تأکيد بر روش هاي عاطفي و محبتي در توسعه آموزش و پرورش قرآني

نتيجه:

برخلاف نظر بعضي نويسندگان که دين اسلام را مغاير با پيشرفت و توسعه علمي مي دانند، از همان ابتدا پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) اسلام، توجه زيادي به مسئله ي علم و کسب دانش داشته اند و در اسلام علم و دين در همه ي امور دخالت دارد و سعي بزرگان دين همواره اين بوده که اداره ي جامعه به شيوه ي علمي و طبق نظر و مشورت دانشمندان و بهره گيري از تجربه ي پيشينيان صورت گيرد. به همين دليل همواره اين بزرگان سعي داشته اند علومي را که آموزش مي دهند جنبه ي علمي نيز داشته باشد و در نهايت به صلاح و سعادت جامعه منتهي گردد. در عين حال بحث پيرامون آموزش و پرورش قرآني زياد است و ما به اختصار مطالبي را ذکر نموده ايم.

منابع:

آلن فرانسيس، چالمرز، چيستي علم (درآمدي بر مکاتب علم شناسي فلسفي)، مترجم سعيد زيبا کلام، تهران سمت، 1384، چ6.
آمدي، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، مترجم محمد علي انصاري، قم، امام عصر، 1381، چ1
آيت اللهي، زهرا، « زن و دانش، روايات و سيره معصومان»، پيام زن، ش 121، فروردين 1381.
ابن طقطقي، محمدبن علي بن طباطبا، تاريخ فخري، مترجم محمد وحيد گلپايگاني، تهران، علمي فرهنگي، 1384، چ4
رشاد، علي اکبر، دانشنامه امام علي (سيره)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1385، چ3، ج11.
اسدآبادي، سيد جمال، اسلام و علم، مترجم سيد هادي خسروشاهي، بي جا، بي تا، بي نا
اسلامي جهرمي، محمود، مصابيح الدجي، قم، دارالتفسير (اسماعيليان)، 1376، چ1
پژوهشکده فرهنگ و معارف، اسلام و توسعه (مجموعه مقالات)، تهران، دفتر نشر معارف، 1382، چ1.
تاج لنگرودي واعظ، محمد مهدي، گفتار انبياء، بي جا، ناشر مؤلف، 1372، چ3.
ترابي، احمد، امام باقر (جلوه امامت در افق دانش)، مشهد، آستان قدس رضوي، بنياد پژوهش هاي اسلامي، 1373، چ1.
حکيمي، محمدرضا، دانش مسلمين، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1371، چ7
دشتي، محمد، نهج البلاغه، بي جا، طلوع مهر، 1385، چ5.
دلشاد تهراني، مصطفي، سيره نبوي (دفتر دوم سيره اجتماعي)، تهران، دريا، 1385، چ2
شبلي، احمد، تاريخ آموزش در اسلام، مترجم محمدحسين ساکت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1370، چ2.
شريعتي، علي، اسلام شناسي (مشهد)، تهران، چاپخش، 1386، چ9.
شريف قرشي، باقر، تحليلي از زندگي امام کاظم ع، مترجم محمدرضا عطائي، بي جا، کنگره جهاني حضرت رضا، 1386، ج1.
عنصر المعالي، کيکاووس بن اسکندر، قابوس نامه، تصحيح غلامحسين يوسفي، تهران، علمي فرهنگي، 1386، چ15.
فردوسي، ابوالقاسم، شاهنامه ( براساس نسخه ژول مل)، تهران، الهام، 1387، چ3.
فريد تنکابني، مرتضي، رهنماي انسانيت (احاديث و ترجمه نهج الفصاحه)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1384، چ14.
الحديث گفتار حکيمانه (بخش سوم نهج البلاغه، باب المختار)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373، چ2.
قرآن کريم، مترجم مهدي الهي قمشه اي، قم، مرکز چاپ و نشر قرآن کريم، 1384، چ3.
محقق، محمد فقيهي رضايي، تهران، محراب قلم، 1384، چ1
کليني، اصول کافي، مترجم محمدباقر کمره اي، بي جا، اسوه، 1372، چ2، ج2
گزيده ي کافي (معارف و آداب)، مترجم محمد باقر بهبودي، تهران، علمي فرهنگي، 1363، ج1
محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحکمه، مترجم حميدرضا شيخي، قم، دارالحديث، 1384، چ5، ج8.
نراقي، مولي مهدي، علم اخلاق اسلامي، مترجم جلال الدين مجتبوي، تهران، حکمت، 1385، چ8، ج1.

منبع:نشريه کوثر،شماره 32




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.