نقاشی نیز چنین وضعیتی داشت. تقریبا به طور کامل به تزئین اختصاص یافته بود اما از این لحاظ کیفیت و ویژگی بالایی را نشان میداد. دیوارنگاره ها همان گونه که در پمپئی (Pompeii) می بینیم، تنوع زیادی داشتند. موزائیک ها در روم از اقبال عمومی بالایی برخوردار بودند و جزو نمونه های موفق و قابل ذکر هنر رومی به شمار می آمدند. آثار ممتاز و عالی از نوع موزائیک های حیوانات و طبیعت بیجان با موزائیک های تزئینی رقابت می کردند. در روم صنعت هنری رشد کرد و پیش از این هرگز چنین مقادیر زیادی از جواهرات و نگین ها به کار گرفته نشده بود.
هنر یونانی گرا و هنر امپراطوری روم، رویکردی هنری را که از هنر کلاسیک یونان متفاوت بود، نشان داد و باعث به وجود آمدن نظریه های زیباشناختی متفاوت، طرفداری از بسگانگی (pluralism)، آزادی، اصالت، بداعت، تخیل و احساس شد.
تنوع در هنر یونانی گرایی و زیباشناسی
برخلاف یکنواختی و یکدستی هنر و فرهنگ کلاسیک، هنر و فرهنگ یونانی گرا گرایش های گوناگونی را نشان میداد، و البته در طول دوره ای که خیلی به درازا کشید و در سرزمین های گسترده ای برقرار بود و مراکز متعددی را شامل می شد، به دشواری می توانست طور دیگری باشد. در این هنر و فرهنگ دست کم سه نوع ثنویت وجود داشت.الف. سبک باروک در برابر هنر رومانتیک. در طول قرن ها هنر یونانی گرا از هنر کلاسیک رفته رفته در دو جهت مختلف دورتر و دورتر شد. این هنر، هم به سوی غنا، پویایی، کمال و فانتزی بیشتر و هم به سمت افزایش عناصر معنوی، عاطفی، غیرعقلانی و متعالی حرکت کرد. بروز این ثنویت در هنر کمتر از بروزش در شعر نبود. این رویکرد نه تنها در آثار هنرمندان، بلکه در نظریه های زیباشناسان نیز ظاهر شد. زیباشناسی فیلوستراتوس (Philostratus) با نوع اول منطبق بود و از هنر باروک حسی طرفداری می کرد، در حالی که زیباشناسی دیون، اهل پروسا ( Dion , Prusa )، طرفدار رومانتیسم معنویت گرا بود.
ب. هنر آتنی (Attic) در برابر هنر رومی. در دوران یونانی گرایی عمدتا در سرزمین های اولیه یونان جنبشی محافظه کار وجود داشت، که فرمهای کلاسیک کهن را پاس میداشت، یعنی فرمهای هارمونیک، ایستا، اندام وار و ایدئال را به خاطر خاستگاه های تاریخی و موقعیت جغرافیایی، مورخین این هنر را به نام هنر «آتنی» (Attic) نامگذاری کردند. اما همزمان جنبش دیگری نیز گسترش یافت که تلاش میکرد این قراردادهای کهن را نقض کند تا موجب سرزندگی و بی آلایشی بیشتر شود. این جریان از امپرسیونیسم تصاویر نامتعارف و رهایی از محدودیت های کمپوزیسیون طرفداری میکرد. مورخان، اسکندریه را به عنوان مرکز این هنر میدانستند و برای اینکه آن را از هنر آتنی متمایز سازند، به نام هنر اسکندرانی می نامیدند. با وجود این، بعدها پذیرفته شد که این گرایش های جدید در روم به وجود آمدند. این امر نشان می دهد که چرا در این هنر، وضوح، آزادی و امپرسیونیسم ظاهر شده است. درست همان گونه که در دوران یونانی گرایی دو نوع هنر وجود داشت، دو نوع زیباشناسی هنر نیز در آن دوره به ظهور رسیده بود: یعنی زیباشناسی آتنی و رومی
ج. هنر اروپا و هنر شرق. در مواقع و زمان های چندی، یونان باستان با هنر شرق تماس پیدا کرد و تحت تأثیر آن قرار گرفت، در دوره قدیم با هنر مصری و در دوره اسکندر و امپراطوران دیادخی با هنر آسیایی. امپراطوری روم که از اروپا تا آسیا کشیده شده بود، با دو نوع هنر متفاوت مواجه شد که نه تنها فرم های متفاوت، بلکه مبانی زیباشناختی متفاوتی داشت. ویژگی هنر آسیا معنویت و ساخت نمایی (schematism) بود که هر دو برای یونانیان بیگانه بود. هنر آسیایی همان گونه که هنر یونان بر ساختار اندام وار متکی بود بر ریتم اتکا داشت. این هنر با هنر یونانی - رومی درهم نیامیخت و بر آن تأثیر نگذاشت. همان گونه که کاوش ها نشان می دهد، به ویژه در دورا ایروپوس ( Dura - Europos ) واقع در آیفراتس (Euphrates)، در برخی مکان ها این دو هنر کنار هم قرار گرفته بودند. هنر آسیایی را پارت ها گسترش دادند که بازتابی از هنر پارس ها و شاید حتی ملل دور آسیا بود. هنرآسیایی از آنجایی که نتوانست بر هنر یونانی - رومی تأثیر بگذارد، بر زیباشناسی یونانی و رومی نیز تأثیر نگذاشت و بنابراین هیچ رد و نشانی از آن را نمیتوان در آثار مربوط به زیباشناسی دوران یونانی گرا یافت. با وجود این، کلید آینده را در دستانش نگه داشت و در دوره مسیحیت وضع و موقعیتی غالب و مسلط پیدا کرد، یعنی در کلیسای شرق در بیزانتیوم (Byzantium) و در زیباشناسی مربوط به این دوره ها.
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص560-557، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392