خاستگاه شعر
دیدگاه شاعران دوران باستان درباره شعر، با آنچه که هومر گفته است، تفاوت عمدهای ندارد. در رابطه با خاستگاه شعر، هسیود درباره خودش می نویسد که الاهگان هنر او را بر بالای کوه هلیکون (Helicon) برده اند. پیندار نیز مانند هومر مدعی است که خدایان میتوانند به شاعران چیزهایی را بیاموزند که انسان فانی از کشف آنها عاجز است. از طرف دیگر، آرخیلوخوس شعر خود را متفاوت میداند. او می نویسد که به خواندن دیثی رامبها قادر بوده است زیرا «شراب، مانند تندر بر مغزش اصابت کرده است» به عقیده او شراب جای الاهگان هنر را گرفته است.منظور از شعر
در اینکه منظور از شعر ایجاد لذت است، هسیود با هومر توافق دارد: او این ایده را چنین بیان میکند که الاهگان هنر لذت را به زئوس (Zeus) می بخشند. اما با توجه به نوع لذتی که شعر فراهم می آورد، دیدگاه او با دیدگاه هومر متفاوت است. هسیود چنین ادامه میدهد که الاهگان هنر برای ایجاد آرامش و فراموشی غم و غصه خلق شده اند. هدف و منظوری که او از شعر مطرح میکند، گرچه منفی است، اما انسانی تر میباشد. مسلمة آناکرئون دیدگاه سنتی درباره شاعر را به عنوان کسی که در مهمانی می خواند باور دارد و اما او افزون بر کشمکشها، درگیری ها و جنگها از شاعر میخواهد که درباره چیزهای دیگر نیز شعر بسراید، و با آمیختن هدایای الاهگان هنر با هدایای آفرودیت (Aphrodite) شنوندگان خود را مسرور سازد. در دوره باستان اختلافات اندکی در دیدگاههای مربوط به شعر وجود داشت. سخنان آناکرئون تقریبا بدون تغییر توسط سولون تکرار میشد. و این درست زمانی بود که علاقه و اشتیاق خود را به آثار لذت بخش آفرودیت، دیونوسیوس و الاهگان هنر و به عبارت دیگر، عشق، شراب و شعر ابراز میکرد. در این دوره، شعر هنوز با مقاصد و اهداف تعلیمی و آموزشی درهم نیامیخته بود. این امر تا عصر کلاسیک، زمانی که آریستوفانس (Aristophanes) توانست بگوید که «شعر آموزگار بزرگسالان است»، اتفاق نیافتاد.تأثیرات شعر
هسیود تاثیر شعر را در تطابق با اهداف و مقاصد آن توصیف میکرد: «کسی را تصور کنید که در دل و روحش زخم و غمی تازه دارد. اگر یک شاعر یا آوازخوان.. شکوه انسانهای گذشته و خدایان مقدس را برای او بسراید. بزودی غم و اندوه را فراموش خواهد کرد و غصه ای در دلش نخواهد ماند».سافو نوشت: «شایسته نیست که غم در خانه کسانی باشد که به الاهگان هنر خدمت میکنند» و پیندار نوشت: «خداوند افسونی را بر آهنگها و ترانه ها نازل میکند»، و در جایی دیگر، «جذابیت و افسون به انسانهای فانی چیزی را می بخشد که لذت بخش است»، و «موجب لبخند شیرین میشود» واژه معادل یونانی برای کلمه «Charm» دلربایی، جذابیت، افسونگری عبارت از Charis ( xapic ) بود که به ملاحت، فریبندگی، جذابیت و عشوه اشاره داشت. اندیشههای مربوط به دوره باستان با موضوع فریبندگی، جذابیت و افسون در تاریخ زیباشناسی بسیار مورد تأکید قرار گرفته است، زیرا از تمام واژههایی که به کار گرفته شده، این دو واژه (Charm و Spell) هر دو به معنای افسون و افسونگری، به آنچه که ما امروزه زیبایی می نامیم، نزدیکترند. اندیشه نسبتا متفاوتی نیز در سروده های هومری (Homeric Hymns) دیده میشود، جایی که شعر به عنوان «آرامش و صفای دل، اشتیاق عاشقانه و «رویاهای خجسته» توصیف می گردد.موضوع شعر
هسیود درباره موضوع شعر نوشته است که الاهگان هنر برای شاعر آنچه که بود، هست و خواهد بود را توضیح میدهند و شاعر را وامیدارند که درباره «گذشته و آینده» شعر بسراید. شعرهای خود هسیود با موضوعات مختلفی مرتبط است. برای مثال شعر «تئوگانی» (Theogony) از خدایان بحث می کند، در حالی که [شعر دیگر هسیود] «کارها و روزها» (Works and Days) زندگی روزمره انسانی را توصیف می نماید.همچنین پیندار درباره این موضوع که آیا استعداد ذاتی و مادرزادی برای هنرمند مهم تر است یا دانش اکتسابی، عقیده اش را بیان کرده است. پاسخ او این است که استعداد ذاتی مهمتر است. هنرمند کسی است که «ذاتا دارای دانش است» و نه کسی که تنها آموزه ها را یاد میگیرد. در این باره عقیده او از کارکرد و تاثیر شعر ناشی میشود. و اما اینکه یک یونانی آن را درباره مجسمه سازی با معماری به کار ببرد، محل تردید است، زیرا او متقاعد شده بود که اینها (مجسمه سازی و معماری بر قوانین و قاعدهها بستگی دارند.
ارزش شعر
شاعران دوره باستان، شعر را به طور رئالیستی مورد ارزیابی قرار می دادند. به جای تقاضای شعرهای پیشکش از الاهگان هنر، سولون ترجیح داد که از آنها راحتی و آرامش، شهرت خوب، مهربانی برای دوستان و پایداری در برابر دشمنان را بطلبد. در فهرستی که او از حرفه ها و شغلهای مختلف ارائه میدهد، شاعر را در ردیف بازرگان، کشاورز، صنعتگر، پیشگو و پزشک قرار میدهد. شاعر در جایگاهی پائین تر از اینها قرار نمی گیرد، اما در جایگاهی بالاتر نیز نمیباشد. این طبقه بندی البته مبتنی و متکی بر ملاک سودمندی در زندگی روزمره است. این قول از پیندار است که؛ هنر دشوار است.منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، 83-79، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392