خود زیباشناسی یونانی میتواند به دو مرحله پیوسته تقسیم شود: دوره باستان و دوره کلاسیک. دوره باستان در زیباشناسی یونان، قرن ششم و آغاز قرن پنجم پیش از میلاد را شامل میشود، در حالی که دوره کلاسیک از اواخر قرن پنجم پیش از میلاد تا سراسر قرن چهارم را در برمی گیرد. اگر ما این دو تقسیم را با هم یکی کنیم، سه دوره را در زیباشناسی قدیم به دست می آوریم.
دوره باستان طوری نبود که بتواند یک نظریه کامل زیباشناختی داشته باشد. در این دوره اندیشههایی پراکنده به وجود آمدند که اغلب به جزئیات می پرداختند و بیشتر به شعر توجه داشتند، تا به هنر و زیبایی به طور کلی میتوان به این دوره به عنوان دوران تکوین زیباشناسی قدیم نگاه کرد که دو دوره اخیر را در برمی گیرد. اما حتی علیرغم این محدودیت، تاریخ مذکور شامل هشت قرن میباشد.
[دوره باستان زیباشناسی]
شرائط قبیلهای. هنگامی که یونانیان، برای نخستین بار درباره زیباشناسی اندیشیدند، فرهنگشان دیگر دوره جوانی را طی نمی کرد، اما تاریخی بلند و پیچیده را پشت سر گذاشته بود. در سال ۲۰۰۰ پیش از میلاد، فرهنگ و هنر که بعد از پادشاه معروف مینوس (Minos) فرهنگ مینوسی (Minoan) نامیده شد، در جزیره کرت (Crete) شکوفا شده بود. سپس در بین سالهای ۱۶۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد، توسط هلنیهای نخستین ( Hellenes - Proto ) کسانی که از شمال در شبه جزیره بالکان وارد یونان شدند، فرهنگی نو و متفاوت شکل گرفت. مرکز فرهنگ و هنر نوی آنها که ویژگیهای مینوسیها را از جنوب و خصیصه هایی را از فرهنگ شمالی در کنار هم داشت، موکنای (Mycenae) بود که در شبه جزیره پلوپونزی (Peloponese) قرارگرفته بود. بنابراین به فرهنگ موکنایی (Mycenaean) معروف شد. باشکوه ترین دوره این فرهنگ حول و حوش سال های ۱۴۰۰ پیش از میلاد شکل گرفت، اما در قرون ۱۳ و ۱۲ فرهنگشان به خاطر عدم توانایی دفاع از خویش در برابر هجوم قبایل شمالی رو به انحطاط رفت. مهاجمین قبایل گریسی (Dorian) بودند که سرزمینهای شمالی یونان را اشغال کرده و از ناحیه ایلیریها (IIlyrians) که از حوزه آبگیر دانوب سرازیر شده بودند، تحت فشار قرار داشتند. اقوام دریسی شهر باشکوه موگنای را فتح و ویران کرده، قانون و فرهنگ خود را بنا نهادند.دوره تاریخی فتح یونان توسط دریسیها در قرن ۱۲ تا ۵ پیش از میلاد به عنوان دوره «باستان» نامیده میشود. این دوره شامل دو مرحله است: در مرحله اول شیوه زندگی همچنان بدوی است، اما برعکس در مرحله دوم، از قرن ۷ تا آغاز قرن پنجم پیش از میلاد، بنیانهای فرهنگ یونانی، شامل دولت، دانش و هنر پایه گذاری میشود. در مرحله دوم رگه ها و آثار اندیشه زیباشناختی را می توان یافت.
بعد از غلبه دریسیها، یونان توسط قبایل مختلفی که یا قبل از تهاجم در آنجا زندگی میکردند و یا با مهاجمان وارد آنجا شدند، مورد سکونت قرار گرفته بود. قبایل بومی، به ویژه آیونیها (Ionians) از شبه جزیره یونان کوچ کردند و در اطراف جزایر و در امتداد سواحل آسیای صغیر ساکن شدند. بنابراین سرزمین ها و شهرهای آیونی و گریسی در یونان هم مرز بودند، اما خصلت و سرنوشت ساکنان آنها متفاوت بود. تفاوت بین گریسیها و آیونیها نه تنها تفاوتی قومی و جغرافیایی بود، بلکه شامل اقتصاد، سیاست، ایدئولوژی و تفاوتهای روحی میشد. گریسیها از دولتهای اشرافی (Aristocratic) حمایت کردند، در حالی که ایونیها حکومت دمکراتیک بنا نهادند. اولی توسط سربازها اداره می شد، در حالی که اداره دومی را به زودی بازرگانان در اختیار گرفتند. دریسیها به سنت احترام می گذاشتند در حالی که آیونیها علاقه مند به اشیا و فکرهای نو بودند. به زودی، در میان یونانیان دو نوع فرهنگ که شامل فرهنگ دریسی و آیونی بود، شکل گرفت. آیونیها بیشتر از فرهنگ دوره باستان موکنایی حمایت میکردند و تحت تاثیر فرهنگ کرتی و تمدنهای رو به رشد شرقی ای بودند که در مجاورتشان قرار داشتند. این دوگانگی موجود در فرهنگ یونانی به مدت قابل توجهی بر یونان حاکم بوده و در تاریخ آن قابل تشخیص است، به ویژه در تاریخ هنر و نظریه هنر. جستجوی قوانین هنری ثابت و اصول غیرقابل تغییر حاکم بر زیبایی، ناشی از سنت دریسی است. در حالی که عشق به واقعیت و ادراک حسی از سنت آیونی بر می خیزد.
شرایط جغرافیایی
فرهنگ یونانی با سرعتی شگفت انگیز و با شکوه تمام توسعه یافت. این تکامل دست کم تا حدودی براساس وجود شرائط طبیعی مساعد و مطلوب در سرزمینهایی که یونانیان ساکن شدند، قابل توضیح است. موقعیت جغرافیایی شبه جزیره و جزایر اطراف که خط ساحلی پر رونق و بنادری مناسب داشتند، و با دریایی آرام و ساکن محاط شده بودند، سفر، تجارت و بهره جویی از ثروت و دارایی کشورهای دیگر را میسر میساخت. آب و هوایی سالم، گرم و خاکی حاصلخیز ایجاب می کرد که انرژی و توان افراد تمام برای تنازع بقا و ارضا نیازهای انسانی اولیه به کار نرود، بلکه برای یادگیری، شعر و هنر نیز اختصاص یابد. از طرف دیگر، از آنجایی که حاصلخیزی و ثروتهای طبیعی تنها برای یونان و یونانی کافی بود، لذا آنان نمیتوانستند که از تجملات بهره جویند یا انرژی موجود در کشور را از بین ببرند. توسعه موفقیت آمیز این کشور ناشی از نظام اجتماعی و سیاسی و به ویژه تقسیم آن به تعدادی از ایالتها با شهرهای متعدد بود، شهرهایی که توسعه مراکز مختلف و متعدد زندگی، کار و فرهنگ را موجب می شدند.ساختار منظم و هماهنگ چشم انداز یونان ممکن است تاثیر ویژه ای بر فرهنگ هنری آن داشته باشد. مسئله فوق ممکن است به این حقیقت کمک زیباشناسی دوره باستان کرده باشد که چشم های یونانیان به هماهنگی و نظمی که آنان به طور نظام مند در هنرشان به کار می بردند، عادت داشته باشد.
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص 40-35، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392