تاکنون، مورخین در تاریخهای زیباشناسی خودشان را تقریبأ فقط به اندیشههای فیلسوفان - زیباشناسان و نظریه های صریح محدود کرده اند. در هر بحثی که درباره دوران قدیم به وجود آمده است، اندیشههای افلاطون و ارسطو مورد توجه قرار گرفتهاند. اما در مورد اندیشههای پلینی (Pling) و فیلوستراتوس (Philostratus) چه؟ آنها نه تنها در تاریخ نقد هنری بلکه در تاریخ زیباشناسی نیز جایگاه خاص خود را دارند. و رویکرد آتنی به سوی هنر چه؟ آن نیز به تاریخ ذوق و تاریخ زیباشناسی تعلق دارد. وقتی که فیدیاس Phidias برای مجسمهای که قرار بود بر روی ستونی بلند قرار گیرد، یک شر که از لحاظ بزرگی و اندازه نامتناسب بود، در نظر گرفت، و مورد اعتراض أتنیها قرار گرفت، هم او و هم آتنیها عقیدهای را درباره یک مسئله زیباشناختی بیان می کردند که توسط افلاطون تأکید شد: یعنی این مسئله که هنر باید، اصول و قوانین ادراک انسان را مورد لحاظ قرار دهد و طبیعت را جهت سازگار کردن آنها، تغییر دهد. عقیده آتنیها شبیه به عقیده افلاطون بود، در حالی که فیدیاس دیدگاهی مخالف را بیان میکرد. طبیعی است که عقاید آنها بایستی در کنار عقاید افلاطون قرار گیرد و در تاریخ زیباشناسی نیز موافق با آراء او دانسته شود.
[اندیشههای زیباشناختی]
در میان اندیشههای زیباشناختیای که در اعصار گذشته به وجود آمده اند، برخی کاملا طبیعی و خودمبین اند. مورخ نمی تواند در جایی که یکی از این نوع اندیشهها بروز یافته است، چیزی بیشتر از طرح آنها انجام دهد. برعکس، اندیشههای دیگر زمانی میتوانند روشن شوند که شرایطی که موجب بروز آنها میشود، شناخته گردد: برای مثال شرایطی از قبیل روانشناسی هنرمندان، نخبگان، فیلسوفانی که آنها و دیدگاههای معاصر را بیان کرده اند، ساختار اجتماعی و ذوق غالب در آن زمان. این ثنویت یازدهم تاریخ زیباشناسی است که خود را نشان میدهد.الف - برخی از اندیشههای زیباشناسی نتیجه بی واسطه تأثیرات اجتماعی و شرایط اقتصادی و سیاسی است. این اندیشهها به رژیمی وابسته بوده اند که بزرگان و نمایندگان این اندیشه در دوران تسلط آن رژیم میزیستند. زندگی در امپراتوری روم مفاهیم زیبایی و هنری ای را ایجاد میکرد که از مفاهیم موجود در دموکراسی آتنی متفاوت بود و با آنهایی نیز که در صومعه های قرون وسطی پدید می آمدند، تمایز داشت.
ب - اندیشههای دیگر تنها به طور غیر مستقیم بر شرایط اجتماعی و سیاسی وابسته بوده و از نظریه های ایدئولوژیک و فلسفی تأثیر می پذیرفته اند. زیباشناسی افلاطون ایدئالیست شباهت اندکی به زیباشناسی نسبی گرایانه سوفسطائیان داشت، با اینکه آنها در یک شرایط اجتماعی و سیاسی یکسانی زندگی میکردند.
ج - اندیشههای زیباشناختی نیز از هنر روزگار خود متأثر بوده اند. همچنین هنرمندان هر از گاهی بر زیباشناسان اتکا داشته اند، اما عکس آن نیز صادق است؛ نظریه گاهی کنش هنری را تحت تأثیر قرار داده، اما کنش و تجربه نیز بر نظریه زیباشناختی تأثیر گذاشته است.
مورخ زیباشناسی باید این وابستگی متقابل را مورد لحاظ قرار دهد؛ او به هنگام بیان توسعه و گسترش اندیشههای زیباشناختی، باید بارها به تاریخ نظامهای سیاسی و تاریخ فلسفه و هنر رجوع کند. این کار همان قدر که ضروری است، دشوار نیز می باشد، زیرا تأثیرات سیاسی، هنری، فلسفی بر نظریه زیباشناختی، نه تنها متعدد و متفاوت، بلکه در هم و بر هم، اغلب مبهم و دور از انتظار بوده اند. برای مثال، نقد افلاطون بر هنر، تقلیدی از نظام سیاسی بود. با این حال این نظام، نظام سیاسی آتن نبود، شهری که در آن زاده شده و زندگی میکرد، بلکه نظام سیاسی اسپارت بود. تلقی او از زیبایی بر فلسفه اتکا داشت، اما (به ویژه در سال های پسین) بیشتر نه بر فلسفه خودش، بلکه بر فلسفه اعداد فیثاغورثی مبتنی بود. هنر ایدئال افلاطون نه بر هنر یونانی و رایج در روزگارش، بلکه بیشتر بر هنر عصر باستان تکیه کرده بود.
مورخ زیباشناسی نخست به اصل و گسترش مفاهیم مرتبط با زیبایی و هنر، شکل گیری نظریه های زیبایی و هنر، خلاقیت و تجربه هنری می پردازد. او می خواهد روشن سازد که آن مفاهیم و نظریه ها توسط چه کسی، چه وقت و در چه شرایطی به وجود آمده اند. مورخ زیباشناسی تلاش میکند که بداند چه کسی برای نخستین بار مفاهیم زیبایی و هنر را تعریف کرد و میان زیبایی زیباشناختی و زیبایی اخلاقی، میان هنر و حرفه تمایز قائل شد، چه کسی برای اولین بار مفاهیم دقیقی از هنر، تخیل خلاق و حس زیباشناختی را مطرح کرد.
اما پرسش دیگری نیز وجود دارد که مورخ زیباشناسی باید آن را مهم بداند: کدامیک از مفاهیم و نظریه هایی که توسط زیباشناسان مطرح شده اند، مورد قبول واقع شده و تأیید شده اند، کدامیک بر ذهن انسانها غالب آمده است. مهم است بدانیم که اندیشمندان یونان و به طور کلی یونانیان برای مدتی طولانی، شعر را هنر نمیدانستند، میان مجسمه سازی و موسیقی ارتباط و شباهتی نمییافتند و در هنر تأکیدشان بیشتر بر قوانین و اصول بود تا بر کنش آزادانه هنرمند.
به خاطر وجود این ثنویت (ثنویت دوازدهم) در علائق مورخ، تاریخ زیباشناسی در دو مسیر پیش می رود. از یک سو، تاریخ یافته ها و پیشرفتها در حوزه اندیشه زیباشناختی است، و از طرف دیگر، تاریخ پذیرش آن است که مفاهیم و نظریههای زیباشناختی ای را بررسی میکند که توسط اکثریت انسانها پذیرفته و در طول قرنها رایج گشته اند. زیباشناسی مسیرهای متعددی را طی کرده است و یک مورخ باید همه آنها را دنبال و پیگیری کند.
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص27-24، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392