مبانی هنرهای تجسمی یونان

معماری یونانیان عناصر خاصی را از ممالک و سرزمین‌های دیگر وام گرفته بود. به ویژه از مصر و سرزمین‌های شمالی.
چهارشنبه، 13 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبانی هنرهای تجسمی یونان
یونانیان معتقد بودند که پیوند و رابطه ای نزدیک میان معماری، مجسمه سازی و نقاشی وجود دارد، اما اینها با شعر، موسیقی و رقص کاملا بی ارتباطند. کارکرد آنها متفاوت است: دسته اول اشیایی را برای نظاره تولید و خلق می‌کند در حالی که دسته دوم احساسات را بیان می دارد، دسته اول تفکر آمیز اما دسته دوم بیانگر است. با وجود این، همه آنها به یک دوره و کشور متعلقند: و مورخان معتقدند که علی رغم تفاوتهایی که آنها را از همدیگر جدا می سازد، دارای ویژگیهای مشترکی هستند که خود هنرمندان یونانی نیز از آن غافل بوده اند.
 

١. معماری

 دوره مربوط به قرن‌های ۸ تا ۶ پیش از میلاد، زمانی که نخستین اشعار بزرگ یونانی مانند اشعار هومر و آثار معماری پدید آمد، به سرعت به چنان علو و مرتبه ای رسید که ۲۵ قرن بعد، معماران مدرن با پشت سر گذاشتن تمام فرمهای پیشین به معماری یونان دوره باستان بازگشتند. بنابراین نخستین زیباشناسان یونان پیش از تأمل و تفکر درباره هنر و زیبایی، نه تنها اشعار عالی و بی نقص، بلکه معماری باشکوهی را نیز در پیش روی خود داشتند.
 
معماری یونانیان عناصر خاصی را از ممالک و سرزمین های دیگر وام گرفته بود. به ویژه از مصر (برای مثال، ستون و ردیف ستون‌ها) و سرزمین های شمالی (بام و سقف شیاردار معبد). با وجود این، به طور کلی، معماری شان آفرینشی اصیل و یکدست بود. زیرا در مقطع زمانی مشخصی از تأثیرات خارجی فاصله گرفت و براساس منطق خودش به صورت مستقل و جداگانه توسعه و تکاملش را ادامه داد و از طرف یونانیان دستاورد خودشان دانسته شد.
 
بنابراین، یونانیان به راحتی متقاعد شدند که معماریشان وجودی مستقل است که بدون محدودیت های موجود فنی و بدون مقتضیات مواد به کار گرفته شده، به وجود آمده است. اینکه آنها بر ابزار فنی تأثیر گذاشته و معماری شان را تکامل بخشیدند، صحیح تر است تا اینکه بگوئیم ابزار فنی بر آنها تأثیر گذاشت. آنها تکنیک هایی را که برای مقاصدشان ضروری بود بسط و توسعه دادند. مخصوصا بر مهارتهای استفاده از سنگ چیره شدند. از چوب و سنگ آهی نرمی که ابتدا به کار می بردند، به استفاده از مواد و سنگهای گرانبها همچون مرمر در قرن ششم پیش از میلاد روی آوردند. پیش از این آنها توانسته بودند که انجام طرحها و پروژه هایی را در اندازه های بسیار بزرگ به عهده بگیرند: برای مثال معبد هرا (Hera) در جزیره ساموس که در اواخر قرن ششم ساخته شد، بنایی عظیم با ۱۳۵ ستون بود. معماری یونان مانند شعر، با دین و آئین مرتبط بود. تلاش معماران یونان در نهایت به ساختن معابد اختصاص یافته بود. خانه های مسکونی در این دوره خصلتی کاملا کاربردی و سودمندانه داشتند و از جلوه های هنری بی نصیب بودند.
 

۲. مجسمه سازی

 با وجود اینکه مجسمه سازی در یونان باستان نقش مهمی داشت، با این همه هنوز به تکامل موجود در معماری دست نیافته بود. همچنین استقلال نداشت و فرم و شکل قطعی و نهایی خود را نیز به دست نیاورده بود. علی رغم این، مجسمه سازی ویژگی هایی از نگرش یونانیان را نسبت به هنر و زیبایی نشان میداد که حتی آشکارتر از معماری بود. 
 
مجسمه سازی ارتباط زیادی با آئین و دین داشت و خود را به مجسمه‌ها و تزئینات معبد مانند سنتوریها (pediments) و چهار گوشهای تزیینی (metopes) محدود کرده بود. بعدها یونانیان مجسمه های انسان را ساختند: ابتدا تنها مرده ها و سرانجام انسان های زنده مشهور و نامدار، به ویژه برندگان مسابقات کشتی و بازیهای ورزشی. رابطه بین مجسمه سازی و دین نمایانگر این حقیقت است که خصلت و ویژگی اش از آنچه که می توان از هنر باستان انتظار داشت، پیچیده تر است. در این دوره هنرمند جهان خدایان را مینمایاند نه جهان انسان را پرستش و آئین یونانی، مانند مجسمه سازی یونان، انسان انگارانه بود. مجسمه سازی به خداوند خدمت می کرد و انسان را به تصویر میکشید، و هیچ تصویری از طبیعت به نمایش نمیگذاشت و در آن فرم های دیگری غیر از اشکال انسانی وجود نداشت: بنابراین بشر مدارانه بود.
 
اما با وجود به نمایش گذاشتن انسان‌ها، مجسمه سازی افراد و اشخاص را ارائه نمی کرد. به نظر میرسد که مجسمه های یونان باستان دارای یک ویژگی مشترک بود و آن اینکه هیچ تلاشی در آنها برای به نمایش گذاشتن شخصیت وجود نداشت و بنابراین تا حال پرتره ای از این دوره در دست نیست. مجسمه سازان این دوره، صورتها را به طور کلی و اجمال طرح کرده و برای دادن بیان به این صورتها تلاشی نمیکردند. در واقع، دست و پا بیشتر از صورت بیان را می رساند. آنها به هنگام نمایش بدن انسان بیش از اینکه تحت تأثیر مشاهده اندام زنده باشند، تحت تأثیر فانتزیهای هندسی بودند. به همین دلیل تصویر انسان را دگرگون کرده، تغییر شکل داده و به الگوهای هندسی فروکاستند. مجسمه سازان بدون توجه زیاد به واقعیت، مو و پارچه را در الگوهای تزئینی به کار گرفتند. البته این کار، کاری ابداعی نبود. هنرمندان یونان همانگونه که پدیدآورنده موضوعات ماوراء طبیعی و فراانسانی نبودند، کاشف و مبدع اشکال هندسی نیز نبودند، زیرا هر دو جنبه را از شرق به عاریت گرفته بودند. تنها زمانی که از این تأثیرات فاصله گرفتند، شدند آنچه بودند، اما این امر تا دوره کلاسیک رخ نداد.
 

٣. محدودیت آگاهانه

 هنر یونان باستان همواره بر موضوعات اندکی پرداخته و به فرمهای محدودی روی آورده بود. این هنر ادعای تنوع، اصالت یا بداعت نداشت. همچنین تعداد محدودی از موضوعات، نقش مایه های شمایل نگارانه، الگوهای ترکیب، فرم‌های تزئینی، ایده‌های اساسی و راه حلها را شامل میشد. معابد ستون دار با تنوع و گوناگونی اندکی بنا نهاده می شدند. مجسمه ها چیزی به غیر از مجسمه مردان برهنه و زنان پوشیده نبودند و تقارنی غیرقابل انعطاف داشتند و از روبرو به نمایش گذاشته می شدند. حتی نقش مایه های ساده ای چون شری که به سویی برگشته است یا انحراف از خط عمود، پیش از قرن پنجم به وجود نیامد. اما در چهارچوب این محدودیتها هنرمند آزادیهای چشمگیری داشت. با وجود اینکه آنها تابع مجموعه واحدی از نقشه ها و طرح ها بودند، با این همه معابد میتوانستند از لحاظ تناسب اجزا، تعداد و بلندی ستونها، ترتیب و نظمشان، فضای میان ستونها و وزن پیشانی (Entablature) از همدیگر متفاوت باشند. تفاوت‌ها و تنوع‌هایی از این دست در مجسمه سازی مجاز بود. این انعطاف ناپذیری سفت و سخت هنر باستانی و محدودیتهای شدیدش نتایج مثبتی داشته است: زیرا هنرمندان خود را به تکنیک‌های ضروری محدود ساختند و با به کارگیری مستمر، آنها را توسعه داده و در فرم‌ها به چیرگی و مهارت دست یافتند.
 
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص62-58، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.