انگليس و جدایی هرات از مام میهن (1)
متأسفانه فصل مربوط به تاريخ قاجار هنوز به طور كامل بررسي نشده و اين فصل كه بدون ترديد پردامنهترين و مفصلترين فصول تاريخ ايران و عبرتانگيزترين و پندآموزترين فصول تاريخ جهان است، هنوز ناشناخته مانده است.
همچنان كه خوانندگان گرامي ميدانند پس از قتل نادر سرداران او كه بيش از بيست سال در ركاب او جنگيده بودند و فن كشورگشائي را ياد گرفته بودند هر يك به گوشهاي رفتند و براي خود بساط حكومت چيدند. در ميان اين سرداران نامجو، موفقتر از همه «احمدخان ابدالي» بود كه به سمت قندهار رفت و براي خود حكومتي ترتيب داد. احمدخان علاوه بر اينكه خود سردار لايقي بود اوضاع زمان نيز با او مساعدت كرد. زيرا پس از آن كه كريمخان زند بر ساير سرداراني كه مدعي پادشاهي بودند پيروز شد پاس حقوق نادر را نگه داشت و متعرض «شاهرخ» نوه او كه حكومت مشرق ايران را داشت نشد. شاهرخ نيز شاهزادهاي ناتوان و بي اراده بود و نتوانست به حكومت خود سر و ساماني دهد. مضافاً به اينكه كور شده بود و حوصله انجام اقدامات حاد و مهم نداشت. بنابراين احمدخان با فراغ خاطر و بيآنكه قدرتي مزاحم او گردد ميدان را براي خود باز ديد و سرزمينهاي وسيعي را از ايران و هندوستان به حوزه حكمراني خود درآورد. با اينكه احمدخان ابدالي هيچگاه درصدد نبود كه افغانستان از ايران جدا سازد اما عملياتي كه در دوره حكومت خود انجام داد، مقدمهي جدائي افغانستان را از ايران شد. پس از آن كه آغامحمدخان روي كار آمد در سال آخر عمر به قصد سر و سامان دادن به ولايات شرقي ايران عازم خراسان شد اما لشكر كشي ناگهاني «كاترين» ملكه روسيه اورا از اجراي نقشهاش بازداشت و براي مقابله با روسها عازم قفقاز شد.
فتحعليشاه نيز تقريباً در تمام دورهي سلطنت گرفتار روسها بود و جز اقدامات ناچيز و بياثر و چند لشكركشي كه به تحريك نمايندگان سياسي انگلستان براي مشغول ساختن افاغنه و جلوگيري از تاخت و تاز آنان به ولايات شمالي هندوستان صورت گرفت كار مهمي انجام نداد. تنها در سالهاي آخر عمر كه از گرفتاري روسها فراغتي حاصل كرده بود عباسميرزا را مأمور رسيدگي به اوضاع مشرق و سر و سامان دادن به امور آن نواحي نمود.
محمدشاه و هرات
در اوايل سلطنت محمدشاه سياست اين دو دولت در كشور ما مشخص و معين بود. زيرا حركت دائمي روسها به سمت هندوستان و جلوگيري انگليسيها از نزديك شدن آنان به سرحدات هندوستان در اين هنگام به اوج شدت رسيده و عكسالعمل اين دو سياست در ايران به خوبي نمايان بود.
پيشرفت روسها در ناحيه تركستان و بخارا و بسط نفوذ روزافزون آنان در ايران پس از انعقاد معاهدهي تركمانچاي سياستمداران انگليسي را به وحشت انداخته بود ـ بخصوص كه زعماي انگلستان متوجه شده بودند كه محمدشاه و عمال دولت ايران براي جبران شكست از روسها توجه خود را به سمت مشرق ايران و افغانستان معطوف ساختهاند. به طوري كه «لرد كرزن» در جلد دوم كتاب خود راجع به روابط سياسي دولت انگليس با ايران مينويسد: «در سال 1833 ما فوقالعاده در اضطراب بوديم كه مبادا از حركت قشون ايران به طرف هرات خطري متوجه ما شود.»
سياستمداران دولت انگلستان از سياست دولت روسيه تزاري در مشرق ايران فوقالعاده مضطرب و متوحش بودند. در اين مورد «سرجان كاپيل» در گزارش رسمي خود در ژوئن 1835 به «لردپالمرستون» خاطرنشان ميسازد كه «حركات نظامي و نقشههاي دولت روسيه تزاري به منظور بسط و توسعه نفوذ خود در مشرق ايران ـ چنانكه در گزارشات قبلي خود مفصلاً شرح دادهام ـ روز افزون ميباشد.»
پس از جنگهاي دورهي دوم ايران و روس و انعقاد عهدنامه تركمانچاي در خراسان اغتشاشات مهمي بروز كرد و فتحعليشاه عباس ميرزا نايبالسلطنه را مأمور انتظام امور آن سرزمين نمود. عباس ميرزا پس از آنكه به اغتشاشات و ناامني ناحيه خراسان خاتمه داد براي مدت كوتاهي به تهران بازگشت، ضمناً به كامران ميرزا حاكم هرات دستور داد به دولت ايران ماليات بپردازد.در برابر پاسخ نامساعدي كه از طرف كامران ميرزا رسيد، عباسميرزا مصمم شد هرات تسخير نمايد و به همين مناسبت بار ديگر عازم خراسان شد و با اينكه پزشكان دربار مسافرت وي را به علت كسالت او صلاح نميدانستند، انديشه نكرد و روي به خراسان نهاد. در بين راه به فرزند خود محمدميرزا فرمان داد كه راه هرات را پيش گيرد و به محاصره آن شهر اقدام نمايد. متعاقب آن قائممقام را با سپاهي مأمور به كمك به محمدميرزا نمود و خود به سمت مشهد كوچ كرد. محاصرهي هرات به طول انجاميد و متأسفانه بيماري عباس ميرزا در مشهد شدت يافت.
قائممقام و محمدميرزا مشغول محاصرهي هرات بودند كه خبر فوت عباسميرزا در مشهد در تاريخ 26 اكتبر 1833 به اردوگاه رسيد.
قائممقام پس از شنيدن خبر فوت نايبالسلطنه با كامران ميرزا صلح كرد و مقرر گرديد كامران ميرزا هر سال 15 هزار تومان پول نقد و پنجاه طاقه شال كشميري به دربار ايران بفرستد و سكه به اسم شاه ايران ضرب نمايد و استحكامات «غوريان» را خراب كند.
ولي در نتيجه تغييرات و تحولاتي كه در آغاز كار محمدشاه در ايران رخ داد كامران ميرزا حاكم هرات علاوه بر اينكه به وعدههاي خود عمل ننمود حتي شروع به دستاندازي به نواحي سيستان نيز كرد و اموال سكنه آنجا را به تاراج برد، و هر چه ميتوانست در نواحي خرسان دست به خرابي زد. در اين مورد «مستر اليس» نمايندهي دولت انگلستان درتهران در گزارش شماره 14 مورخ 4 فوريه 1836 به «ويكونت پالمرستون» رفتار بد تركمانان را در ايالات شرقي ايران و به اسارت درآوردن ايرانيان را شرح داده خاطر نشان ميسازد شاه براي ختم غائله تركمانان اقدام خواهد كرد؛ ضمناً مستر اليس به وزارت خارجه انگلستان اطلاع داد كه اخبار رسيده حاكي است شاهزاده كامران نامههاي متعددي به رؤساي افغان نوشته و همكاري آنان را براي مقابله با شاه ايران خواستار شده است؛ در همين گزارش گوشزد ميكند كه «يارمحمدخان» وزير كامران ميرزا مردي است جسور و با ذوق و قريحه. 1
محمدشاه در نتيجه مذاكرات با «سرهانري اليس» نماينده مخصوص انگلستان و «كاپيتان ماكدونالد» كه براي تبريك جلوس محمدشاه به تهران آمده بود و حامل نامه مورخ 21 اكتبر 18352 «لرد پالمرستون» داير به تبريك و تهنيت جلوس و تاجگذاري محمدشاه بودند متوجه شده بودكه دولت انگلستان با اقدامات و برقراري نفوذ دولت ايران در هرات مخالف است. از طرفي واضح بود كه خودسريهاي حاكم هرات در نتيجه اقدامات و تحريكات عمال انگليسي است كه بر خلاف مواد عهدنامههاي منعقده با دولت ايران رفتار ميكردند.
علاوه بر اينكه مأمورين انگليسي تمام مساعي خود را براي عقيم گذاردن نقشههاي دولت ايران براي لشكركشي به سمت مشرق به كار ميبردند حاكم هرات را نيز از هر حيث پشتيباني ميكردند. چنانكه مستر اليس نماينده دولت انگلستان در تهران طي نامه مورخ فوريه 1836 به شاهزاده كامران ميرزاي هرات نوشته متذكر شده است: «دولت بريتانياي كبير مايل است و نفوذ خود را به كار خواهد برد كه صلح را در آن ناحيه حفظ كند. دولت بريتانيا به علت مراوده و تجارت با افغانستان همواره آرزو داشته كه اوضاع آن سامان مرفه و آسوده باشد. من به شما يادآور ميشوم و موقع تبريك جلوس شاه تذكر دادم كه بايستي صلح را در قسمت مشرق ايران حفظ كند و از جنگ پرهيز نمايد و در اين مورد مسئولان ايران به ما وعده دادهاند.» 3 چنانكه ميبينيم عمال انگليسي مايل بودند كه آرامش در مشرق ايران برقرار باشد و تمام مساعي خود را نيز به كار ميبردند كه از لشكركشي محمدشاه به سمت هرات جلوگيري نمايند در صورتي كه خود انگليسيها معترف بودند كه هرات متعلق به ايران است و تمام مأموران انگليسي اين نظريه را تأييد مينمودند؛ چنانكه «مستر مك نيل»4 وزير مختار انگلستان در ايران در گزارش مورخ 24 نوامبر 1837 خود چنين مينويسد:
«صرفنظر از ادعاي دولت ايران راجع به تملك هرات اگر موضوع اختلاف را بين دو دولت مستقل فرض نمائيم اينجانب معتقد است كه حق با دولت ايران است و هرات در اين مورد تقصير دارد.در موقع مرگ عباسميرزا كه شاه فعلي از محاصرهي هرات دست كشيد و مراجعت نمود مذاكرات طرفين به عقد قرارداد منتهي شد كه خطوط سرحدي در آن تعيين گرديد و طرفين نيز تعهد كرده بودند كه از حملات خصمانه نسبت به همديگر اجتناب نمايند. از آن تاريخ تاكنون دولت ايران به خاك افاغنه هيچ دست اندازي نكرده در حالي كه پس از مرگ شاه سابق، حاكم هرات با تركمنها و ايل هزاره همدست شده و به خاك ايران تجاوز نموده و رعاياي آن مملكت را به غلامي برده بودند و افاغنه هرات اين مشي تجاوزكارانه را لاينقطع ادامه ميدهند و ايران براي جلوگيري از اين دستاندازيها به عمليات خصمانه مبادرت نورزيده است مگر اينكه تصميم اخير تصرف هرات چنين تلقي شود. بنا به مراتب فوق شاه در حمله به قلمرو كامران ميرزا و بياعتنائي به يادآوري داير به عدم مبادرت به چنين اقدامي محقق و ناگزير ميباشد.» 5
در نتيجه اقدامات و بدرفتاريهاي كامرانميرزا و دستاندازيهاي وي به نواحي سيستان، محمدشاه تصميم گرفت به هرات لشكركشي نمايد به طوري كه اقدامات نمايندگان دولت انگليس براي جلوگيري و ممانعت از تصميم محمدشاه به نتيجه نرسيد؛ زيرا از يكطرف محمدشاه شخصاً مايل بود كار هرات رايكسره نمايد از طرف ديگر نمايندگان دولت روس محمدشاه را به اين لشكركشي ترغيب ميكردند؛ اين موضع از گزارش مورخ 8 ژوئيه مستراليس به لرد پالمرستون روشن ميگردد، ـ در اين گزارش نمايندهي بريتانيا اظهار ميدارد كه:
«دولت روسيه و نماينده آن دولت شاه را به قشونكشي به سمت هرات تشجيع ميكنند. در گزارشات قبلي راجع به تذكرات خود به دولت ايران براي حفظ صلح نوشتم ولي اصرار روسها بالاخره منجر به جنگ خواهدشد. در آخرين مذاكره كه با حضور حاجميرزاآقاسي و ميرزا مسعود وزير خارجه ايران داشتم به آنان تذكر دادم كه اقدام دولت ايران به لشكركشي افغانستان عدم توجه دولت ايران را به عدم تمايل دولت انگلستان نشان خواهد داد. ميرزاآقاسي تذكرداد كه افغانها در معيت تركمانان اراضي ايران را غارت كرده رعاياي ايران را به اسارت بردهاند. اطلاعات رسيده دال بر اين است كه ميرزا مسعود وزير خارجه ايران پروژه دولت روسيه را پشتيباني ميكند.» 6
در تعقيب همين گزارش دو روز بعد يعني در دهم ژانويه 1836 مستراليس به لردپالمرستون از طرز رفتار مأموران دولت روس نسبت به انگليسيها شكايت كرده اظهار ميدارد:
«نفوذ روسها در دربار ايران روزافزون است و به نظر ميآيد روسها ايران را به يك لشكركشي به طرف شرق تشويق ميكنند. منظور روسها از تعقيب اين سياست اين است كه «خيوه» را تصرف كند و توجه ايران را به سمت افغانستان معطوف سازند.» 7
در دنبال همين گزارش در تاريخ 15 ژانويه 1836 مستر اليس به لرد پالمرستون طي گزارش مبسوطي مينويسد:
«من دولت ايران را به معاهدهي ايران و انگليس متوجه ساختم و تذكر دادم كه اين اقدام دولت ايران منافع و امنيت امپراطوري هند انگليس را به خطر مياندازد و به اولياي ايران اخطار كردم كه دولت انگلستان نميتواند به عمليات لشكركشي ايران به سمت افغانستان نظاره كند ودر نتيجه نفوذ دولت روس به سمت هندوستان توسعه يابد. سفارت ما در تهران در مقابل نفوذ فوقالعاده قوي روسها در دربار ايران وضع بدي دارد.»
يك ماه بعد يعني در 15 فوريه 1836 در مورد اقدامات روسها در مشرق ايران مستر اليس در گزارش شماره 18 خود به لرد پالمرستون چنين بيان ميكند:
«در اينجا از نظريات روسها درباره خيوه صحبت ميكنند و ميگويند براي حفظ تجارت و اتباع روس دولت تزاري روسيه مشغول تهيه استحكامات ميباشد. من بايد متأسفانه به لرد بگويم كه شاه ايران باز از لشكركشي به سمت هرات صحبت ميكند.» 8
كاپيتان هنت در كتاب جنگ ايران و انگليس در اين مورد چنين مينويسد:
«در آن اوان مأموران انگليسي جهد داشتند كه شاه جوان ايران را به هر ترتيبي كه هست از قشونكشي به هرات منصرف نمايند و سعي كنند قضايا به وسيله مذاكرات دوستانه حل و تصفيه شود ولي «كنت سيمونتيچ»9 وزيرمختار روس به پادشاه ايران توصيه كرد كه تسخير هرات كه فعلاً با دههزار نفر مرد جنگي امكانپذير ميباشد به طور قطع بعدها با چندين برابر اين عده هم ممكنالحصول نخواهد بود. اسناد پارلماني كه حاوي نكات مهمي راجع به ديپلماسي روسيه است حركات عجيب و غريب دولت روس را به خوبي روشن ميسازد. اجمالاً اقدامات «كنت سيمونتيچ» به قدري برخلاف مواعيد دولت روس بود كه لرد پالمرستون بالاخره در 1837 به «اورل اودرهام»10 وزير مختار بريتانيا مقيم «سنپطرزبورگ» نوشت و به مشاراليه دستور داد كه اقدامات خلاف «كنت سيمونتيچ» را به دولت روس خاطر نشان سازد. وزير مختار بريتانيا بر طبق دستور با دولت مشاراليه وارد مذاكره شد و «كنتنسلرود»11 در جواب اظهار داشت معلوم ميشود بعضي حوادث موجبات سوء تفهام براي «كنت سيمونتيچ» فراهم كرده والا به مشاراليه دستور صادر شده است كه شاه رادر موقع و نسبت به هر موضوعي از جنگ منصرف نمايد. ولي با اين وصف نه فقط «سيمونتيچ» شاه را به تسخير هرات تشويق و ترغيب مينمود بلكه حاضر شد كه خود نيز شخصاً در بعضي از خدمات نظامي شركت نمايد.» 12
در اين مورد مستراليس در گزارش شماره 35 مورخه 16 آوريل 1836 به لرد پالمرستون چنين مينويسد: «اطلاعات رسيده مشعر بر اين است كه همكاري نزديك بين روسيه و ايران در قضاياي هرات موجود است. از طرف حاجميرزا آقاسي اطلاع داده شده روسها وعده دادهاند در لشكركشي هرات همكاري كرده و كمك مستقيم يا غير مستقيم نظامي خواهند نمود.» 13
درتاريخ 13 فوريه 1836 طي نامهاي لردپالمرستون « مارك نيل » را از طرف پادشاه انگلستان مأمور دربار ايران نمود. 14 و در مرحله بعد حاجميرزا آقاسي ضمن نامهاي تعيين نمود مستر ماكنيل را به عنوان وزير مختار انگلستان در تهران به مستراليس اطلاع داده و وي را از ورود ژنرال « لندزي »15 باخبر كرده است. 16
تلاش و كوشش نمايندگان دولت بريتانياي كبير براي ممانعت از اجراي نقشه محمدشاه به نتيجه نرسيد، اين بودكه براي منصرف نمودن شاه از قشون كشي به هرات و متوجه ساختن افكار زمامداران دولت ايران به مسائل ديگر، درصدد ايجاد شورش و انقلاب در داخلهي ايران برآمدند و با تحريكاتي در نقاط مختلف ايران دست زدند. شورش « آقاخان محلاتي » را در كرمان، غوغاي كتك خوردن « سيدهندي » در بوشهر، قتل و غارت ايرانيان را به دست عثمانيها در خرمشهر و آزار زوار ايراني رادر اماكن متبركه دامن زدند و براي فيصله دادن به اختلاف و حل مسائل «غوريان» به طور دوستانه و اجتناب از جنگ، « فتح محمد خان » از طرف كامران ميرزا به تهران آمد و با حضور ماكنيل پيشنهاد نمود قراردادي به مضمون زير به امضاء برسد:
«1ـ حاكم هرات تعهد ميكند كه حملات خصمانه و دستاندازي به خاك ايران را ترك گفته رعاياي ايران را به اسيري نگرفته و نفروشد.
2ـ اگر شاهنشاه ايران قصدحمله به تركستان داشته باشد و از كامران شاه استمداد نمايد مشاراليه متعهد ميشود به قدر مقدور عدهاي را به كمك بفرستد و آنها را براي حمله به تركستان در اختيار والي خراسان گذارد و اگر براي فرستادن به آذربايجان نيز مورد احتياج باشد كامران شاه رضا ميدهد كه آن عده به سرحدات آذربايجان گسيل شوند.
3ـ كامران شاه تعهد ميكند كه مبلغي پول به عنوان خراج ساليانه در عيد نوروز به پادشاه ايران پيشكش كند.
4ـ حمايت تجاري را كه به هرات و توابع ميروند با حسن وجه تعهد نمايد.
5ـ يكي از بستگان بلافصل كامرانشاه و يكي از منسوبين نزديك يارمحمدخان و شيرمحمدخان براي مدت دوسال به طور گروگان در مشهد اقامت گزينند و پس از انقضاي آن مدت اگرامراي هرات تعهد خود را ا جرا نموده و نقض عهد نكرده باشند اشخاص فوق به هرات باز فرستاده شوند و در هر صورت بيش از دو سال در مشهد مجبور به توفيق نباشند و اگر يكي از تعهدات هرات نقض گرديد و موقوفالاجرا ماند آن اشخاص را تا حين انجام تعهدات مزبور توقيف نمايند.
6ـ يك نفر وكيل از طرف كامرانشاه در دربار شاهنشاه ايران اقامت نمايد.
و اجراي تعهدات فوق از طرف كامران شاه منوط به اجراي تعهدات ذيل از طرف ايران ميباشد:
1ـ شاهنشاه ايران كامران شاه را مثل برادر خود دانسته با او به طور احترام رفتار نمايد.
2ـحكام و مأمورين دولت ايران در موضوع جانشين كامران شاه بوجه منالوجوه مداخله ننمايند و مقابل هر يك از اعقاب و فرزندان وي كه به جاي او تعيين شود تعهدات فوق را اجرا كنند. شاهنشاه ايران نيز اين تعهدات را معتبر بشناسد و بدون تغيير انجام نمايد.
3ـ شاهنشاه ايران به مستملكات كامران شاه سپاهي نفرستد و از جنگ و دستاندازي و به اسير گرفتن اتباع او خودداري نمايد و مأمورين شاهنشاهي نيز در امور داخلي هرات مداخلاتي نكنند بلكه موجبات انجام تعهدات شاه كامران را فراهم نمايند.
4ـ دولت انگليس واسطه و شاهد بين طرفين تعهدات خواهد بود تا هرگاه هر يك از طرفين تعهدات خود را نقض نمايند طرف متخلف را به اجراي تعهد خود وادار نمايد.»17
... ادامه دارد.
پي نوشت :
1. گزارش شماره 14 مورخ 4 فوريه 1835 مستراليس به ويكونت پالمرستون
London. Public Record Office. Foreiny Office.
2. نامه 21 اكتبر 1835 لرد پالمرستون Records Parsia Fo. 60 T. 40
3. نامه مورخ فوريه 1836 مستراليس به كامران ميرزا
London. P.R.O.P. Fo 60 T. 40.
4. M.C. Neill
5. كتاب جنگ ايران و انگليس تأليف كاپيتان هنت، ص 8 تا 10 ـ ترجمه حسين ـ سعادت نوري.
6. گزارش مورخ 8 ژانويه 1836 مستراليس به لرد پالمرستون
London . P.R.O.P. Fo. 60 T.40.
7. گزارش مورخ 10 ژانويه 1836 مستر اليس به لرد پالمرستون
London . P.R.O.P. Fo. 60 T.40.
8. گزارش مورخ 10 فوريه 1836 مستراليس به لردپالمرستون
London . P.R.O.P. Fo. 60 T.40.
9. Conte Simonitch
10. Eurle Uderham
11. Conte Nesselroode.
12. كتاب جنگ ايران و انگليس ص 6 ـ 7 ترجمه حسين سعادت نوري
13. گزارش شماره 35 مورخه 16 آوريل مستراليس به لرد پالمرستون
London . P.R.O.P. Fo. 60 T.40.
14. نامه مورخه 23 فوريه لردپالمرستون
London . P.R.O.P. Fo. 60 T.42.
15. Lindsay
16. نامه مورخه 1252 حاجميرزا آقاسي به مستراليس
London . P.R.O.P. Fo. 60 T.41.
17. كتاب جنگ ايران و انگليس ص 10 ـ 11 ترجمه فارسي.
/س