سمانه سعیدوند، یازده ساله
اگر یک همسایه داشته باشم که از خاندان امامان عزیز باشد، او را بیشتر از بقیّهی دوستان و همکلاسیهایم دوست میدارم و بهترین هدیهها را برایش میخرم تا به او نشان دهم چقدر برایم عزیز است.
زهرا کاظمی، یازده ساله
اگر با یک امامزاده همسایه بودم، او را الگوی خود قرار میدادم و از او کارهای خوب یاد میگرفتم و از تجربیّاتش استفاده میکردم. به نظر من یک همسایهی خوب و مهربان از فامیل هم نزدیکتر است.الین سماواتی، یازده ساله
اگر با یک امامزاده همسایه بودم با او دوست میشدم و از او کارهای خوب یاد میگرفتم. آن وقت با ایشان به گردش میرفتم و سعی میکردم اخلاق خوبشان را یاد یگیرم.
محمدرضا ملکانزاده، سیزده ساله
همسایهی یک امامزاده بودن یک توفیق بزرگ است؛ یعنی باید در زمان یک امام باشیم تا این سعادت نصیب ما میشد که او را زیارت کنیم و صورت زیبایشان را ببینیم. دوست بودن با یک امامزاده مثل یک رؤیاست و میتواند راهی باشد برای شناخت خدا و رسیدن به عاقبت خوب .
سارا شعبانی، یازده ساله
امامزادهها هم مثل پدران خود، خوب و آسمانی هستند. آنها میتوانند از خدا بخواهند دعاهای بندگان و دوستان و اصحابشان را مستجاب کنند و گناهانشان را ببخشند. من اگر با یک امامزاده دوست بودم به داشتن دوستی مثل او افتخار میکردم و بیشتر لحظات زندگیام را با او میگذراندم.علی نیکبخت، ده ساله
اگر یک امامزاده همسایهی ما باشد، من و پدر و مادرم همراه همسایههای دیگر به دیدن ایشان میرویم و به داشتن این همسایهی پرنور افتخار میکنیم.
شایسته امیری، سیزده ساله
برای من مثل یک خواب و رؤیای شیرین است که یک امامزاده در محلّهیمان داشته باشم؛ چون الان آنها در قید حیات نیستند تا همسایهی مردم باشند. من در خیال خودم این حسّ زیبا را تجربه میکنم و به عنوان یک دوست و همسایه از او میخواهم برای ظهور آقا امام زمان دعا کند.
عکس: رضا ولیخانی
منبع: مجله باران