کلمه های روشن
بقعه چهل اختران آرامگاه تعداد زیادی از سادات موسوی و رضوی و وابستگاه آن حضرت است که اکثر آنها از بانوان بودهاند. بعد از آن هم جمع دیگری از ذریه اهل بیت(ع) در آن خاک پاک آرمیدهاند. این بقعه عظیم در شهر مقدس قم واقع شده است.
چهارشنبه، 2 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده :
موژان نادریان
تصویر گر :
محمدصادق کرایی
موارد بیشتر برای شما
- «تقصیر من نبود، نمیخواستم، من فقط چند تا جواب دیدم. امیرعلی! تو هرجا باشی موفق می شی، تقصیر من نبوووود.»
تق، چراغ ها روشن می شود، کل خانه آمده اند توی اتاقش، مادرش لیوان آب را می دهد دستش و پدرش می گوید: «هنوز کابوس امتحان ورودی می بینی؟ تموم شد دیگه، حالا بچسب به درس هات که دیگه مجبور نشیم بیاییم خواهش و التماس کنیم.» مادر پنجره را باز می کند و می گوید: «بخواب پسرم.»
می خوابد؛ ولی بازهم تا صبح ناله می کند و من فرصت پیدا میکنم درخواست بازبینی فیلم های دوماه اخیرش را بدهم.
فیلم ها که می رسند، مغزم منفجر میشود. چقدر چیپس خورده اند این ها! نصف کلاس ها را هم با گوشی شان بازی کرده اند و دنبال رمز نزدیک ترین وایرلس گشته اند، همه ی این ها را میبینم تا می رسم به آن روز کذایی، روز آزمون، نشسته اند کنار هم، یاد خودمان می افتم، من و دوستم، تمام کلاس ها، کارآموزی ها و مأموریت ها حتی خرابکاری های مان با هم بود؛ حتی همین آخری؛ مثل خودمان، از اول تا آخر سالن را دنبال صندلی مخصوص چپ دست ها برای امیرعلی میگردند، خوراکی های وسط جلسه امتحان را با هم نصف می کنند و از ترس مراقب قلب شان مثل گنجشک می زند. کاش آن لحظه چشمش به برگه ی امیرعلی نمیافتاد! کاش پاک کنش را برنمی داشت و جواب های خودش را پاک نمی کرد! کاش آن لبخند از سر کیف را نمی زد و جواب های دوستش را کپی نمی کرد؛ آن وقت دیگر این کابوس ها را نمیدید، رتبه اش 273 نمی شد و از رتبه ی 274 امیرعلی خجالت نمی کشید. کاش مدیر آن مدرسه قول و قرارهای پدرش را قبول نمی کرد و برایش شرط معدل نمی گذاشت و کاش آن نه ی بزرگ را به امیرعلی نمی گفت، کاش... دلم برای دوستم یک ذره شده، دلم نمی خواهد دیگر این فیلم ها را ببینم.
صدای بوق سرویس آموزشگاه که کوچه را برمی دارد، پله ها را دوتایکی پایین می رود و در ماشین را چنان به هم می کوبد که صدای راننده بلند می شود، سرکوچه آموزشگاه پیاده می شود؛ اما راهش را کج می کند لابد بازهم می رود سراغ گیم نت، دلم میخواهد با جفت بال هایم بکوبم توی سرش، باز چیپس، باز وقت گذرونی، باز...
نه ای امان! این جا کجاست؟ هه، این بچه ی آدم آمده این جا که بگوید خدایا! اشتباه کردم، بدغلطی کردم، جرئت نمی کنم به کسی بگویم، می شود تو یک کاریش بکنی؟ فکر کرده به همین الکی هاست، هه.
یاد خودمان می افتم. یاد دوستم، یاد آن روز، اگر می دانستم نمی گذاشتم از روی گزارش من کپی کند، رفته بودیم سراغ شربت خانه ی بهشت و آن قدر خوراکی خورده بودیم که یادمان رفته بود، گزارش ارزیابی ریشه ی درخت های بهشتی را بفرستیم و او حتی یک کلمه هم ننوشته بود، آن جا بهشت است، مثل زمین که نیست یک ساعت بعد همه فهمیده بودند که چه افتضاحی به بار آمده. هرقدر هم گفت اشتباه کردم، کسی گوشش بدهکار نبود، صدایش هم به عرش اعلی نرسید. دیگر ندیدمش، میدانم که دون پایه شده؛ اما چاره ای نبود، اگر صدایش به عرش اعلی می رسید، اوضاع فرق می کرد، خداوند ارحم الراحمین است؛ ولی نرسید، تنظیمات آن جا این شکلی است دیگر.
حالا این بچه چه فکری کرده؟ چه جای قشنگی هم انتخاب کرده! امام زاده چهل اختران. آدم یاد آسمان می افتد. قبلاً این جا را دیده بودم، فکر می کردم اسمش بقعه ی چهل دختران است، پر از آرامگاه مادرها و دخترها است این جا، پر از قبرهایی که نشانه ی شان کاشی های فیروزه ای است.
نگاهش کن، رفته نشسته زیر گنبد گرد امام زاده و تکان تکان می خورد، لابد گریه هم می کند، کلمه هایش را می بینم که شبیه قاصدک های روشن بالا می روند، اولین شان می خورد به سقف آسمان اول و می افتد پایین و بعد دومی و سومی. بعضی های شان هم رد می شوند. یکی شان رسید به آسمان پنجم؛ چرا کسی رسیدگی نمی کند؟ انگار سقف آسمان سوراخ شده است. به هر حال از آن جا بالاتر نمی رود.
کلاس فیزیک که از دست رفت، اشک هایش هم که تمام شده، چرا بلند نمی شود برود خانه ی شان؟ بلند شد، انگشت هایش را گره کرده به ضریح و مثل خواب هایش ناله میکند و بعد یواش یواش فریاد می زند؛ اما این دفعه میگوید: «تقصیر من بود، ببخش، خدایا! ببخش دیگه از این کارها نمیکنم، به حرمت این امام زادگان ببخش. خدایااا!» یک مرتبه همه چیز تغییر میکند کلمه ها، کلمه ها بالا و بالاتر میروند، تا آن جا که دیگر نمیبینم شان؛ یعنی چشم هیچ فرشته ای نمی بیند: «عرش اعلی.»
منبع: مجله باران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
تازه های مقالات
توصیه هایى اخلاقی از آیت الله سیدعبدالکریم کشمیرى (رحمه الله)
توصیه هاى اخلاقى ـ عرفانى امام خمینى به فرزندش سیداحمد خمینى
اوصاف و ویژگیهای منتظران امام زمان(عج) چگونه است؟
اهداف و آرمان هاى امام خمینی (رحمه الله) از منظر رهبر انقلاب
دوست کیست و نحوه ارتباط و معاشرت با او از منظر ائمه اطهار
چرا زنازادگان عاقبت بخیر نمی شوند؟
اهمیت نماز در سیره علمى و عملى امام خمینی (رحمه اللّه)
نحوه کاشت و نگهداری از گل قلب ارغوانی: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل فیلودندرون یا گوش گرگی: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
نحوه کاشت و نگهداری از گل شمعدانی: آبیاری، نور، خاک، تکثیر و...
بیشترین بازدید هفته
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
پیش شماره شهر های استان تهران
وجود خلط یا مخاط شفاف در مدفوع
نحوه خواندن نماز والدین
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
گیاه بیلهر خواص و عوارضی دارد؟
سمبل پرندگان و معانی آنها
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
موارد بیشتر برای شما
حال کارگر خوب شود حال کشور خوب میشود
امنیت شغلی اطمینان کارگر به آینده شغلی خود است
ملت ایران استحکام خود را باید در کار و عمل و اتحاد ملی نشان دهد
هدف از تحریم در تنگنا گذاشتن نظام جمهوری اسلامی است
تحریم ها بهانه دشمن از پا درآمده
زمینههای حضور و مشارکت مردم
ملت زنده ملتی فرصت آفرین
تلاوت قرآن کریم در ابتدای دیدار کارگران
رکن جهش تولید کارگر است
جونم فدات همسایه/محمدرضا نوشه ور
میزان صدقه مردم در سال گذشته!
جزئیات جالب درباره شاهکار سدسازی مهندسان ایرانی در سریلانکا
ایران هر کاری کند،عدهای اشکال میگیرند و بهانه میکنند!
روضه حضرت حمزه علیهالسلام/امین قدیم
نماهنگ حضرت حمزه گریهکن نداره با نوای میثم مطیعی