آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (7)

غيرت از فضيلت هاي الهي و انساني است که همواره حافظ و نگاهبان ناموس خداوندـ دين و آيين اوـ و ناموس انسان و جامعه در برابر ضدارزش ها و عوامل انحراف زا مي باشد که نتيجه ي آن تأمين و استمرار شرف انساني و امنيت اجتماعي و نسل پاک بوده و منشأ فطري و آسماني دارد. غيرت از اوصاف و کمالاتي محسوب مي شود که بر پايه ي آن حافظ دو نظام خلقت و شريعت است؛ خداوند غيور از يک سو پرتوي از غيرت خود را در انسان به وديعت نهاد و از سوي ديگر محرمات و اعمال و
سه‌شنبه، 29 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (7)
آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (7)
آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (7)

نويسنده: محمدرضا کوهي




پيامدهاي ناگوار بدحجابي بر خانواده و اجتماع

قسمت دوم : تضعيف غيرت ديني و ناموسي

غيرت از فضيلت هاي الهي و انساني است که همواره حافظ و نگاهبان ناموس خداوندـ دين و آيين اوـ و ناموس انسان و جامعه در برابر ضدارزش ها و عوامل انحراف زا مي باشد که نتيجه ي آن تأمين و استمرار شرف انساني و امنيت اجتماعي و نسل پاک بوده و منشأ فطري و آسماني دارد. غيرت از اوصاف و کمالاتي محسوب مي شود که بر پايه ي آن حافظ دو نظام خلقت و شريعت است؛ خداوند غيور از يک سو پرتوي از غيرت خود را در انسان به وديعت نهاد و از سوي ديگر محرمات و اعمال و رفتارهاي ناپسند و پليد را حرام نمود و از سوي سوم انسان را بر نگهداري و پاسداشت ناموس الهي و ناموس جامعه و خويشتن موظف نمود، تا دين الهي از بدعت ها، انحراف ها و انزوا مصون گشته، ناموس و خانواده خود و اجتماع از ناپاکي ها، پليدي ها و بي بندوباري ها در امان باشند و انسان ها از تباهي و انحطاط ناشي از بدي ها و پليدي هاي باطني محفوظ بمانند و در نتيجه هدف از آفرينش انسان تحقق يابد. امام صادق (ع) مي فرمايد:
إنّ الله غيُورٌ يُحبُّ کُلّ غَيورٍ و مِن غِيرَتِهِ حَرّم الفواحِشَ ظاهِرها و باطنها؛ خداوند بسيار غيرتمند است و اهل غيرت را دوست دارد و از نشانه هاي غيرتش آن است که اعمال و رفتار زشت و پليد را، چه آشکار و چه پنهان، حرام ساخت. (1)
يعني خداي مهربان و غيور نگاهبان ارزش هاي راستين و پاسدار انسانيت و عفاف است؛ به همين جهت عوامل ضد ارزشي و انساني را تحريم نمود.
بنابراين غيرت از سجيّه هاي اخلاقي است و بايد هم چون ديگر فضايل و ارزش ها شکوفا شده و پرورش يابد و البته تنها عامل شکوفايي آن دين و ايمان است. رابطه ي ميان ايمان و غيرت آن گاه روشن مي گردد که بدانيم ايمان پايه و اساس فضائل اخلاقي است و هر اندازه ايمان و معرفت توحيدي افزايش يابد ميزان اين نور الهي ـ غيرت ـ در شخصيت انسان بيشتر مي شود؛ چنان که وجود مقدس پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد:
إنّ الغِيرهَ مِن الأيمان؛ غيرت از ايمان ناشي مي شود. (2)
از آن طرف هر چه ميزان معرفت و ايمان به خدا اندک و ضعيف باشد، اندازه ي غيرت ناچيز و سست خواهد بود؛ از اين رو انسان بي دين و لاابالي غيرت ندارد و از راه انسانيت بيرون رفته به دنياي حيوانيت و شهوت سقوط کرده است، امام صادق (ع) فرموده اند:
إذا لَم يُغيّرِ الرّجلُ فَهو مَنکُوسُ القلب؛ مردي که غيرت ندارد قلبش واژگون است. (3)
پيامبر اسلام (ص) نيز فرموده است: پدرم ابراهيم غيور بود و من از او با غيرت ترم و خداوند افراد با ايماني را که غيرت ندارند دماغشان را به خاک ماليده، ذليل و خوار مي کند. (4)
بنابراين غيرت از ميوه هاي شيرين ايمان محکم و ناگسستني و نشانه ي بزرگي و شجاعت روح بوده و سستي غيرت يا بي غيرتي محصول تلخ ضعف ايمان يا بي ايماني و نشانه ي حقارت و آلودگي روح است.
به طور کلي، همان گونه که از مطالب بالا هم به دست آمده دو گونه غيرت وجود دارد: غيرت ديني که عبارت است از کمال و فضيلتي الهي که موجب پاسداري از ارزش هاي اسلامي و انساني و انگيزه ي مبارزه با ضدارزش ها مي شود و ديگر غيرت ناموسي که عبارت است از سرشت و الهامي فطري و سجيه ي نيک انساني در مرد براي حفظ عفت و ارزش خانواده ي خود و جامعه به منظور صلاح و رستگاري نسل و فرزندان در جامعه.

نشانه ي غيرت

نشانه ي غيرت ديني، فداکاري و از خودگذشتگي در راه ترويج و گسترش معارف الهي و ارزش هاي ديني؛ هم چون امر به معروف و نهي از منکر و مبارزه با ضد ارزش ها و کج روي هاي باطل است که نمونه کامل آن در کربلا و نهضت عاشورا آشکار شد؛ در اين نهضت و قيام حسيني، غيور مرداني بودند که در زنده کردن انديشه ي ديني و پاسداري از ارزش هاي اسلامي و ميراث گهربار سنت پيامبر (ص) همه کوشش ها و تلاش ها را به کار بردند و از هيچ خطري نهراسيدند و جان پاک خود را در کمال اخلاص تقديم راه حقيقت کردند.
اما نشانه ي غيرت ناموسي آن است که پيوسته نگهدارنده ي پاکي و پاکدامني خانواده ي خويش و جامعه باشد و از عواملي که عفت خانواده و جامعه را لکه مي کند بي خبر نباشد و با آنها مبارزه کند؛ از آسيب وارد شدن بر شخصيت همسر و دختران خود با هتک حرمت پوشش دين، اختلاط آنان با مردان در مکانهاي عمومي و خصوصي، شوخي با نامحرمان و حتي خويشاوندان و از آلت دست بودن براي دنياپرستان شهوت پرست، جلوگيري کند و در امر پاکي و طهارت نسل ها و جلوگيري از اختلاط مياه ـ زاد و ولد از راه نامشروع و زناـ که نا شي از بي بندوباري ها و بدحجابي هاست تا حد توان بکوشد.
نتيجه ي اين نوع غيرت، ايجاد امنيت براي زن ها در جامعه، عفت و پاکي افراد، شکوفايي فضائل اخلاقي و استعدادهاي انساني، استحکام و پايداري نظام خانواده براساس محبت و دوستي، ايجاد محيطي سرشار از صفا و معنويت براي فرزندان و نسل جديد، مصونيت از انحرافات جنسي و فساد اخلاقي و در يک کلام داشتن جامعه اي سالم و پرتحرک و آماده بري پيشرفت و تکامل خواهد بود.
هر چند ميل و علاقه به عفت و پاکدامني در زن و مرد امري فطري بوده و حتي ارزش و شرافت عفت نزد زنان بيشتر از مردان است و همواره خواستار آنند که به آن شناخته شوند، با اين همه زن ها به دليل ويژگي، موقعيت و امتيازهاي زنانه معمولاً در تشخيص و انتخاب مصداق هاي عفت و پاکي دچار اشتباه شده و در معرض خطر فريب حيله ها و مکر افراد شهوت پرست قرار مي گيرند.
از اين رو نيازمند سرپرستي به عنوان پدر يا همسر و امثال آن مي باشند تا همواره حافظ حيثيت، شرف، نجابت و عفت آنها باشد، زيرا همان گونه که مردها از دنياي زنان تا اندازه اي بي خبرند زن ها نيز آگاهي چنداني از روحيات و ويژگي هاي مردان ندارند و لذا تحت تأثير رفتارها و گفتارهاي انسان هاي شيطان صفت و دنياپرست قرار مي گيرند و به دام فريب آنها گرفتار مي شوند. وانگهي به خاطر ظرافت و ضعف نيروي بدني آنها در برابر مردان، نياز به قدرت جسماني مردان دارند تا پاسدار امنيت اجتماعي آنان باشند.
آن چه تاکنون گفته شد مقدمه اي بود براي ورود به اصل بحث يعني نقش بي پروايي زنان در تخريب و تضعيف غيرت ديني و ناموس در ميان افراد جامعه: نمايش جاذبه هاي جسمي در نحوه ي پوشاک و پوشش و رفتار زنان، باعث توجه مردان و تحريک غريزه شهوت و ايجاد تمايل هوس انگيز و ميل جنسي نامشروع و کام جويي هاي کاذب در آنها مي شود و اين حالت ضربه ي مهلک و نابود کننده اي بر سلامت روح و روان و عفت عمومي، دين و ايمان و ناموس مردان و جوانان وارد مي سازد که هرگز قابل جبران نيست، چرا که لازمه ي لذت هاي حاصل از تماشاي منظره ها و چهره هاي شهوت زا و ارضاي نامشروع غريزه ي سرکش، از يک سو دوري و فاصله گرفتن از دين و ارزش هاي اسلامي و انساني است و از جانب ديگر کم توجهي يا بي توجهي به عفت ناموسي خود و جامعه مي باشد، زيرا با هوس سر ناسازگاري دارد؛ پيروي کردن از هوي و هوس با غفلت از خداي خبير وحشت قبر و رسوايي قيامت و روز واپسين همراه و همزاد است که نتيجه اي جز فراموشي ايمان و سجاياي اخلاقي از جمله غيرت ديني و ناموسي و عواقب دردناک آن ندارد.
وقتي که بعضي از مردان تحت تأثير شگردهاي هوس آلود برخي از زنان واقع شده و عنان اختيار از کف مي دهند و تسليم خواسته هاي نفساني و شيطاني مي شوند، براي بهره مندي بيشتر از غرايز جنسي خود، ناموس خود را نيز آزاد مي گذارند و چه بسا از آنان مي خواهند و يا مجبورشان مي کنند که خود را در معرض تماشاي نامحرمان و نااهلان قرار دهند که نتيجه اش از دست دادن انسانيت، شرافت و عفت خود و همسر و ديگر افراد جامعه است.
خلاصه آن که غيرت، به معنام عام کلمه، از ميوه هاي طراوت بخش عفت و خويشتن داري است و جامعه اي که زنانش از عفاف و پوشش کامل و صحيح برخوردار نيستند، عفت عمومي را در معرض خطر قرار مي دهند و نتيجه ي آن، کاهش يا نابودي غيرت است. حضرت علي (ع) در باره رابطه بين عفت و غيرت مي فرمايد:
قَدرُالرّجلِ علي قَدر هِمّتهِ و صِدقُهُ علي قَدرِ مُرُوّته و شُجاعَتُهُ علي قدر اَنفتِهِ و عِفتِه علي قدر غِيرتِه؛ ارزش مرد به اندازه ي همت او، صداقتش به مقدار جوان مردي اش، شجاعتش به ميزان احساس مردانگي و عفتش به اندازه غيرت اوست.(5)
بيماري بي حجابي و بدحجابي، با بيماري فقدان يا ضعف غيرت، رابطه و تأثير متقابل دارد؛ يعني از يک طرف دوري زنان از لباس حيا به غيرت مردان، به ويژه نسل نوخاسته ضربه مي زند و از طرف ديگر از علت ها و ريشه هاي عمده اين بيماري خطرناک و فاجعه آفرين، نبود يا ضعف غيرت و عفت پدران يا شوهران است که در پيشگاه خداوند مسئول خواهند بود و در گناهاني که دختران يا همسران خودنماي آنها در اين باره مرتکب مي شوند و در جرم ها و فاجعه هايي که از طريق آنها در جامعه و جوانان آن ايجاد مي شود، شريک خواهند بود و عاقبت، نتيجه ي وخيم آن را خواهند ديد؛ آنان بايد بدانند که بزرگ ترين دشمني را در حق خود و خانواده ي خويش در لباس دوستي مي کنند و وظيفه ي قرآني خود را در برابر آنان انجام نمي دهند؛ آن جا که قرآن حکيم مي فرمايد:
«يا أيّها الّذين آمنُوا قُوا أنفُسَکم و أهلِيکم ناراً وقُودُها النّاسُ والحِجارهُ عليها ملائکهُ غِلاظٌ...»؛ اي کساني که ايمان آورده ايد خود و خانواده تان را از آتشي که هيزمش انسان و سنگ ـ بت هاـ است باز داريد. (6)
نگهداشتن خود از آتش جهنم با دوري از گناهان، شهوت هاي نامشروع و هوي و هوس هاي پليد ميسر است، چرا که باطن اين گونه اعمال، آتش است و روز قيامت ـ که روز آشکار شدن حقيقت ها و واقعيت هاست ـ به صورت آتش جهنم درخواهند آمد و نگهداري خانواده نيز با تعليم و تربيت اسلامي و آشنا ساختن آنان با معارف الهي و تشويق به اجراي دستورهاي خداوند سبحان و امر به معروف و نهي از منکر و داشتن غيرت نسبت به عفاف و پوشش زنان و ايجاد زمينه ي پاک و معنوي براي خانواده ممکن مي گردد.
پيامبر اکرم در باره ي مرداني که وظيفه ي اسلامي خود را در برابر خانواده ي خود به نيکي انجام نمي دهند و راه اشتباه مي پيمايند و به خيال خام خود محبت در حق آنها مي کنند، هشدار داده و مي فرمايد:
أيّاک أن تَدَعَ طاعَهً و تَقصُد مَعصِيهً شَفقّهً علي أهلِک لأنّ الله تعالي يقول: «يا أيّها النّاسُ ربّکم واَحشوا يوماً لا يَجزي والِدٌ عن وَلَده و لا مولودٌ هُو جازٌ عن والِدِهِ شَيئاً إن وعدَالله حقٌ فلا تَغُرّنّکُم الحياهُ الّدنيا و لا يَغُرّنّکم بالله الغَرور»؛
بپرهيز از اين که طاعت الهي را به خاطر دل سوزي و محبت به خانواده ات رها کني، زيرا خداوند مي فرمايد: اي مردم خود را از مخالفت پروردگارتان حفظ کنيد و بترسيد از روزي که نه پدر به جاي فرزند مي نشيند تا جزاي اعمال او را تحمل کند و نه فرزند چيزي از جزاي اعمال پدر را قطعاً وعده خداوند متعال حق است، پس مبادا زندگي دنياـ با جاذبه هاي دروغين ـ شما را فريب دهد و مبادا آن فريبنده [شيطان، دوست ناباب، هواپرستان، کتاب، نوار و فيلم... مبتذل] شما را بفريبد. (7)
قرآن کريم اين گونه مرداني را که در اثر افراط و زياده روي در محبت نسبت به خانواده و فرزندان ـ که حقيقتش دشمني است ـ از ياد و اطاعت خداوند متعال بازداشته مي شوند از زيان کاران شمرده است. (8)
گذشته از اينها، اگر اين مردان همسردار اندکي به دوران قبل از ازدواج و فشارهاي غريزه ي جنسي خويش توجه و فکر مي کردند، شاهد غيرت ورزي بيشتر از آنان بوديم و هرگز حاضر نمي شدند همسران و دخترانشان حتي براي يک لحظه از پوشش عفيفانه کوتاهي کنند و نسل نوخاسته را در آتش شهوت بسوزانند و آخرت خود را به اندک بهره ي دنياي زودگذر بفروشند، اما دير يا زود خود و خانواده شان در اين آتشي که خود برافروخته اند خواهند سوخت.

جان باختن زن خودنما در دام يک توطئه تجاوز

مرد جواني با حالت نگراني که کنترل خود را از دست داده بود به نيروي انتظامي مراجعه و اظهار داشت همسرم به طرز فجيعي در منزل کشته شده است. مأمورين سريع در محل حادثه حاضر و مشاهده نمودند خانمي در حالي که لباس هايش پاره پاره شده با ضربات کارد از پا درآمده است. تحقيقات از همسايگان و شوهر وي و هم چنين اثربرداري آغاز شد، نهايتاً مأمورين متوجه شدند که از مدت ها قبل توسط يکي از جوانان محل براي اين زن ـ مقتول ـ مزاحمت هايي صورت مي گرفته است.
در اين خصوص و پس از بررسي هاي غيرمحسوس مأمورين، جوان مذکور را به عنوان مظنون بازداشت و تحت بازجويي قرارداده که وي پس از دروغ گويي هاي مکرر تسليم شده و با گريه و زاري و استمداد از مأمورين جهت کمک، پرده از روي حقيقت برمي دارد و اظهار مي دارد:
ماجرا از آن جا آغاز گرديد که اين زن از لحاظ ظاهري با وضع نامناسبي در محل رفت و آمد مي نمود که من با مشاهده ي او تحريک شده و چندين بار سر راه او حاضر و قصد برقراري ارتباط با وي داشتم که با مخالفت شديد او رو به رو مي شدم و در نهايت يک روز که شوهرش از منزل خارج گرديد من از ديوار وارد منزل شده و قصد انجام عمل منافي عفت داشتم که وي مقاومت نموده و با من درگير شده.
در آن لحظه که به هيچ چيز جز دسترسي به او فکر نمي کردم وقتي با اين وضعيت مواجه شدم لحظه اي حالت جنون به من دست داد، لذا داخل آشپزخانه شده و کاردي برداشتم و او را با چند ضربه از پاي در آوردم. (9)

ايجاد اختلال هاي رواني و عصبي

بيماري هاي روحي و اختلال هاي رواني و عصبي ناشي از چند عامل است که ريشه ي عمده ي آن ها را بايد در جامعه ي هوس آلود و خودنمايي زنان جست و جو کرد، در اين جا آن ها را بر مي شماريم:

الف ـ محروميت از نيازهاي ضروري جسمي و مادي

انسان هاي عادي به ويژه کودکان و نوجوانان وقتي مشاهده مي کنند که هم سن و سالان آنان از امکانات فراوان و تغذيه ي مناسب و مورد نيازشان برخوردارند، در حالي که خود از آن همه محروم اند، دچار احساس محروميت و اختلال هاي رواني، مانند احساس حقارت، افسردگي، اضطراب و عوارض ناشي از آنها خواهند شد.
ناگفته پيداست که عواطف انساني در اثر گرايش به سمت بي بندوباري ها و شهوات و دنيازدگي تضعيف گشته و در نهايت از امور انساني و الهي همانند کمک به محرومان و نيازمندان جامعه غفلت خواهد شد.
ضمن اين که اصولاً منشأ فقرها و محروميت ها همانا ظلم و بي عدالتي و نرسيدن طبقه محروم و کم درآمد به حقوق مسلم خود است، که محصول عواملي از جمله غفلت طبقه مرفه از مبدأ و معاد و فريب خوردن از جاذبه هاي دنيايي و تحريکات جنسي مي باشد، لذا در زمان حکومت حضرت مهدي (عج) اين نوع فقر اقتصادي رخت برمي بندد.

ب ـ عدم تأمين نيازهاي عالي روحي

همان گونه که کم توجهي يا بي توجهي به نيازهاي جسمي و بدني، سلامت بدن و چه بسا حيات طبيعي انسان را در معرض خطر قرار مي دهد، بي اعتنايي به نيازها و خواسته هاي روحي و قوانين مربوط به روان هم، سلامت روح و شخصيت را مختل کرده، حيات معنوي آن را در معرض خطر قرار ميدهد. کشاندن افراد به سمت شهوات و تمايلات غيرمعقول انفساني از طريق تحريکات جنسي زنان و امثال آن، موجب بي اعتنايي و يا کم توجهي به نيازهاي باطني و روحي مي شود؛ به همين دليل بيماري خودفراموشي و از خودبيگانگي از شايع ترين بيماري هاي روحي است که اکثر افراد بشر دچار آن هستند و عمده ي اختلال ها و بيماري هاي رواني و مشکلات جوامع بشري ناشي از آن است.
تمام دستورهاي حيات بخش اسلام عزيز در راستاي تأمين درست نيازها و خواسته هاي روحي و جسمي و مبارزه با عوامل غفلت آفرين و مخرّب روح و از بين برنده ي اعتدال و آرامش رواني است که از جمله ي آنها خودنمايي زنان است.

ج ـ انحراف از فطرت انساني و مسير طبيعي غريزه جنسي

به طور کلي هر حرکتي که بر خلاف ساختار فطرت و طبيعت آدمي باشد، ضربه و زيان بزرگي بر گوهر شريف روح و جسم است و همان گونه که اگر از يک مصنوع دست بشر بر خلاف ساختار وجوديش استفاده شود که نتيجه اي جز خرابي و ويراني نخواهد داشت؛ انحرافات جنسي نيز که عمده ترين عامل آن لاقيدي و بدحجابي است، هر کدام منشأ اختلال ها و بيماري هاي رواني و عوارض نامطلوب جسمي خواهد بود که به ياري خدا به آنها خواهيم پرداخت.

دـ شهوت طلبي افراطي و غير قابل کنترل

غريزه ي جنسي از نظر حرارت جسمي ظرفيت محدودي دارد، چرا که ظرفيت خود بدن که کانون غرايز و تمايلات شهوي و جسماني است محدود مي باشد و اشباع آن نيازش را برطرف و رغبتش را زايل مي کند و غريزه تسکين مي يابد؛ به همين دليل غريزه ي جنسي با يک همسر ارضا مي گردد، اما از نظر روحي ممکن است به صورت عطش نفساني درآيد و گنجايش نامحدود و ارضا ناشدني پيدا کند.
در اين حالت غريزه، تنوع طلب شده و خوراک هاي متنوع و بيشتري طلب مي کند، از يک خوراک شهوي سير شده، متوجه ديگري مي گردد. در عين حال که وسيله ي تأمين شهوت را در اختيار دارد، چشم به راه و اسير خوراک هاي شهواني ديگر است و هرگز سير نشده و بسان جهنم فرياد افزون طلبي و هل من مزيد آن بلند است.(10)
اين حالت افراطي غالباً به خاطر کنار زدن حريم ارزشي حجاب و معاشرت هاي آزاد و سهولت اطفا و ارضاي شهوت از راه نامشروع به وجود مي آيد. اگر کسي در اين مسير هولناک بيفتد و بخواهد از اين راه خود را سير کند، درست مانند کسي است که بخواهد با هيزم يا ساير موارد آتش زا آتش را خاموش کند و همانند تشنه اي است که بخواهد با آب شور سيراب گردد. اصولاً حقيقت دنيا و جاذبه ها و لذايذ آن در فرهنگ دين اسلام همانند آب شوري است که هر چه از آن نوشيده شود تشنگي افزون مي گردد.
دليل چنين حالتي ـ عطش شهواني ـ آن است که به طور کلي طبيعت انسان از نظر جسمي، محدود و از حيث روحي نامحدود است؛ انسان روحاً طالب بي نهايت است و بي نهايت طلبي ويژگي و اشتياق روح مي باشد و راز اين خصيصه ي روح آن است که انسان بايد در مسير کمالات بي نهايت خداوندي و رسيدن به آرامش حقيقي و سعادت ابدي که هدف خلقت است، حرکت کند.
اگر بي نهايت خواهي روح در مسير درست قرار گيرد، هيچ گاه به يک حد و مرز محدود، راضي نمي شود و مشتاقانه به حرکت خود تارسيدن به اوج کمال و مقام انسانيت و تقرب به خدا جل جلاله ادامه مي دهد، اما اگر از مسير خود منحرف شود و در ورطه ي ماديات و شهوات بيفتد باز هم تن به توقف نخواهد داد و حد و مرز و قانوني نخواهد شناخت، زيرا چيزي به اسارت برده شده که حد و مرز ندارد و چون اين حالت معمولاً در مردان ـ به لحاظ اين که مظهر طلب و نياز هستندـ پديد مي آيد، لذا به يک همسر، بسنده نخواهند کرد و قدم در ميدان هاي ظلماني ارتباطات آزاد و روابط نامشروع مي گذارند و بدين وسيله ضربات هولناکي بر شرف و انسانيت خود و ديگران و به ويژه جامعه وارد خواهند ساخت.
و از آن جا که آرزوها و خواسته هاي نفساني نامحدود در دنياي محدود محقق نمي شود، لذا در اثر احساس محروميت، تعادل روحي و رواني خويش را از دست داده و گرفتار انواع بيماري ها و اختلال هاي رواني خواهند شد که چاره ي آن از دو حال خارج نيست: کنترل و تعديل غريزه در پرتو ايمان، تقوا و عفت و يا خودکشي و رفتن از اين دنياي تاريکي که براي خود شناخته اند و گرنه آتش را با آتش نمي توان خاموش کرد.

ه ـ احساس محروميت و فشار غريزه

اين حالت نظر به جنبه ي عاطفي غريزه ي جنسي دارد. توضيح مطلب آن که به طور کلي فعاليت غريزه ي جنسي در انسان داراي دو منشأ است:
الف) منشأ بدني و فيزيولوژيک: غريزه جنسي هنگامي که منشأ بدني دارد مانند ساير غرايز عمل مي کند؛ يعني در وقت نياز واقعي و کمبودهاي بدني فعال مي شود تا به ترميم کاستي ها و نيازهاي دروني بدن بپردازد. به همين دليل ترشحات غدد جنسي، گذشته از توليد سلول هاي جنسي نر و ماده، در رشد اندام هاي داخلي به ويژه در تأمين آرامش عصبي و رواني نيز تأثير مهم و حياتي دارد... .
ب) منشأ عاطفي: غريزه ي جنسي وقتي منشأ عاطفي دارد که ما فوق نيز طبيعي و استعداد بدن بوده و به مثابه ي يک حرکت اضطراري، موجب فشار عصبي و رواني و عوارض نامطلوب جسماني خواهد شد. منشأ عاطفي غريزه ي جنسي، در اثر تحريک پذيري از مظاهر شهوت انگيز، چشم چراني و ملامسه با جنس مخالف ظاهر مي شود و ادامه ي آن گاهي توليد حالات پايدار و ملکات نفساني مي کند؛ به طوري که حتي در پيري و پايان فعاليت جنسي، غده هاي مربوط نيز موجب لذت کاذب جنسي مي شود. (11)
با توجه به مطلب بالا، نظر به اين که غريزه ي جنسي نيرومندترين غريزه ي آدمي است و هم چون مخزن آماده ي انفجاري است که در صورت بي احتياطي حتي با يک جرقه آتش شعله ور شده، مي سوزد و مي سوزاند، لذا تحريک غريزه جنسي نوجوانان و جوانان بدون همسر و ايجاد تمناي شهوت در وجود آنها به سبب کشف حجاب و عدم پوشش مناسب معقول و مشروع و در عين حال توانايي نداشتن آنان بر تأمين و اشباع به موقع آن از راه ازدواج، باعث مي شود آرامش غريزي و تعددلي رواني آنها از بين برود و در اثر فشارهاي غريزي و عصبي و رواني و احساس محروميت، مبتلا به اختلال هاي رواني و عصبي و عوارض نامطلوب جسماني بشوند، مگر افرادي که در پرتو ايمان و تقواي عالي، خويشتن داري مي کنند و از نگاه هاي حرام و روابط آزاد جداً اجتناب مي نمايند، تا اين که شرايط ارضاي غريزه از راه درست براي آنان فراهم شود.
گستردن سفره تحريکات جنسي در جامعه و ايجاد هيجان هاي شهواني در جوانان و نوجوانان با شعار فريبنده و غير منطقي «الانسانُ حريصٌ علي ما مُنِع»، و در عين حال ممنوعيت و محروميت آنان از بهره بردن از آن، نظير پهن کردن سفره ي غذاهاي رنگين در برابر ديدگان انسان هاي گرسنه و در عين حال ممنوع کردن آنها از خوردن است، که مشکلات و عوارض سوء رواني و جسمي آن بر کسي پوشيده نيست. عدم ممنوعيت نيز انحراف جنسي است و مشکلات و عوارض نامطلوب آن به مراتب بيشتر است.
بنابراين هيجان هاي شهواني و فشارهاي غريزي و عصبي در اثر تحريک پذيري از مناظر شهوت انگيز و جاذبه هاي زنان خودنما از يک سو و احساس محروميت ناشي از عدم تمکن و قدرت براي ارضاي غريزه ي جنسي از سوي ديگر، هر کدام منشأ ضربات سخت بر اعصاب و روان و در نتيجه ابتلا به اختلال هاي رواني و امراض جسمي و عصبي مي گردد.
به سبب اين عوامل است که به قول يکي از شارحان بزرگوار نهج البلاغه، حدود پنجاه دردِ بي درمان، جامع هاي بشري را فرا گرفته است، (12) که جز با تمسک و چنگ زدن به مکتب روان شناسي و انسان ساز اسلام قابل علاج نمي باشد.
از همين رو اين عصر علي رغم پيش رفت هاي زياد در علم و تکنولوژي و نام گذاري آن به عناوين متمدن، به دليل سير نزولي جوامع از جهت روحي و معنوي و افزايش انحرافات، از بيماري هاي رواني بيش از گذشته رنج و عذاب مي کشد و متأسفانه آمار مبتلايان رو به گسترش است؛ بر همين اساس نيز اين عصر به عناويني همانند عصر از خود بيگانگي و بحران هويت، عصر اضطراب و افسردگي، عصر تحير و سرگرداني و عصر بحران معنويت و اخلاق و امثال آن نام گذاري شده است.
اين است رمز افزايش اختلال هاي روحي و رواني و عصبي همراه با عوارض ناگوار آنها و خودکشي ها در دنياي غرب و غرب زده و اين است يکي از علت ها و فلسفه هاي حرمت بي حجابي و خودآرايي زنان در برابر نامحرمان که از بزرگ ترين گناهاني است که به دنبالش گناهان و فجايع زيادي را به بار مي آورد.
نتيجه اين که تن دادن به حکم عقل و وحي در باره ي لزوم و ضرورت پوشش کامل اسلامي و رعايت عفاف و شئون انساني براي حفظ آرامش و بهداشت رواني و عصبي داراي اهميت و برکات فراواني است و بي اعتنايي به آنها منجر به آسيب هاي روحي و رواني و عصبي افراد جامعه مي شود، بلکه گريبان خود زنان خودنما و بدحجاب و همسران و فرزندان امروز و فرداي آنها را نيز مي گيرد.
ضمن اين که اعتماد جوانان آسيب ديده را به زن سلب مي کند و زنان و دختران را فاقد پاکي، صداقت و وفاداري و رازداري قلمداد مي کنند و به طور کلي نگرش منفي به اين موجود لطيف و شريف پيدا مي شود که همين امر سرآغاز بسياري از ظلم ها و تعدي ها به حقوق و شخصيت زن خواهد بود.

سلب امنيت زنان

امنيت جنسي، جاني و آبرويي زنان در جامعه از مهم ترين نيازهاي اجتماعي آنان است. اين امنيت با توجه به ويژگي هاي خاص آنان چه از بُعد جاذبه هاي جنسي، جسمي و رفتاري که خداوند براي تحقق و تداوم مقام معشوقه بودن در خانواده به آنان ارزاني داشته و چه از جهت ضعف جسماني در مقايسه با مردان که آن هم ناشي از لطافت، ظرافت و جمال آنهاست، از اهميت بسياري برخوردار است.
آفريدگار دانا و توانا براي تأمين اين نيازـ امنيت زنان ـ تدابير در نظام تکوين(اصل خلقت) و نظام تشريع(مقررات و احکام شرعي) انديشيده است و در آفرينش و فطرت زن، حيا و اشتياق شديد به عفت، پاکدامني و پوشش را در برابر نامحرمان و نااهلان قرار داده است؛ به گونه اي که عفاف براي او سرمايه ي عظيمي است که در پرتو آن؛ احساس شخصيت و ارزش مندي مي کند و در صورت لکه دار شدن دامنش احساس حقارت و زبوني و حتي در صورت متهم شدن به تهمت ناروا، آرزوي مرگ مي کند. از سوي ديگر، خداوند فطرت مردان را به سلاح غيرت مجهز نمود تا از حريم و امنيت زن حفاظت و نگهداري نمايد. اما نظام شريعت و دين با نظام خلقت و آفرينش مرد و زن همگام گشت و دستورهاي مؤکد فراواني در باره ي وجوب حجاب و پوشش زنان و ايجاد حريم ميان مردان و زنان و حفظ و پرورش غيرت، عفت و حيا صادر نمود تا امنيت آنان در معرض خطر نباشد.
عفاف باطني و فطري زن، زينت گوهر روح و دژ محکم امنيتي اوست و عامل حجاب کامل و عدم اختلاط با مردان، ضامن کنترل غريزه ها و ميل هاي او و حافظ بهداشت و سلامت رواني، اخلاقي و غريزي افراد جامعه و بالاخره باعث تأمين امنيت اجتماعي زن است.
اين دژ باطني و امنيتي زن هم چون سد پولاديني است که هرگز فرو نمي ريزد، مگر با غفلت زن نسبت به ارزش ها و استعداد هاي متعالي خود و قراردادن خويش در معرض نگاه هاي آلوده و ناپاک هوس بازان، که در اين صورت علاوه بر آن که امنيت اجتماعي خويش را به دست خود از ميان برده است، باعث هرج و مرج در جامعه و انحطاط مقام خود و ديگر افراد مي گردد.
از نگاه روان شناختي و تجربه ثابت شده است که تحريک پذيري ديداري (از راه ديدن) مردان از زنان بيشتر است؛ در مقابل، محرک هاي لمسي در زنان بيشتر از مردان است؛ (13) از همين رو در جامعه اي که زنان با زير پا گذاشتن حکم فطرت و شريعت ـ که براي حفظ شخصيت آنان و ساير انسان وضع شده ـ خود را در معرض تماشاي نامحرمان قرار مي دهند و زينت ها و اندام هاي تحريک کننده ي خود را به ديگران نشان مي دهند، مردان، به ويژه جوانان با مشاهده و ديدن آنها دچار فشار رواني و هيجان هاي شديد جنسي و طغيان شهوت شده و تسليم تندباد هوس مي شوند و جرأت تجاوز به حريم زنان و دختران را پيدا مي کنند و براي تخليه ي فشارِ انرژي غريزي، دست به اغفال و فريب يا ربودن آنان مي زنند و پس از اطفاي آتش شهوت چه بسا آنان را از نعمت حيات محروم مي کنند تا ردّ پايي برجاي نگذارند، خصوصاً اين که زنان و در رأس آنها دوشيزگان، به جهت برخورداري از احساسات و عواطف سرشار و بي خبري از روحيات فريبکارانه ي برخي از مردان، زود فريب مي خورند.
نمونه اي از شيوه هاي فريب که با حيله هاي ظريف و مدرن صورت مي گيرد عبارت است از: تحريک احساسات و عواطف زنانه با يک لبخند يا سخنان و نامه هاي محبت آميز و دلپذير يا دروغ و کلمات مبالغه آميز، ضبط صداي دختر در سايه ي تماس هاي تلفني، ارتباط دوستانه با حيله ي شناخت يکديگر براي ازدواج و گرفتن عکس و فيلم در گردش هاي و تفريح هاي ناسالم خود، اعمال منافي عفت با نيرنگ وعده ي ازدواج و عکس برداري يا فيلم برداري از صحنه هاي مزبور و... .
در نتيجه به تدريج و گام به گام دختران و زنان جوان را به اعمال منافي عفت و انسانيت و آلودگي بيشتر مي کشانند و در صورت ممانعت، آنان را تهديد به رسوايي و ريختن آبروي آنها از طريق پخش صداي ضبط شده يا فيلم ها و عکس هاي آنها مي کنند و به اين ترتيب کام دل از آنها گرفته و چه بسا به کام مرگ نيز مي فرستند. علاوه بر اين که براي دختران فاقد تقوا آزارهاي خياباني ايجاد مي کنند.

دورانديشي قرآن

قرآن کريم براي جلوگيري از چنين خطرها و آسيب هاست که بر حجاب و پوشش کامل و دوري از نگاه نااهلان تأکيد مي ورزد و در بيان فلسفه ي حجاب مي فرمايد:
«يا أيّها النّبيُّ لِأزواجِکَ و بَناتِکَ و نِساء المؤمنينَ يُدنينَ عليهنّ مِن جلابيهِنّ ذلک أدني يُعرَفن فلا يُؤذَين»؛ اي پيامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو: پوشش هاي خود را فروافکنند. اين براي آن که ـ به اهل عفاف و حرّيت ـ شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند، بهتر است. (14)
مراد از «جلباب»ـ که مفرد جلابيب است ـ چادر و مقنعه بلندي است که زن سر، مو، گردن و سينه ي خود را با آن مي پوشاند. اين آيه کريمه به حقيقت هاي پرارزشي اشاره مي کند:
اولاً: لازمه ي ايمان زنها، استفاده از حجاب و پوشش عفيفانه است که با آن به اهل صلاح و پاک دامني و حرّيت شناخته شوند.
ثانياً: حجاب نشانه ي عفت، پاکي و شخصيت ارزش مند است و در مقابل، بي حجابي و بدحجابي و نماياندن اعضاي بدن، نشانه ي بي عفتي و يا ضعف عفت و شخصيت است.
ثالثاً: از ثمره هاي اجتماعي عفاف و حجاب، تأمين امنيت و حفظ زن از تعرض هوس بازان و باندهاي فساد، فريب و اغفال است،چه اين که رعايت حجاب کامل اسلامي بيان کننده ي آن است که اين جا حريم عفت و انسانيت بوده، چشم نظربازان و دست تجاوز پيشگان به آن نرسد. اما بي توجهي به اين فرمان خداوند، در عين حال که گناه و بي ادبي در محضر اوست، گواه آن است که اين جا جلوه گاه شهوت و هوس و منظر چشم هاي آلوده و چه بسا مزرعه ي هرزه گران است.
از اين رو اُبهّت، وقار و عظمت بانوان عفيف و محجّبه باعث مي شود که افراد بيمار دل جرأت اغفال و تعرّض يا ايجاد مزاحمت براي آنان نيابند، بلکه متوجه و متعرض زناني مي شوند که کيفيت پوشش و رفتار آنان عفيفانه و از روي وقار نيست و عملاً خود را براي دست يازي افراد هوس باز آماده مي کنند و بازيچه انحراف هاي مزاحمان قرار مي دهند.
هم چنان که در آيه ديگر ضمن تحريم سخن گفتن زن با لحن هوس انگيز و طمع پرور،
فلسفه ي آن را طمع کردن بيماردل و شهوت پرست ذکر مي فرمايد: «فَيَطمعَ الّذي في قَلبهِ مَرضٌ». (15)
بر اين اساس در فرهنگ آسماني قرآن آن چه که باعث حرص و ولع شهواني و مايه طمع و تجاوز جنسي مي شود، رفتارهاي هوس مآبانه و پوشش هاي غير عفيفانه زن است نه ممنوعيت هاي منطقي و محدوديت هاي مصونيت آفرين مثل حجاب و وجود حريم ميان زن و مرد. بدين ترتيب قرآن کريم خط بطلان بر شعار فريبنده «الانسانُ حريصٌ علي ما مُنِع» براي توجيه لاقيدي و خودنمايي زنان، مي کشد.
پس مي توان گفت زنان و بانوان عفيف و با حجاب از چنان نيروي بازدارنده اي برخوردارند که تجاوز پيشگان و چشم چران ها را از حريم منزلت والاي خويش مي رانند و آنان را از چشم طمع و خواست هاي شيطاني باز مي دارند، اما زنان بي حجاب و بدحجاب با نمايش جاذبه هاي فريبنده و شهوت انگيز، افراد هرزه و شهوت طلب را به سمت خود مي کشانند و از اين طريق عامل فساد و تباهي هاي غير قابل کنترل مي شوند و اين همان قانون: «السنخيه عله الانضمام و عدم السنخيه عله النفور»؛ سنخيت و شباهت، علل و سبب جذب است و عدم سنخيت و تشابه عامل نفرت و دفع «کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند هم جنس با هم جنس پرواز».
همين امر براي زنان جوياي حقيقت و سعادت کافي است براي اين که به حقانيت و عظمت حجاب کامل اسلامي و پستي و بطلان بي بند باري و بدحجابي آگاهي يابند و در سايه ي اين معرفت و عمل بدان، در سعادتمندي زندگي کنند.
بر همين اساس در کشورهاي غربي، با وجود کانون هاي فحشا، احساس عدم امنيت و آرامش زنان و تجاوز جنسي به آنها از بزرگ ترين معضلات و مشکلات رواني ـ اجتماعي آنان است و روز به روز به صورت فزاينده ادامه دارد. (16) جالب آن است که در همين کشورها ميزان کاهش تجاوز به عنف و جنايت هاي جنسي در فصل هاي سرد و زمستان، که زن ها از لباس هاي و پوشش هاي بيشتر استفاده مي کنند و اندام هايشان کمتر قابل مشاهده است، بسيار چشم گير و قابل توجه است. (17)
بنابراين در کنار عقل و وحي، بشر عادي هم به وسيله ي تجربه و مشاهده دريافته که عامل ناامني زنان در جامعه آن است که زنان ارزش، عظمت و حقيقت خود را در بُعد مادي و جسمي خلاصه نموده و با عرضه و نمايش جاذبه ها و زينت هاي خدادادي و ديگر امور منافي عفت، از يک سو استعدادها و توانايي هاي خود را زنده به گور کرده و با ساختن يک شخصيت کاذب و افسانه اي براي خود، به زندگي رؤيايي پرداخته اند، و از ديگر سو باعث تحريک و طغيان غريزه جنسي مردان و تخريب دل ها، استعدادها و توان مندي هاي آنان مي شوند و در نهايت جسم و روانشان را تباه و اخلاقشان را فاسد مي کنند و زمينه براي ناامن شدن جامعه براي زنها و حتي در خانواده ها فراهم مي گردد.

سلب امنيت اجتماع

دامنه ي ناامني محدود به اين گونه موارد نمي شود، بلکه با فساد اخلاق جامعه و از ميان رفتن ارزش هاي الهي و انساني که از راه خودنمايي و برداشته شدن حريم بين زنان و مردان تحقق مي يابد، امنيت اساس و بنيان جامعه و همه ي افراد به وسيله ي بيگانگان، دشمنان شريعت و انسانيت به خطر افتاده و زير سلطه و نفوذ آنان قرار مي گيرد، چرا که روحيه ي جوان مردي و رشادت و شهادت طلبي و مبارزه با ظلم و ستم در منجلاب شهوات پليد جنسي از ميان مي رود و در مقابل، روحيه ي شهواني، دنياپرستي و ترس و وحشت در افراد جامعه به ويژه مردان و جوانان و حاکمان ايجاد مي شود، در نتيجه توان مقاومت و مقابله در برابر تهديدها و حملات بيگانگان را از دست خواهند داد.
بر اين اساس است که استکبار جهاني، پس از سال ها مبارزه در عرصه هاي نظامي، اقتصادي، ايجاد نفاق و جنگ هاي رواني و امثال اينها با کشور اسلامي ايران و شکست عملي در همه اين زمينه ها، اقدام به تهاجم و شبيخون فرهنگي کرده و با ترويج فساد و رذيلت، آزادي اسارت و بي بندوباري، فحشا و ناپاکي، القاي شبهات و ترديد افکني و توهين به مقدسات ديني و ارزشي، دست به استحاله ي فرهنگ غني و مترقي اسلام که در چهره ي تابناک قرآن کريم، پيامبر (ص) و عترت او عليهم السلام مي درخشد، دست زده تا با اين نقشه هاي مسموم و تبليغات زهرآگين به اهداف شوم و پليد خود که همانا خاموش ساختن نور خورشيد اسلام و تسلط بر جامعه اسلامي و استفاده از منابع انساني و طبيعي آن است، برسند: «يُريدونَ لِيُطفِئوا نُور الله بِأفواهِهم واللهُ مُتِمُّ نُوره». (18)
آنان به خوبي دريافته بودند که مهم ترين ابزارشان در اين انگيزه ي شيطاني، استثمار و اسارت معنوي و مادي زنان مسلمان و به دنبال آن پسران جوان است که در اين فرايند، عقل و روح به وسيله ي غرايز نفساني و شهواني اسير و دفينه مي شود، زيرا با فساد زنان جامعه فاسد مي شود؛ زنان به خاطر جاذبه هاي جنسي و جسمي، در صورت انحراف از مسير فطري و انساني، توان تخريب دل هاي جوانان و فضايل انساني مردان جامعه را در حد بالا دارند.
لذا مستکبران و بدخواهان با شبهه افکني در باره ي ديدگاه اسلام پيرامون شخصيت زن، سيماي پر فروغ و حکيمانه ي دين را در نزد زنان مخصوصاً دختران جوان مبهم، تاريک و ظالمانه نشان مي دهند و از اين راه آنان را به فرهنگ متعالي اسلام بدبين و از آن محروم مي کنند، آن گاه براي آنان فرهنگ سازي نموده و با ارائه فرهنگ مبتذل غربي و با عظمت نشان دادن الگوهاي ساختگي و دروغين غرب که نتيجه اي جز از خودبيگانگي و احساس حقارت ندارد، آنان را خودنما، لاقيد و فاسد مي کنند و از اين رهگذر، مردان جوان را نيز به فساد، فحشا و سوءاخلاق مي کشانند.
بنابراين وقتي زن فاسد شود، تباه کننده ي خانواده و جامعه نيز خواهد شد. چه اين که وقتي در سايه ي ارتباط با آيين الهي اسلام اصلاح شود، اصلاح گر خانواده و جامعه نيز خواهد بود و اين همان معناي عميق و بلند کلام پيامبر (ص) در باره ي مادران است که مي فرمايد:
«الجنّهُ تَحتَ أقدامِ الأمّهات»؛ بهشت زير پاي مادران است. (19)

طرح اسلام زدايي استعمار

دين مقدس اسلام، از آن جهت که دين انسانيت و فطرت است، از يک سو همواره به فضائل اخلاقي و عفاف و پاکي دعوت نموده و با برنامه ها و دستورهاي انسان ساز خود، پيروانش را به سعادت و نيک بختي در دنيا و آخرت رهنمون مي سازد و از سوي ديگر در باره ي موانع سعادت، به ويژه نقشه هاي استعماري و شيطاني بيگانگان هشدار مي دهد و مسلمانان را به مقابله و نبرد فرهنگي و نظامي با توطئه هاي ضد انساني آنها تشويق مي کند.
بنابراين، اسلام هميشه سد راه خواسته هاي شياطين و استعمارگران مي باشد؛ به همين دليل همواره از اسلام هراسيده و دستورهاي پرارزش و متعالي اسلام را مانع بزرگ اهداف شوم خود مي دانند.
آنان براي برداشتن اين مانع بزرگ و سد پولادين آسماني، راهي بهتر از طرح اسلام زدايي با ترويج فحشا و کشف حجاب و غيره در جامعه هاي اسلامي نيافتند؛ از اين رو به اجراي طرح پرداختند که هم چنان ادامه دارد و با قدرت هر چه بيشتر، آن هم با ترفندها و ابزارهاي مدرن پياده مي شود؛ به گونه اي که مظاهر آن در کشورهاي اسلامي کاملاً هويداست.
برنامه ي اسلام زدايي با شيوه هاي مختلف به ويژه از طريق فساد، بي بندوباري زنان و فرهنگ پوچ گرايي غربي در قالب الفاظ و واژه هاي فريبنده و جذّاب، مهم ترين حربه استعمار و توطئه هميشگي او براي حفظ منافع و اغراض شوم خود بوده است که به وسيله ي آن يکي از کشورهاي مهم اسلامي به نام اندلس ـ اسپانياـ که قرن ها مهد تمدن اسلامي بود سقوط کرد و به دست مدعيان مسيحيت که بويي از دين حضرت مسيح عليه السلام نبرده بودند افتاد.
زمام داران مسيحي بدون هيچ مانع و پايداري وارد قصر حکومت آن جا شدند و پنجاه تن از دختران زمام داران اسلامي را ميان سران سپاه خود تقسيم کردند و اندلس را زير حملات وحشيانه ي خويش قرار داده و بسياري مردم مسلمان را به طرز فجيعي از دم تيغ گذراندند و... در نهايت اندلس ضميمه کشورهاي مسيحي گرديد. اين همه از راه ترويج بي بندوباري به ويژه بي حجابي و عدم پوشش درست زنان و دختران و ايجاد روحيه ي شهواني و تضعيف روحيه ظلم ستيزي ممکن شد.
سلطه ي فرهنگي بر الجزاير، ترکيه، افغانستان و کشورهاي ديگر نيز به همين شيوه انجام گرفت. در کشور ايران، استعمار پير انگلستان براي گرفتن امتياز تنباکو از همين راه ـ ترويج بي بندوباري و فحشا و فسادـ استفاده نمود، اما به لطف الهي و رهبري حکيمانه و آگاهانه مرجع عالي قدر شيعيان، مرحوم ميرزاي شيرازي، توطئه هاي آنان نافرجام ماند.
در نهضت مشروطه ي ايران، جيره خواران استعمار و مزدوران قلم به دست به ترويج فرهنگ تباه کننده و فاسد غرب، تحت عنوان آزادي و آزادي خواهي پرداخته و با نام آزادي قلم، دين و اعتقادات اسلامي را مورد انتقاد، فحش و ناسزا و تمسخر قرار دادند و سرانجام با به شهادت رساندن مبارز نستوه، آيت الله شيخ فضل الله نوري که از ارکان و رهبران نهضت مشروطه ي مشروعه بود و خواهان اجراي احکام مترقي اسلام در جامعه بود، بدون هيچ مانعي به گسترش فرهنگ فاسد غرب پرداختند و از هيچ خيانتي فروگذار نکردند.
آنان به ترويج آزادي به سبک غرب پرداخته و بي بندوباري و فساد را به راه انداختند، با تأسيس سينما و تئاتر و نمايش فيلم هاي مبتذل، داير نمودن کافه ها و مراکز فحشا، تبليغ و تروج رقص مردان و زنان با هم، معاشرت بي قيد و بند ميان مرد وزن، بي اهميت جلوه دادن و اهانت به حجاب و پوشش اسلامي، تبليغ جوراب ها و لباس هاي بدن نما براي زنان؛ به ويژه در عصر رضاخان و فرزند ناخلف او با اقدام هايي هم چون کشف حجاب و مبارزه با مظاهر و نشانه هاي اسلام، جامعه را به سوي انحطاط، سقوط و نابودي اخلاق و فضيلت کشاندند.
اين حرکت هم چنان و به شيوه هاي گوناگون ادامه دارد و هدفي جز محو اسلام ظلم ستيز و گمراه ساختن ملل مسلمان و برگرداندن آنان به زمان جاهليت ندارد.
اما از آن جا که دين حنيف اسلام دين فطرت و انسانيت است و افراد جامعه با ميل باطني به اسلام عشق مي ورزند، هنوز هم دشمنان حق و فضيلت نتوانسته اند آن را از ملت مسلمان بگيرند؛ هر چند نبايد فراموش کرد که تلاش دشمن در تخريب ايمان مردم، خطر سقوط همه جانبه ي مسلمانان را در پي دارد، لذا بايد با تدبير و حکمت و خردورزي به خنثي ساختن توطئه ها و نقشه هاي شوم دشمنان همت گماشت که نقش سازنده ي جامعه ي زنان در اين راستا برترين تدبير اصولي است و مسئولين جامعه بايد بدان توجه کامل داشته باشند.
بنابراين آن چه امنيت اجتماعي زنان و جامعه را تأمين مي کند، انسانيت و معنويت حاکم بر جامعه است که بن مايه و اساس آن دين کامل اسلام مي باشد؛ جامعه اي که ياد خدا و هدف والاي زندگي در دل و جان افرادش حکومت مي کند و روابط آنها بر پايه توحيد و خدامحوري مي باشد، امنيت آن جامعه از جمله زنان تأمين خواهد بود.
از همين رو اسلام عزيز با عوامل غفلت ساز و فراموش خانه هاي ايمان همانند هوا و هوس، مجالس لهو لعب، خودآرايي و خودنمايي زنان در اجتماع به شدت مخالفت و ممانعت نموده و رعايت عفاف و حجاب کامل اسلامي را بهترين سلاح اجتماعي و وسيله ي دفاعي براي تأمين امنيت آنها و جامعه در برابر گرسنگان شهوت و تشنگان قدرت دانسته است.
بي توجهي به اين موضوع، عواقب خطرناک و بنيان برانداز از جمله فساد اخلاق جامعه و پديد آمدن روحيات پليد نفساني و شهواني و در نتيجه سلب امنيت از زنان و جامعه به دنبال خواهد داشت.

پی نوشت ها :

1- فروع كافي، ج5، ص535.
2- من لا يحضره الفقيه، ج3، ص281.
3- وسائل الشيعه، ج14، ص108.
4- بحارالانوار، ج103، ص248.
5- نهج البلاغه، حكمت 44.
6- تحريم (66) آيه 6.
7- بحارالانوار، ج77، ص102؛ لقمان (31) آيه 33.
8- منافقون (63) آيه 9.
9- پرونده موجود در نيروي انتظامي مبارزه با مواد مخدر.
10- ر.ك: ق(50) آيه 30.
11- مقدمه اي بر روانشناسي زن، ص90.
12- شرح نهج البلاغه، ج12، ص205.
13- فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، ص63، به نقل از دكتر محمود بهزاد، مقاله ي تفاوتهاي زن و مرد از نظر فيزيولوژيكي و روانشناسي، مجله نگين، شماره 134، تيرماه 1355.
14- احزاب (33) آيه 59.
15- احزاب (33) آيه 32.
16- ر.ك: مقدمه اي بر روانشناسي زن، ص203و204.
17- نگاه پاك زن، ص222.
18- صف (61) آيه 8.
19- مستدرك الوسائل، ج15، ص180،ط جديد.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط