شكوه انقلاب، حيرت نخبگان(1)

مقدمات قريبِ انقلاب اسلامي به لحاظ زماني در بازه زماني نسبتاً طولاني از 1342 تا 1357 آن هم به ملموس ترين شكل ممكن، شكل گرفته است. بدين معنا كه برخلاف برخي از تغيير دولت ها كه در قالب كودتاهاي يك شبه شكل مي گيرند، انقلاب اسلامي از دل بيانيه ها، اطلاعيه ها، شعارها، تظاهرات ها، تحصن ها، سخنراني ها و كتاب هايي كه به مدت پانزده سال آن هم در مرئي و منظر افكار عمومي در داخل و خارج شكل گرفته اند، بيرون آمده است. به رغم اين، جريان رقيب (اعم از
چهارشنبه، 30 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شكوه انقلاب، حيرت نخبگان(1)
شكوه انقلاب، حيرت نخبگان(1)
شكوه انقلاب، حيرت نخبگان(1)

نويسنده: معصومه راهداري




حيرت و سرگشتگي نخبگان در قبال انقلاب اسلامي

مقدمات قريبِ انقلاب اسلامي به لحاظ زماني در بازه زماني نسبتاً طولاني از 1342 تا 1357 آن هم به ملموس ترين شكل ممكن، شكل گرفته است. بدين معنا كه برخلاف برخي از تغيير دولت ها كه در قالب كودتاهاي يك شبه شكل مي گيرند، انقلاب اسلامي از دل بيانيه ها، اطلاعيه ها، شعارها، تظاهرات ها، تحصن ها، سخنراني ها و كتاب هايي كه به مدت پانزده سال آن هم در مرئي و منظر افكار عمومي در داخل و خارج شكل گرفته اند، بيرون آمده است. به رغم اين، جريان رقيب (اعم از سياستمداران، نويسندگان و تئوريسين هاي غرب و شرق)، نه تنها نتوانست تحقق آن را پيشبيني كند كه برعكس، حتي تا چند ماه قبل از پيروزي كامل انقلاب اسلامي، كسي همچون كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا با همه اطلاعاتي كه از كانالهاي مختلف در اختيار وي گذاشته مي -شد، در غفلتي بسيار آشكار، وضعيت ايران را به «جزيره ثبات» تشبيه كرد! اما چيزي نگذشت كه اين جزيره ثبات، طوفان زده شد و يكي پس از ديگري، كاخهاي ظلم و استبداد را در هم كوبيد و واقعيتي غير از نظام 2500 ساله شاهنشاهي را به ساحت ميهماني خود دعوت كرد. سفره اين ميهماني آنقدر مجلل و باشكوه بود كه حتي پركينه ترين دشمنان آن هم ولو با ترفندهاي تبليغات رسانه اي نتوانستند آن را ناديده انگارند و انكار كنند. از اين رو، حال كه نتوانسته بودند مانع تحقق اين فضاي جديد شوند، از زواياي مختلف، تئوريهايي دادند كه بازيگران انقلاب را از اميد به تداوم آن باز دارند.
گفتند كه تندروي هاي انقلابيون باعث انزوا، و در نهايت، شكست كامل آنها مي شود؛ گفتند كه گرانيگاه اين انقلاب، رهبري فرهمند و كاريزماتيك آن بود كه با رفتنش، انقلاب نيز، رخت برميبندد؛ گفتند كه همه انقلابها در دهه سومشان، فرزندان خود را ميخورند و اين انقلاب نيز از اين قاعده استثناء نخواهد بود؛ گفتند كه بالاخره ضرورتهاي پراگماتيك و عملگرايانه همه انقلابهاي ضد مدرن را لاجرم به زانو مي كشاند و ضرورتهاي مدرن را بر آنها تحميل مي كند؛ گفتند كه...
اما نكته اينجاست كه هرچه زمان مي گذرد، نهادهاي اين انقلاب، نهادينه تر مي شوند و كارآمدي و ثبات آنها بيشتر. اما، مبارزه ادامه دارد و باز هم همچنان خواهند گفت كه... اما آنچه كه مهم است اين است كه بسياري از تئوريسين ها و حتي سياستمداران غرب به عجزشان از پيشبيني و حتي فهم ماهيت اين انقلاب، اعتراف كرده اند. برخي از اين اعترافات به شرح ذيل است:

اعترافات نويسندگان غربي

1. «رابرت. دي. لي» پروفسور علوم سياسي در دانشگاه كلرادو:

انقلاب اسلامي پيچيده و اسرارآميز به نظر مي رسد، مساوات طلب است، اما در عين حال، سنتي نيز به نظر مي رسد. بيگانه گريز است، اما به ندرت انزواگرا است؛ و نمايانگر انقلابهاي فرانسه، روسيه و يا تجربه آمريكا نيست. نظريه هاي علوم اجتماعي راجع به نوسازي، خواه ماركسيست، خواه ملهم از سرمايه داري ليبرالي نتوانستند وقوع آن را پيشبيني كنند و هنوز توضيح قانع كننده اي براي آن نداده اند. تنها در دل تاريخ اسلام، كه با اعتراض هاي زاهدانه ادواري متمايز است، مي توان معنايي براي اين جنبش عظيم، كه جهان اسلام را در نور ديده است، پيدا كرد. هيچ عنصر تجربي غرب گرايانه اي وجود ندارد كه بتواند بينشي عميقتر از انقلاب اسلامي را امكانپذير ساخته، دلايل موفقيت آن در ايران، تهديد ديگر رژيمها در جهان اسلام و تقويت اعتراض فلسطيني ها در ساحل غربي و غزه را توضيح دهد؟ آيا علوم اجتماعي قادر نيست چشم اندازي تطبيقي در اختيار قرار دهد كه از طريق آن بتوان به مطالعه قضاياي اين كشورها و جنبش هاي غيرمتعارف كه اهداف آنان با انتظارات ليبرال يا ماركسيست مطابقت ندارد، پرداخت؟(1)

2. هنري كيسينجر:

آيت الله خميني غرب را با بحران جدي برنامه ريزي مواجه كرد. تصميمات او آنچنان رعدآسا بود كه مجال هر نوع تفكر و برنامه ريزي را از سياستمداران و نظريه پردازان سياسي مي گرفت. هيچ كس نمي توانست تصميمات او را از پيش حدس بزند. او با معيارهاي ديگري غير از معيارهاي شناخته شده در دنيا سخن ميگفت و عمل مي كرد. گويي از جاي ديگر الهام مي گرفت.( 2)

3. مايكل كيمل:

انقلاب اسلامي ايران براي تحليلگران سياسي و اجتماعي منطقه به صورت معمايي در آمده است؛ زيرا با اين كه انقلاب اسلامي رو در روي امپرياليسم و به خصوص آمريكا ايستاد، در همان حال و به همان ميزان، نفرت و دشمني خود را با شوروي و استراتژي هاي سوسيايستي در سياست و اقتصاد آشكار ساخت، و با اين كه اين انقلاب، مردمي بود و بر نيروهاي مردمي تكيه ميكرد و بزرگترين راهپيمايي هاي تاريخ را با بيش از دو ميليون شركت كننده در تهران و ميليونها تن در شهرهاي ديگر برپا مي كرد، با اين همه، اكثر شركت كنندگان از ساكنان شهرها بودند. اين برعكس ديگر انقلابهاي جهان سوم بود كه كشاورزان و روستاييان پايه اساسي آنها را تشكيل مي دادند.( 3)

4. فواز اي. جرجيس :

گري سيك عضو ستاد كميسيون امنيت ملي در امور ايران و معاون ارشد برژينسكي در طول بحران گروگانگيري در ايران بر اين باور است كه هسته اصلي برداشت نادرست ايالات متحده از ايران يك شكاف عميق فرهنگي است؛ شكافي كه مبتني بر تضاد بين دو نظام ارزشي و مفاهيم جهاني يعني جهانبيني خداسالاري اسلامي امام خميني در مقابل جهانبيني اساساً سكولار غربي كارتر است. در اين رابطه، سيك اذعان مي كند كه مقامات آمريكايي ]پذيرشِ[ فراخوان ]امام [خميني براي تاسيس يك دولت اسلامي را محال يافتند؛ چرا كه اين امر، با سنت غربي انقلابهاي مذهب زدا در كل تاريخ مغاير بود. سيك مي افزايد حتي پس از آن كه امام خميني حكومت اسلامي خود را تاسيس كند، اين باور راسخ فرهنگي كه تندرويهاي رژيم اسلامي، تندروهاي اين رژيم را نابود خواهد كرد زيرا آنها رفتارهاي غيرعقلاني دارند كه مغاير با همه قواعد پذيرفته شده رفتار سياسي است همچنان داوري سياسي دولت كارتر را دچار آسيب هاي فراوان مي كند.( 4)

5. خانم نيكي آر. كدي:

اين انقلاب حتي با الگوها و انتظارات كساني كه از اوضاع ايران به خوبي مطلع بودند نيز سازگار نبود. در كجاي جهان قبلاً ديده شده بود كه رهبر يك مذهب جا افتاده، سردمدار پرشور و پرآوازه يك انقلاب عليه يك حكومت سلطنتي شود، آن هم حاكمي كه مدعي حقانيت خود و پيوندش با گذشته ملي سرزمينش و حقانيت برنامه هاي اصلاحي خويش بود؟ در كجا قبلاً كسي ديده بود كه حكومتي مجهز به ميلياردها دلار تسليحات نظامي، نيروهاي مسلح، پليس مخفي و آشكار كه قاعدتاً همه آنها نيز آماده استفاده بود، اين چنين در مواجهه با شورش هاي متناوب، تظاهرات همگاني و وسيع و اعتصابات از پاي درآيد؟(5)
جان انسان حتي جان كساني كه دشمن تلقي مي شدند محترم بود، مواردي نادر، از جمله معدود افراد رده بالاي رژيم در آخرين مراحل انقلاب از اين قاعده مستثني شدند، وگرنه زندگي آمريكاييان نيز از تعرض مصون بود. به رغم آن همه خسارتي كه بر اموال وارد شد، موارد تاراج و غارت اموال بسيار معدود بودند. مردم ]تنها [اموال و اثاثيه ادارات، بانكها و مشروب فروشي ها را به خيابانها مي ريختند و به آتش مي كشيدند. در مورد اين عدم توسل به خشونت گفته مي شد مردم با دست خالي و ايمان قوي رژيم پهلوي را سرنگون ساختند.( 6)

6. گري سيك:

(7)هيچ يك از مقامات آمريكايي مسئوليت خود را صحيح انجام ندادند و حتي نظام حاكم از انتقال اطلاعات صحيح و قضاوت درباره اين ماجرا جلوگيري كرد. كشورهاي مهم ديگري كه داراي منابع بنيادي در ايران بودند بريتانياي كبير، فرانسه و اسرائيل نيز عمل كرد بهتري نداشتند. شواهد موجود حاكي از آن است كه ما آمادگي لازم را براي برخورد با جوامع انقلابي نداريم و به ويژه هنگامي كه دين با انقلاب همراه مي شود، به طور كامل فلج مي گرديم.( 8)

7. جورج بوش:

به نقل از دريادار استانسفيلد ترنر رئيس وقت سازمان سيا در دولت كارتر مي نويسد: «من از رئيس وقت سازمان سيا كه به دليل پيروزي انقلاب ايران از كار بركنار شد، پرسيدم: يعني شما با اين همه آدمي كه در دنيا داريد، با اين همه تجهيزات فوق پيشرفته، با اين همه بودجه اي كه صرف مي كنيد، نتوانستيد انقلاب مردم ايران را پيشبيني كنيد؟ او در پاسخ به من گفت: آنچه در ايران روي داده است، يك بيتعريف است؛ كامپيوترهاي ما آن را نمي فهمند».(9)

8. ميشل فوكو:

نظام حقيقت آنان با نظام حقيقت ما يكي نيست؛(10)نظام ما حتي اگر تقريباً جهاني شده باشد، همچنان خاص است... در واقع مردم چيزي را مي گويند كه در سطح داده ها حقيقت ندارد، اما به معناي عميق تري باز مي گردد كه در قالب درستي و مشاهده غيرقابل هضم است.( 11)

9. آنتوني گيدنز:

جامعه شناس مشهور انگليسي در مقاله اي تحت عنوان «تحولات جاري در دين: انقلاب اسلامي» مي نويسد: «ديدگاهي كه ماركس، دوركهايم و وبر در آن سهيم بودند، اين بود كه دين سنتي بيش از پيش در دنياي مدرن به صورت امري حاشيه اي در مي آيد و دنيوي شدن فرايندي اجتناب ناپذير است. از اين سه جامعه شناس، شايد تنها و بر مي توانست حدس بزند كه يك نظام ديني سنتي، مانند اسلام ممكن است تجديد حيات عمده اي پيدا كند و پايه تحولات مهم سياسي در اواخر قرن بيستم شود؛ با اين همه، اين دقيقاً آن چيزي است كه در دهه 1980 در ايران رخ داد.( 12)

10. جان فوران:

طي مقاله اي با عنوان «انقلاب 1977 1979؛ چالشي بر تئوري اجتماعي» ضمن اينكه از انقلاب اسلامي تحت عنوان انقلاب در تئوريهاي انقلاب ياد مي كند مي نويسد: «موضوع نظريه اجتماعي در دهه 1980 ميلادي به اين ترتيب درآمده كه آيا انقلاب ايران را بايد به عنوان يك مورد منحصر به فرد، خلاف ساير انقلابها مورد بررسي قرار داد و يا اينكه علت انقلابها را بايد در پرتو شواهد ايران مجدداً مورد مداقه قرار داد»؟(13)

11. كلر بير و پير بلا:

شاه چگونه به اين مرحله رسيد؟ مدتهاي دراز از مسكو تا واشنگتن و لندن تا پكن به تشريح و تفسير اين سقوط باور نكردني پرداخته خواهد شد. حادثه بدون ترديد نظير ندارد... ارزش آن را دارد كه مورد تجليل قرار گيرد. امري متداول نيست كه ملتي با تظاهرات غيرمسلحانه، يك ديكتاتوري را كه تا دندان مسلح است واژگون كند. به ندرت ديده مي شود كه ملتي براي ماهها از زندگي مطابق قاعده (قاعده كار، آسايش و انتظار مزد، قاعده مصرف) دست بردارد تا چيزي را كه مي خواهد به چنگ بياورد. در فرانسه، در ژوئن 1968 كافي بود كه دولت پمپ هاي بنزين را تغذيه كند تا در خلال يك روز تعطيل معروف، افراد هم قسم شده جنبش، اندك اندك متزلزل شوند. ايرانيها به ميل خود، و با اراده خود، اقتصاد خود را براي ماهها متوقف كردند و آگاهانه اين خطر را پذيرفتند كه سالها را صرف جبران آن كنند. براي اين كار، قدرتي نه خيلي متداول، اراده اي كه در هيچ نوع شناخته شده عمل انقلابيجايي نمي گيرد، لازم بود. ايرانيها اين اراده را در مذهب يافته اند... كلمات مذهبي اين تعليمات كه با آهنگ ايراني خود آن قدر زيبا است داراي چنان كششي هستند كه در خود ايران بسياري از بي ايمانان را منقلب كرده اند. اين كلمات مانند شيپورهاي طلسم شكن، حصارهاي كاملاً مورد مراقبت قلاع را ويران كرده اند.( 14)

پی نوشتها:

1. مجله مطالعات جنوب آسيا در خاورميانه، ج 13، ش 3 (بهار 1990)، ص 990، نقل از: رابرت دي. لي، «انقلاب اسلامي و اصالتها»، ترجمه مهرداد وحدتي دانشمند، مندرج در: عبدالوهاب فراتي، مجموعه رهيافت هاي نظري بر انقلاب اسلامي، (قم: معارف، چ 2، 1379)، صص 218 .219
2. هنري كسينجر (مشاور رئيس جمهوري آمريكا در دهه 70 قرن 20 ميلادي)، مجله سروش، 1380/11/20، نقل از: احمدرضا ميرحاجتي، عصر امام خميني، (قم: بوستان كتاب، چ 2، 1381)، ص .30
3. مايكل كيمل، «پيامبران نوين و مثل هاي كهن: افسونها و تقاليد در انقلاب ايران»، فصلنامه حضور، ش 18 (زمستان 1375)، ص .177
4. فواز اي جرجيس، آمريكا و اسلام سياسي، ترجمه سيد كمال سروريان (تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردي، چ 1، 1382)، ص .125
5. نيكي كدي، ريشه هاي انقلاب ايران، ترجمه عبدالرحيم گواهي، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چ 3، 1381)، ص .15
6. جان فوران، مقاومت شكننده (تاريخ تحولات اجتماعي ايران)، ترجمه احمد تدين، (تهران: رسا، چ 4، 1382)، صص 574 ـ .575
7. وي در سال هاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي تا پايان مسأله گروگانگيري جاسوسان سفارت آمريكا، به عنوان عضو ارشد شوراي امنيت ملي آمريكا (كه در آن زمان، رياست آن با برژينسكي بود) مشغول به كار بوده است. او خود معتقد است كه «نقطه تماس كاخ سفيد با سازمانهاي مختلف دولتي» بوده است.
8. گري سيك، همه چيز فرو مي ريزد، ترجمه علي بختياري، (تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، چ 1، 1384)، ص .17
9. روزنامه كيهان، مورخه 10/11/.1378
10. چنين اعترافي در بسياري از متون غربي ها يافت مي شود. به عنوان مثال؛ نشريه اونيتا ارگان حزب كمونيست ايتاليا در اوان پيروزي انقلاب اسلامي مي نويسد: «اين انقلاب با هيچ يك از ضابطه هاي عادي نمي خواند و ما را به بررسي و مطالعه بسيار دقيقي دعوت مي كند».
روزنامه كيهان، مورخه 1357/11/25، نقل از: عصر امام خميني، ص .40
11. ميشل فوكو، ايران؛ روح جهان بي روح، ترجمه سرخوش و جهانديده، (تهران: نشر ني، چ 1، 1379)، صص 66 .67
12. آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، (تهران: ني،چ 1، 1373، ص .505
13. عبدالوهاب فراتي (به كوشش)، رهيافتهاي نظري بر انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات)، (قم: معارف، چ 2، 1379)، ص .328
14. كلربير و پير بلا، ايران؛ انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوي، (تهران: سحاب كتاب، چ 1، 1358)، ص.17

منبع: http://www.pegahhowzeh.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.