آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (9)

خداوند به انسان ها مهر و محبت بي نهايت دارد و هدف او هدايت، کمال و سعادت ابدي آنهاست؛ از اين رو اسباب و وسايل گوناگوني براي آنها جهت نيل به اين هدف فراهم نموده است. براي هر انساني واعظ، سخن گو و نماينده اي براي خود در درون به نام عقل، فطرت و وجدان و در بيرون به نام وحي و شريعت از طريق پيامبران، اوصيا و کتاب هاي آسماني قرار داده است.
چهارشنبه، 30 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آسیب شناسی شخصیت  و  محبوبیت زن (9)
آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (9)
آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن (9)

نويسنده: محمدرضا کوهي




پيامدهاي ناگوار بدحجابي بر خانواده و اجتماع

قسمت چهارم : عامل نزول بلا

خداوند به انسان ها مهر و محبت بي نهايت دارد و هدف او هدايت، کمال و سعادت ابدي آنهاست؛ از اين رو اسباب و وسايل گوناگوني براي آنها جهت نيل به اين هدف فراهم نموده است. براي هر انساني واعظ، سخن گو و نماينده اي براي خود در درون به نام عقل، فطرت و وجدان و در بيرون به نام وحي و شريعت از طريق پيامبران، اوصيا و کتاب هاي آسماني قرار داده است.
آنان که خواهان کمال و خوشبختي ابدي هستند، با گوش جان سپردن به اين نصيحت گران واقعي و پيام آوران سعادت حقيقي، در صدد اطاعت الهي برآمدند، تا به آساني خود را از امواج طوفاني دنيا نجات داده و به ساحل امن رستگاري ابدي دست يابند.
اما آنان که هوس و خواسته هاي نفساني و شهواني را بر دستورها و خواست الهي مقدم مي شمارند و دنياي زودگذر را بر آخرت ماندگار ترجيح مي دهند، خداوند حليم بر اساس لطف بي کران و اراده حکيمانه اش آنان را مکرر به سمت حقيقت و سعادت فرا مي خواند، تا شايد به خود آمده و از مرکب غرور و سرکشي و خودخواهي فرود آيند و در مسير حق و اعتلاي شخصيت، گام بردارند، لذا هر کس را به تناسب حال و روحيه اش از انواع هدايت هاي تکويني دروني و بروني برخوردار مي گرداند.
گاهي انسان را گذشته از ايجاد گرايش هاي مکرر به خيرات در درون، از رحمت و لطف بيشتر و نعمت هاي فراوان از بيرون برخوردار مي کند، تا با انگيزه ي شکر منعم بيدار گشته و سپاس گزار و مطيع ولي نعمت خود شود و گاهي او را به نتيجه و عکس العمل پاره اي از گناهانش مجازات مي کند که به شکل بيماري ها، حوادث ناگوار، کمبودها، فقر و غم و اندوه و امثال آن آشکار مي گردد، تا تکبر از قلب وي خارج شده و تواضع و تسليم در آن مستقر شود.
هم چنان که نسبت به جامعه اي که گروهي از افرادش از اطاعت سر برتافته و به عصيان و سرکشي از دستورهاي الهي روي آورده اند، گاهي آرامش، امنيت و فراواني نعمت و برکات مي بخشد و گاهي گرفتار برخي از بلاها و مصيبت ها؛ مانند زلزله، سيل، طوفان هاي شديد، ناامني، قتل و غارت و مرگ هاي ناگهاني و غيره که بازتاب و نتيجه بعضي از اخلاق و کردار نارواي آنهاست، مي کند تا شايد از خواب غفلت بيدار شده، از ذلت معصيت و گناه به عزت طاعت و بندگي رو کنند، و يا اگر قرباني چنين حوادثي شده اند، از گناهان پاک شده و يا عذاب برزخي و اُخروي آنها تخفيف يابد. از اين رو اين بلاها نيز در باطن خود، رحمت الهي خواهند بود.
اصل در هدايت الهي آن است که با رحمت و نعمت، انسان ها را در مسير عفاف و تقوا و تکامل قرار دهد؛ کما اين که در دعا مي خوانيم: «يا من سبقت رحمته غضبه»(1)؛ اي خدايي که رحمتش بر غضبش پيشي گرفته است. بنابراين رحمت و لطف خداوند، اصل و سخط و غضب او فرع است.
با اين همه، باطن غضب الهي نيز رحمت و محبت است و غضب او عين مهر و رحمت اوست. خشم او در نظام آفرينش و دستورهاي قهرآميز او در نظام دين، فرع و تابع اصل رحمت اوست و رحمت و غضب الهي هم بر اساس حکمت حکيمانه اوست؛ يعني از آن جا که خداوند مي خواهد انسان ها به سوي کمال و سعادت ابدي سير کنند و بيشتر مردم به خاطر عوامل غفلت آفرين و لذت هاي مادي زودگذر، عظمت و هدف والاي خويش را به دست فراموشي سپرده، از سير تکاملي منحرف مي گردند و جز با دستورهاي قهرآميز در نظام شريعت از يک سو و با بلا و مصيبت در جسم و جان و فرزند و مال و امثال آن ـ که نتيجه و بازتاب بعضي از اعمال آنهاست ـ در نظام خلقت از سوي ديگر متنبه نمي شوند؛ از اين رو آنها را در دنيا با مجازات و مکافات بعضي از آثار گناهانشان هشدار مي دهد.

رابطه ي بين اعمال و حوادث

دستگاه خلقت يک نظام و گردونه واحد و به هم پيوسته اي است که بر اساس مشيت حکيمانه ي مدبر هستي، در حال حرکت و گردش مي باشد و انسان نيز مهره اي از آن، و جزئي از کل عالم هستي است، لذا حرکت صحيح يا غير صحيح او در کيفيت گردش دستگاه خلقت تأثير مي گذارد؛ يعني همان گونه که حوادث عالم بر روي انسان اثر مي کند، اعمال نيک يا بد او نيز در عالم مؤثر است.
اگر انسان مطابق با فطرت و خلقت خويش که هماهنگ با کل آفرينش است عمل کند، نظام هستي نيز خوب حرکت مي کند؛ در نتيجه به موقع برکات آسمان و زمين نازل مي شود. و در غير اين صورت دستگاه آفرينش نيز بد گردش خواهد نمود و برکات آن خوب نازل نخواهد شد؛ همان گونه که غذاي ناسالم در سازمان بدن آدمي عکس العمل نامطلوب گذاشته و انسان گرفتار واکنش طبيعي آن مي شود و غذاي مسموم روح ـ گناه ـ نيز بر نظام فطرت و عقل و وجدان تأثير سوء مي گذارد و در صورت تکرار تغذيه ي ناسالم و استمرار معصيت، نور اينها به تدريج ضعيف و راهنمايي ها و گرايش ها و تحريکات سازنده آنها کاهش مي يابد، تا به مرحله خاموشي و توقف برسد، که کاهش توفيقات الهي يا سلب آنها يکي از نتايج تلخ اين مراحل است.
قرآن کريم در اين باره مي فرمايد:
«وما أصابَکُم مِن مُصيبَهٍ فَبِما کَسَبت أيديکُم و يَعفو عَن کثيرٍ»؛ هر مصيتبي به شما مي رسد به خاطر گناهاني است که انجام داديد و خداوند عزوجل بسياري از اعمال بد را هم عفو مي کند. (2)
عفو و گذشت از گناهان بسيار نيز به خاطر لطف و کرم الهي و حسنات و اعمال نيکي است که انسان انجام مي دهد و مشمول عفو و مغفرت خداوند مهربان مي شود:
«إنّ الحَسناتِ يُذهِبن السّيّئات»؛ اعمال نيکو باعث از بين بردن گناهان مي شود. (3)
در باره ي بلاهايي که دامن گير جامعه مي شود مي فرمايد:
«ظَهرَ الفَسادُ في البرّ و البَحر بما کسَبت أيدي النّاسِ لِيُذيقَهُم بَعضَ الّذي عَمِلوا لَعلّهُم يَرجِعون»؛ فساد در خشکي و دريا به خاطر اعمالي که مردم براي خود کسب و ذخيره کردند آشکار مي شود تا نتيجه و واکنش بعضي از اعمال و گناهاني را که انجام داده اند به آنها بچشاند شايد بازگردند. (4)
امام صادق (ع) به نمونه اي از کيفيت فساد؛ به ويژه در دريا به واسطه ي گناهان اشاره کرده و مي فرمايد:
حياتُ دَوابِ البَحر بِالمطرِ فإذا کفَّ المطرُ ظهر الفِسادُ في البحر و البرِّ و ذلک إذا کثُرتِ الذُّنوبُ والمعاصي؛ زندگي موجودات دريايي به سبب باران است، زماني که باران نبارد فساد در دريا و خشکي ظاهر مي شود و اين هنگامي است که گناهان زياد مي شود. (5)
بنابراين منظور از فساد در آيه، اعم از مفاسد اجتماعي و مصائب و برداشتن برکت هاي آسماني و زميني است؛ چنان که قرآن مجيد مي فرمايد:
«ولو أنّ أهل القُري آمنوا و اتّقوا لَفَتحنا عَليهِم برکاتٍ مِن السّماءِ والأرضِ و لکن کذّبوا فَأخذناهُم بما کانوا يَکسبُون»؛ اگر اهل شهرها و آبادي ها ايمان بياورند و تقوا پيشه کنند درهاي برکات آسمان و زمين را به روي آنها مي گشايم و لکن آيات ما را تکذيب کردند، ما نيز آنها را به واسطه اعمالشان مجازات کرديم. (6)
آيات و روايات ديگر که ارتباط بين اعمال ـ خوب يا بد ـ با حوادث ـ خير يا شرـ نظام تکويني و زندگي انسان را تبيين مي کند و اين که خيرات و برکات معنوي و مادي پيوسته بر مخلوقات عالم، به ويژه انسان در حال ريزش است، مگر اين که گناهان و اعمال زشت فردي و اجتماعي مانع نزول آنها گردد و خير و برکت از زندگي انسان و جامعه برداشته شود.
آثار بعضي از گناهان به صورت حوادثي ناگوار، مستقيماً به انسان مي رسد و يا موجب اختلال در اوضاع جوي و ارضي در نتيجه نازل نشدن باران رحمت و پديد آمدن خشکسالي، طوفان هاي شديد، سيل، زلزله و شرور ديگر، مي شود و حيات طبيعي انسان ها را به خطر مي اندازد؛ چنان که نمونه هاي زيادي در قرآن کريم وجود دارد و نمونه هاي فراواني هم شنيده يا ديده ايم.
گندم از گندم برويد جو ز جو
از مکافات عمل غافل مشو
از اين جا روشن مي شود علت اين که در دولت کريمه حضرت امام مهدي (عج) آسمان و زمين برکاتش را به روي جامعه ي موحد و خداجوي بشري مي گشايد. در حديثي از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند:
مَن يَمُوتُ بالذّنوبِ أکثرُ ممّن يموتُ بِالآجال؛ کساني که به واسطه گناهان مي ميرند بيشتر از کساني هستند که به مرگ طبيعي از دنيا مي روند. (7)
اين ارتباط آن چنان قوي است که در روايات خراشي که بر بدن انسان وارد مي شود يا حتي لغزش پايي که موجب زمين خوردن و آسيب ديدن انسان مي شود، از اثرات گناه دانسته است:
...ما مِن خَدشِ عودٍ، و لا نکبَهِ قَدمٍ إلاّ بذنبٍ...؛ هيچ خدشه اي بر انسان وارد نمي شود و هيچ لغزش پايي ايجاد نمي شود مگر به خاطر گناهي که از او سرزده است». (8)
بدين ترتيب اين مصيبت ها و آسيب ها علاوه بر اين که عوامل و اسباب بيداري و هشدار نسبت به آينده است، کفاره گناهان نيز محسوب مي شود و بار گناهان را سبک مي کند. ضمن اين که براي فرد و جامعه نيز آزمون الهي است.

درس عبرت

مهم آن است که انسان از مصائب فردي و اجتماعي عبرت گرفته و به سوي خداوند بازگشته و به درگاه او تضرع و توبه نمايد. در اين ميان عده اي بيدار شده و ضمن توبه نصوح و تسليم در برابر حق، گذشته ها را جبران مي کنند. اما بعضي گر چه بيدار مي شوند، اما پس از رفع گرفتاري و مشکلات و رسيدن به نعمت هاي الهي، باز غافل گشته و راه تمرّد و معصيت را از سر مي گيرند. چنين افرادي بايد منتظر مشاهده ي پي آمدهاي نکبت بار اعمال زشت خود باشند، مگر اين که قبل از فرارسيدن مجازات الهي، واقعاً از خواب غفلت بيدار شوند.
گروه سوم آنهايي هستند که هيچ گاه هوشيار نگشته و در برابر خداوند حليم و دستورهايش متواضع نشدند و در پيشگاه او به تضرع و گريه و انابه نپرداختند. اين گروه کساني هستند که پس از هدايت هاي مکرر دروني و بروني، اخطارهاي تکويني و تشريعي و مشاهده مصائب و شدايد به خود نيامده و آن قدر بر گناه و طغيان خود ادامه مي دهند که در اثر کثرت گناه، تمام صفحه روح و قلب آنها سياه و تاريک گشته و به قساوت قلب مبتلا مي گردند و اعمال زشت آنها در نظرشان زيبا و نيکو جلوه مي کند و هيچ راهي براي هدايت خود باقي نمي گذارند.
خداوند اين گروه را به خودشان واگذار کرده و آنها را در نعمت هاي فراوان و رفاه کامل ـ که ظاهرش نعمت و رفاه است ولي باطنش نقمت و عذاب مي باشدـ قرار مي دهد تا بدان ها دل بسته و ناگهان به مجازات سخت اعمالشان گرفتار شوند. (9)
بديهي است سلب چنين زندگي مرفهي به طور ناگهاني، سخت براي انسان درناک خواهد بود و اين نهايت شکنجه ي روحي براي آنان در اين دنيا است. بنابراين نبايد پنداشت که غرق در ناز و نعمت و فراواني لذت و سرور براي يک فرد يا ملتي ـ همانند دنياي غرب ـ دليل بر پاکي و درستکاري و نشانه ي خشنودي پروردگار عالم از آنان است، بلکه مهلت دادن به آنها و مجازات نشدن آنها سرانجام و عاقبتش آن است که پشتشان از بار گناه سنگين گشته و سپس بر عذاب سختي که در انتظار آنهاست افکنده شوند، مگر کساني که جاهل قاصرـ نه مقصرـ بوده باشند و حجت بر آنها تمام نشده باشد؛ چنان که قرآن مجيد بدان تصريح نموده و مي فرمايد:
«ولا يَحسبنّ الّذين کَفروا أنّما نُملي لَهُم خيرٌ لأنفُسهِم إنّما نُملي لهم لِيزدادوا إثماً و لهم عذابٌ مُهين»؛ آنها که کافر شدندـ وراه تمرد و عصيان پيش گرفتندـ گمان نکنند که اگر به آنان مهلت مي دهيم به نفع آنها است، همانا به آنان مهلت مي دهيم تا عاقبت بر گناهان خود بيفزايند و عذاب خوار کننده اي براي آنان مي باشد. (10)

مصيبت و آزمون الهي

بعضي از مصائب و مشکلات و سختي هايي که دامن گير انسان مي شود، صرفاً جنبه ي امتحان الهي داشته و به انگيزه ي شکوفايي استعدادها و در نتيجه ترفيع مقام و رسيدن به کمال و بهره مندي بيشتر از رحمت بيکران الهي (11) و يا به هدف شناخته شدن افراد نيک و بد، صداقت و عدم صداقت ادعاهاي آنها است؛ يعني مصائب و سختي ها، معيار و محکي براي شناخت خود و ديگران است که در چه موقعيت شخصيتي از جهت فکري و عقيدتي و اخلاقي و رفتاري هستند، زيرا صفات و اسرار درون را فاش و انسان هاي پاک را از ناپاک و ناخالص متمايز مي سازد. (12)
انگيزه سوم امتحانات الهي آن است که صفات و روحيات افراد در اعمال و رفتارـ که معيار استحقاق ثواب و عقاب است ـ ظهور پيدا کند و به وسيله ي اعمال و کردارشان ثواب يا عقاب ببينند (13) و گرنه خداوند سبحان، داناتر و آگاه تر است به مردم از خودشان؛ و عمل بي نهايت او حتي به ضمائر و نيات و آينده ي آنها تعلق مي گيرد.
مصائب و آسيب هاي مورد بحث، آثار تکويني و عکس العمل دنيوي گوشه اي از گناهان است که افراد عادي غالباً مصائبي که دامن گير آنها مي شود از اين قسم است که در واقع زنگ خطر و هشدار نسبت به آينده و به هدف ترتبيتي است.
ارتباط برخي از اعمال با آثار تکويني خود، معلوم مي باشد؛ چنان که تمام آن چه که در مباحث گذشته تا اين جا مطرح شد و ياـ إن شاءالله ـ در بقيه مباحث بيان مي شود، آثار تکويني و بازتاب شوم لاقيدي و بدحجابي است. ولي برخي هم ناشناخته است، مثل ارتباط قطع رحم با کوتاهي عمر و نظائر آن و ما اجمالاً از طريق وحي، علم به آن داريم، گر چه ممکن است در آينده شناخته شوند.
چنان که به مقتضاي برهان و دليل عقل نيز اين ارتباط ثابت است، چرا که هر عملي نيک يا بدي که انسان انجام مي دهد، طبق نظريه علمي قطعي در عالم موجود است و از بين نمي رود و هيچ موجودي در عالم بيهوده نبوده، بلکه آثار نيکو يا سويي دارد که در وجود انسان و زندگي او و عالم تأثير مي گذارد.
بنابراين ميان اعمال انسان با حوادث تکويني و زندگي او رابطه و پيوند نزديک است. رفتارهاي خداپسندانه باعث فرود آمدن نعمت ها و برکات معنوي و مادي بر او مي شود و اعمال زشت و شيطاني باعث فساد و مصيبت و نکبت و سلب برکات و توفيقات الهي در زندگي مي گردد؛ همان گونه که امير مؤمنان علي عليه السلام در فرازهاي آغازين دعاي شريف کميل، گناهان را به چند قسم تقسيم کرده اند:
گناهاني که پرده هاي عصمت و پاکي را مي درند؛ گناهاني که باعث نزول نقمت و عذاب هاي الهي مي شوند؛ گناهاني که نعمت ها را تغيير داده و از انسان سلب مي کنند؛ گناهاني که مانع استجابت دعا مي شوند و گناهاني که باعث نزول بلا و مصيبت مي گردند. و دعا کنندگان از خداوند متعال طلب بخشش و مغفرت آنها را مي کنند.
نتيجه اين که بي اعتنايي بعضي از زنان نسبت به عفت و حجابي که مورد نظر عقل و فطرت، وحي و شريعت است، از اعمال ناروا و گناهان بزرگي است که گذشته از مفاسد اجتماعي، آثار شومي را براي خصوص اين زنان به دنبال خواهد داشت و خداوند مهربان، پس از متنبه نشدن آنها با هدايت ها، موعظه ها، لطف ها، و سوءاستفاده از عفو و گذشت و پرده پوشي الهي، آنان را به بعضي از آثار و بازتاب اين رفتارهاي ناپاک خود و گناهاني که در اجتماع مترتب بر آن شده، مجازات کرده و به مصيبت هايي در جسم و جان، فرزند، آبرو و يا مال آنها و امثال اين شرور، مبتلا مي کند، (14) تا شايد بيدار و آگاه گشته و در مسير عفاف و تقوا و اطاعت الهي قرار بگيرند.
مگر آن که پس از هدايت هاي پي در پي الهي ـ از طريق عقل و فطرت، دين و شريعت، موهبت ها و نعمت ها، تهديدها و هشدارهاي الهي ـ و بي اعتنايي به آنها و توجيه گناهان و مصائب و سوءاستفاه از مهلت دادن به آنان، خداوند آنها را به حال خود واگذار کرده و برخوردار از نعمت هاي مختلف و رفاه نمايد تا به آنها مسرور گشته و در صورت متنبه نشدن مقدمه اي براي سلب نعمت و مجازات دردناک باشد، که اين در فرهنگ دين «استدراج» ناميده مي شود؛ يعني نعمت و عذاب تدريجي. چون باطن اين نعمت ها، نقمت و عذاب است که به تدريج انسان را به سوي عذاب اکبر مي کشاند.
لذا حضرت اميرالمؤمنين فرمودند:
«إذا رأيت الله سُبحانَه يُتابعُ عليک البَلاءَ فَهو أيقظکَ، إذا رأيت الله سُبحانه يُتابعُ عليک النّعم مع المعاصي فَهُو استدراجٌ لک»؛ زماني که ديدي خداي سبحان پي در پي بر تو بلا و مصيبت مي فرستد مي خواهد تو را متنبه و هوشيار کند. زماني که ديدي خداي سبحان، با وجود گناهان، پي در پي به تو نعمت مي دهد، پس اين استدراج براي تو است. (15)

پی نوشت ها :

1- مفاتيح الجنان.
2- شوري (42) آيه 30.
3- هود (11)آيه 114.
4- روم (30)آيه 41.
5- تفسير الميزان، ج16،ص210، به نقل از تفسير قمي.
6- اعراف (17)آيه 96.
7- سفينه البحار، ج3،ص217، ماده ذنب.
8- تفسير مجمع البيان، ج9،ص41، ذيل آيه 30، سوره مباركه شوري.
9- ر.ك: سوره هاي زمر(39)آيه 51-41؛ انعام (6)آيه42-44؛ اعراف(7)آيه 94-95.
10- آل عمران(3)آيه 178.
11- ر.ك: همان، آيه 154.
12- همان، آيه 179.
13- نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 93.
14- بحارالانوار، ج78،ص52.
15- ميزان الحكمه، ج1،ص489.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.