یکاهای دما
دید کلی
بدیهی است که میشد دو دماسنج یکسان ساخت و آنها را طوری تنظیم کرد که همواره قرائتهای یکسان داشته باشند، اما این دماسنجها فقط در گستره دمایی محدودی کار میکردند. مایعی که با آن دماسنج را پر میکردند یخ میبست یا به جوش میآمد. با چنین دماسنجهایی نمیتوانستند دماهای خیلی بالا یا خیلی پایین را اندازه بگیرند. از طرفی رابطه میان درجات بین دماسنجها متفاوت بود پس نخستت لازم بود نقطههای مرجع ، یعنی شرایط متناظر با نقاط انتخابی معین روی مقیاس دماسنج ، مانند مبدا مقیاس ، انتخاب شوند. دوم آن که ضریبی برای درجه که به انتخاب دما بستگی نداشته باشد و بتوان برای بازسازی مقیاس در هر زمان و در هر نقطه از زمین ، استفاده کرد.
چگونه میتوان دما را به طرز دقیقتر تعیین کرد، تا اینجا هنوز بدون پاسخ مانده است. اگر دما کمیتی فیزیکی است باید روشی برای تعیین آن وجود داشته باشد، روشی که حداقل در اصل مستقل از مادهای باشد که در طراحی دماسنج بکار رفته است. این مساله بعد از ابداع ترمودینامیک حل شد. راه حل را در سال 1227/1848، رودلف ژولیوس امانوئل کلوزیوس ، با بهره گیری از نظریه کارنو درباره گرما پیدا کرد.
اندازه گیری دما
سپس این مقیاس دمایی را توسط یک رابطه فرضی یکنوا و پیوسته بین خاصیت دماسنجی انتخاب شده و دمای اندازه گیری شده با مقیاس خصوصی ، تعریف کنیم. باید توجه کنیم که هر نوع انتخاب ماده و خاصیت دماسنجی ، همراه با رابطههای مفروض بین خاصیت و دما ، منجر به یک خاصیت دمایی خاص میشود که اندازه گیریهای آن الزاما با اندازه گیریهای حاصل از هر مقیاس دمایی دیگری که مستقلا تعریف شده است، توافق نخواهد داشت. فرض کنیم ماده دماسنجی را انتخاب کرده باشیم، خاصیتی از این ماده را که میخواهیم از آن در تدوین مقیاس دمایی استفاده کنیم بالا نشان میدهیم. به دلخواه ، یک تابع خطی از ، X را به عنوان دمای دماسنج مورد نظر و هر سیستمی که با آن در تعادل گرمایی است انتخاب میکنیم:
T(X) = ax
در این رابطه a مقدار ثابتی است که باید آنرا تعیین کنیم. با انتخاب این مشکل خطی برای (T(X ، آنرا طوری ترتیب دادهایم که اختلاف دماهای مساوی یا بازههای دمایی مساوی ، متناظر با تغییرات مساوی در X باشند. به این معنی که مثلا هر گاه طول ستون جیوه در لوله دماسنج جیوهای به اندازه یک واحد تغییر کند، دما نیز به اندازه ثابت و معینی تغییر خواهد کرد و فرقی نمی کند که دمای شروع کار چه باشد. پس نسبت در دمای اندازه گیری شده توسط یک دماسنج ، مساوی با نسبت X های متناظر آنهاست. یعنی: T(X1)/T(X2) = X1/X2
تعیین ثابت دماسنجی
واحد دمای ترمودینامیکی
دماسنجهای گوناگون را بسازیم؟
T(X)/T(XXtr)=X/XXtr
که برای تمام دماسنجها T(XXtr) = 273.16K است و در نتیجه:
T(X) = 273.16K X/TXtr
پس هر گاه مقدار خاصیت دماسنجی X باشد، با قرار دادن مقدار X و Xtr در سمت راست معادله فوق ، دمای (T(X در مقیاس خاصی که انتخاب کردهایم، برحسب K بدست میآید. در مورد یک گاز با فشار ثابت ، X متناظر است با V یعنی حجم گاز و:
(P ثابت 273.16V/VXtr = T(V
در مورد یک گاز با حجم ثابت X متناظر با P، یعنی فشار گاز؛
(V ثابت 273.16K P/PXtr = T(P
در یک دماسنج مقاومتی پلاتینی ، X همان R یعنی مقاومت الکتریکی است.
T(R) = 273.16K R/RXtr
دماسنج استاندارد
بنابراین، برای داشتن یک مقیاس دمایی قطعی باید یک دماسنج استاندارد انتخاب کرد. این انتخاب بر پایه تسهیلات تجربی صورت نمی گیرد، بلکه با تحقیق این نکته به عمل می اید که مقیاس دمایی تعریف نشده به وسیله یک دماسنج بخصوص، تا چه حد می تواند در فرمول بندی قوانین فیزیک مفید باشد. کوچکترین اختلالها در مقادیری مشاهده میشود که توسط دماسنجهای مختلف "گاز با حجم ثابت" خوانده شده اند، و این ما را بر آن میدارد که یک گاز را به عنوان ماده استاندارد دماسنجی انتخاب کنیم.
هر چه فشار گاز را کم کنیم، اختلاف مقادیر خوانده شده توسط دماسنجهایی که در آنها از گازهای متفاوت استفاده شده است نیز کلاهش می یابد. پس دماسنج گازی با حجم ثابت معیار خوبی خواهد بود.
مقیاس دمایی سیلسیوس
مقیاس دمای فارنهایت
Tf = 32 + 9/5Tc
از این رابطه میتوان نتیجه گرفت که نقطه یخ (C 0.00˚) معادل با 32.F 0˚ و نقطه بخار (100.C 0˚) معادل با 212.F 0˚ و هر درجه فارنهایت دقیقا 5.9 برابر یک درجه سیلسیوس است.
مقیاس عملی بین المللی دما
منبع: http://atwis.com
/خ