در مراحل بالاتر، معلم باید با طرح مسئله ای نیمه سازمان یافته، فرصتی فراهم آورد تا دانش آموز به صورتبندی مجدد مسئله و فرضیه پردازی برای ارائه راه حل بپردازد و در عمل برای آن مشکل راه حل ارائه کند و با ذکر دلیل از سودمندی و کارایی طرح خود دفاع کند.
کاربرد مطالب علمی در سطوح بالاتر که متوجه ابداع و خلاقیت است، به این صورت توسط معلم دنبال می شود که حتی طرح مسئله نیز بر عهده دانش آموز گذاشته شود. معلم در این صورت، هدفها و معیارهای کلی ارزیابی راه حلها را بیان می کند، منابع اطلاعاتی و کمکهای لازم را در اختیار دانش آموز قرار می دهد و نقش هدایتگری بر عهده دارد. چنین شرایطی به پرورش مهارتهای فکری و عملی لازم در دانش آموز که از اهداف مهم آموزش علوم است منجر می شود. در این صورت، دانش آموز به توانمندیهایی نظیر تعریف و صورتبندی مسئله، شناسایی و استفاده از منابع اطلاعات، ارائه طرح و راه حل و آزمودن آن در عمل، برطرف کردن نواقص و اشکالات طرحها دست می یابد که برای کاربرد مطالب علمی در موقعیتهای جدید بسیار ضروری است.
ارائه وجهة نظر پویایی نسبت به علم
تلقى علم به مثابه حقیقتی عینی، فارغ از هرگونه خطا و همواره صادق، با مبانی معرفت شناختی مطرح شده در بخشهای پیشین سازگار نیست. ارائه چهره ای از دانشمندان به گونهای که فارغ از هرگونه سوگیری یا علایق فردی، روش قدرتمند و خطاناپذیری برای فهم جهان در اختیار دارند، تصوری است که با نگاه اثبات گرایانه با علم سازگاری دارد. معلم در جریان آموزش نباید فعالیتهای خود را به گونهای سامان دهد که پیامد آن در دانش آموزان، ایمان به علم یا کیش علمی باشد. تلقى روا بودن هرچیز در علم نیز نادرست است. تأکید بر التزام به تبعیت از شواهد و دلایل، علم را از نسبی گرایی دور می کند.به تعبیر دیگر، معلم در جریان آموزش از دو امر باید اجتناب کند: مطلق گرایی مخرب و نسبی گرایی افراطی. مطلق گرایی مخرب، دیدگاهی جزم گرایانه از علم ارائه می کند و نسبی گرایی افراطی، نقش دلایل و شواهد در علم را زیر سؤال می برد. معلم برای دوری از این دو، باید چشم اندازی پویا از علم ارائه کند. این امر در زبانی که معلم برای بیان درس و دیدگاههای خود به کار می گیرد، آشکار خواهد شد. تعابیری نظیر «در علم اثبات شده است» که برخی از معلمان به آنها علاقه ویژهای دارند، نشانگر زبانی قطعیت گرا در علم است. در مقابل، تکیه بر پشتیبانی شواهد (به جای ادعای اثبات) و نیز بهره گیری از واژگان حاکی از احتمال، نشانگر زبان مناسب برای اشاره به پویایی علم خواهد بود. همچنین، برای نشان دادن ویژگی پویایی و تحول در علم، تأکید بر نقش فضاهای فکری دانشمندان در علم ورزی، که خود متأثر از فضای کلان تاریخی و اجتماعی است ضرورت می یابد. بیان تحولات تاریخی و اجتماعی مؤثر بر رشد و تحول علم می تواند ابعاد انسانی علم را آشکار کند.
تصویرسازی از زیبایی و شگفت آفرینی طبیعت
کسب دانش نسبت به پدیده های طبیعی پاسخی به نیازهای آدمی است. در میان انواع نیازهای آدمی، میل به دانستن و کنجکاوی نیازی است که دلیل بسیاری از دانشمندان و عالمان علوم طبیعی برای مطالعه طبیعت بوده است. وجود نظم و هماهنگی در جهان هستی، ضابطه مند بودن آن و در عین حال پیچیدگی و دیریاب بودن آن، در طول تاریخ ، بسیاری از دانشمندان را دچار شگفتی ساخته است. حاصل این شگفتی، تفکر و اندیشه ورزی بوده است.زیبایی پدیده های طبیعی به دو معیار عینی و ذهنی مربوط است. معیار عینی زیبایی پدیده های طبیعی، به خصایص و ویژگیهای آنها برمی گردد. آسمان پر ستاره، گلها و گیاهان رنگارنگ، دریاها و کوههای سر به فلک کشیده، و پرندگان گونه گون، همگی زیبا و چشم نوازند. معیار ذهنی زیبایی پدیده های طبیعی نیز به این امر برمی گردد که طبیعت، موضوع پرکششی برای پاسخ به نیازهای درونی آدمی بوده و از این رو برای وی زیبا می نماید.
اگر معلم طبیعت را به عنوان یکی از مظاهر عمده زیبایی به دانش آموزان بنمایاند، علاقه مندی آنها را برای شناخت بیشتر پدیده های طبیعی برخواهد انگیخت. در این صورت، فهم پدیده های طبیعی و شناخت سازوکار آنها از مقاصد و اهداف دانش آموز خواهد شد. لذت درک عمیق زیبایی نهفته در طبیعت، زمینه ساز پیگیری شناخت طبیعت، فراتر از محدوده مکانی مدرسه و محدوه زمانی دوران تحصیل را به دنبال خواهد داشت.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، خسرو باقری، صص273-271، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389