همچنین با نظر به مبنای معرفت شناختی تناظر علم با نیازهای آدمی، باید هرچه بیشتر میل به کنجکاوی و فراتر رفتن از امور محسوس و عینی را در دانش آموزان تقویت کرد. در این زمینه بینشهایی که در بخش اهداف درس علوم مطرح شد باید به گونهای منسجم و هماهنگ با سایر محتواها به عنوان بخشی از مطالب درسی مورد توجه قرار گیرد. این بینشها شامل مواردی بود چون فهم پذیری، پیچیدگی طبیعت و تصرف مسئولانه در طبیعت. محتوای کتابها می تواند به تناسب شامل مباحث زیر باشد: مرگ و حیات در زیست شناسی؛ منشأ حیات و آفرینش و عظمت و پیچیدگی جهان در ابعاد کهکشانی و زیر اتمی در درس فیزیک و زیست شناسی؛ عدم قطعیت علم در کلیه دروس مرتبط با علوم و محیط زیست و آینده نگری در استفاده از منابع طبیعی در دروس زیست شناسی و زمین شناسی و فیزیک.
توجه به نقش حواس در یادگیری
با نظر به مبنای معرفت شناختی اکتشافی بودن علم و با توجه به هدف کسب دانش نسبت به پدیدههای طبیعی، تأکید بر نقش حواس در یادگیری باید مورد توجه قرار گیرد. موضوع علوم تجربی پدیده های طبیعی است. برای شناخت این پدیده ها حواس فرد اعم از بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی، به عنوان مجاری ارتباطی فرد با جهان خارج عمل می کنند. تجربه ای که فرد از مواجهه حسی با جهان خارج کسب می کند، اساس و مبنایی برای ساخت مفاهیم علمی است. چشمان دقیق یک آزمایشگر، کوچکترین تغییر در اندازه، شکل و وضعیت متغیر مورد آزمایش را به او نشان می دهد؛ گوشهای حساس جانورشناس متبحر او را قادر می سازد که در جنگل از میان انواع اصوات مختلف، پی به وجود پرنده ای خاص ببرد؛ یا پزشکی حاذق با مشاهده و لمس قادر به دریافت اطلاعات لازم برای تشخیص بیماری می شود. اینها همگی حاکی از نقش و اهمیت حواس در علوم تجربی است.کشف واقعیتهای فیزیکی
برای آنکه دانش آموز به کشف واقعیتهای فیزیکی و زیستی نایل شود، تأکید بر استفاده دقیق از حواس در فرایند یادگیری علوم تجربی ضرورت می یابد. هرچه مجاری و وسایل ارتباطی فرد با جهان خارج دقیق تر و حساس تر عمل کنند، امکان کشف و پرده برداری از مجهولات و فهم پدیده های فیزیکی و زیستی بیشتری فراهم می آید. از این رو، پرورش حواس ظریف و حساس برای به چنگ آوردن جزئیات و تمایزات ظریف در پدیده های طبیعی دارای اهمیت است.نمونه مناسبی از به کارگیری این اصل در علوم دوم دبستان قابل ملاحظه است. در درس «صدا در اطراف ما» برای یاددهی صداهای نازک و کلفت (زیر و بم) از بچهها خواسته شده است، در چند لیوان به میزان متفاوت آب بریزند و با مداد به آنها ضربه بزنند و به صدای تولید شده گوش کنند. زیرساز این فعالیت، توجه به شکل گیری مفاهیم فیزیکی «زیر و بم» بر اساس تجربه سمعی است که دانش آموزان کسب می کنند.
بنا به این اصل یادگیری، کلاس درس و جریان یادگیری نباید به گونهای باشد که ارتباط حسی دانش آموزان با واقعیات زیستی و فیزیکی را قطع و یا محدود به تعدادی از مجاری ارتباط حسی کند. هرچه زمینه درگیر شدن تعداد حواس بیشتری در فرایند یادگیری فراهم شود و هر چه این ارتباط غنی تر باشد، یادگیری همه جانبه تر و عمیق تری را به دنبال دارد.
مفاهیمی که مور علاقه دانش آموزان
توجه به مفاهیمی که برای دانش آموزان مأنوس است این اصل مکمل اصل قبلی است. در اصل قبلی به مبنای معرفت شناختی اکتشافی بودن علم نظر بود که برآن اساس، لزوم توجه به نقش حواس در یادگیری علوم مطرح می شد، اما در این اصل، مبنای معرفت شناختی ابداعی بودن علم موردنظر است. بر این اساس علم آن چیزی است که عالم می سازد تا بر اساس طرحوارههای ذهنی خود در جهت درک واقعیات حرکت کند. اما طرحوارهها یا آنچه فرد می سازد، مبتنی بر مفاهیم و پیش دانستههای اوست. این مطلب در مورد دانش آموزان نیز صادق است، آنان برای قابل درک کردن جهان پیرامون خود، نظریههای شخصی دارند. این نظریهها هرچند ممکن است ناقص، محدود یا نادرست باشند اما برای توضیح دادن محیط پیرامون آنان کارایی دارد. یادگیری علوم نیز متأثر از مفاهیم و نظریههای شخصی آنان است. اگر مفاهیمی که دانش آموزان در زمینه موضوعات علمی دارند نادرست باشد، یادگیری آنان را با مشکل مواجه می کند.با این که در اصل پیش بر اهمیت ارتباط حسی تأکید شد، اما باید توجه داشت که «مشاهده کردن»، «گوش دادن» یا سایر مواجهههای حسی، به همراه قصد و دانستههای فرد، زمینه دریافت دادههای حسی لازم برای یادگیری علوم تجربی را فراهم می آورد. بارور بودن مشاهده از نظریه که مورد توجه فیلسوفان علم قرار گرفته، حاکی از آن است که دریافتهای حسی همه افراد از یک پدیده یکسان نیست بلکه تحت تأثیر مفاهیم و نظریههایی است که با آن می اندیشند. چیزی که فرد متخصص با مشاهده نمونه ای آزمایشگاهی در زیر میکروسکوپ می بیند با آنچه دانشجویی تازه کار می تواند ببیند یکسان نیست. فرد متخصص با داشتن شبکهای از مفاهیم و نظریهها، می تواند ساختار، سلول یا مولکولهای آن نمونه را تشخیص دهد، درحالی که فرد تازه کار، فقط انبوهی از اشکال نامنظم و بی ربط مشاهده می کند. از این رو، در فعالیتهای آزمایشگاهی باید توجه داشت که صرف مشاهده آنچه معلم در آزمایشگاه انجام می دهد، لزوما در دانش آموزان یادگیری به وجود نمی آورد. آنچه دانش آموز می بیند تا حدودی متأثر از برداشتها و دیدگاههای شخصی اوست.
معلمی در تجربههای خود اظهار می کند: در درس «بارهای الکتریکی»، برای آموزش بارهای الکتریکی مثبت و منفی و نوع نیروی میان آن دو، شانه ای پلاستیکی را با پارچه ای مالش داده، به تکههای کوچک کاغذ نزدیک کردم، سپس از دانش آموز خردسالی خواستم مشاهدات خود را بازگو کند، او گفت: شانه چسبناک بود و این باعث شد کاغذها به آن بچسبند. این مطلب نشان می دهد، فقدان وجود مفاهیمی نظیر بار الکتریکی، یا نیروی ربایش الکتریکی در کودک بر مشاهده و تفسیر او تأثیر می گذارد. بر اساس اصل مورد بحث، باید به نقش مفاهیم از پیش موجود در نزد دانش آموز توجه داشت و اهمیت اصلاح یا بازسازی آنها را در یادگیری در نظر داشت.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، خسرو باقری، صص262-265، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389