دعوت آيتاللَّه قاضي طباطبايي و ديگر علماي تبريز، در يكي از مساجد بزرگ شهر اجتماع كردند. اجتماع مردم بر اثر رفتار خشونتبار مأموران رژيم شاه به شورشي عمومي در سراسر شهر تبديل شد. پس از آن، هنگامي كه قيام بزرگ مردم مسلمان تبريز به اوج خود رسيده بود، نيروهاي نظامي، با تانكها و نفربرهاي نظامي به مردم بيدفاع يورش برده و به سركوب و كشتار مردم پرداختند. تبريز در اين روز به صورت شهر جنگ زده درآمد. خيابانها از خون جوانان، بازاريان،
1) قيام مردم مسلمان تبريز به مناسبت چهلمين روز شهداي 19 دي قم (1356ش): مردم مسلمان تبريز به منظور بزرگداشت ياد شهداي 19 دي ماه مردم قم، به دعوت آيتاللَّه قاضي طباطبايي و ديگر علماي تبريز، در يكي از مساجد بزرگ شهر اجتماع كردند. اجتماع مردم بر اثر رفتار خشونتبار مأموران رژيم شاه به شورشي عمومي در سراسر شهر تبديل شد. پس از آن، هنگامي كه قيام بزرگ مردم مسلمان تبريز به اوج خود رسيده بود، نيروهاي نظامي، با تانكها و نفربرهاي نظامي به مردم بيدفاع يورش برده و به سركوب و كشتار مردم پرداختند. تبريز در اين روز به صورت شهر جنگ زده درآمد. خيابانها از خون جوانان، بازاريان، دانشجويان و مردان و زنان رنگين شد و بدين ترتيب، پس از فاجعه خونين نوزدهم دي ماهِ قم، جنايت ديگري بر جنايات رژيم پهلوي افزوده شد. در اين حركت مردمي حداقل 13 تن شهيد، بيش از 125 نفر زخمي و بيش از 550 نفر دستگير شدند. در اين قيام، مردم نيز 3 تانك، 2 سينما، 22 مغازه، 1 هتل، 37 اتومبيل و چندين مركز فساد از جمله حزب رستاخيز و كاخ جوانان را مورد حمله قرار داده و به آتش كشيدند. كشتار مردم تبريز، شاه را غافلگير كرد، چون او كه به نظرِ خود، توانسته بود پردهاي ضخيم بر روي فاجعه قم بكشد، حتي اقدام دبير كل سازمان ملل را به سود خود تمام كند و افكار خارجيان را از درك واقعيت فاجعه قم منحرف سازد، در قيام مردم تبريز، به كلي دست و پاي خود را گم كرد. گستردگي قيام مردم تبريز به حدي بود كه رژيم شاه به دروغ متوسل شده و مردم انقلابي تبريز را عوامل بيگانگان معرفي كردند. اين قيامها، سراسر ايران را در ماتم فرو برد و مردم به تبعيت از رهبري نهضت، عيد را عزاي عمومي اعلام نمودند و اجتماعات را به بزرگداشت شهداي قم و تبريز اختصاص دادند.
2) 29 بهمن ماه سال 1357هجري شمسي:در پي پيروزي انقلاب اسلامي ايران و احساس نياز مبرم به تشكيل نيروي منسجم رزمي از افراد حق جو و مؤمن براي حفظ كشور اسلامي ايران، نخستين طرح تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تنظيم شد. بدين ترتيب به منظور حفظ اسلام و پاسداري از كشور اسلاميمان ايران سپاهي عظيم در مقابل قدرتهاي ظالم جهاني ايجاد شد.
3) 29 بهمن ماه سال 1378 هجري شمسي:انتخابات ششمين دوره مجلس شوراي اسلامي با حضور پرشور مردم برگزار شد. حضرت آيت الله خامنه اي مقام معظم رهبري در پيامي حضور آگاهانه و پرشور ملت ايران را در پاي صندوق هاي رأي نصرت الهي دانستند و از ملت مسلمان كشورمان تشكر كردند. ايشان در بخشي از پيام خود فرمودند: حضور پرشور و آگاهانه ملت ايران در پاي صندوق هاي رأي يكبار ديگر آيات نصرت الهي و عنايت ويژه حضرت بقية الله ارواحنا له الفداء را آشكار ساخت و دفاع جانانه مردم از نظام اسلامي را در منظر جهانيان نهاد.
4) اتصال راهآهن شمال به جنوب ايران (1315ش)
5) تأسيس حزب جمهوري اسلامي (1357ش): يك هفته پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در 29 بهمن 1357 ش، شماري از برجستهترين شخصيتهاي علمي، مذهبي و سياسي ايران كه در پيروزي انقلاب اسلامي نقش مهمي داشتند و از ياران نزديك حضرت امام خميني محسوب ميشدند حزب جمهوري اسلامي را تأسيس كردند. پس از اعلام تأسيس، پرسشنامه و برگه درخواست عضويت به همراه طرح اساسنامه و مرامنامه حزب درسطح وسيع و از طرق گوناگون پخش شد و حزب شروع به عضوگيري كرد. به گفته رهبران حزب، در روز اول ثبت نام، بيش از هشتاد هزار نفر براي عضويت، به مراكز حزب در سراسر كشور مراجعه كردند. دكتر باهنر، صد روز پس از تأسيس حزب، مواضع آن را در مسائل سياسي، اعتقادي، اقتصادي و فرهنگي بيان داشت و تعداد اعضاي حزب را تا آن روز، دو ميليون نفر ذكر كرد. هدف اين حزب، ايجاد يكپارچگي و همكاري هرچه بيشتر نيروهاي وفادار به انقلاب اسلامي، سامانبخشيدن به حكومت اسلامي و پايهگذاري دولت جمهوري اسلامي طبق قانون اساسي بود. در بين نخستين مُؤسِّسان حزب جمهوري اسلامي، حضرات آيات: شهيد سيد محمد حسيني بهشتي، سيد علي خامنهاي، اكبر هاشمي رفسنجاني، سيدعبدالكريم موسوي اردبيلي و محمدجواد باهنر حضور داشتند. آنان با همفكري و همكاري شماري ديگر از نيروهاي انقلابي توانستند در دورهاي حساس و سرنوشتساز از تاريخ انقلاب اسلامي، در تدوين قانون اساسي و تشكيل اركان نظام اسلامي، دفاع از مباني فكري جمهوري اسلامي و تبيين انديشهها و برنامههاي مترقي اسلام براي رشد و كمال جامعه اسلامي و نظام مردم سالاري ديني در برابر انديشههاي ماركسيستي، ليبرالي و مليگرايي، نقشي مهم ايفا كنند. از همين رو، احزاب و گروههاي منحرف و وابسته به بيگانگان و پشتيبانان خارجي آنان، با حزب جمهوري اسلامي و رهبران آن به مخالفت پرداخته و در دفعات متعدد، افراد مهم و مؤثر حزب و انقلاب را به شهادت رساندند. اين حزب در 11 خرداد سال 1366 ش به درخواست اعضاي شوراي مركزي آن و موافقت امام خميني(ره)، فعاليتهاي خود را رسماً تعطيل كرد.
6) سوم ربيع الاول سال يك هجري قمري:در چنين روزي از ماه ربيع الاول : حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پيامبر بزرگوار اسلام پس از سه روز اقامت در غار ثور از آن مكان خارج شدند وبه سوي مدينه هجرت كردند. كفار قريش حضرت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مسير هجرتشان از مكه به مدينه تعقيب مي كردند، از اين رو ايشان به امر پروردگار متعال در اين غار ماوا گزيدند تا پس از رفع خطر به حركت خويش ادامه دهند. شايان توجه است كه هجرت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آينده اسلام تاثير بسيار مهمي داشت از اين رو مبدا تاريخ مسلمانان قرار گرفت .
7) سوم ربيع الاول سال 64هجري قمري:خانه كعبه در نتيجه جنگ ميان سپاه شام و عبدالله بن زيبر به آتش كشيده شد . ابن زبير از جمله افراد با نفوذي بود كه پس از مرگ معاويه با يزيد بيعت نكرد و با قدرت تمام مقابل او ايستاد در اين نبرد ابتدا مسلم بن عقبه از جانب يزيد مامور دفع عبدالله شد ولي در ميان راه به هلاكت رسيد و بجاي او حصين بن نمير فرمانده سپاه شد .ابن نمير با گروه كثيري به مكه رفت و پس از محاصره اين شهر با پرتاب گلوله هاي آتشين خانه خدا را تخريب كرد وبه آتش كشيد در همين اثنا خبر مرك يزيد اعلام شد از اين رو ابن نمير جنگ را ر ها كرد و روانه شام شد .
8) درگذشت "ابوالعلاء مُعرّي" شاعر، نويسنده و اديبِ شهير عرب (449 ق): احمد بن عبداللَّه بن سليمان مُعِرِّي تَنوخي، از ادبا، شعرا، نحويين، لُغَويين بسيار متبحّر و حاذق ميباشد. وي داراي حافظهاي عالي و عجيب بود كه خارج از حيطهي بيان و قدرت زبان ميباشد، به طوري كه هر چيزي را به يك بار خواندن حفظ مينمود. ابوالعلاء در كودكي بر اثر بيماري آبله نابينا شد و تا آخر عمر كور بود. در ده يازده سالگي قريحهي شعري بسيار عالي در خود مشاهده كرد و از آن پس به سرودن اشعار ناب پرداخت. وي مدتي در مجلس سيدمرتضي عالم و دانشمند بزرگ شيعه حضور داشته و در سلك شعراي درس و مجلس او بوده است. هرچند پس از مدتي به سبب بيان عقايدي باطل، از مجلسِ درس سيد مرتضي بيرون رانده شد. عقيدهي مذهبي ابوالعلاء در بين رجال نويسان محل اختلاف و نظر ميباشد. بيشتر بزرگانِ اين فن، او را به كفر و الحاد محكوم كرده و كافرش ميدانند. همچنين با بعضي از سورههاي قرآن معارضه و مخالفت كرده است. ابوالعلاء، توليد نسل را روا نديده و آن را جنايت ميدانست كه والدين، فرزند را به اين دنيا ميآورند. با اين همه، عدهاي ميگويند كه ابوالعلاء در اوايل حال، طريقتي باطل داشت ولي در اواخر عمر توبه كرده است. الامالي، الحقير النافع، الرسايل و... از جمله تأليفات وي ميباشند.
9) رحلت مرجع بزرگوار آيت اللَّه "آقامحمد كبير" عالم و فقيه (1369 ق): آقامحمدقمي فرزند آقا حسين قمي معروف به کبير در سال 1288 ق در قم به دنيا آمد. مقدمات و سطوح را در قم و تهران خواند. از جمله اساتيد وي در اين دوره، ميرزا حسن آشتياني، آقامحمود قمي و شيخ فضل اللَّه نوري ميباشند. در 1319 ق به نجف رفته و از درس آخوند خراساني و ديگر علما بهره ميگيرد و در 1330 به قم مراجعت مينمايد. وي سالها به ارايهي خدمات ديني مشغول بود و در يكي از مساجد اصلي شهر، اقامهي جماعت مينمود. از ايشان آثار و تاليفاتي بر جاي مانده است. آرامگاه ايشان در شيخان قم در مقبرهاي كه به نام وي است، ميباشد. آيت اللَّه كبير به هنگام رحلت 81 سال داشت.
10) 18فوريه سال1564ميلادي:ميكل آنژ نقاش، مجسمه ساز و شاعرقرن 16ميلادي درايتاليا درگذشت. ميكل آنژرا سردمدارهنررنسانس دراروپا ميدانند. درباره اوگفتهاند: او زيبايي شناسي هنري را به كاملترين حدّ هنري ارتقا داد. ازشاهكارهاي ميكل آنژ مجسمههاي «داوود» و «حضرت موسي(علیه السلام) » را ميتوان نام برد.
11) تولد "گاليلوگاليله" دانشمند و ستاره شناس بزرگ ايتاليايي (1564م): گاليلو گاليله، ستارهشناس و رياضيدان مشهور ايتاليايى در 18 فوريه 1564م در شهر پيزا در ايتاليا به دنيا آمد. وي تا 19 سالگي، تمام مطالعات خود را در ادبيات متمركز كرده بود، اما از آن پس به رياضيات علاقهمند گرديد و در 25 سالگي به تدريس رياضيات دردانشگاه پرداخت. گاليله پس از چندي موفق به ساخت تلسكوپي گرديد كه به وسيله آن ميتوانست كوهها و درههاي ماه را ببيند و ادعاي ارسطو مبني بر صاف و صيقلي بودن ماه را باطل كند. او همچنين چهار قمر مشتري را مشاهده كرد و لكههاي خورشيد را به چشم ديد. گاليله در سال 1610م، كليه عقايد نجومي خود را در كتابي تحت عنوان پيك آسمان منتشر ساخت كه تحسين دانشمندان را برانگيخت. وي در اين كتاب، برخلاف نظريه غالب كه بر اساس آنْ زمينْ مركز عالم است و همه اجرام آسماني به دور زمين ميچرخند، عنوان كرد كه زمين به همراه ديگر كرات به دور خورشيد ميگردند. انتشار اين عقايد خشم كليسا را برانگيخت. گاليله نميتوانست مخالفين خود را به وسيله تجربه و مشاهده محكوم كند؛ زيرا هيچ گونه استدلال و نوآوري علمي براي ايشان قابل قبول نبود. همچنين صاحبان كليسا جز براي، كتاب مقدس و ارسطو براي چيز ديگري، ارزشي قائل نبودند. آنان هرگز اجازه نميدادند كه يك فرد غير روحاني، كتاب مقدس را مطابق با ميل خود تعبير كند. از اين رو مقدمات محاكمه گاليله فراهم شد و طي دادگاهي در 22 ژوئن 1633م وادارش نمودند كه از عقايد خود برگردد. وي پس از اين محكوميت به مطالعه در علم مكانيك مشغول شد و در هفتاد سالگي موفق گرديد تا ديناميك را به وجود آورد. گاليلو گاليله در اواخر عمر نيروي بينايي خود را از دست داد تا اينكه در هشتم ژانويه 1642م در 78 سالگي درگذشت.
12) تولد " الكساندر ولتا" فيزيكدان برجسته ايتاليايي (1745م): الكساندر وُلتا، فيزيكدان برجسته ايتاليايى در هجدهم فوريه 1745م در ايتاليا به دنيا آمد. وي در ابتدا همانند كودكان عقب مانده مينمود اما پس از ادامه تحصيلات، به دبيري فيزيك در دبيرستان دست يافت. ولتا پس از مدتي به استادي فيزيك دانشگاه منصوب شد و مطالعات خود را افزايش داد. الكساندر ولتا تحقيقات بسياري در الكتريسيته انجام داد و موفق شد دستگاه اندازهگيري مقدار برق يا الكترومتر را كه وسيلهاي براي ذخيره كردن الكتريسته بود، بسازد. ولتا در سال 1800م روش الكتروليز يا عمل تجزيه مواد شيميايى با برق را كشف كرد كه از تجزيه دو عنصر سديم و پتاسيم و با كمك جريان الكتريسيته انجام گرفت. وي همچنين پيل الكتريكي را اختراع كرد كه اين پيل به نام او پيل ولتا نام گرفت. اختراع ولتا، نوآوري جالبي بود كه راه تازهاي را در پيشرفت علم گشود. با استفاده از اين پيل، آب به دو عنصر اكسيژن و هيدروژن تجزيه ميگرديد. با اين اختراع، آوازه شهرت ولتا نيز فراگير شد. پيل ولتا نيز در حقيقت بشر را در آستانه بهرهبرداري از نيروي برق قرار داد و او را به سوي جهاني نو رهنمون كرد. الكساندر ولتا سرانجام در 5 مارس 1827م در 82 سالگي درگذشت. شصت و شش سال پس از مرگ ولتا، در سال 1893م، كنگره دانشمندان الكتريسيته، واحد نيروي برق را به افتخار نام وي "وُلت" ناميدند.
14) درگذشت "رابرت پيري" دريانورد معروف امريكايي و كاشف قطب شمال (1920م): رابرت اروين پيري كاشف معروف امريكايى در سوم ماه مه 1856م در ايالت پنسيلوانياي امريكا به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات خود، با عنوان مهندسي، در نيروي دريايى ايالات متحده به كار اشتغال ورزيد. پيري چندي بعد شيفته كشف مناطق جغرافيايى گشت. او در سال 1886م نخستين سفر خود را به جزيره گرينْلَند در نزديكي قطب شمال آغاز كرد و به جاهايى رفت كه تا پيش از آن، كسي بدانجا گام ننهاده بود. رابرت پيري همچنين در سال 1891م به سوي مناطق قطب شمال رو نهاد ولي موفق به ورود به قطب نشد. او تحقيقات فراواني درباره گرينلند كرد و طي دوازده سال سفر، راه و رسم زندگي اسكيموها را فرا گرفت. پيري از سالها قبل درصدد بود تا بتواند قطب شمال را فتح كند و گامي براي شناخت اين سرزمين بردارد. پس از چند تلاش ناموفق، سرانجام در تاريخ ششم آوريل 1909م يكي از آمال ديرينه بشر كه رسيدن به قطب شمال بود جامه عمل پوشيد و رابرت پيري به اتفاق پنج نفر از همراهان خود پس از تحمل رنج و مشقت زياد به آن منطقه رسيدند. پيري در يكي از سفرها، همسر خود را همراه برده بود و او توانست ماجراي اين سفر را به نام گزارش قطب در كتابي منتشر كند. پيري در جريان سفر به قطب دچار سرمازدگي شد و پس از مداواي فوري، ده انگشت پاهايش را از دست داد؛ چرا كه سرما آنها را از بين برده بود. رابرت پيري همچنين در سال 1911م در مسابقه به سوي قطب جنوب، حريف خود رابرت اسكات را شكست داد و زودتر از وي به قطب جنوب دست يافت. وي در همان سال به واسطه تلاشهايش به درجه درياداري نيروي دريايي امريكا ارتقا يافت. رابرت پيري سرانجام در هجدهم فوريه 1920م پيش از آنكه نقشه ديگر خود را براي مسافرت مجدد به قطب شمال عملي كند در 64 سالگي جان سپرد.
15) تبعيد "عبدالكريم ريفي" مبارز مراكشي به جنوب افريقا(1926م): در طول سالهاي حضور استعمارگران فرانسوي و اسپانيايى در قاره افريقا، تعدادي از رهبران قبايل اين قاره در برابر اين متجاوزان قيام ميكردند و خواهان خروج استعمارگران از سرزمين خويش ميشدند. يكي از اين قهرمانان افريقايى، اميد عبدالكريم ريفي بود كه رهبري مبارزان مراكشي عليه نيروهاي استعماري فرانسه و اسپانيا را بر عهده داشت. عبدالكريم، قيام خود را همزمان با تسلط اسپانيا بر قسمتي از مراكش در سال 1912م آغاز كرد. عليرغم تقويت قواي استعمارگران اسپانيايى و قتل عام مردم بيگناه مراكش توسط آنها، نيروهاي عبدالكريم ريفي در سال 1921م، پيروزيهاي بزرگي به دست آوردند و حتي در بخشي از مراكش اعلام جمهوري نمودند. در اين حال، فرانسويها كه مناطقي ديگر از مراكش را تحت اشغال داشتند، از پيروزي استقلال طلبان اين كشور به وحشت افتادند و در اوايل سال 1924م، تهاجمي گسترده را عليه آنها آغاز كردند. ارتش فرانسه اگر چه در ابتدا شكست خورد اما با رسيدن قواي كمكي و انجام جنايتهاي بسيار، بر نيروهاي عبدالكريم ريفي پيروز شد و به اين ترتيب، فرانسه، به استعمار كشور مراكش ادامه داد. در اين زمان، عبدالكريم از ملل و دومل مسلمان تقاضاي ياري نمود ولي هيچ كمكي از آنان نرسيد تا اينكه قيام عبدالكريم ريفي پس از نزديك به پانزده سال شكست خورد و او تسليم فرانسويان شد. فرانسويان نيز در 18 فوريه 1926م او را به تبعيد فرستادند. وي در نهايت پس از گذشت بيش از 35 سال تبعيد، به كشور خود بازگشت و سرانجام در ششم فوريه 1963م در 81 سالگي درگذشت.
16) روز ملي و استقلال "گامبيا" از يوغ استعمار بريتانيا (1965م): سلطه استعمار انگليس بر گامبيا كه اولين مستعمره بريتانيا در قاره افريقا بود از سال 1588م آغاز شد و انگليس در حدود چهار قرن، منابع گامبيا را چپاول ميكرد. در سال 1963م، انگلستان كه در اثر صدمات ناشي از جنگ جهاني دوم از لحاظ سياسي و اقتصادي ضعيف شده بود و توان حفظ مستعمرات خود را نداشت، به گامبيا خود مختاري داد تا اين كه گامبيا در هجدهم فوريه 1965م به استقلال رسيد. كشور جمهوري گامبيا داراي 11/295 كيلومتر مربع مساحت، در همسايگي سِنِگال و در غرب قاره افريقا واقع است. پايتخت اين كشور يك ميليون و سيصد هزار نفري، بانجول ميباشد بريكاما و باكائو شهرهاي مهم آن به حساب ميآيد. و زبان رسمي آنان انگليسي است. پيشبيني ميشود كه جمعيت گامبيا تا سال 2025م بيش از 2 ميليون نفر شود. مليّت مردم گامبيا از قبايل مختلف افريقايى از جمله، فولاني و مالينكه از نژاد سياه هستند. اكثريت مردم گامبيا مسلمانند و مسيحيان در اقليت قرار دارند. درصدي از جمعيت كشور را پيروان آنيميسم يا روحگرايي تشكيل ميدهند. واحد پول گامبيا دالاسي نام دارد. نظام حكومتي گامبيا نيز در سال 1970م از فرمانداري كل به جمهوري چند حزبي با يك مجلسِ قانونگزاري تبديل شد.
17) مرگ "رابرت اُپنهايْمِر" فيزيكدان شهير امريكايي و سازنده بمب هستهاي (1967م): جوليوس رابرت اُپنهايْمِر دانشمند هستهاي امريكا در 22 آوريل 1904م در شهر نيويورك به دنيا آمد. وي در كودكي، كنجكاوي وسيع و استعداد يادگيري زيادي از خود نشان داد و در جواني با تهيه رسالهاي درمورد انوار مغناطيسي، استادانش را در اعجاب فرو برد. اوپنهايمر در دوازده سالگي وارد دانشگاه هاروارد امريكا شد و پس از مدت كوتاهي، در حالي كه در كليه دروس سرآمد ديگران بود فارغ التحصيل شد. او تحصيلات خود را تا مدارج بالاتر نيز ادامه داد و در 25 سالگي به مقام پروفسوري رسيد. اپنهايمر پس از چندي سرپرستي تحقيقات وزارت جنگ امريكا را در لسآنجلس برعهده گرفت و در سالهاي بعد، به مديريتِ مركز تحقيقاتي مهم ديگري دست يافت. اپنهايمر به تحقيق درنحوه شكافت هسته اتم در هنگام نزديك شدن به يك هسته اتم داراي بار مثبت پرداخت و جزئيات آن را تشريح كرد. نتايج اين تحقيقات سرانجام به ساخت بمب هستهاي توسط اپنهايمر انجاميد و اين در حالي بود كه جنگ جهاني دوم جريان داشت. با اين حال هرگز به خاطر انهدام بشريت، در تحقيقات مربوط به ساختن آن شركت نكرد. در اوت 1945م، وقتي به او خبر رسيد كه اولين بمب هستهاي امريكا، كه او در ساختن آن نقش و سهم اساسي داشته، وحشيانه در هيروشيما منفجر شده و هزاران نفر را به كام مرگ كشانده است، از فرط پريشاني بيمار شد. وي در اين زمان گفت: فيزيكدانان به منبعي دست يافتهاند كه مشحون از گناه و شر است و رهايى ازآن، غيرممكن مينمايد. از اين رو اپنهايمر پس از جنگ، در برابر كنگره امريكا اظهار داشت كه انرژي هستهاي بايد انقلابي در زمينه امور عمراني بشر فراهم سازد نه آن كه دنيا را ويران نمايد. وي پس از اين سخنان و نيز انجام فعاليتهاي ديگر در راستاي تبليغ صلح جويانه از انرژي هستهاي، از مؤسسه تحقيقات هستهاي امريكا استعفا كرد و راهي اروپا گرديد. رابرت اوپنهايمر سرانجام در 18 فوريه 1967م در 63 سالگي درگذشت.
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.