رجعت (1)
منبع : راسخون
مقدمه
تنها عقیده ای که می تواند جلوی اقتدار طلبی و سلطه جویی استعمار گران را گرفته و توده های میلیونی مسلمانان را در مقابل آن ها بسیج کند،همین عقیده ی نجات بخش است. لذا دشمنان اسلام ناب محمدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با تمام نیرو، اعتقادات پیروان اهل بیت (علیهم السّلام) به خصوص مفاهیم امید بخش و حرکت آفرین را مورد هجوم قرار داده، تا این که آن را از بین ببرند و یا آن را خالی ازحقیقت،بی محتوا و غیر معقول ارائه دهند.
رجعت یکی از عقاید حیات بخش است که همزمان با ظهور عدالت گستر جهان،حضرت مهدی(علیه السّلام) آغاز می شود. این عقیده ی نورانی به منتظران ظهور آن حضرت،آرامش بخشیده ،از سقوط و خود باختگی جلوگیری نموده،به تلاش و کوشش برای زمینه سازی حکومت جهانی و بر چیده شدن ظلم و فساد وا می دارد.(1) زیرا با این عقیده، هرگز از درک محضر آن حضرت و شرکت در تشکیل حکومت جهانی نا امید نمی شود(2).
در میان اعتقادات نجات بخش پیروان اهل بیت(علیهم السّلام) ،بعد از اعتقاد به امامت،شاید هیچ عقیده ای به حد رجعت مورد غضب و نفرت پیروان خلفا واقع نشده باشد. ویکی ازمعیارهای جرح و تعدیل،عدالت وفسق را ایمان و عدم ایمان به رجعت می دانند. اگر کسی عقیده به رجعت داشته باشد، هرگز از او روایت نقل نمی کنند(3)، بلکه ان را کذاب و مستحق انواع عذاب های دنیایی و آخرتی می دانند.
حال هدف از ارائه این مجموعه تبیین و تعریف و رفع شبهاتی پیرامون این اعتقاد شیعه می باشد،سپس مواردی از قرآن که دلالت بر رجعت دارند می آوریم و بعد به دلایل عقلی رجعت می پردازیم همراه با سؤالات و شبهاتی که پیرامون آن هست. امید است که در راه تحقّق این اهداف موفق بوده باشیم.
مفهوم رجعت
رجعت فقط بر ظهور رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، امیر المؤمنین(علیه السّلام) و ائمۀ دین(علیهم السّلام) و زنده شدن کسانی است که یا درجه ایمان آنها زیاد است و یا به غایت فساد رسیده اند و پس از رجعت دوباره میمیرند و بعد از آن مهشور میشوند و به آن ثواب و عقابی که مستحقش هستند می رسند.(4) همانگونه که خداوند در قران کریم میفرماید: « قَالُواْ رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَينِْ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينِْ فَاعْترََفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلىَ خُرُوجٍ مِّن سَبِيل» (5)(مىگويند: اى پروردگار ما، ما را دو بار ميرانيدى و دو بار زنده ساختى و ما به گناهانمان اعتراف كردهايم. آيا بيرونشدن را راهى هست؟) .
گروهى از اماميه آيات و اخبار رجعت را تأويل بردهاند به اينكه مراد بازگشت دولت و امر و نهى است نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان. اينان اخبار رجعت را تأويل بردهاند به گمان اينكه رجعت با تكليف منافات دارد.
اما اين مطلب صحيح نيست. زيرا رجعت از كسى سلب اختيار نميكند و چنين نيست كه افراد را به انجام واجبات و ترك محرمات مجبور سازد. همانطورى كه با ظهور معجزات بزرگ از قبيل شكافته شدن دريا و اژدها شدن عصا و ... تكليف محال نيست. با رجعت هم تكليف محال نيست.
بدان رجعت، سرّی از اسرار الهی و معتقد شدن به آن،ثمرة ایمان به غیب است که در فرقان حمید مدح آن شده و مراد از آن؛چنان که دانستی رجوع رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم)،ائمّة معصومین(علیهم السّلام) ،دوستان و دشمنان آنها از کسانی است که مؤمن محض یا کافر صرف باشند،به شرط آن که آن کافر از اشخاصی نباشد که خداوند او را در دنیا به عذاب هلاک نموده باشد،زیرا کسی که در دنیا به عذاب الهی هلاک شده،به صریح آیة«وَ حَرَامٌ عَلىَ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُون»(6) به دنیا رجوع نخواهند کرد.
چنان که قمی (7) در تفسیر این آیه از حضرت باقر و صادق(علیه السّلام) روایت نموده که فرمودند:هر اهل قریه ای که خداوند آنها را در دنیا به عذاب هلاک نموده،به دنیا رجوع نخواهند کرد،مگر این که برای ایشان قصاص باشد،مثل این که به ظلم کشته شده باشند و ماحضین در ایمان و کفر نباشند،زیرا در این صورت آنان با قاتلین خود به دنیا رجوع نموده،آنها را به قتل رسانده،بعد از قصاص،مدت سی ماه در دنیا زندگی کرده اند،سپس همة آنها در یک شب می میرند.
محدث گرانقدر شیعی شیخ حر عاملی می فرماید:
«مراد از رجعت در نزد ما همانا زندگی بعد از مرگ و پیش از قیامت است، وهمین معنی است که از لفظ رجعت به ذهن خطور میکند و دانشمندان بر آن تصریح کرده اند».(8)
فقيه و متكلم تواناى شيعى شيخ مفيد مىفرمايد:
«خداوند شمارى از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم) را بعد از مرگشان و پيش از برپائى قيامت بر مىانگيزد، و اين از اختصاصات مذهب آل محمد عليهم السلام مىباشد و قرآن بر درستى آن گواهى مىدهد».(9)
علامه مجلسى - قدس سره - پس از نقل روايات فراوان و ذكر اقوال بزرگان درباره رجعت مىنويسد:
«از ديدگاه ما شيعيان رجعت به گروهى از مؤمنان راستين و كافران فرو رفته در گرداب كفر والحاد اختصاص دارد و كسى غير از اين دو گروه به دنيا باز نخواهد گشت»(10).
شيخ حر عاملى نيز كه از بزرگترين محدثان قرن دهم هجرى بوده و كتاب پربار «وسايل الشيعه» را در احاديث فقهى فراهم آورده است، روايات رجعت را فزون از شمار دانسته و قائل به تواتر معنوى اخبار وارده مىباشد(11).
شیعیان به پیروی از فرموده پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) وبا رجوع به عترت نبوی بر این عقیده اند که پیش از تحقق قیامت کبری رویدادی خاص در جهان به وقوع می پیوندد به نام رجعت،که گاهی از آن به قیامت صغری تعبیر می کنند. علّامه طباطبائی در اللمیزان می فرماید(12): «روز رجعت خود يكى از مراتب روز قيامت است، هر چند كه از نظر ظهور به روز قيامت نمىرسد، چون در روز رجعت باز شر و فساد تا اندازهاى امكان دارد، به خلاف روز قيامت كه ديگر اثرى از شر و فساد نمىماند و باز بهمين جهت روز ظهور مهدى ع هم معلق به روز رجعت شده است چون در آن روز هم حق به تمام معنا ظاهر مىشود، هر چند كه باز ظهور حق در آن روز كمتر از ظهور در روز رجعت است».
در زمان رجعت وضعیّت عالم تغییر پیدا میکند و به گونه ای میشود ما بین دنیا و آخرت یعنی از عالم ماده لطیف تر و از قیامت کثیف تر و دلیل بر این مطلب این است که طبق روایات وارده ازاهل بیت(علیهم السّلام) در زمان ظهور حضرت مهدی (عج)، اشخاص هر کدام قوّة چهل مرد را دارند و چهار فرسخ در چهار فرسخ صوت همدیگر را می شنوند و شرق و غرب همدیگر را می بینند.
نا گفته نماند، این چنین نمی باشد که از دیدگاه عقاید شیعی اصل رجعت از اصول دین بوده و هم پایة اعتقاد به توحید،نبوت و معاد می باشد و اعتقاد ما به آن فقط تابع آثار صحیحة واردة از اهل بیت(علیهم السّلام) می باشد که معتقد به عصمتشان از کذب هستیم و رجعت بسان بسیاری از ضروریّات دینی یا رویدادهای تاریخی انکار نا پذیر، از مسلمات قطعی محسوب می گردد.
علت و هدف رجعت
اوج تکامل و شقاوت
مؤمنان واقعی که پیوسته در زندگی فردی خویش از هیچ عمل صالحی کوتاهی نکرده اند، در روز رجعت با مشاهدة مجازات ستمگران و نظارة تشکیل حکومت صالحان بر روی زمین و نصرت دین خدا به اوج تکامل نائل می شوند در مقابل منافقان و جبّاران تاریخ که از هیچ جنایتی بر بشریّت فرو گذاری نمی کردند به دنیا بر می گردند تا به بخشی از مجازات های خویش برسند و در دادگاه بشریّت یه سزای اعمال ننگین خود نائل شوند. در نتیجه بازگشت این دو گروه به جهان پس از مرگ درسی از عظمت الهی است که مردم با مشاهدة آن می توانند به اوج تکامل معنوی نائل گردند.
نصرت دین و حکومت عدل جهانی
میفرماید: «یُظهِرُهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الرَّجعَهِ»(14).(خداوند دین حق را در رجعت بر سایر ادیان غلبه و برتری میدهد).و در روایت دیگری آمده است که:«اِنَّ رَسُولَ اللهِ اِذَا رَجَعَ آمَنَ بِه النّاسُ کُلُّهُم».(هنگامی که رسول خدا رجعت میکند همة مردم به او ایمان می آورند).
در هنگام رجعت ،با بازگشت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم) فرقه های مختلف اسلامی به وحدت واقعی میرسند و اسلام در چهرة واقعی خودش یعنی شیعه متجلّی خواهد شد ،و علاوه بر این وحدت درونی اسلام ، با نزول حضرت عیسی(علیه السّلام) به زمین و اقتدا به نماز امام عصر(علیه السّلام) مسیحیّت تحریف شده کنار رفته و پیروان آن پیامبر خدا از اسلام واقعی تبعیّت خواهند کرد، بدین شکل دین اسلام بر همة ادیان دیگر غلبه و توفق پیدا خواهد کرد.
دلیل عقلی رجعت
اینکه:عقل هیچ گونه مانعی برای زنده شدن مردگان پس از مرگ تصور نمی کند و امکان آن را کاملاً درک می کند، زیرا اگر مانعی تصور شود، یا در فاعلیّت فاعل است و یا در قابلیّت قابل، یعنی یا خداوند قدرت بر زنده کردن مردگان را ندارد و یا این که بدن و روح انسان قابلیّت زنده شدن را نداشته باشد؟ در حالی که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره کرده است و می فرماید:« أَيحَْسَبُ الْانسَانُ أَلَّن نجَّْمَعَ عِظَامَهُ بَلىَ قَادِرِينَ عَلىَ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَهُ»(15)پس اگر چنین تصور شود که رجعت محقق نمی شود، سر از شرک و یا انکار سؤال قبر ، عالم برزخ ، معاد جسمانی و.... می شود.
لذا مرحوم سیّد مرتضی می فرماید: آنچه که شیعه از رجعت معتقد است هیچ اختلافی بین مسلمین بلکه موحّدین نیست(16).
و اینکه:روشن است که حیات بخشیدن خدا به اشیاء بر دو قسم است ، گاه خداوند از هیچ و عدم موجود زنده ای خلق می کند یعنی بدون اینکه هیچ سابقه ای داشته باشد مثل خلقت اولیّة انسان وهر موجود دیگری، و گاه اجزاء و عناصر پراکندة یک موجود را جمع کرده و حیات مجدد عطا میفرماید و به تعبیر دیگر خلقت به نحو جعل بسیط است و گاه به نحو جعل مرکب. و وقتی خلقت به نحو اول ممکن باشد خلقت بخشیدن به نحو دوم (جعل مرکب) به مراتب سهل تر و قابل قبول تر است همانگونه که خداوند تعالی در قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: « وَ هُوَ الَّذِى يَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلىَ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم»(17).
واینکه:عقل نظری اکتسابی صحیح حکم می کند که به مقتضای حکمت خداوندی و عدل الهی بعید است خداوند حقوق بندگان خود را اعطا ننماید و حق هر ذی حق را به مستحق نرساند،بدیهی است فواید رجعت،برای اخذ حقوق مستحقّین است که هر گاه کسی مظلوم شد،رجعت نماید تا حق خود را از ظالم بگیرد و هر گاه استحقاق قصاص داشت قصاص کند. پس به ناچار این سلطنت حقوقی مخلوق باید در دنیا باشد،نه قیامت کبری،زیرا زمام امر قیامت با خداوند است ، مؤاخذة آن روز از خصائص ذات ربوبی است و هیچ بنده ای سلطنت بر مؤاخذه ندارد.
پس لاعلاج یک موضع باید معیّن شود برای این که حقوق مظلومین را اعطا نماید و حقوق هر که را به او برساند و الّا با عدالت و حکمت خلقت منافی دارد. بالبداهت حقوق مظلومین در دنیای اوّلی اعطا نشده چون کثیری از مظلومین در حال مظلومیّت از دنیا رفته اند چگونه خداوند حقوق آنها را اعطا نموده و بر مظلوم سلطنت داده؟ لابد برای خداوند باید محلّی برای اعطای حقوق مستحقّین باشد، وآن در روز آخرت نخواهد بود ،چون آن روز روز سلطنت خداوند میباشد و در دنیای اوّلی هم که نشد،پس باید یک مر حله ای وجود داشته باشد تا در آن مرحله این این امر محقق شود(18).
البته به این دلیل اشکالی وارد است و آن این است که اگر حکمت و عدل الهی اقتضای رجعت را دارد پس تکلیف آنان که در کفر و ایمان به درجة بالا نرسیده اند چه می شود؟
باید دانست که مسألة رجعت به جهان مادی با مسألة حیات مجدد در روز رستاخیز کاملاً مشابهت دارد و رجعت و معاد دو پدیدة همگون هستند، با این تفاوت که رجعت محدودتر بوده و قبل از قیامت به وقوع می پیوندد، امّا در قیامت همة انسانها بر انگیخته شده و زندگی ابدی خود را آغاز می کنند.
حال ممکن است که سؤال شود پس چرا با این حال مسألة رجعت این قدر در اذهان مردم غریب است؟
و باید در جواب بگوئیم : سبب غریب بودن رجعت فقط این است که ،در آن چه ما از زندگی دنیا شناخته ایم رجعت یک امر غیر معهود است(19). پس بنابراین کسی که امکان حیات مجدد در روز رستاخیز را پذیرفته است، باید رجعت را که زندگی دوباره به این جهان است ممکن بداند. و از آنجا که روی سخن ما با مسلمانان است و مسلمانان اعتقاد به معاد را از اصول شریعت خود میدانند، به ناچار باید امکان رجعت را نیز بپذیرند.
نمونه رجعت در امم گذشته
1- « ثمَُّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون »؛ (و شما را پس از مردن زنده ساختيم، شايد سپاسگزار شويد)(20).
این آیه در مورد هفتاد نفر از بر گزیدگان قوم حصرت موسی(علیه السّلام) است که حضرت موسی آنها را از میان قوم خود بر گزید و با خود به طور سینا برد تا بر جریان مکالمه اش با خدا و گرفتن الواح از جانب خدا شاهد باشند ،و در نتیجه بنی اسرائیل صدور الواح از جانب خدا را تکذیب نکنند. چون به «طور» رسیدند و مکالمة حضرت موسی را با خدا مشاهده کردند ،گفتند:«ای موسی، ما به تو ایمان نمی آوریم مگر این که خداوند را آشکارا به ما بنمایانی»، هر چه حضرت موسی آنها را از این خواستة جاهلانه منع کرد، آنها بر خواهش خود اصرار ورزیدند تا سر انجام صاعقه آمد و همة آنها را نابود کرد.
حضرت موسی(علیه السّلام) عرضه داشت بار پروردگارا؛ اگر این هفتاد نفر زنده نشوند، من چگونه به سوی قومم بروم؟ آنها مرا به قتل متّهم خواهند کرد. خداوند بر او منّت نهاد وآنها را زنده کرد و همراه موسی به سوی خانه و کاشانة خود باز گشتند. در مورد سرگذشت این هفتاد نفر هیچ اختلافی نیست و صریح قرآن است که انها در اثر صاعقه جان سپردند و به درخواست حضرت موسی از نو زنده شدند و معنای رجعت چیزی جز زنده شدن پس از مرگ نیست.
در این آیه قرآن کریم تعبیر مرگ رابه کار برده تا تصور نشود که آنها مثلاً به خواب رفته بودند و یا غشّ کرده بودند، بلکه صریحاً می فرماید:«شما را پس از مرگتان بر انگیختیم».
عبد الله ابن ابی بکر یشکری به خدمت امیر مؤمنان(علیه السّلام) عرض کرد گروهی از اصحاب شما خیال میکنند که پس از مرگ یک بار دیگر زنده شده به این جهان باز میگردند. امیر مؤمنان به استناد آیاتی از قرآن کریم ، در مورد رجعت استدلال نمودند و در پایان فرمودند:این هفتاد نفر برگزیدگان حضرت موسی پس از مرگ زنده شدند و به خانه های خود باز گشتند ، آنگاه مدّتی زندگی کردند،غذا خوردند،ازدواج کردند،صاحب اولاد شدند و پس از فرا رسیدن اجلشان از دنیا رفتند(21).
2-« وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادَّارَأْتُمْ فيها وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُون.فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ الْمَوْتى وَ يُريكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون»
(و به ياد آريد آن هنگام را كه كسى را كشتيد و بر يكديگر بهتان زديد و پيكار درگرفتيد و خدا آنچه را كه پنهان مىكرديد آشكار ساخت.سپس گفتيم: پارهاى از آن را بر آن كشته بزنيد. خدا مردگان را اينچنين زنده مىسازد، و نشانههاى قدرت خويش را اينچنين به شما مى نماياند، باشد كه به عقل دريابيد)(22).
این آیات در پیرامون حادثة قبلی است که در بنی اسرائیل روی داد و به امر خدا گاوی ذبح گردید و قسمتی از بدن گاو زده شد و مقتول زنده شد و قاتل خود را معرّفی کرد. داستان از این قرار است: در میان بنی اسرائیل پیر مردی بود که ثروتی سرشار و نعمتی بی شمار و پسری یگانه داشت که پس از مرگ پدر همة آن ثروت به او منتقل میشد، ولی عمو زادگانش که تهی دست بودند بر او حسد کردند و او را به قتل رسانیدند و جسدش را در محلّة قومی دیگر انداختند و تهمت قتل را به آنها بستند و به خون خواهی برخاستند. اختلاف شدیدی پدید آمد و کار پیکار به محضر حضرت موسی(علیه السّلام) کشیده شد تا در میان آنها داوری کند.
حضرت موسی به وحی خدا فرمود تا مادّه گاوی ذبح کنند و زبان آن گاو را بر تن مقتول بزنند تا زنده گردد و قاتل خود را معرفّی کند. هر گاه مادّه ای را که ذبح می کردند کفایت میکرد، ولی با پرسش های بی جا کار خود را دشوار ساختند و در هر بار نشانه هایی گفته شد که آن نشانه فقط با یک گاو تطبیق نمود که از آن کودکی یتیم بود. به ناگزیر آن را به قیمت گزافی خریدند و سر بریدند و قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او با قدرت الهی زنده شد و گفت: ای پیامبر خدا مرا پسر عمویم به قتل رسانیده است، نه آنها که به قتل متّهم شده اند. حضرت موسی(علیه السّلام) امر فرمود پسر عمویش را قصاص کردند(23).
از امام حسن عسگری(علیه السّلام) روایت شده که شخص مقتول 60 سال داشت. هنگامی که به اذن خدا زنده شد،خدای تبارک و تعالی 70 سال دیگر به او عمر داد و 130 سال عمر کرد و تا پایان عمر از نشات و تن درستی و سلامتی حواس برخوردار بود(24).
در این آیه تصریح شده که آن مقتول پس از کشته شدن یک بار دیگر زنده شد و طبق اخبار، 70 سال دیگر زندگی کرد و «رجعت» چیزی جز این نیست. این آیه دلیل روشنی بر امکان رجعت و امکان آفرینش مجدد انسان در رجعت و قیامت است.
3- « أَلَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلىَ النَّاسِ وَ لَاكِنَّ أَكْثرََ النَّاسِ لَا يَشْكُرُون»
(آيا آن هزاران تن را نديدهاى كه از بيم مرگ، از خانههاى خويش بيرون رفتند؟ سپس خدا به آنها گفت: بميريد. آن گاه همه را زنده ساخت. خدا به مردم نعمت مىدهد ولى بيشتر مردم شكر نعمت به جاى نمىآورند)(25).
این آیه در مورد قومی است که از ترس طاعون از وطن خود گریختند و خداوند آنها را مدتی طولانی بمیراند و به سبب دعای یکی از پیامبران به نام«حزقیل»همة آنها را زنده کرد و روزگاری زندگی کردند و به اجل طبیعی از دنیا رفتند(26).
پی نوشت ها :
1. بحار الانوار/ج 53،ص 91و77
2. همان ص 142
3. تهذیب التهذیب/ج 2،ص 46 و43 – میزان الاعتدال/ج2،ص93
4. بدایة المعارف الالهیة/ج2،ص168
5. غافر/11
6. الانبیاء/95.
7. تفسیر القمی/ج2/ص76
8. الایقاظ من الهجعه فی البرهان علی الرجعة/باب دوم.
9. بحارالانوار/ 136/53 (نقل از «مسائل السرويه» شيخ مفيد).
10- بحارالانوار/ 138/53.
11-الایقاظ من الهجعه/باب دوم/دلیل سوم.
12- ترجمة تفسیر المیزان/ج2/ص163.
13. توبه/33.
14. المجلسی/محمد باقر/همّان/ص64.
15. القیامه/3،4.
16. رسائل المرتضی/ج3/ص135- مرکز الرساله/الرجعه/ص15.
17. روم/27.
18. العبقری الحسان/علّامه شیخ علی اکبر نهاوندی/ج8/ص794.
19. بدایة المعارف الالهیة/ج2/ص170.
20. بقره/56.
21. بحا الانوار/ج3/ص73و129-تفسیر برهان/ج1/ص101-تفسیر صافی/ج4/ص77.
22. بقره/72و73.
23. تفسیر برهان/ج1/ص108- 112؛نور الثقلین/ج1/ص87- 89؛تفسیر صافی/ج1/ص124- 130؛المیزان/ج1/ص204.
24. تفسیر صافی/ج1/ص129؛تفسیر برهان/ج1/ص110.
25. بقره/243.
26. المیزان/ج2/ص283؛تفسیر برهان/ج1/ص234وروضة کافی/ج1/ص282.