رجعت از اصول دین یا از اصول مذهب

يكى از آرزوهاى ديرينه بشر گسترش عدالت‏به معناى واقعى در سرتاسر گيتى است; و اين اميد و آرزو به شكل نوعى اعتقاد در اديان الهى تجلى نموده است. در طول تاريخ كسانى كه مدعى تحقق اين ايده شدند، طرحها ريختند و چاره‏ها انديشيدند، ولى، نتوانستند بشر خسته دل را اميدى بخشند. آرى انديشه ظهور مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) تنها چراغ فروزانى است كه مى‏تواند تاريكيها و غبار خستگى را از انسان دور كند.
سه‌شنبه، 14 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رجعت از اصول دین یا از اصول مذهب
مسجد كهن ترين دانشگاه اسلامي
رجعت از اصول دین یا از اصول مذهب
نويسنده:محمدرضا ضميرى
منبع:ماهنامه موعود
يكى از آرزوهاى ديرينه بشر گسترش عدالت‏به معناى واقعى در سرتاسر گيتى است; و اين اميد و آرزو به شكل نوعى اعتقاد در اديان الهى تجلى نموده است. در طول تاريخ كسانى كه مدعى تحقق اين ايده شدند، طرحها ريختند و چاره‏ها انديشيدند، ولى، نتوانستند بشر خسته دل را اميدى بخشند. آرى انديشه ظهور مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف) تنها چراغ فروزانى است كه مى‏تواند تاريكيها و غبار خستگى را از انسان دور كند. روزى كه او مى‏آيد و حكومت واحد جهانى تشكيل مى‏دهد، انحراف و بى‏عدالتيها را محو مى‏سازد و ابرهاى خود خواهى و نفاق را كنار مى‏زند تا بشر لذت و زيبايى زندگى واقعى را در سايه حكومت اهل بيت(ع) و پياده شدن همه احكام الهى با تمام وجود احساس كند. در آستانه اين ظهور نورانى، حوادث شگفت‏انگيزى اتفاق مى‏افتد كه يكى از آنها بازگشت گروهى از مؤمنان واقعى براى درك و تماشاى عظمت و شوكت جهانى اسلام خواهد بود. البته عده‏اى از كافران بدطينت نيز در اين ميان پيش از آخرت به دنيا بر مى‏گردند تا به سزاى پاره‏اى از اعمال ننگين خويش برسند. بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و كافران ستمگر به اين جهان پيش از قيامت رجعت ناميده مى‏شود. اعتقاد به رجعت‏يكى از اعتقادات مسلم «شيعه‏» است و ساير مذاهب اسلامى به چنين امرى اعتقاد ندارند. از اين روى پيوسته رجعت‏يكى از موضوعات كلامى مورد اختلاف شيعه و سنى بوده است.
انديشمندان اسلامى كتب و مقالاتى گرانمايه در اين موضوع نگاشته‏اند، كه هر يك از سبكى ويژه برخوردار است. برخى به سبك روايى محض ، برخى ديگر در پاسخ به شبهات و دلائل مخالفان و ...

معناى لغوى

الفاظ مختلفى‏براى بيان اين اصل‏اعتقادى در قرآن مجيد و روايات اسلامى‏به كار رفته است، مانند: رجعت، اياب، كره، رد، حشر ، كه همه در معناى بازگشت مشتركند ولى در ميان همه اين الفاظ ، لفظ رجعت مشهورتر است. رجعت مصدر «مره است‏» (1) و بيانگر «يكبار بازگشت‏» است، چنانچه در «لسان العرب‏» (2) آمده است:
«رجعت مصدر مره از ماده رجوع است.»
در «اقرب الموارد» (3) در توضيح واژه رجعت ذكر شده: «رجع الرجل رجوعا و مرجعا ، و معه انصرف ... هو يومن بالرجعة‏اى بالرجوع الى الدنيا بعدالموت‏» . يعنى رجوع به معناى بازگشت است و فلانى به رجعت ايمان دارد يعنى او به رجوع به دنيا پس از مرگ اعتقاد دارد، پس واژه رجعت در لغت‏به معناى «يكبار بازگشت‏» است.

معانى اصطلاحى

رجعت همانند بسيارى از واژه‏ها علاوه بر معناى لغوى، در علوم مختلف در معانى گوناگونى به كار رفته، و با توجه به اين معانى است كه مى‏توانيم تصوير و شناخت صحيحى از معناى مورد بحث داشته باشيم. لغتنامه دهخدا معانى اصطلاحى مختلفى براى رجعت‏بر شمرده است، كه به اختصار آنها را نقل مى‏كنيم:
1- اصطلاح فقهى: بازگرديدن مرد به سوى زن مطلقه خود در مدت قانونى و شرعى .
2- اصطلاح نجومى: رجعت نزد منجمان و اهل هيات عبارتست از حركتى غير از حركت كوكب متحيره به سوى خلاف توالى بروج و آن را رجوع و عكس نيز مى‏نامند.
3- اصطلاح عرفانى: نزد اهل دعوت عبارتست از رجوع و كال و نكال و ملال صاحب اعمال به سبب صدور فعل زشت از افعال ، يا متكلم گفتارى سخيف از اقوال . (4)
4- اصطلاح جامعه‏شناسى:برخى جامعه‏شناسان به هنگام بحث از قانونمندى جامعه و تاريخ ،معتقدند كه قوانين تطورات تاريخى در همه جوامع مشترك است و تاريخ سه مرحله ربانى و قهرمانى و انسانى را طى مى‏كند و هميشه اين ادوار تكرار مى‏شوند و آنان اين حركت تاريخ را «ادوار و اكوار» و «رجعت‏» گويند. (5)
روشن است كه هيچكدام از معانى چهارگانه مذكور مورد بحث ما نيست و آنچه در اين تحقيق مورد توجه است اصطلاح كلامى است.
5 - اصطلاح كلامى: شيخ حر عاملى در بيان تعريف اصطلاحى رجعت مى‏فرمايد:
«بدان كه رجعت در اينجا [كلام] همان حيات و زندگى بعد از مرگ و قبل از قيامت است، و اين معنا از لفظ رجعت‏به ذهن سبقت مى‏جويد، و همين معناست كه مورد تصريح علما بوده كه از موارد به كارگيرى آن و نيز از احاديث استفاده مى‏شود». (6)
اين تعريف بيانگر معناى كامل اصطلاحى رجعت نيست ، زيرا مجرد زنده شدن بعد از مرگ ، قبل از قيامت ، نمايانگر معناى اصطلاحى رجعت نيست ، زيرا (همانطور كه خواهد آمد) قرآن ماجراى عده‏اى را بيان مى‏كند كه پس از مرگ زنده شدند. مثل جريان زنده شدن عده‏اى از ياران حضرت موسى كه مى‏خواستند خدا را ببينندو ... روشن است كه رجعت در اصطلاح كلام شيعه چنين رجوعى نخواهد بود (زنده شدن عده‏اى از مؤمنان خالص و كافران فاجر در زمان ظهور امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) افزون بر اينكه معناى لغوى رجعت در اين تعريف لحاظ نشده است، چرا كه رجعت‏به معناى بازگشت‏به دنيا پس از مرگ است نه زنده شدن ، به هر حال اين تعريف گوياى معناى اصطلاحى رجعت نيست.
تعريف ديگر تعريف شيخ مفيد است. كه گوياى معناى واقعى رجعت‏بوده و داراى نواقص تعريف نخست نيست. ايشان در تبيين معناى اصطلاحى (كلامى) رجعت چنين مى‏نويسد:
«ان الله يرد قوما من الاموات الى الدنيا فى صورهم التى كانواعليها فيعز فريقا و يذل فريقا و المحقين من المبطلين و المظلومين منهم من الظالمين و ذلك عند قيام مهدى آل محمد عليهم السلام‏» (7)
«خداوند گروهى از اموات را به همان صورتى كه در گذشته بودند، به دنيا بر مى‏گرداند، و گروهى را عزيز و گروهى ديگر را ذليل مى‏كند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده ، و مظلومين را بر ظالمين و ستمگران غلبه مى‏دهد، اين واقعه هنگام ظهور ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف) رخ خواهد داد».

شرح تعريف

تعبير «يرد» بسيار ظريف است و دقيقا انعكاس دهنده معناى لغوى رجعت و بازگشت است، بر خلاف «الحيوة بعد الممات‏» كه در تعريف نخست آمده است. و نيز قيد «قوما من الاموات‏» بيانگر اين مطلب است كه رجعت مختص به گروه خاصى بوده و عمومى نخواهد بود، كما اينكه در احاديث‏بدان اشاره خواهد شد، و آن گروه ، مؤمنان كامل و كافران بدطينت هستند.
تعبير «فى صورهم التى كانواعليها» بيان مى‏كند كه افرادى كه رجوع مى‏كنند، به همان صورت دنيوى و داراى جسم و خواص ماده خواهند بود. پس منظور از رجعت رجوع دولت‏حقه اهل بيت(ع) و امر و نهى آنها نيست ، بلكه رجوع اشخاص است ، كما اينكه در آينده مورد بحث قرار خواهد گرفت. جمله «فيغز فريقا ... الظالمين‏» اشاره به فلسفه رجعت دارد و آن عزت مؤمنان و ذلت ظالمان است ، و بالاخره «عند قيام مهدى (عجل‏الله تعالى )» هم زمان رجعت را بطور اجمالى مشخص مى‏كند كه قبل از قيامت و در هنگام ظهور حضرت مهدى آل محمد(ص) خواهد بود. ان‏شاءالله تعالى .

جايگاه رجعت در اعتقادات شيعه

اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت، پيش از قيامت، به دنيا ، از ويژگى خاصى برخوردار است و در منابع اسلامى اهميت آن با بيانات گوناگونى مطرح شده است. در برخى روايات روز رجعت را يكى از روزهاى الهى كه عظمت و قدرت الهى در آن متجلى خواهد شد، برشمرده‏اند.
«عن ابى عبداله عليه السلام قال: ايام‏الله ثلاثة: يوم يقوم القائم و يوم الكره و يوم‏القيامة‏» (8)
امام صادق(ع) فرمودند: روزهاى الهى سه تاست: روزى كه قائم آل محمد(ع) قيام خواهد كرد، و روز رجعت و روز قيامت .
منظور از «روزهاى خدا» چيست؟ مرحوم علامه طباطبائى در اين زمينه مى‏فرمايد:
«اينكه ايام خاصى به خدا نسبت داده مى‏شود با اينكه همه روزها متعلق به خداست ، نكته‏اش اين است كه در آن روزهاى خاص، امر خدا چنان ظهورى مى‏يابد كه براى هيچ كس ديگرى اين ظهور پيدا نمى‏شود. مثل مرگ در آن موقعى كه تمام اسباب دنيوى از تاثير گذارى مى‏افتد و قدرت و عظمت الهى ظهور و بروز مى‏كند. ايشان در ادامه احتمال ديگرى را در تفسير «ايام‏الله‏» بيان مى‏كند كه ممكن است مقصود اين باشد كه نعمتهاى الهى در آن روز ظهور خاصى مى‏يابند ، كه آن ظهور براى غير او نخواهد بود، مثل روز نجات حضرت ابراهيم(ع) از آتش.
پس منظور از «ايام‏الله‏» روزهايى است كه امر الهى اعم ازنعمت‏يا نقمت ، عزت و ذلت ظهور تام مى‏يابد. (9)
آرى رجعت و بازگشت انسانهايى كه سالها پيش از دنيا رفته‏اند حكايت از قدرت و عظمت الهى دارد و در آن روز اين عظمت و شوكت الهى براى همگان آشكار مى‏شود (معناى اول) و يا در آن روز نعمتهاى خداوند شامل مؤمنان برجسته و نخبه شده و آنان را براى مشاهده ظهور امام عصر (عجل‏الله تعالى فرجه الشريف) و غلبه مظلومان بر زور مداران به اين دنيا بر مى‏گرداند ، و از طرفى هم با بازگشت كافران از سيه دل ، آنان را بر سر خاك ذلت و خوارى خواهد نشاند (معناى دوم).
امام صادق(ع) يكى از ويژگيهاى شيعه بودن را اعتقاد به رجعت‏شمرده و مى‏فرمايد: « ليس منا من لم يؤمن بكرتنا و لم يستحل متعتنا» (10)
يعنى از ما نيست كسى كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد و نيز متعه ما را حلال نشمرد. چرا كه در آن روزگار ، جعت‏يكى از معتقدات ويژه شيعه محسوب مى‏شد، بطورى كه ساير مذاهب آن را يكى از نقاط امتياز شيعه از ساير مكاتب قلمداد مى‏كردند.
امام صادق(ع) در حديث ديگرى ، يكى از شرايط ايمان را اعتقاد به رجعت‏برشمرده و مى‏فرمايند:
«من اقر بسبعة اشياء فهو مؤمن و ذكر منها الايمان بالرجعة‏» (11)
«هر كس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد ، مؤمن است، و در ميان آن هفت چيز ايمان به رجعت را ذكر فرمودند». لازمه چنين سخنى آن است كه ايمان كامل زمانى حاصل ميشود كه علاوه بر اعتقاد به توحيد و ... ، اعتقاد به رجعت نيز وجود داشته باشد. بر اين اساس بر هر شيعه‏اى اين اعتقاد ضرورى است، از سوى ديگر اين اميد را در دل خويش زنده نگه مى‏دارد كه اگر پيش از ظهور منجى عالم بشريت از دنيا برود خداوند وى را براى نصرت دين خويش و درك لقاى آن حضرت ، به دنيا بر مى‏گرداند.
حال سؤال اين است كه:اعتقاد به رجعت از اصول دين است‏يا اصول مذهب؟
قبل از پاسخ دادن به اين سؤال مى‏بايست نخست مفهوم و تصوير روشنى از آن دو واژه به دست آوريم تا بتوانيم به پاسخ سؤال فوق برسيم.
همانطور كه مى‏دانيم دين در يك تقسيم‏بندى به اصول دين و فروع دين تقسيم مى‏شود و منظور از اصول دين ، در اين تقسيم ، هر گونه اعتقاد معتبر دينى است كه مربوط به بينش و شناخت‏خدا و جهان و انسان مى‏شود، و فروع دين منظور احكام عملى است كه وظايف فردى و اجتماعى پيروان آن دين را بيان مى‏كند. به عبارت ديگر منظور از اصول دين، اساسى‏ترين و زيربنايى‏ترين امور اعتقادى است، در مقابل ساير امور اعتقادى كه نسبت‏به آنها جنبه تبعى و فرعى دارند، آن اصول عبارت‏اند از: توحيد ، نبوت و معاد - كه اديان الهى در سه اصل فوق مشتركند - كه اين اصول در حقيقت پاسخى به روشن‏ترين سؤالات فكرى انسانند. و طبيعى است كه انكار هر يك از اين سه اصل موجب خروج از دين و اثبات كفر است.
اما اصول مذهب عبارت از اين است كه گاهى پيروان يك مكتب كه در اصول بنيادى دين با يكديگر مشتركند برداشتها و تلقيات مختلفى از دستورات و پيامهاى دينى دارند، كه موجب پيدايش روشهاى مختلفى در دين مى‏شود. اين برداشتها و طرز تفكر خاص از مكتب - با حفظ اصول و وجوه اشتراك - را اصول مذهب مى‏گويند. عدم اعتقاد به اين اصول موجب خروج از دين نمى‏شود ، بلكه موجب خروج از آن طرز تفكر و برداشت‏خاص مى‏شود، مثل اعتقاد به عدل و امامت ، كه عدل از امور اعتقادى تابع توحيد و امامت تابع نبوت است . از اين روست كه مى‏بينيم مذاهب مختلفى پديد آمده همچون شيعه و سنى كه هر كدام طرز تفكر خاصى نسبت‏به امامت دارند.
اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست و معتقد نبودن به آن هم موجب كفر و خروج از دين نيست ، بلكه از اصول‏مذهب اماميه است. بطورى كه اعتقاد به اصل رجعت گروهى از مؤمنان و كافران ، به دنيا پيش از قيامت ، ضرورى است . هر چند كه باور داشتن جزئيات مسائلى كه در رجعت اتفاق مى‏افتد لازم و ضرورى نيست.
به هر حال اعتقاد به رجعت همسنگ اعتقاد به صراط و ميزان است. مرحوم «شبر» در اين باره مى‏گويد:
اصل رجعت‏حق است ، و شبهه‏اى در آن نيست و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه مؤمنان و شيعيان مى‏شود. چرا كه رجعت از امور ضرورى مذهب شيعه بوده و رواياتى كه در مورد صراط و ميزان و غير آن دو به دست ما رسيده است، از جهت تعداد و نيز صحت مدارك و وضوح دلالت ، افزونتر از روايات رجعت نيست .
با آنكه اعتقاد به صراط و ميزان و جز آنها ضرورى است، اما، بايد توجه داشت كه اختلاف و بينشهاى متفاوت در جزئيات مساله رجعت ، ضررى به اصل آن نمى‏زند، همانطور كه برداشتهاى متفاوت در ويژگيهاى صراط و ميزان در اصل آن خدشه وارد نمى‏سازد» (13)
آنگاه ايشان ادامه مى‏دهند كه ايمان به رجعت‏بطور كلى واجب و لازم است.
نتيجه آنكه مساله رجعت از ضروريات مذهب و مكتب تشيع است، كه اعتقاد به آن (بدون در نظر گرفتن جزئيات) ضرورى است، هر چند اعتقاد به جزييات مانند اينكه چه كسانى رجعت مى‏كنند و يازمان آن چه موقعى است و ... لازم نيست. ولى بايد توجه داشت كه اعتقاد به آن، در درجه اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد، نيست. در كتاب الشيعه والرجعة ، نويسنده خواسته است‏با استناد به يك حديث، كفر كسانى را كه اعتقاد به رجعت ندارند ثابت كند، ايشان نخست اين آيه را مطرح مى‏كند:
«فالذين لايومنون بالاخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرة‏» . (13)
آنگاه در تفسير و تبيين اين آيه، حديثى را از امام باقر(ع) نقل مى‏كند كه فرمودند: «فى قوله: الذين لايومنون بالاخرة، يعنى انهم لايومنون بالرجعة انها حق (قلوبهم منكرة) يعنى انها كافرة (و هم مستكبرون). (14)
اين‏كلام‏خداوندكه‏مى‏فرمايد:
«كسانى‏كه‏به‏آخرت‏ايمان‏ندارند»معنايش‏اين‏است‏كه‏آنهابه‏حقانيت‏رجعت‏ايمان‏ندارندومرادازاين‏جمله‏كه‏مى‏فرمايد: «قلبهاى‏آنهاانكاركننده‏ست‏»اين‏است‏كه‏«آنهاكافرهستند»
وى در فهرست كتاب ، مطلب را چنين عنوان مى‏كند:«معتقد نبودن به رجعت كفر است‏» آنگاه در جايگاه بحث‏يادشده ، به آن حديث استناد مى‏كند، چنانچه منظور ايشان آن است كه همچنانكه معتقد نبودن به رجعت ، مستلزم كفر است و همتراز با توحيد و نبوت و معاد، مى‏بايستى به رجعت نيز معتقد بود طبق اين برداشت ، با توجه به بيانات گذشته اشتباه آن مشخص مى‏گردد، ولى چنانچه منظور آن باشد، كسانيكه قلوب آنها كافر است ، از پذيرفتن رجعت‏سرباز مى‏زنند، يعنى قبل از عدم اعتقاد به رجعت ، صفت «كفر» را داشته‏اند و اين كفر مانع پذيرش رجعت‏شده است، نه اينكه با عدم اعتقاد به رجعت كافر شده‏اند، اين حرف قابل قبول است. و در حقيقت‏حديث‏به ريشه روانى عدم پذيرش رجعت اشاره دارد.
احتمال ديگرى در معناى حديث است كه دقيق‏تر به نظر مى‏رسد، و آن اينكه منظور از اينكه قلوب آنها كافر است ، اين نيست كه آنها مثل كفار هستند و آثار و احكام كفار بر آنها مترتب مى‏شود، بلكه بدين معناست كه قلوب آنها در اثر عدم پذيرش رجعت‏به كفر متمايل شده نه اينكه واقعا كافر شده‏اند.

پى‏نوشتها:

1- در علم صرف بيان شده كه مصدر داراى انواعى است. يك نوع آن «مره‏» است كه براى وقوع فعل يكبار به كار مى‏رود.
2- لسان العرب، ج 8 ، ص 114، ابن منظور چاپ نشر ادب الحوزه‏1363 شمسى 1405 قمرى)
3- اقرب الموارد ج‏1 ، ص 2 - 391 (سعيد الخورى الشرتونى . چاپ مؤسسه النصر)
4- لغتنامه دهخدا حرف راء ص 294 و 295 (على اكبر دهخدا - چاپ دانشگاه تهران - 1342 تهران)
5 - براى مطالعه بيشتر به «جامعه و تاريخ‏» استاد مصباح يزدى ، چاپ سازمان تبليغات اسلامى ، ص 14 رجوع شود.
6- الايقاظ من المجعة بالبرهان على الرجعة ، چاپ دارالكتب العلميه ، اسماعيليان - قم ص 140 و 141
7- اوائل المقالات ص‏89، شيخ مفيد، ناشر مكتبه الداورى قم
8 - بحارالانوار ، ج‏53 ، ص‏63 ، چاپ مؤسسه الوفاء ، بيروت - لبنان و معانى الاخبار ص‏366 ، چاپ جامعه مدرسين قم .
9- تفسير الميزان ج 12 ، ص 18-19 . مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، - بيروت - علامه سيدمحمد حسين طباطبايى
10- بحارالانوار، ج‏53 ، ص 92 و 121
11- همان منبع
12- حق‏اليقين ، ج 2، ص 35 ، چاپ منشورات اعلمى ، عبدالله شبر
13- الشيعه والرجعة ج 2 ، ص‏107 . محمدرضا طبسى نجفى - چاپ اول ، مطبعه الحيدريه - النجف الاشرف 1375 ه ق





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.