1) 14اسفندماه سال1235هجري شمسي: نمايندگان ايران و انگليس در فرانسه معاهده پاريس را امضا كردند. درآن زمان انگلستان ازروابط ايران و روسيه ناخشنود بود و قصد داشت با دولت ايران روابط بهتري داشته باشد؛ ازاين رو با تحريكات خود درافغانستان كه تحت حاكميت ايران بود شورشهايي برپا كرد. چون قواي ايران درصدد دفاع برآمد، انگلستان ابتدا جزيره خارك را تصرف و سپس دربندربوشهرنيرو پياده كرد. نظاميان انگليسي به شيرازو اهوازنيزحمله كردند. بدين ترتيب وقتي
1) 14اسفندماه سال1235هجري شمسي:نمايندگان ايران و انگليس در فرانسه معاهده پاريس را امضا كردند. درآن زمان انگلستان ازروابط ايران و روسيه ناخشنود بود و قصد داشت با دولت ايران روابط بهتري داشته باشد؛ ازاين رو با تحريكات خود درافغانستان كه تحت حاكميت ايران بود شورشهايي برپا كرد. چون قواي ايران درصدد دفاع برآمد، انگلستان ابتدا جزيره خارك را تصرف و سپس دربندربوشهرنيرو پياده كرد. نظاميان انگليسي به شيرازو اهوازنيزحمله كردند. بدين ترتيب وقتي كه خبرپيشروي نيروهاي انگليسي درجنوب به ناصرالدين شاه رسيد او پذيرفت كه نماينده ايران با ميانجيگري دولت فرانسه معاهده صلح پاريس را با نماينده ايران با ميانجيگري دولت فرانسه معاهده صلح پاريس را با نماينده دولت انگليس امضا كند. به موجب اين معاهده هرات و ديگر بخشهاي افغانستان ازقشون ايران خالي شد. مهمترين پيامد معاهده پاريس نفوذ دريايي انگلستان درخليج فارس و درياي عمان بود.
2) 14اسفندماه سال1345ميلادي:دكترمحمد مصدق نخست وزيرو سياستمدارايران بدرود حيات گفت. دكترمصدق درسال1303شمسي درمقام نماينده مردم تهران به مجلس پنجم راه يافت ولي دردوره بعد ازسياست كناره گرفت. او دراين زمان مدتي درتوقيف شهرباني بود اما پس ازآزادي دردورههاي 14و 16 مجلس بارديگرنماينده مردم تهران بود و دراين دوره ازفعاليت سياسي خود براي بازپس گرفتن حقوق مردم ايران ازشركت نفت انگليس تلاش گستردهاي كرد. دكترمصدق درسال1332شمسي پس ازحوادث 30تيربه نخست وزيري انتخاب شد اما دراثناي كودتاي اِمريكايي1332دستگيرو زنداني شد. مصدق پس ازمحاكمه به سه سال زندان محكوم شد و بعد ازآن هم بحالت تبعيد درقريه احمد آباد بسربرد. دكترمصدق پس ازمرگ درمنزل خود دراحمد آباد بخاك سپرده شد.
3) 14اسفندماه سال1357هجري شمسي:فرمان حضرت امام (رحمة الله علیه) مبني برتشكيل كميته امداد صادرشد. اين نهاد براي ايجاد رفاه و برقراري تسهيلاتي درامركمك رساني به محرومان و مستضعفان جامعه دايرشد. گفتني است كه اين نهاد انقلابي اكنون بنام كميته امداد امام خميني مشغول فعاليت است.
4) روز احسان و نيكوكاري
5) 14اسفندماه سال1369هجري شمسي:دكترعلي شفايي استاد فلسفه در59 سالگي درگذشت. ايشان علاوه برسالها تدريس دردانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه فردوسي مشهد سه سال نيزرياست اين دانشكده را به عهده داشت. ازآثاردكترعلي شفايي «علم و فلسفه» را ميتوان نام برد كه شامل تحقيقات گسترده ايشان درزمينه فلسفه ملاصدرا است.
6) آغاز بناي مسجدالنبي در مدينةالرسول به دست مبارك پيامبر اكرم و ياران (1 ق): پس از ورود حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به مدينه، ايشان دستور ساخت مسجد را صادر كرده با كمك مهاجرين و انصار، شروع به بناي آن نمودند. ديوار مسجد از سنگ و آجر و سقف آن از چوب درخت بود و در كنار مسجد اتاقهاي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و برخي از اصحاب وي قرار داشت. رسول گرامي اسلام از مسجد نه تنها براي انجام عبادت، بلكه جهت برگزاري امور قضاوت، مجالس مشورتي، آموزشهاي فني و حل و فصل ديگر امور مسلمانان استفاده ميكردند به همين دليل اين مسجد اهميت فوق العادهاي براي مسلمانان داشت.
7) درگذشت فقيه بزرگوار "سيدمحمد طباطبايي عاملي" محدث و محقق شيعه (1009 ق):سيدمحمد بن علي بن حسين موسوي عاملي، ملقب به شمس الدين، دخترزادهي شهيد ثاني، عالمي فقيه، محدثي فاضل و محقق بود. وي نزد پدر و مقدس اردبيلي و ديگران درس آموخت. حاشيهي استبصار، مداركُ الاحكام و حاشيهي روضَةُ البَهيَّه از جمله تصنيفات او ميباشند. وفات اين سيد بزرگوار در جبل عامل روي داد.
8) قتل "اميركبير" صدراعظم ناصرالدين شاه به دستور پادشاه قاجاريه (1268ق): ميرزا تقي خان فراهاني فرزند كربلايى قربان، آشپز ميرزا ابوالقاسم قائم مقام، در اصل از هزاوه و خانوادهاي فقير بود. وي در دستگاه قائم مقام پرورش يافت و دبيري كارآمد و منشي لايقي شد. وي سمتهاي متعددي در زمان فتحعلي شاه و محمدشاه قاجار داشت و در خدمت ناصرالدين ميرزاي وليعهد، فعاليت ميكرد. ميرزاتقي خان پس از مرگ محمدشاه قاجار تلاش فراواني در به سلطنت رساندن ناصرالدين شاه نمود و لقب اتابك اعظم گرفت. نزديكي وي به شاه به حدي بود كه ناصرالدين شاه قاجار تنها خواهر خود را به عقد ميرزاتقي درآورد، هرچند مهد عليا مادر شاه، از اين امر راضي نبود. پس از صدر اعظمي و فرونشاندن ناآراميها و به جريان انداختن امور كشور، به اميركبير ملقب گرديد و بيشتر از قبل مورد حسادت درباريان واقع شد. سرانجام با بدگوييهاي فراواني كه نزد شاه از او گفتند به دستور شاه قاجار از صدارت عزل گرديد و بدخواهان از ترس تغيير نظر شاه، حكم قتل وي را نيز از سلطان گرفتند. وي را در حمام فين كاشان با گشادن شريان بازويش به قتل رسانده و سپس جسدش را به عراق برده و در كربلا به خاك سپردند.
9) درگذشت "سنت آنْسْلِم" فيلسوف معروف اروپايي (1109م): سِنْتْ آنْسْلِم، فيلسوف شهير اروپايى، در نوزدهم اوت 1037م در كشور ايتاليا به دنيا آمد. وي به عنوان يك مسيحي با ايمان، به فلسفه روي آورد چرا كه بر اين عقيده بود كه از طريق فلسفه ميتواند ايمانش را بفهمد. او يكي از متفكرين دوران قرون وسطي در اروپا به شمار ميرود. عمق افكار آنسِلم درباره وجود خداست و معتقد بود كه خداوند را از راه ايمان، بهتر از طريق تعقل ميتوان شناخت. وي درباره اثبات وجود خدا، دلايل متعددي ارائه ميكند، از جمله ميگويد: اشياء از حيث كمال، مساوي نيستند و هر يك به نسبتي از كمال برخوردار است؛ بنابراين در بالاي همه آنها، بايد كمال مطلق موجود باشد تامنبع بهرهبرداري اشياء و موجودات گردد و آن موجود، خداست. آنسلم همچنين به برهان ديگري درباره خدا اشاره ميكند. بر اساس اين نظر، بايد موجودي باشد كه نتوان كاملتر از آن را تصور نمود. پسْ موجودي كه كمالش مطلق باشد وجود دارد، پس خدا وجود دارد. به عبارت ديگر آنچه ممكن الوجود باشد و بودنش ضروري باشد، وجود دارد. اين برهان كه به برهان وجودي معروف است، با آنكه مستلزم دور و تسلسل است مورد توجه فلاسفه بزرگ نيز قرار گرفت. آنسلم با اينكه يك كشيش مؤمن و پارسا بود،برخلاف اعتقاد بسياري از افراد آن زمان، فلسفه را گمراه كننده و مايه تباهي انسان نميدانست بلكه معتقد بود كه چون تعلق خاطرش به فلسفه كاملاً بيشائبه است پس افراد ميتوانند با حفظ بيطرفي و تا آنجا كه مباني اعتقاديشان اجازه ميداد، از مباني فلسفه در راه اثبات وجود "كمال مطلق" استفاده كنند. آنسلم به علت افكار منطقي وقوي خويش شهرت فراوان كسب كرد و به عنوان قديس شناخته شد. سنت آنسلم سرانجام در پنجم مارس 1109م در 72 سالگي درگذشت.
10) تولد "گراردوس مركارتور" جغرافيدان برجسته بلژيكي (1512م): در زمينه جغرافيا، اعتبار دانش جغرافيايى يونان به پايان رسيد و عصر جغرافيايى نويني آغاز گرديد. گراردوس مركاتور سرانجام در پنجم گرهارْدْ كِرْمِرْ جغرافيدان بلژيكي كه به رسم معمول عصر خود، تخلّص لاتيني گراردوس مركاتور را براي خود برگزيده بود، در پنجم مارس 1512م در بلژيك به دنيا آمد. وي از جواني به جغرافيا و مسائل جغرافيايى علاقهمند بود. مركاتور در همان سالهاي جواني تصميم گرفت نقشههايى براي دريانوردان تهيه كند. وي با همين فكر و تصميم، در سال 1534م، مؤسسه عالي جغرافيايى را تأسيس كرد و با استفاده از وسايل مهندسي كه شخصاً ساخته بود، به تهيه مجموعهاي از نقشههاي جغرافيايى صحيح و دقيق پرداخت. اين در حالي بود كه در آن زمانْ، اصول جغرافيايى، صرفاً بر پايه عقايد و نظرات بطلميوس، دانشمند يونان باستان بود و نقشهها نيز بر آن مبنا رسم ميشد. مركاتور هم نخست تحت تاثير نفوذ عقايد بطلميوس قرار گرفت. با اين حال، بزرگترين پيشرفت مركاتور در سال 1568م رخ داد. وي كوشيد تا سطح كروي زمين را روي سطحي صاف و مستوي بكشد. بديهي است كه ضمن انتقال از سطح كروي به سطح مسطح، تغيير شكلهايى روي ميداد كه اجتنابناپذير بود. مركاتور به اين فكر افتاد كه از تصوير استوانهاي استفاده كند. بدين ترتيب كه وي استوانهاي در نظر گرفت كه مقياس شعاع قاعده آن برابر شعاع كره زمين بود. وي چراغي را در مركز زمين فرض كرد كه نور اين چراغ، سايه قسمتهاي مختلف زمين را بر سطح استوانه ميافكنْد. حال اگر استوانه، گسترش يافت، نقشه از سطح كروي بر صفحه مستوي و صاف به وجود ميآمد. اين همان است كه به "تصوير مركاتور" تعبير ميشود. از ويژگيهاي اين نقشه اين كه، نصف النهارها به صورت عمودي و موازي يكديگر هستند. اين نصف النهارها از دو طرف بر سطح كُره به تدريج به يكديگر نزديك شده و در قطبين به هم ملحق ميگردند. امروزه بيشتر نقشههاي جغرافيايي بر طبق اصول تصوير مركاتور ترسيم ميشود. مركاتور سالهاي آخر عمر خود را به تهيه مجموعهاي از نقشههاي مختلف اروپا گذرانيد. با كارهاي مركاتور دسامبر 1594م در 82 سالگي در آلمان درگذشت.
11) درگذشت "پيرسيمون لاپْلاس" رياضيدان بزرگ فرانسوي (1827م):پيرسيمون ماركويس لاپلاس فيزيكدان و اخترشناس فرانسوي در 23 مارس 1749م درفرانسه به دنيا آمد. از كودكي لاپلاس چيز مهمي در دست نيست و خودش هم آن را مخفي ميكرد. با اين حال، از كودكي به رياضيات علاقه فراواني داشت و به سرعت در آن پيشرفت كرد. لاپلاس در 18 سالگي عقايد و افكار خود را براي دالامبِر، بزرگترين رياضيدان وقت فرانسه نوشت ولي دالامبر توجهي به آنها نكرد. پس از چندي، لاپلاس با تهيه رسالهاي در باب مكانيك بر دالامبر غلبه كرد و به سمت استاد مدرسه نظامي پاريس انتخاب شد. اولين مسئله مورد توجه لاپلاس، دنبال نمودن كار اسحاق نيوتن دانشمند انگليسي بود. زيرا نيوتن قانون اصلي مكانيك آسماني را يافته بود و لاپلاس ميخواست اين قانون را در مورد تمام اجسام منظومه شمسي به كار بَرَد. وي در ابتدا قوانين مكانيك سيارات راتعيين كرد و عنوان كرد كه اگرچه وضع سيارات نسبت به خورشيد تغيير ميكند ولي اين تغييرات، تناوبي است. لاپلاس تمام اين اكتشافات را تحت عنوان مكانيك آسماني در 5 جلد منتشر ساخت ولي چون فهم مطالبش براي همه مقدور نبود لذا كتاب شرح دستگاه جهان را با روش آسانتري نگاشت. لاپلاس همچنين درباره حركت ماه، سيارات و ستارگان دنبالهدار و جزر و مد درياها، مطالعه و تحقيقات بسيار انجام داد و نظريههايى ارائه نمود. براساس نظريه سحابي لاپلاس، سحاب چرخنده بزرگي، مدت زيادي در فضا حركت ميكرده است. به مرور زمان، گازهاي فروزاني از آن جدا شده، خورشيد و سيارگان را تشكيل داده است و تكه جدا شده از سحاب، كرات مستقل و اقمارشان را به وجود آورده است. نظريه لاپلاس گرچه با مخالفتهايى روبرو شد اما سرانجام اعتبار و ارزش خود را به دست آورد. با اين حال بيشتر شهرت او به سبب ارائه فرضيه آفرينش و تشكيل جهان و منظومه شمسي است. لاپلاس درباره تشكيل زمين بر اين عقيده بود كه زمين، ميليونها سال قبل، از ستاره مذاب خورشيد جدا شده است. زمين از آن پس در فضاي بيپايان به دور خورشيد به چرخش درآمد و طي مرور زمان، سرد و سخت گرديده است. همچنين چون بخارْ اطراف آن را گرفته بود، بارانهاي شديدي باريده است و با پر شدن گودالهاي اين سياره، درياها پديدار شدند. لاپلاس در شيمي نيز دست به آزمايشهايى زد و به يافتههايى رسيد. او ثابت كرد كه مقدار حرارت لازم براي تجزيه يك جسمِ مركب به عناصر سازنده آن، درست معادل حرارتي ميباشد كه هنگام تركيب عناصر سازنده و تشكيل جسم مركب به دست ميآيد و اين كشف، آغاز شيمي حرارتي بود. در فيزيك نيز لاپلاس به اندازهگيري گرماسنجي مربوط به حرارت مخصوص مواد و به فعل و انفعالات شيميايى و بيان فرمول ظاهراً زائد است، تغييرات يك گاز و به كار بستن آن در تعيين سرعت سير صوت پرداخته است. لاپلاس علاوه بر نجوم و رياضيات، استاد بزرگ فيزيك نيز بود و درباره لولههاي مويين و انتشار امواج صوتي، مطالعات فراواني داشت. پيرسيمون لاپلاس سرانجام در پنجم مارس 1827م در 78 سالگي جان سپرد و آخرين حرف او اين بود كه: آنچه ميدانيم بسيار ناچيز است و آنچه نميدانيم، عظيم و وسيع است.
12) درگذشت "الكساندر ولتا" فيزيكدان معروف ايتاليايي (1827م): الكساندر ولتا كه بعدها وُلت ناميده شد، در هجدهم فوريه 1745م در شهر كومو در ايتاليا به دنيا آمد. وي تا هفت سالگي، كودكي عقب مانده مينمود اما تحصيلات خود را ادامه داد و به مباحث برق علاقهمند شد. ولتا در 29 سالگي به سمت استاد فيزيك دبيرستان شهر منصوب شد و پنج سال بعد به سمت استادي فيزيك يكي از دانشگاههاي ايتاليا مفتخر گشت. الكساندر ولتا همزمان با تدريس در دانشگاه، به مطالعه و تحقيق نيز پرداخت و موفق شد دستگاه اندازهگيري مقدار برق يا الكترومتر، وسيلهاي براي ذخيره كردن الكتريسيته و نيز دستگاه الكتروفور براي توليد الكتريسيته ساكن را بسازد. ولتا در سال 1800م دو عنصر سديم و پتاسيم را با استفاده از جريان الكتريسيته براي تجزيه يك محلول كشف كرد كه اين روش، الكتروليز ياعمل تجزيه مواد شيميايى با برق ناميده شد. وي همچنين در سال 1808م، براي اولين بار صاعقه توليد شده از الكتريسيته را به وسيله كربن به وجود آورد. ولتا مدتي بعد، پيل الكتريكي را اختراع كرد كه به نام خودش، "پيل ولتا" ناميده شد. اختراع ولتا، نوآوري جالبي بود كه راه تازهاي را در پيشرفت علم گشود. با استفاده از پيل ولتا، شيميدانها و دانشمندان توانستند در مدت زمان كوتاهي،آب را به دو عنصر اكسيژن و هيدروژن تجزيه كنند. با اين اختراع، آوازه شهرت ولتا در جهان آن روز پيچيد و افتخارات فراواني نصيب او ساخت. پيل ولتا در حقيقت، بشر را در آستانه بهره برداري از نيروي برق قرار داد و جامعه را به سوي جهاني نو سوق داد. الكساندر ولتا سرانجام در 5 مارس 1827م در 82 سالگي درگذشت. 66 سال پس از مرگ الكساندر ولتا در سال 1893م، دانشمندان علم الكتريسيته، كنگرهاي تشكيل دادند و به اتفاق آرا، واحد نيروي محركه برق را به افتخار الكساندر ولتا، ولت نام نهادند.
13) مرگ "هنري راولين سون" محقق و خاورشناس انگليسي (1895م): هنري كروزْويك راوْلينسون خاورشناس معروف انگليسي در 11 فوريه 1810م در نزديكي آكسفورد انگلستان به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه، وارد ارتش شد و از طريق شركت هند شرقي عازم هندوستان گرديد. راولين سون درجريان اين سفر به فراگيري زبان و ادبيات فارسي تشويق شد و اين زبان را آموخت. آشنايى و تسلط او به زبان فارسي باعث شد تا به همراهي جمعي از افسران انگليسي جهت آموزش نظامي به ايران اعزام شوند. از آنجايى كه راولين سون فارسي را به رواني حرف ميزد مورد توجه شاه ايران و مقامات دربار قرارگرفت. وي پس از چندي به كرمانشاه عزيمت كرد و به تحقيق و بررسي درباره سنگ نوشتههاي آثار باستاني كرمانشاه مشغول شد. از اين رو تا زماني كه در ايران بود از كتيبههاي تخت جمشيد، كتيبههاي ميخي طاق بستان و كوه بيستون رونوشت برداشت و سالها بر روي آنها مطالعه نمود تا توانست به كشف آنها نائل آيد. خواندن كتيبههاي بيستون مانند كليدي بود كه درهاي بسته تاريخ قديم را باز كرد. همچنين نبوغ راولين سون در پيدا كردن اين كليد و ترجمه سنگ نوشتههاي ميخي، از كاميابيهايى است كه نصيب وي شد. او اين متون را ترجمه كرد و ترجمهاي از آن را به زبان فارسي به محمدشاه قاجار اهدا نمود. توفيق او در اين امر باعث شد تا كمپاني هند شرقي به او مدال طلا دهد و به عنوان نماينده پارلمان انگلستان انتخاب گردد. راولينسون چندي پس از آن به عنوان وزيرمختار به ايران آمد اما كار اصلي او همچنان تحقيق در تاريخ ايران و متون ميخي بود. هرچند در اين ميان به عنوان وزيرمختار بريتانيا، سياستهاي استعماري انگلستان را در منطقه دنبال ميكرد و در جستجوي مطامع استعمار پير هم بود. در كنار آن، موفقيتهاي علمي راولين سون موجبات عضويت وي در انجمنهاي علمي متعددي را فراهم آورد و القاب و عناوين زيادي را دريافت كرد. از راولين سون آثاري بر جاي مانده كه كتب كتيبه ميخي فارسي در بيستون، مطالعات درباره كتبيههاي ميخي آسياي غربي و يادداشتهايي درباره قديميترين ادوار تاريخي بابل و مقالات متعدد ديگر از آن جملهاند. هنري كروزويك راولين سون سرانجام در پنجم مارس 1895م در 85 سالگي درگذشت.
14) مرگ "ژوزف استالين" رهبر ديكتاتور اتحاد جماهير شوروي سابق (1953م):ژوزف ويساريونوويچ جوگاشويلي موسوم به استالين ديكتاتور سفاك شوروي سابق، در 21 دسامبر 1879م در شهري نزديك تفليس در گرجستان به دنيا آمد. وي در حين تحصيل به علت فعاليتهاي سياسي از كالج الهيات تفليس اخراج شد. استالين در 19 سالگي به سازمان زيرزميني و مخفي سوسيال دموكرات ماركسيست تفليس پيوست و پس از دستگيري بارها از زندان گريخت. استالين از سال 1902م به بعد به مدت پانزده سال در حال تبعيد و زندان بود و حتي پنج بار از تبعيدگاه سيبري گريخت. وي در سال 1905م با لنين آشنا شد و به عنوان نماينده مخفي بلشويكها عازم گرجستان گرديد. او در 1917 همراه با لنين، انقلاب موفق بلشويكي را به پيروزي رساند و از طرف لنين به وزارت كشور روسيه منصوب شد. استالين در سال 1922م به جانشيني لنين كه به علت بيماري توان انجام كار نداشت برگزيده شد و از اين تاريخ به بعد، استالين با قبضه كردن تشكيلات حزب كمونيست به تدريج قدرت را به دست گرفت. در اواخر سال 1922م، استالين براي اينكه رهبري بلامنازع كشور را به دست بگيرد، لنين را به عنوان استراحت و معالجه و در واقع براي دخالت نكردن در امور، به شهر كوچك گوركي در پنجاه كيلومتري مسكو منتقل كرد و ارتباط او را با خارج به تدريج قطع نمود. در اين زمان، لنين يادداشتي براي رهبران حزب كمونيست شوروي نگاشت و در آن خواستار بركناري استالين از مقام دبيركلي حزب گرديد. اما مزدوران استالين مانع رسيدن اين نامه به دست شوراي مركزي حزب كمونيست گرديدند به طوري كه اين يادداشت، سي سال پس از مرگ استالين و در واقع شصت سال پس از نگارش آن، افشا شد. استالين، پس از مرگ لنين در 1924م حاكم مطلق شوروي گرديد. از لحظه مرگ لنين هر دستور استالين واجب الاجرا بود و در اين راه هرگونه مخالفتي را با كشتار مردم و حتي بزرگان و افراد برجسته پاسخ ميداد. استالين پس از مرگ لنين، ياران و همكاران نزديك خود را كه رقباي بالقوه خود تشخيص ميداد، يكي پس از ديگري از مقامات حزبي و دولتي بركنار نمود. وي در سال 1927م نخستين برنامه پنج ساله اقتصادي شوروي را با هدف اشتراكي كردن كشاورزي و ايجاد واحدهاي بزرگ صنعتي آغاز كرد و ميليونها دهقان روسي را كه حاضر نبودند با رها كردن زمين خود، در مزارع دولتي و اشتراكي كار كنند، قتل عام نمود. در دهه 1930 و همگام با تأسيس سازمان پليس مخفي، صدها هزار نفر از مردم، دچار تصفيههاي خونين شدند و ميليونها نفر به سيبري و اردوگاههاي كار اجباري تبعيد گشتند. در اين دهه، سازمان پليس مخفي شوروي به عنوان منفورترين و سهمناكترين سازمانهاي پليسي جهان، تقريباً از تمامي اقشار جامعه و حتي بسياري از مقامات ميانهرو حزب كمونيست شوروي سابق را به جوخه آتش سپرد. در جريان اين تصفيهها، عدهاي از برجستهترين فرماندهان ارتش سرخ نيز دستگير، محاكمه و تيرباران شدند و تعميم اين تصفيه تا ردههاي پايين افسران ارتش سرخ، توان نظامي شوروي را در آستانه جنگ دوم جهاني تحليل برد. واژه سياسي استالينيسم، بيانگر اختناق هولناك سالهاي زمامداري استالين به ويژه در دهه 1930م ميباشد. استالين از 1941 تا 1945 جنگ عليه آلمان را رهبري كرد و با شركت در كنفرانس تهران و يالتا نفوذ قابل ملاحظهاي براي شوروي در اروپا و سازمان ملل كسب كرد. استالين در سالهاي پس از جنگ سياست دوري از غرب را در پيش گرفت كه بعدها به سياست پرده آهنين معروف شد. ژوزف استالين سرانجام در پنجم مارس 1953م پس از عمري جنايت و خونريزي، در 74 سالگي درگذشت و بسياري از مردمان را از شرّ خويش راحت كرد. از آثار معروف استالين ميتوان از كتابهاي مسائلِ لنينيسم، اساس لنينيسم، تاريخ اتحاديه حزب كمونيست و رسالههاي راه قدرت، وظيفه جوانان، امپرياليسم عاليترين مرحله كاپيتاليسم و جنگ آزادي ملي نام برد. پس از ژوزف استالين، نيكيتا خروشچف به زمامداري شوروي رسيد.
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.