در نظر داریم در این مطلب برررسی کنیم که چرا جریان مک فارلین شکل گرفت؟! زمینه های تشکیل این جریان چه مسایلی بود؟ موافقان و مخالفان این مذاکرات چه افرادی بودند؟ چرا معاهده مک فارلین علنی شد؟ آیا این اتفاق یک خیانت بود؟ افراد همراه در مذاکره چه کسانی بودند؟ آیا این مذاکرات کشور پیروز داشت؟ آیا هدف از این جریان فقط داد و ستد مهمات جنگی و گروگان ها بودند؟ بزرگان سیاسی طرفین آن زمان از جزییات این جریان آگاه بودند؟! آیا این مذاکرات اولین مذاکره ی بین دو کشور ممنوعه بود؟ و در نهایت این مذاکرات چرا دیگر ادامه نداشت ؟
تشریح جریان
در ابتدا به شرح ماجرا از آنچه که به صورت غیررسمی مطرح شده است، می پردازیم. برنامهریزی شده بود که از انبارهای سلاحهای اسرائیل، تسلیحاتی را باواسطه به ایران ارسال کنند، و در عوض آمریکا انبارهای تسلیحات اسرائیل را از نو تأمین کرده و وجه آن را از اسرائیل دریافت کند. از آن سو ایرانی های (مطلع از این جریان) باید تمام تلاششان را می کردند تا گروگانهای آمریکایی که در لبنان بودند، آزاد شوند. این رسوایی با عملیاتی آغاز شد. افرادی به عنوان واسطه برای ارسال مهمات جنگی بین کشورهای مختلف بودند. وزیر خارجه ی دولت موقت در جواب به مصاحبه گر خبرگزاری فارس، مک فارلین را این گونه تحلیل می کند، آمریکاییها وقتی متوجه شدند که اسرائیل به ایران اسلحه میدهد، فهمیدند که ایران به موشکهای تاو احتیاج دارد. این موشکهای ضدتانک از رده خارج شده بود ولی اسرائیل آنها را در انبارهایش داشت و قیمت هر موشک هم ۱۲ هزار دلار بود. وقتی موشکهای خودش تمام میشود به سراغ آمریکا میرود و از آمریکا این موشکها را میخرد. آمریکاییها حتی در تمرینات نظامی هم از این موشک استفاده نمیکردند و فقط در انبارهایشان مانده بود. آنها متوجه میشوند که اسرائیل این موشکها را به قیمت ۲ هزار دلار میخرد و ۱۲ هزار دلار به ایران میفروشد. آمریکاییها کانالی میزنند و به ایران میگویند چرا میخواهی نیازمندیهایت را از طریق اسرائیل برطرف کنی که اگر در دنیا بفهمند آبرویت میرود، از طریق عربستان این کار را انجام بده. اینجا است که اسرائیلیها به خاطر این اقدام آمریکا جوش میآورند. بوش پدر که در آن زمان معاون رئیسجمهور بود به اسرائیل میرود. نخستوزیر اسرائیل اعتراض میکند و میگوید من به واشنگتن میآیم و بدون حضور هر کسی میخواهم با خود رئیسجمهور سر این قضیه حرف بزنم. جنگ بالا میگیرد و اسرائیلیها قضیه مکفارلین را لو میدهند.
رسانه های غیر رسمی اینگونه عنوان کردند که در ایران، یک ماه بعد از آمریکا، این ماجرا را منوچهر قربانیفر دلال اسلحه، با نوشتن نامه ای علنی کرد. او با نوشتن نامه ای به برخی از سیاسیون زمان ماجرا را مطرح و روزنامه ای لبنانی آن مطلب را چاپ و این خبر پخش شد.
آیا مک فارلین رسوایی سیاسی بود؟
برخی از سیاست مداران مک فارلین را شروع حرکتی از جانب آمریکا برای آغاز ارتباط با ایران بعد از انقلاب می دانستند و آمدن مشاوران ارشد آمریکایی و پذیرفتن ایرانی ها برای حضورشان طبیعی ست که هم در ایران و هم در امریکا موافقانی برای از سرگیری این ارتباط وجود داشته اما آنچه که واضح است این می بوده که سیاست های جمهوری اسلامی ایران از ابتدای امر به عدم روابط بین ایران و آمریکا بوده است. این ماجرا اولین رابطه علنی شده ی ایران و امریکا بعد از انقلاب اسلامی بوده و است. برخی از سیاست مداران بین مللی و علی الخصوص آمریکایی ها این جریان را رسوایی سیاسی دولت رونالد ریگان می دانند و و این اتفاق را نقطه ای منفی برای کارنامه دولت جمهوری خواهان می دانند. مک فارلین توسط برخی از بزرگان نظام و حکومت چندین بار نقل شده است، ۲۹ مرداد ۱۳۶۴ تا ۱۳ اسفند ۱۳۶۵ طول زمان این برنامه و جریان بود که همزمان با سالهای پایانی جنگ تحمیلی و دوران دوم ریاست جمهوری ریگان در سال های ۲۰ اوت ۱۹۸۵ تا ۴ مارس ۱۹۸۷ بوده است. ماجرای ایران–کُنترا و ماجرای ایران گیت نیز نامهای دیگر جریان مک فارلین است
شرایط موجود در ایران
در زمانی که ایران در سال های آخر جنگ تحمیلی با عراق بود، بسیاری از تسلیحات ارتش آمریکایی بود( خیلی از مهمات و سلاح های جنگی از زمان پهلوی دوم از کشور آمریکا خریداری شده بود) و بسیاری از آنها نیاز به تعمیرات و اصلاحاتی داشتند که در آن سال ها کارشناسان و متخصصان ایران درگیر آن جنگ ناخوانده بودند. جمهوری اسلامی ایران در تحریم کامل دنیا قرار داشت و وضعیت اقتصادی و بحران جنگ روز به روز عرصه را بر ایران انقلابی نوپا سخت تر می کرد. ا ین گونه نقل می کنند که قربانی فر زمانی این ماجرا را فاش کرد که از دایره واسطه های تجارت اسلحه بیرون رانده شده بود.برخی از بزرگان نظام هم چون مرحوم آیت الله رفسنجانی مک فارلین را بازگو می کند، در خاطرات سال شصت و چهارشان(64) نقل می کنند که هواپیمایی در لبنان سقوط می کند و دو نفر آمریکایی در لبنان گروگان گرفته می شوند! با میانجی گری های مسوولین وقت ایرانی این دو امریکایی آزاد می شوند و توجه مقامات آمریکایی به این آزادی گروگان ها جلب می شود و درصدد بر می آیند تا برای دیگر گروگان هایشان در لبنان از نفوذ ایران سود ببرند. از طریق ارتباط بین یک دلال اسلحه بینالمللی ایرانی الاصل بنام منوچهر قربانی فر با یکی از معاونان نخست وزیری مقدمات معاملات پنهانی گروگان_اسلحه بین ایران و آمریکا مهیا می شود و در چندین مرحله ماه ها انجام می گیرد.
قسمی از سیاست مداران این گونه نقل می کنند که به دلیل پیروزی رزمندگان در سال های پایانی جنگ، آمریکاها از پیروزی ایران در مقابل عراق و کشورهای خلیج و نفوذ بیشتر حکومت انقلابی ایران در منطقه هراس داشتند. سیاست های امریکا حمایتی همه جانبه از حکومت صدام کرده بودند و حال نگران شکستش بود .، آزادی گروگان هایش را بهانه ای برای راه مصالحه با حکومت ایران و راهی برای از سرگیری این روابط انجام داد.
بعد از یک سال از این روابط پنهانی بین دو کشور، هیاتی آمریکایی در تاریخ ۲۵ مه ۱۹۸۶ ( خرداد سال شصت و پنج) وارد ایران شدند. آنها با تابعیتی غیر ایرانی وارد تهران شدند این تیم الیور نورث، رابرت مک فارلین که مشاور امنیت ملی رییس جمهوری آمریکا بود و جورج کِیو از مقامات شورای امنیت ملی وارد تهران شدند اما هیچ یک از مقامات رسمی ایرانی حاضر به ملاقات با آنها نشدند و این امر باعث ناراحتی تیم آمریکایی شد.
اما آنچه که رسوایی برای آمریکاییان به بار آورد این گونه بود که آمریکا ایران را سال ها تحریم کرده بود و از طرفی شرکای سیاسی و اقتصادی خود را مجبور به عدم فروش مهمات و کمک به ایران کرده بود. کنگره آمریکا ایران را در لیست تروریسم ها قرار داده بود و حال با تمام این محدودیت های کنگره و سنا دولت ش زمینه ی این روابط پنهان را شکل داده بود.