اما در این میان عارفی واصل و دلسوخته ای فانی وجود دارد که اگرچه از محضر بزرگان اهل معرفتی چون مرحوم آیت الله سید علی قاضی و آیت الحق مرحوم شیخ محمد جواد انصاری همدانی فیض وافر و حض معنوی و معرفتی بالایی برده بود اما تلاش در عرصه های سیاسی برای تحقق حکومت اسلامی را وظیفه خود دانسته و سیاست را به محراب و منبر را به مبارزه دوخته بود و در آخر در سیاسی ترین محراب یعنی نماز جمعه به شهادت رسید و عروج خونینش را مهر صدقش بر سال ها سلوک عارفانه کرد.
شهید آیت الله عبدالحسین دستغیب شیرازی که ولادتش مقارن با عاشورای 1332 هجری قمری بود در خانواده ای از سادات مورد احترام مردم شیراز به دنیا آمد؛ او که نسبش با 32 واسطه به زید شهید فرزند مبارز امام سجاد(علیه السلام) می رسد یادگیری علم و دانش را از مکتبخانه های سنتی شروع کرد، شاید ملای مکتب خانه هیچ وقت گمان نمی کرد که عبدالحسین خردسال زمانی بر کرسی فنای فی الله تکیه زده و عارفی واصل شود. سید قرآن و نصاب الصبیان را در مکتب خانه فراگرفت و با خواندن بوستان و گلستان دوره مکتب را به پایان رسانده به تحصیل علوم دینیه مشغول شد. روح جوال و پر جنب و جوش او باعث شد که خود را منحصر در یک درس و یک استاد نکند و اساتید زیادی را در حوزه شیراز و در مدرسه خان که روزگاری صدرالمتالهین را بر کرسی تدریس خود دیده بود تجربه کرد و بار علمی اش را روز به روز سنگین تر نمود.
شروع مبارزات
آن روزها رضا خان توانسته بود با غلبه بر سایر رقبایش قاجار را به تاریخ بدوزد و سلسله نو پای پهلوی را پایه گذاری کند؛ او که برای ملاقات با آتا ترک به ترکیه سفر کرده بود پس از آنکه به ایران بازگشت با شعار ترقی دستور داد تا همچون ممالک مثلا راقیه لباس ایرانیان متحد الشکل شده و نسوان چادر از سر بردارند. بر اساس این طرح حجاب زنان در مجامع عمومی ممنوع و پوشیدن لباس صنفی مانند لباس روحانیت و یا لباس محلی منوط به مجوز بود و مردان می بایست از کت و شلوار و کلاه شاپوری یا همان کلاه پهلوی استفاده می کردند.آیت الله دستغیب که در آن زمان طلبه جوان 25 ساله ای بود و امامت جماعت مسجد باقر خان شیراز را به عهده داشت به مخالفت با طرح رضا خان برخواست و قانون الزام به کشف حجاب را مخالف قرآن و شریعت و باعث فساد جماعت مسلمین اعلام کرد. چندی بعد حکومت وقت برای آنکه اعتراضات او را خاموش کند از او خواست مطابق قانون لباس روحانیت را از تن به در کند و لباس رسمی بپوشد و یا درامتحانات طلاب علوم دینیه که در اداره معارف برگزار می شد شرکت کند؛ کسانی که از این امتحانات نمره قبولی به دست می آوردند اجازه پوشیدن لباس روحانیت را داشتند.
عبدالحسین دستغیب شیرازی به ناچار در امتحانات شرکت کرد و نمره قبولی را کسب کرد و از این طریق لباس روحانیت که نماد پیشگامی در جامعه متدین اسلامی بود را بر تن خود حفظ کرد و به مبارزه علیه قانون ضد دینی الزام به کشف حجاب ادامه داد. سخنرانی های تند او علیه رضا خان و تلاش برای مبارزات سازمان یافته باعث شد تا در سال 1314 توسط رژیم دستگیر شده و به زندان بیفتند؛ حکومت رضا خان که به خاطر محبوبیت مردمی آیت الله دستغیب امکان نگه داری او در زندان را نداشت او را بین خلع لباس روحانیت یا ترک کشور مخیر کرد و به ناچار آیت الله دستغیب در همان سال و پس از آزادی به نجف اشرف مهاجرت کرد و تا پایان حکومت رضا خان در آنجا مانده و از دروس بزرگان نجف مانند فقیه یگانه مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی، اصولی بی بدیل آیت الله العظمی آقا ضیاءالدین عراقی و بزرگان اخلاقی مانند آیت الحق سید علی قاضی طباطبایی استفاده نمود تا انبان علم و معرفتش برای ادامه مبارزه در مسیر حق پر تر گردد.
تلاش برای تربیت
آیت الله دستغیب که با سقوط رضا خان به سفارش به سفارش استادش آیت الله شیخ محمد کاظم شیرازی به شیراز برگشته بود تلاش کرد تا برای استحکام پایه های مبارزه به تربیت نسلی فرهیخته اقدام کند؛ به همین دلیل به وعظ و سخنرانی پرداخت و تدریس در حوزه شیراز را از سر گرفت؛ وعظ و سخنرانی او بر خلاف بسیاری که اعتقادی به مبارزه نداشتند و یا از چکمه های پهلوی می ترسیدند به هیچ وجه حال و هوای سکولار و سیاست گریز نداشت و بالعکس او به صراحت در سخنان خود به انتقاد از رژیم می پرداخت و تلاش می کرد در کنار بار معنوی و علمی ادراک تحلیلی و بصیرتی مردم شیراز را بالا ببرد.او با علم به اینکه فقر مانع بزرگی بر سر فهم است تلاش نمود تا بافعالیت های عام المنفعه و خیریه فقرای متدین شیراز را کمک کند تا در تهیه مایحتاج اولیه مشکلی نداشته باشند؛ هرچند کار سختی بود اما به عنوان قطعه ای از پازل مبارزه به آن توجه داشت.
مخالفت با انقلاب سفید
ششم بهمن 1341 شاه وقت ایران محمد رضا پهلوی قانونی را تحت عنوان انقلاب شاه و ملت و یا لوایح شش گانه به همه پرسی گذاشت که به موجب آن زمین های بزرگ از مالکان گرفته شده و در بین روستائیان تقسیم می شد؛ این لایحه از آنجا که با مالکیت خصوصی در تضاد بود و باعث خلط حلال و حرام در سطح کلان جامعه می شد و از آنجا که مسئله وقف در آن دیده نشده بود و چندین و چند اشکال فقهی و قانونی دیگر با مخالفت علما و روحانیون مواجه شد.شهید آیت الله دستغیب نیز علم مخالفت با لوایح شش گانه را در شیراز برداشت و به همراه سایر علمای شیراز این لوایح را مخالف شرع و فقه شیعه دانست و خواستار توقف آن شد؛ شهید آیت الله دستغیب در اجتماع مردم شیراز در شبستان بزرگ مسجد جامع با سخنرانی علیه لوایح ششگانه آن را طرحی خلاف امر خدا و مایه حرمت در لقمه های توده های مردم دانست و از مردم خواست به حرف علمای خیر خواه گوش داده و با این لوایح همراهی نکنند.
واکنش به دستگیری امام خمینی
15 خرداد 1342 را شاید بتوان برای خیلی ها آغاز مبارزه دانست؛ اگرچه برای کسانی مثل شهید دستغیب میانه راه بود. دستگیری شبانه امام در واقع قدم گذاشتن در منطقه ممنوعه ای بود که جامعه و به خصوص علما و فرهیختگان آن را بر نتابیدند و در مقابل آن واکنش های گسترده ای انجام دادند؛ روشنگری های پیاپی در این زمینه باعث شد تا مردم به دنباله روی از عالمان دینی به خیابان ها ریخته و دامنه مبارزات ضد طاغوت روز به روز گسترش پیدا کند.روز 16 خرداد 1342 شیراز نیز مانند برخی دیگر از شهرها صحنه اجتماعی بزرگ در مسجد جامع شهر شیراز بود و آیت الله عبدالحسین دستغیب طبق معمول پیشتاز و سخنران این اجتماع بود ایشان در این اجتماع با روشنگری در مورد جایگاه و شخصیت امام خمینی و نیز با گوشزد کردن تبعات این اقدام از مردم خواست تا بازارها را تعطیل کنند و تا آزادی امام خمینی به اعتراضات ادامه بدهند؛ دامنه اعتراضات شیراز به حدی گسترده شد که هنگهای نظامی خود را برای یک تقابل تمام عیار آماده می کردند؛ رئیس ساواک شیراز در اقدامی هراسناک بلا فاصله در گزارشی به مرکز این چنین می نویسد: بدینوسیله با استحضار عالی می رساند، در تعقیب اخبار منتشره از رادیو از ساعت 19 روز جاری عدهای از علما منجمله آقایان سیدعبدالحسین دستغیب، آیت الله محلاتی، سید مجدالدین مصباحی، ساجدی و تعدادی از سران محلات شروع به تحریکات نموده و در مساجد جامع، گنج، صاحب الزمان مردم را تشویق به اجتماع و ضمن انتقاد شدید از نحوه عمل دولت، اعتراض به دستگیری آیتالله خمینی مردم را تحریک نمودند.
اعتراض به جشن بی هنری شیراز
یکی از جشن های جذاب برای توریست های خارجی که آورده مالی خوبی برای دستگاه پهلوی داشت جشن هنر شیراز بود؛ جشنی که فساد و فحشای در کاباره ها در آن به خیابان ها کشیده می شد و برای چند روز شیراز را به یک مرکز فساد بزرگ تبدیل می کرد و این چیزی بود که با روح ایمانی مردم متدین شیراز سازگاری نداشت و بارها به آن اعتراض کرده بودند؛ اسفبار اینکه نام مقدس هنر در زیر لجن شهوت در این جشن به کثافت کشیده شده بود و به اسم جشن هنر در کنار خیابان به فحشا و سکس می پرداختند.آیت الله عبدالحسین دستغیب که این جشن را مصداق بارز مبارزه با احکام الهی می دید فریاد به اعتراض بلند کرد و باز طبق معمول مجلسی در مسجد جامع شیراز ترتیب داده و از عموم مردم دعوت کرد تا در این اجتماع اعتراضی شرکت کنند؛ ایشان در آن اجتماع رسما این جشن را جشن بی هنری نامید و رسما اعلام کرد که از برگزاری این جشن با کمک مردم ممانعت خواهد کرد؛ ساواک که مقاومت های این فقیه عارف و سیاستمدار کیس را می دید و از توان اجتماعی او آگاه بود در گزارشات متعدد از مرکز کسب تکلیف کرده و پیشنهاد تبعید ایشان را مطرح می کند .در گزارش ساواک آمده است:
در روز جمعه سوم ماه رمضان آقای حاج سیدعبدالحسین دستغیب در مسجد جامع روی منبر از جشن هنر به شدت انتقاد می کند و می گوید خداوند لعنت کند کسانی که در این جشن شرکت می کنند؛ [نامبرده اظهار داشت] ما جشن هنر (بی هنری) را محکوم نموده و نمیگذاریم امسال برپا شود و حاضرین با سه مرتبه فریاد صحیح است او را تأیید نمودهاند، با توجه به غیر قابل کنترل بود اوضاع ضروری است به منظور جلوگیری از تحریکات بیشتر مخصوصاً با فرا رسیدن جشن هنر، مشارالیه از منطقه طرد گردد.
اعتراضات آیت الله دستغیب و علمای دیگر در شیراز باعث شد تا جشن هنر در آن سال در شیراز برگزار نگردد و این یعنی حکومت پهلوی با آن همه ادعا در مقابل پیرمردی که در ظاهر لشکر و سلاحی ندارد شکست را پذیرفت.
ادامه مبارزات
مبارزات آیت الله عبالحسین دستغیب با نزدیک شدن به طلیعه انقلاب شدت گرفته بود؛ او که رسما به عنوان رهبر انقلاب در شیراز شناخته می شد در مقابل مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات واکنش نشان داده و پس از آن در سخنرانی های متعدد مردم را رسما به تلاش برای براندازی حکومت طاغوت دعوت می کند؛ سخنرانی هشتم تیر ما 1356 و سخنرانی عید مبعث از موثر ترین این سخنرانی ها به شمارمی رود؛ ایشان پس از پیروزی انقلاب بر مسند امامت جمعه شهر شیراز تکیه می زند و در راه اصلاح امور انقلاب تلاش فراوان می کند.مزد مجاهدت
مجاهدت های بی بدیل این عالم ربانی و فقیه صمدانی باعث شد تا جریان ها ضد دینی به خصوص جریان منافقین کینه این مرد بزرگ را به دل گرفته و بالاخره در 20 آذر 1360 در حالی که از نماز جمعه باز می گشت خون پاکش را بر زمین بریزند. یقینا شهادت مزد مجاهدت های کم نظیر این عالم ربانی بود که با فهم صحیح از عرفان حقیقی به عزلت در خانقاه پشت کرده و جامعه را برای سلوک الی الله انتخاب کرده بود.اگرچه از این عالم ربانی آثار زیادی بر جای مانده است اما شاید بالا ترین اثر نسلی باشد که ایشان تربیت کرد تا در عرصه های مختلف مبارزه پیشگام باشند.