دنيا را برای کودکان تبديل به مكانى ترسناك و مخوف نكنيد

بدون شك، دنيا مى‏تواند مكان هولناكى براى فرزندان و والدين باشد. در اين ميان اگر افراد، روى موارد ترسناك و منفى تأكيد بورزند، دنيا مخوف‏تر از آنچه كه هست، جلوه مى‏كند. نتيجه‏ى اين عمل اين است كه حسى مخوف و غير منطقى را در خود و خصوصا كودكانمان، مى‏پرورانيم.
يکشنبه، 15 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دنيا را برای کودکان تبديل به مكانى ترسناك و مخوف نكنيد
دنيا را برای کودکان تبديل به مكانى ترسناك و مخوف نكنيد
دنيا را برای کودکان تبديل به مكانى ترسناك و مخوف نكنيد






خشونت، خطر، مصيبت

بدون شك، دنيا مى‏تواند مكان هولناكى براى فرزندان و والدين باشد. در اين ميان اگر افراد، روى موارد ترسناك و منفى تأكيد بورزند، دنيا مخوف‏تر از آنچه كه هست، جلوه مى‏كند. نتيجه‏ى اين عمل اين است كه حسى مخوف و غير منطقى را در خود و خصوصا كودكانمان، مى‏پرورانيم.

دنيا را تبديل به مكانى ترسناك و مخوف نكنيد

يك كودك احساساتى كه هزاران بار در معرض خشونت، جنايت و مصيبت قرار گرفته است و صدها مرتبه والدين، معلم‏ها و ديگر افراد مسئول به او، پيرامون وجود اين مسائل، تذكر داده‏اند، تصورى خاص نسبت به اين دنيا پيدا مى‏كند، در واقع او از دنيا به عنوان مكانى ناامن و غير قابل اطمينان ياد مى‏كند. اگر خطرات اجتماع را بيش از حد بزرگ كرده و روى آن پافشارى كنيم، نسلى را پرورانده‏ايم كه از لحاظ عاطفى، تحت فشار و استرس هستند و با احساس ناامنى و ترس بزرگ مى‏شوند.

خطرات در مقابل ترس‏ها

در زندگى، والدين بايد خطرات واقعى را به صورت منطقى و بدون اغراق، براى فرزندان بازگو كنند. همگى ما خواستار اين موضوع هستيم كه فرزندانمان در برخورد با افراد غريبه كه بيش از حد به آنان علاقه نشان مى‏دهند، جانب احتياط را رعايت كنند اما هرگز در صدد طرح اين موضوع نمى‏باشيم كه آنها از هر فرد بزرگسالى كه ملاقات مى‏كنند، بترسند. ما مى‏خواهيم فرزندان درك كنند كه چرا شب‏ها، پيش از خواب، درها را قفل مى‏كنيم اما هرگز نمى‏خواهيم كه كودكان با اين فكر كه نيمه شب، دزدان درها را شكسته و وارد مى‏شوند، به تختخواب بروند. به طور مثال فرزندان بايد پيرامون خطرات واقعى مثل گردباد، توفان يا رعدوبرق آموزش داده شوند، اما اين درس‏ها بدين معنا نيست كه آنها تنها با ديدن ابرى سياه در آسمان، به خود ترس و واهمه راه دهند. در واقع ما بايد فرزندان را به گونه‏اى تربيت كنيم كه خطرات پيرامون خود را درك كنند نه اين كه تنها با ديدن ابرى سياه و يا شخصى غريبه بترسند و درصدد فرار برآيند. كودكانى كه دنياى پيرامون خود را پر از خطر و تهديد مى‏بينند، بيشتر با مشكلات روحى، اضطراب و ترس روبرو مى‏شوند.

داستان آنجلا، دخترى همراه با ترس‏ها

آنجلا دخترى 7 ساله است، و چشمانى درشت و قهوه‏اى دارد كه در هنگام صحبت با شما مى‏درخشد. در وجود او ترس‏هايى وجود دارد كه آرامش ذهن او را بر هم زده و حس امنيت و سلامت را از او ربوده است. او از تاريكى، عنكبوت و سگ مى‏ترسد، او از اين موضوع واهمه دارد كه ديگر كودكان او را دوست نداشته باشند، مى‏ترسد كه اتفاق بدى براى پدر و مادرش بيفتد، دائما در ذهن خود تصوير دزدانى را مى‏پروراند كه نيمه شب وارد خانه‏ى آنها شده‏اند و يا فكر مى‏كند كه خانه‏ى آنها آتش گرفته است، به همين جهت شب‏ها كنار پدر و مادر خود مى‏خوابد و هرگز نمى‏تواند شبى را در منزل دوست يا اقوام سپرى كند. بيشتر از ديگر كودكان همسن و سالش دچار دل درد و سر گيجه مى‏شود و وقتى از مدرسه باز مى‏گردد حال خوشايندى ندارد.
روزى آنجلا به همراه مادرش به مغازه‏ى خواربار فروشى رفته بودند. از زمانى كه آنجلا نوزادى بيش نبود به آن مغازه مى‏رفتند. جمعيت زيادى در آن موج مى‏زد. آنجلا تعريف مى‏كند كه من و مادر به قفسه‏ها نگاه مى‏كرديم، مادر در حال خريد حبوبات بود و من هم به قفسه‏ى شكلات و بيسكويت‏ها نگاه مى‏كردم. ناگهان مادر گفت: من فراموش كردم دهان شويه را از قفسه‏ى مربوط به آن بردارم، مى‏روم كه آن را تهيه كنم. آنجلا آنقدر حواسش پرت قفسه‏هاى شيرينى بود كه صداى مادر را نشنيد و وقتى به خود آمد ديد كه مادر در كنارش حضور ندارد. ترس و نگرانى او را در برگرفت و مادرش را صدا كرد. صدايش آنچنان نگران و عصبى بود كه نظر اطرافيان را به خود جلب كرد. فروشنده‏ى مغازه نزديك آنجلا آمد تا بفهمد كه موضوع از چه قرار است اما آنجلا با او صحبت نكرد. در اين هنگام مادر آنجلا به سرعت بازگشت و گفت: عزيزم، موضوع چيست؟ چه اتفاقى افتاده است؟ دخترك با ديدن مادرش احساس آرامش و راحتى كرد ولى به هر جهت از دست او ناراحت و عصبانى بود و به مادرش گفت: چطور توانستى مرا تنها بگذارى؟

كودكان بسيار حساس و آسيب‏پذير

آيا آنجلا عكس‏العمل تندى نشان داده بود؟ مادر در ابتدا چنين نظرى داشت زيرا او تنها براى برداشتن يك قلم جنس به انتهاى راهرو رفته بود و در اين هنگام خطرى آنجلا را تهديد نمى‏كرد، اما آنجلا نظر متفاوتى داشت و احساس ناامنى و طرد شدن از سوى مادر او را در برگرفته بود. تنها گذاشتن آنجلا، سبب ايجاد نگرانى در او گرديد زيرا او تصور مى‏كرد اطرافيان و مردم داخل فروشگاه ترسناك و خطرناك هستند و مغازه جاى امن و مطمئنى نيست. فرداى آن روز خاله‏ى آنجلا، مادرش را براى انجام اين عمل سرزنش كرد و گفت: چه كسى مى‏داند كه در همان يك دقيقه‏اى كه تو كودك را تنها گذاشتى، چه اتفاقى ممكن بود برايش بيفتد، آيا تو به اخبار روزنامه‏ها توجه ندارى و نمى‏بينى كه روزانه صدها كودك ربوده مى‏شوند؟ در اين ميان پدر آنجلا به شوخى گفت: اگر او را بدزدند من كلكسيون اسباب‏بازى‏هاى او را مى‏فروشم و آنجلا را آزاد مى‏كنم. البته در اين زمان، آنجلا نمى‏دانست حق با چه كسى است و آيا واقعا ترس و هراسش منطقى بوده است؟ نكته‏ى قابل توجه اين است كه كودكان نبايد در مكان‏هاى عمومى تنها رها شوند. اما بايد اظهار داشت كه در مورد داستان آنجلا، ترس و واهمه، منطقى نبوده است زيرا امكان دزديده شدن در فروشگاه محله، در حالى كه مادر مراقب اوست و آنجلا نيز مى‏تواند هياهو و سر و صدا كند، دور از ذهن است.

خطرات حقيقى را به فرزندان گوشزد كنيم و موضوع را بيش از حد بزرگ نكنيم

بيشتر والدين عقيده دارند كه نبايد كودكان را در مكان‏هاى عمومى رها كرد، زيرا همواره، افراد شيطان صفتى در اطراف ما پرسه مى‏زنند و به دنبال فرصتى براى دستيابى به اهداف خود هستند. حقيقتا افراد بسيارى در جامعه وجود دارند كه سعى مى‏كنند تا فرزندان را اغفال كنند و با حقه و يا به زور آنها را بربايند. والدين بايد پيرامون خطرات موجود در اجتماع، به فرزندان خود آگاهى و آموزش دهند و به آنها بياموزند كه در موارد خطر، چگونه رفتارى از خود بروز دهند. پدر يا مادر مسئوليت‏پذير، به فرزند خود مى‏آموزد كه هرگز با فرد غريبه همراه نشود، اسباب بازى و شكلات از او قبول نكند و سوار اتومبيلش نگردد و اگر كسى او را مجبور به اين عمل كرد، سعى كند كه فورا از آن محل دور شود، داد و فرياد به راه بياندازد، خود را به محل عمومى برساند و طلب كمك كند و يا زنگ منزل همسايه را به صدا در آورد. آموزش اين گونه موارد، به كودك مى‏آموزد كه چطور خطرات را تشخيص دهد و در مواجهه با مشكلات چگونه از عهده‏ى آن برآيد. همچنين بايد به خاطر داشت كه آموزش فرزندان پيرامون اين مسائل بايد در محيطى آرام و دوستانه صورت گيرد تا ترس و نگرانى در وجودش شكل نپذيرد.
سؤالى كه در اين جا مطرح است بر اين اساس است كه آيا جامعه‏ى كنونى، واقعا هولناك‏تر و خطرناك‏تر از 40،30 و 50 سال گذشته است؟ حقيقتا افراد در جوامع امروزى، دنيا را به گونه‏ى ديگرى مى‏نگرند و معتقدند كه افكار منفى در اجتماع امروزى، به وفور گسترش پيدا كرده است. زيرا تصاوير خشونت‏آميز، خطرات و مصيبت‏ها هر روز از طريق رسانه‏هاى گروهى، اذهان مردم را بمباران مى كند. راديو و تلويزيون مشكلات موجود در دنيا را به تصوير مى‏كشند و از مسائلى همچون سقوط هواپيما، قتل و جنايت خبر مى‏دهد. نمايش مكرر اين تصاوير هولناك و پر خشونت، سبب مى‏شود كه دنيا از نظر مردم، مكانى مخوف جلوه كند كه دست به دست، از نسلى به نسل ديگر منتقل مى‏شود.

دنيا از ديد كودكان

از آن جايى كه كودكان، از بلوغ فكرى و رشد ذهنى كافى برخوردار نيستند و گستره‏ى ديد محدودى دارند، در مقابل حوادث ناگوار، بسيار تأثير پذيرند و احساساتى عمل مى‏كنند. به طور مثال زمين لرزه‏اى كه در لوس آنجلس اتفاق مى‏افتد، سبب ايجاد ترس و مخاطره براى كودكان شهر ديترويت نيز مى‏گردد، زيرا آنها مكررا شاهد اين واقعه، از طريق تلويزيون هستند. همچنين وقتى كودكان خبرى را در مورد حادثه‏ى تيراندازى، در چند مايل آن طرف‏تر مى‏شنوند، اين حس در آنها ايجاد مى‏شود كه ممكن است همسايه‏ى آنان نيز همين انگيزه را پيدا كند. اين گونه حوادث نگران كننده، نه تنها به وفور در كشور اتفاق مى‏افتد بلكه به سرعت ميان مردم پخش مى‏شود. كودكان در راديو و تلويزيون و ديگر رسانه‏ها، شاهد وقايع بى‏شمارى هستند، آنها مى‏بينند كه هم سن و سالانشان كشته مى‏شوند يا به علت آتش سوزى جان خود را از دست مى‏دهند و عكس اين قربانيان روى صفحه‏ى تلويزيون به نمايش گذاشته مى‏شود. در اين زمان پيامى در ذهن كودك نقش مى‏بندد كه «تو مى‏توانستى جاى او باشى، قربانى بعدى اين چنين حوادثى، تو هستى. امروز يا فرداست كه تو با شليك گلوله كشته شوى، در حادثه‏ى رانندگى جان خود را از دست دهى، در سيل غرق شوى، بر اثر استنشاق دود ناشى از آتش سوزى منزل جان ببازى و يا حتى ربوده شوى» يا مشاهده و شنيدن چنين اخبار نگران كننده‏اى، چنين تصوراتى در ذهن كودك نقش مى‏بندد كه فكر مى‏كند هيچ كس در زندگى در امان نيست و پناهگاهى وجود ندارد.

ترس‏هاى گزاف و بيش از حد

راه حل‏هاى مناسب براى رفع ترس‏هاى گزاف اين است كه ديدى واقع گرايانه نسبت به دنيا و مردمش پيدا كنيم. اخبار تلويزيونى، بخشى از برنامه‏هاى رسانه‏هاى جمعى را تشكيل مى‏دهد و لزوما بيانگر دنياى نمونه و واقعى نيست. در دنياى كنونى، افرادى بيمار وجود دارند كه به اذيت و آزار و بهره‏كشى از كودكان مى‏پردازند، اما آنها استثنا هستند و نمى‏توان تمام جامعه را به اين چشم نگريست. در واقع بيشتر افراد جامعه، همان پزشكان، معلم‏ها، اقوام و بستگان ما هستند كه در كنارمان زندگى مى‏كنند. گر چه ممكن است روزانه، گزارشاتى پيرامون ربوده شدن كودكان گزارش شود، اما بيشتر اين حوادث آدم ربايى هنگامى رخ مى‏دهد كه والدين، در آستانه‏ى جدايى هستند و در مورد حضانت كودك بحث مى‏كنند. مى‏توان گفت كه در دنياى كنونى خود والدين و اعضاى خانواده هستند كه زمينه‏ى اذيت و آزار فرزندان را فراهم مى‏كنند، نه افراد غريبه در كوچه و بازار.
به كودكان بايد آموزش داده شود كه چه رفتارهايى مضر و نامناسب است. آنها بايد بدانند كه در مواجهه با خطرات واقعى، چه واكنشى از خود نشان دهند. والدين بايد به فرزندان بياموزند كه در مواقع اضطرارى به كجا تلفن بزنند يا به طور مثال وقتى كسى را نمى‏شناسند در را به روى او باز نكنند و به فرد ناشناس نگويند كه در منزل تنها هستند. وقتى كودكان براى خطرات احتمالى زندگى، آمادگى داشته باشند و آموزش‏هاى لازم را ديده باشند، ترس و واهمه‏ى آنها كاهش مى‏يابد و احساس امنيت بيشترى خواهند كرد و در واقع با چنين عملكردى، نيازى نيست كه كودكان از اجتماع، مردم و به طور كلى دنياى كنونى ترسى به دل راه دهند.

مواقعى كه والدين بايد نگران شوند

وقتى كه فرزندان علايمى حاكى از فشار روحى، اضطراب و ترس را بروز مى‏دهند، والدين بسيار نگران مى‏گردند. اين گونه كودكان ممكن است بسيار مستأصل و منزوى گردند. اگر چه ممكن است اين چنين نگرانى‏ها و اضطراب‏هايى در كودكان كوچك‏تر، امرى طبيعى جلوه كند اما وقتى فرزندان بزرگ‏تر مى‏شوند روى رشد عاطفى و اجتماعى آنان اثر مى‏گذارد. كودكانى كه فشارهاى روحى بسيارى را متحمل مى‏شوند، عكس العملهاى خاصى از خود بروز مى‏دهند. آنها بيشتر از ديگر كودكان گريه مى‏كنند، از همكارى با والدين سرباز مى‏زنند، فردى عصبى، عبوس و گرفته به نظر مى‏آيند و با مشكلاتى همچون سر درد، دل درد و عوارض خواب مواجه مى‏شوند. فشارهاى روحى مزمن عوارضى همچون افسردگى، فشار خون، ديابت و كاهش عملكرد سيستم ايمنى را به همراه دارد. اضطراب زياد، سبب ايجاد اختلالاتى در روابط اجتماعى، ايجاد صميميت و اطمينان و عملكرد فرزندان در مدرسه مى‏گردد. در اين گونه مواقع، مراجعه به مشاور خانواده مى‏تواند مثمرثمر باشد و اين چنين درمان‏هايى نه تنها براى فرزندان، بلكه براى والدين كل خانواده، مفيد است.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط