آزمون كربلا

بغضي سخت گلويمان را مي فشرد و غمي سنگين بر دل و جانمان چنگ مي انداخت. آري چه سخت است در جوار حرم بودن و داشتن عقده زيارت در دل. چه جانكاه است فرو خوردن غم در ماه عزاي خون خدا و خودداري از هر آنچه كه علي ظاهر نمادي از عزاداري است. در آسايشگاه 14روزهاي اسارت را به شب ميرسانديم در حاليكه هر لحظه از اسارت چون سالي بر ما مي گذشت و تنها رابطه برادري كه در بين ما بود تحمل آن روزها
چهارشنبه، 18 فروردين 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آزمون كربلا
آزمون كربلا
آزمون كربلا

نويسنده: مريم بيات




«هيچ كس را تا به بلاي كربلا نياموزند، از دنيا نخواهند برد»
سيد شهيدان اهل قلم
بغضي سخت گلويمان را مي فشرد و غمي سنگين بر دل و جانمان چنگ مي انداخت. آري چه سخت است در جوار حرم بودن و داشتن عقده زيارت در دل. چه جانكاه است فرو خوردن غم در ماه عزاي خون خدا و خودداري از هر آنچه كه علي ظاهر نمادي از عزاداري است.
در آسايشگاه 14روزهاي اسارت را به شب ميرسانديم در حاليكه هر لحظه از اسارت چون سالي بر ما مي گذشت و تنها رابطه برادري كه در بين ما بود تحمل آن روزها را آسان مي نمود.
تعدادي افراد غير نظامي نيز در آسايشگاه ما بودند كه در آزار و اذيت بچه هاي مذهبي نهايت اهتمام را داشتند و از هر ترفندي براي مختل كردن نظم آسايشگاه و بر هم زدن مراسم عبادي استفاده مي كردند. ما نيز به خاطر جلوگيري از نزاع، تصميم گرفته بوديم كه با آنها مدارا كنيم و از هر گونه درگيري (حتي لفظي) بر حذر باشيم.
دهه اول محرم فرا رسيد و به تبع آن كارشكني هاي آنان مضاعف شد. چند روز اول را تحمل كرديم و به هر طريقي كه مي شد مراسم عزاداري را به صورت پنهان برگزار كرديم و آنها همچنان به اجراي مراسم رقص و آواز خود ادامه دادند. شب دهم محرم بود كه پيش آنان رفتيم و گفتيم امشب، شب عاشوراست و ما هم از يك كيش و آيين هستيم. براي رضاي خدا و احترام به اهل بيت (عليهم السلام) اين چند شب را اگر عزاداري نمي كنيد، لااقل دست از رقاصي برداريد. اما آنها بي اعتنا به گفته هاي ما همچنان مشغول كار خود بودند كه در همان حين صداي عزاداي اسراي آسايشگاه 20 به گوش رسيد؛ همان آسايشگاهي كه همه افراد آن معلول و مجروح بودند و در بين آنها شمار برادراني كه بينايي خود را بر اثر شكنجه از دست داده بودند، بسيار بود. در طبقه بالاي آن نيز چهار تن از خواهران رزمنده اسير بودند.
با پيچيدن صداي عزاداري، 50 تن از نيروهاي عراقي به همراه يكي از فرماندهان خود وارد‌ آسايشگاه شدند و همه اسرا را به زور ضربات كابل و باتوم بيرون كشيدند و نهايت ظلم و وحشيگري را در حق آنان تمام كردند و حدود 20 نفر از برادراني را كه يك پاي خود را از دست داده بودند، داخل حياط اردوگاه به فلك بستند.
اسراي آسايشگاه هاي ديگر با ديدن اين صحنه دلخراش ساكت ننشستند و شروع كردند به تكبير گفتن و همگي يك دست و يك پارچه نداي الله اكبر و شعار مرگ بر صدام سر دادند و باران صابون و دمپايي بود كه بر سر بعثيون ستم پيشه فرود مي آمد تا حدي كه تاب تحمل نياوردند و از معركه گريختند. اما آنها كه همچنان در پي اهداف شوم خود بودند فرداي آنشب با آوردن يك ويديو به آسايشگاه شماره 15 و پخش فيلمي مبتذل، قصد ممانعت از برگزاري مراسم عزاداري را داشتند.
ما را از آسايشگاه 14به آنجا بردند و بالاي سرمان ايستادند و مي گفتند كه همه بايد اين فيلم را تماشا كنند و هر كس هم كه چشمانش را مي بست و يا سرش را پايين مي انداخت پذيراي مشت و لگد آنها مي شد. لحظاتي چند نگذشته بود كه ناگهان آن چهار خواهر اسير را وارد جمع ما كردند و به آنها گفتند شما هم بايد بنشينيد و اين فيلم را تماشا كنيد. آن لحظه يكي از سخت ترين لحظه ها براي بچه ها بود. ديگر تحمل آن جو برايمان امكان پذير نبود. همگي فرياد الله اكبر و واحسينا سر داديم و با راه انداختن سروصدا و اعلام اعتراض خود توانستيم مجلس را به هم بزنيم. فرداي آن روز مسئول توجيه سياسي به آسايشگاه 14 آمد و اسامي 10 نفر را كه من هم جزو آنها بودم خواند. پس ما را در وسط اردوگاه برده و فلك كردند و آنقدر زدند كه در زير ناخن هايمان لخته هاي خون جمع شده بود. وقتي پايمان را باز كردند، گفتند كه بايد بر روي شنها بدويد. در همان حين سربازان عراقي شروع كردن به زدن ما به طوري كه تعدادي از برادران تعادل خود را از دست داده و به سيم هاي خاردار گير مي كردند و روي آنها مي افتادند. اين روند تا جايي ادامه پيدا كرد كه همگي بي رمق روي زمين افتاديم و ديگر تواني براي حركت نداشتيم.
يك روز بعد از آن واقعه ما را به آسايشگاه تازه ت‍‍أسيس 23 بردند در حالي كه ما را حرس خميني مي ناميدند. اين بود پاداش و اجر دنيوي عزاداران حسيني در سرزميني كه همچنان پا برجاست به حرمت خون حسين.
منبع: نشريه فكه شماره80




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.