صدام به خودش هم خنديد!!
نويسنده: عبدالمهدي آگاهمنش
نگاهي به علل آغاز جنگ تحميلي به ايران
هر چه مسئله بزرگتر باشد، به همان نسبت، علّتهايش هم مهمتر و بزرگتر ميشود. مثلاً دلايلي كه براي احداث پل جوي آب كوچهمان داريم، مطمئناً از دلايل احداث يك پل بزرگ روي درياچه، كماهميتتر است؛ حالا كاري نداريم كه بعضي موقعها، آن پل كوچك را آن قدر با دقت ميسازيم كه مو، لاي درزش نميرود و اين پل بزرگ را از دو طرف طوري ميسازيم كه با هم پنج سانتيمتر اختلاف دارند. بحث ما بر سر ميزان اهميت، دلايل آنهاست. حالا فرض كنيد يك كشور، تصميم بگيرد به كشور ديگري حمله كند، اين كار، ديگر از آن كارها نيست كه بتوان سرسري از كنارش گذشت. حداقل بايد براي خودش، دلايل خيلي محكمي داشته باشد. تازه بعد از آن، كار سختش شروع ميشود و آن هم ترجمه اين دلايل به زبان بينالمللي است. مثلاً طرف ميخواهد، هرطور شده در خاورميانه حضور داشته باشد كه ترجمهاش به زبان بينالمللي ميشود: «عراق سلاحهاي كشتارجمعي در اختيار دارد كه ميتواند از آن براي تهديد آمريكا و بشريت استفاده كند!» هدف در اينجا، بررسي دلايل آغاز جنگ ايران و بيان بعضي از ترجمههاي آن به زبان بينالمللي است!
1. انقلاب اسلامي ايران
كشورهاي غربي هم خوب متوجه شده بودند كه «اين تو بميري از آن تو بميريها نيست» و اگر انقلابهاي اسلامي در منطقه رخ بدهد، بايد دمشان را روي كولشان بگذارند و بروند. اين شد كه شروع كردند به تحريك كشورهاي منطقه، از جمله عراق؛ البته، عراق اينقدرها هم جوگير نبود كه با دو كلمه حرف غربيها و شرقيها، به ايران حمله كند. آنها اول نگاهي به دور و اطراف انداختند و ديدند منطقه، تقريباً بيصاحب شده است. توازن امنيتياي كه با وجود عربستان و ايران در منطقه بود، به هم ريخته بود. آنها فكر كردند بايد يك كشوري كه زورش بيشتر است، جايگزين ايران شود و به فكرشان رسيد كه مگر ما دستمان اينجوري است (حالتيكه دست كج است و چرخشي هم به داخل دارد) كه صاحب منطقه، كس ديگري شود؟
از طرف ديگر، انقلاب اسلامي، باعث شده بود تا بسياري از تجزيهطلبان هم به فكر گرفتن ماهي خودشان باشند. به همينخاطر هم بنا كردند به مبارزه مسلحانه در جايجاي كشور كه از همهجا شديدتر، مرزهاي غربي و شمالغربي ايران بود. همين مبارزات مسلحانه، باعث شد تا علاوه بر تحليل رفتن قواي نظامي كشور، هوش و حواسمان هم بيشتر به داخل مرزها باشد تا بيرون؛ عراق هم كه اين مبارزات داخلي را به سود خودش ميدانست، به حمايت از آنها پرداخت.
بررسي: بيشك، وقوع انقلاب اسلامي ايران، يكي از علل يا بهانه اصلي آغاز جنگ بوده است، و اگر نه، شايد جنگ رخ نميداد. اين مسئله، از آنجا اهميت دارد كه مردمي تصميم گرفتند مستقل باشند و اسلامي. خب، اين كار از نظر قدرتهاي بزرگ، حتماً كار خوبي نبود!!
2. اختلافات مرزي ايران و عراق
بعد از جنگ جهاني اول، عراق در سال1920، عراق به دنيا آمد، اما ايران به خاطر اختلافات مرزي، اين كشور را به رسميت نشناخت. بعد از به رسميت شناختن عراق هم اختلافات ادامه داشت تا اينكه در سال1337، ايران شاكي شد و سهم خودش را از اروند طلب كرد. «عبدالكريم تاسيم» رئيس وقت رژيم عراق هم نه گذاشت و نه برداشت و گفت: «عراق، پنج كيلومتر از اروند را به ايران بخشيده است. اگر مسائل و مشكلات حل نشود، اين پنج كيلومتر را به ميهن خودمان برميگردانيم.» اختلاف، به صورت شديدتري ادامه پيدا كرد تا اينكه در سال1975، الجزاير آمد مردانگي كند و اين دو كشور همسايه را آشتي دهد. مذاكرات در چند نوبت ادامه پيدا كرد و به انعقاد قراردادي منجر شد. ازجمله موارد ذكر شده در قرارداد، مبنا قرارگرفتن خط تالوگ (خط ميانه كانال اصلي قابل كشتيراني در پائينترين سطح قابل كشتيراني) در مرز آبي دو كشور بود. بعد از اين قرارداد، مخالفان صدامحسين پشت سر هم مفاد اين قرارداد را ميكوبيدند توي سر صدام كه كشور را به باد دادي و اون بالا چه غلطي ميكني و اين حرفها. همين هم شد كه بعد از انقلاب، صدام كه خيال ميكرد اوضاع داخلي ايران خيلي آشفته است، شروع كرد به رجزخواني براي ايران و آخرسر در 26شهريور، قرارداد1975 را پاره كرد و عملاً در جرگه جِرزنان سياسي قرار گرفت.
بررسي: اين دلايل، از همان ترجمههاي بينالمللي است و كلاً يك بهانه ساده است. قبل از اين هم، اختلافات مرزي، اوضاع خيلي حادتري هم گرفته بود كه به جنگ ختم نشد. نكته ديگر آنكه، عراق در سه سوت، تمامي نواحي مورد ادعايش را اشغال كرده بود. در ضمن، اين همه امكانات نظامي تدارك ديده شده در تناسب با اين هدف نبود و خود عراق هم بعد از چند روز، دليلش را عوض كرد و گفت: «ايرانيها ميخواستند به عراق تجاوز كنند و ما پيشگيري كرديم. حالا پيشگيريمان يكم خركي بود!» شاهدان موثق، خبر دادند كه صدام پس از اعلام دليل بالا، به علّت اينكه نتوانست خودش را كنترل كند، خندهاش گرفت و سريع به داخل اتاق رفته، بدلش را به ميان حاضران فرستاده است. بدل صدام هم اظهار داشت: «خوب چيه؟ خنديدن به ما نيومده؟»
3. اختلافات داخلي
بررسي: اختلافات داخلي، از علل اصلي وقوع جنگ نبود، اما يك چراغ سبز بود كه همه را به ايجاد جنگ تحريك ميكرد. در يك كشوري كه خيلي از مسئولانش توي سر همديگر ميزدند، چه عامل بازدارندهاي براي مهاجم هست؟
4. تسخير سفارت آمريكا
انقلاب دوم، باعث شد تا روحيه انقلابي در مردم دوبار جان بگيرد و از همه مهمتر، جهتگيري خيلي از گروههاي منحرف را هم رو كرد. خلاصه، اول انقلاب، يك پوستاندازي درست و حسابي كرديم و علاوه بر آن، نگذاشتيم آمريكا در ايران كودتايي مثل قبل بكند و مثل همانموقعها، آنور دنيا بنشيند و به ريشمان بخندد.
بررسي: حواسمان نبود، داخل خود متن بررسياش كرديم!
منبع: نشريه امتداد - ش 44