سوره غافر

سوره غافر چهلمین سوره و از سوره‌های مکی قرآن است که در جزء بیست و چهارم جای دارد. نام‌گذاری این سوره به نام غافر (به معنای آمرزش‌ دهنده) به دلیل وجود این واژه در آیه سوم است. در این سوره، داستان مؤمن آل فرعون نیز آمده و به همین جهت سوره مؤمن نیز نامیده می‌شود. موضوع اصلی این سوره، باطل نشان‌ دادن جدال کفار برای از بین بردن حق (قرآن) است.
سه‌شنبه، 11 خرداد 1400
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سید مجتبی خرم شاهی
موارد بیشتر برای شما
سوره غافر

نامگذاری سوره غافر

این سوره را غافر نامیده‌اند؛ زیرا این واژه در آیه سوم آن آمده است.

غافر از نام‌های خداوند و به معنای آمرزش‌دهنده است. سوره غافر را سوره مؤمن هم گفته‌اند؛ زیرا به داستان مؤمن آل فرعون می‌پردازد.

دو نام دیگر نیز برای این سوره ذکر شده است: «حم اولی» ـ خوانده می‌شود حا میم اُولیٰ ـ و «طَول».
 

محل و ترتیب نزول

سوره غافر از سوره‌های مکی قرآن و در ترتیب نزول، شصتمین سوره‌ای است که بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

این سوره در چینش کنونی مُصحَف چهلمین سوره است و در جزء ۲۴ قرآن قرار دارد.
 

تعداد آیات و دیگر ویژگی‌ها

سوره غافر ۸۵ آیه، ۱۲۲۸ کلمه و ۵۱۰۹ حرف دارد. این سوره جزو سوره‌های مثانی قرآن است.
 

آیات مشهور

آیات مشهور این سوره شامل:
 
«وَقَالَ رَ‌بُّکمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ» (آیه ۶۰)
ترجمه: مرا بخوانید تا شما را استجابت کنم.

در تفسیر نمونه در توضیح این آیه روایاتی درباره اهمیت دعا و شرایط استجابت آن بیان شده است.

درباره اهمیت دعا نقل شده است: دعا عبادت است و کسی که بیشتر مشغول به دعاست، برتر از کسی است که بیشتر مشغول عبادت است.

همچنین در این روایات آمده است مقام‌هایی نزد خداست که راه رسیدن به آنها فقط دعاست و اینکه دعا برتر از قرآن‌خواندن است.

درباره شرایط استجابت هم آمده است دعای چهار گروه اجابت نمی‌شود:

۱. کسی که در خانه نشسته و می‌گوید خداوندا مرا روزی ده.

۲. مردی که از دست همسرش ناراضی است و دعا می‌کند از دست او خلاص شود (به او گفته می‌شود مگر حق طلاق نداری؟)

۳. کسی که اموالش را بیهوده تلف کرده و می‌گوید خداوندا به من روزی ده.

۴. کسی که بدون شاهد به کسی قرض داده است [و او منکر آن شده]. به چنین کسی گفته می‌شود مگر به تو دستور ندادم در این هنگام شاهد بگیر.

این آیه در اشعار فارسی نیز بازتاب داشته است، از جمله:

گفت حق گر فاسقی و اهل صنم

چون مرا خوانی اجابت‌ها کنم. 1

سوره غافر
 

فضائل، خواص و ثواب قرائت

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «کسى که دوست دارد در باغهاى بهشت بگردد پس سوره هایى را که اول آنها به (حم) آغاز مى شود در نماز شب بخواند».
انس‌بن‌مالک از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله روایت کرده که فرمود: «سوره هایى که اول آنها (حم) است دیباج قرآن مى باشند».

ابن‌عباس از پیغمبر خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کرده که فرمود: «هر چیزى داراى زبده و جوهریست و زبده قرآن سوره هاى (حم) است».

ابن‌مسعود از پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آورده که گفت: «هر زمانى که در سوره‌هاى (حم) قرار گرفته و دقیق شدم گویا در باغهاى خرم و لطیف قرار گرفته و دقیق شدم».

ابى‌بن‌کعب گوید رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «هر که سوره (حم مؤمن) را بخواند، روح همه پیامبران و صدیقان و مؤمنان بر او نماز گزارده و براى وى طلب آمرزش کنند».

ابوبصیر از حضرت صادق علیه‌السلام روایت کرده که فرمود: «سوره هاى (حم)، «ریحان» قرآن هستند، پس خدا را ستایش و سپاس کنید با حفظ کردن و خواندن آنها، همانا بنده وقتی برخیزد و سوره هاى (حم) را بخواند، از دهان او بویى که خوشتر از مشک و عنبر است خارج شود، و خداوند بر تلاوت‌کننده آن و خواننده آن و همسایگان و دوستان و آشنایان او رحم مى کند، و هر کسى را که با اظهار دوستى به او نزدیکى مى کند می‌آمرزد، و در روز قیامت عرش و کرسى و فرشتگان مقرب الهى براى او استغفار مى کنند».

ابو‌صباح از حضرت باقر علیه‌السلام آورده که فرمود: «هر که بخواند (حم مؤمن) را در هر سه مى آمرزد خدا براى او از گناهانش آنچه گذشته و آنچه خواهد آمد و تقوى را همراه او کرده و آخرت او را از دنیاى او بهتر مى کند». 2
 

داستان سوره غافر

و لقد ارسلنا موسی بایاتنا و سلطان مبین

بعید نیست مراد از (آیات) معجزات و خارق العاده هایی باشد که موسی با آنها به سوی فرعون فرستاده شد، از قبیل عصا، ید بیضا و غیر آن دو. و مراد از (سلطان مبین) سلطه الهی باشد که خدا به وسیله آن موسی علیه السلام را تایید کرد، و به وسیله آن جلو فرعون را از کشتن موسی و خاموش کردن نور او بگرفت.
بعضی گفته اند: مراد از (آیات) براهین و دلالات است، و مراد از (سلطان) معجزات موسی، چون عصا، ید بیضا، و غیر آن دو. بعضی دیگر هم حرفهایی دیگر زده اند.

الی فرعون و هامان و قارون فقالوا ساحر کذاب

کلمه (فرعون) نام جبار و دیکتاتور نژاد قبط و پادشاه ایشان است. و (هامان) نام وزیر اوست و (قارون) نام یکی از طاغیان بنی اسرائیل است که دارای خزاینی مملو از پول بوده. و اگر از میان همه دو امت قبطی و سبطی تنها نام این سه نفر را ذکر کرده، برای این بوده که تمامی فتنه ها و فسادها به این سه نفر منتهی می شده.

فلما جاهم بالحق من عندنا قالوا اقتلوا ابنا الّذین آمنوا معه...

در این آیه ما بین آنچه موسی برایشان آورد و بدان دعوتشان کرد، با مقابله ای که آنان کردند و نقشه های شیطانی که ریختند، مقابله و مقایسه شده است، می فرماید: موسی برای آنان حق را آورده بود و جا داشت حق را بپذیرند، به خاطر همین که حق است و نیز به خاطر اینکه آنچه آورده بود از ناحیه خدای تعالی بود، بدین جهت لازم بود آن را قبول کنند و رد نکنند، ولی در عوض کید کردند و آنچه که گفتند بدین منظور گفتند که کسی به موسی ایمان نیاورد. اما خدای عزیز کید ایشان را بی نتیجه و خنثی ساخت و نگذاشت آن کید به گروندگان به موسی اصابت کند.

سیاق آیه این اشعار را دارد که یکی از گویندگان این حرف قارون بوده که خود از بنی اسرائیل بوده است و اشکالی هم ندارد، چون فرمان به کشتن پسران بنی اسرائیل و زنده نگهداشتن دختران از ناحیه فرعونیان و قبل از دعوت موسی علیه السلام بوده، و فرمان در این آیه که گفتیم قارون هم در آن شریک بوده، بعد از دعوت موسی و در خصوص فرزندان مؤمنین به وی بوده است و هیچ مانعی ندارد که قارون هم در این فرمان با فرعونیان موافقت کرده باشد، چون او با موسی و مؤمنین عداوت می ورزیده.

و در اینکه فرمود: (الّذین امنوا معه) و نفرمود: (آمنوا به) اشاره است به اینکه گروندگان به موسی از آن جناب پشتیبانی هم می کردند و در دعوتش کمکش می نمودند.

و قال فرعون ذرونی اقتل موسی و لیدع ربه...

جمله (ذرونی) به معنای (اترکونی) است، یعنی مانع من نشوید و بگذارید موسی را بکشم، و این خطابی است که فرعون به درباریان خود کرده. و در آن این دلالت است که در برابرش مردمی بوده اند که با کشتن موسی مخالفت می کرده اند و به وی می گفته اند: او را مکش و دست از او بردار، همچنان که آیه قالوا ارجه و اخاه نیز این اشاره را دارد.

و جمله: (و لیدع ربه) سخنی است که فرعون از روی تکبر و طغیان گفته. می گوید: بگذارید من موسی را بکشم، آن وقت او پروردگار خود را بخواند، تا اگر توانست از دست من نجاتش دهد و از کشتن خلاصش کند.
و در جمله (انی اخاف ان یبدل دینکم او ان یظهر فی الارض الفساد) تصمیم خود را توجیه و تعلیل می کند، می گوید: من از موسی بر شما می ترسم که مبادا دین و دنیای شما را تباه کند. اما از جهت دین - یعنی پرستش بتها - برای اینکه می ترسم او دین دیگری به جای آن رواج دهد و آن پرستش خدای یگانه است.
و اما از جهت دنیا چون می ترسم کار او بالا بگیرد و نیرومند شود و پیروانش زیاد گشته، به آسانی سر از اطاعت ما برتابد و کار منجر به مشاجره و جنگ و از بین رفتن امنیت گردد.

سوره غافر

و قال الّذین فی النار لخزنة جهنم ادعوا ربکم یخفف عنا یوما من العذاب

این آیه شریفه حکایت گفتگوی دوزخیان - که آل فرعون هم جزو ایشانند - با خازنان جهنم است، که خدای سبحان آن را دنبال داستان آل فرعون آورده. و اگر دوزخیان از خازنان جهنم التماس دعا می کنند، چون از استجابت دعای خود مایوسند. و مراد از (یوما من العذاب) یک روز از روزهای دنیا نیست، بلکه یک روز از روزهای عالم خودشان است که در نتیجه معنایش این می شود: از خدا بخواهید پاره ای از عذاب جهنم را بر ما تخفیف دهد.

قالوا و لم تک تاتیکم رسلکم بالبینات قالوا بلی قالوا فادعوا و ما دعا الکافرین الا فی ضلال

خازنان دوزخ در پاسخشان می گویند: مگر پیامبران خدا با بینات و براهین و معجزات به سوی شما نیامدند؟ در جواب می گویند: چرا، آمدند. و همین خود اعترافی است از ایشان به اینکه به انبیا کفر ورزیدند، در عین اینکه به حقانیت آنان علم داشتند و این خود کفر به مساله نبوت است و به همین جهت خازنان دوزخ دیگر درباره درخواست آنان چیزی نگفتند که ما دعا می کنیم یا نمی کنیم، بلکه گفتند: خودتان دعا کنید و در ضمن متوجه شان کردند که دعایشان مستجاب نیست.

وجه اینکه خزنه جهنم در جواب التماس دعای دوزخیان می گویند: (فادعوا و ما دعاالکافرین الا فی ضلال)

و معنای اینکه گفتند: (و ما دعا الکافرین الا فی ضلال)، این است که دعای کفار در جو و شرایطی است که ضلالت و بی فایدگی از هر سو حکمفرما است، در نتیجه چنین دعایی به هدف اجابت نمی رسد. و این جمله تتمه کلام خازنان دوزخ است، البته این چیزی است که از سیاق استفاده می شود و گرنه احتمال بعیدی هست که جزو کلام خدای تعالی باشد.

و این جمله چه از خازنان دوزخ باشد و چه از خدای متعال، معنای تعلیل را می دهد و حاصل معنایش این است که: خود شما دعا کنید، ولی دعای شما مستجاب نمی شود، چون کافرید و دعای کافر مستجاب شدنی نیست.

و ارتباط دادن عدم استجابت را به وصف کفر، خود اشعار به علیت کفر دارد. حال خواهی گفت: چرا دعای کافر مستجاب نمی شود؟ می گوییم: برای اینکه هر چند خدای سبحان وعده قطعی داده که دعای هر کس از بندگانش را که او را بخواند مستجاب کند، و فرموده: (اجیب دعوة الداع اذا دعان) و دعا در صورتی که حقیقتا دعا باشد، به هیچ وجه رد نمی شود.

و لیکن آنچه که در متن این وعده به عنوان قید آمده این است که اولا دعا، دعا و طلب حقیقی باشد، نه بازی و شوخی، و ثانیا ارتباط آن حقیقتا به خدا باشد، یعنی دعا کننده تنها از خدا حاجت بخواهد و در این خواستنش از تمامی اسبابهایی که به نظرش سبب هستند منقطع گردد.

و کسی که به عذاب آخرت کفر می ورزد و آن را انکار می کند، و حقیقت آن را می پوشاند، نمی تواند رفع آن را به طور جدی از خدا بخواهد، چون این خواستنش یا در دنیا است که جدی نبودن آن خیلی روشن است و یا در آخرت است، در آنجا هم هر چند عذاب را به چشم می بیند، (و با همه ظاهر و باطنش لمس می کند)، و از شدت آن به ناچار از هر سبب دیگر منقطع شده، تنها متوسل به خدای سبحان می شود و لیکن آن ملکه انکاری که از دنیا به همراه خود آورده، و بال و طوق لعنتی شده که هرگز از او جدا نمی شود، و آتشی که در آن است جزای همان انکار است، در نتیجه نمی گذارد رفع چیزی را که منکرش بوده به طور جدی از خدا بخواهد.

علاوه بر این، سخن درباره انقطاعش از سببها و توسلش به خدای تعالی، همان سخنی است که در طلب جدی اش گفتیم، همانطور که او نمی تواند بطور جدی دعا کند همچنین نمی تواند بطور جدی از سببهای دیگر بریده و متوسل به خدای عزیز گردد و چگونه می تواند چنین توسلی جدی داشته باشد؟ با اینکه در دنیا آن را کسب نکرده بود - دقت بفرمایید.

از اینجا پایه ضعف استدلال بعضی از مفسرین روشن می شود که به این آیه استدلال کرده اند بر اینکه دعای کافر مطلقا مستجاب نیست، چون توجه فرمودید که آیه شریفه نمی خواهد بفرماید دعای کافر بطور کلی مستجاب نیست بلکه می خواهد بفرماید: دعای او در خصوص آنچه که در دنیا منکر آن بوده مستجاب نیست، و گرنه در سایر حوائج چرا مستجاب نباشد؟ با اینکه آیات بسیاری از قرآن کریم این معنا را خاطرنشان می سازد که خدای سبحان در موارد اضطرار دعای کفار را هم مستجاب کرده است.

انا لننصر رسلنا و الّذین امنوا فی الحیوه الدنیا و یوم یقوم الاشهاد

کلمه (اشهاد) جمع (شهید) است، البته شهید به معنای شاهد. و آیه شریفه وعده ای نوعی می دهد، نه وعده شخصی و برای یک یک اشخاص انبیا و تک تک وقایعی که برای آنان پیش می آید. و در سابق در تفسیر آیه (انهم لهم المنصورون) درباره معنای نصرت الهی بیانی گذراندیم.

یوم لا ینفع الظالمین معذرتهم و لهم اللعنة و لهم سو الدار

این آیه تفسیری است برای (یوم یقوم الاشهاد). و ظاهر اینکه مصدر را بر فاعل آن اضافه کرده و فرموده (معذرتهم معذرتشان) و نفرموده: (ان یعتذروا اینکه عذر بخواهند)، این است که در آن روز به نوعی معذرت خواهند خواست، و اما اینکه در سوره مرسلات فرموده (هذا یوم لا ینطقون و لا یوذن لهم فیعتذرون)، مربوط به بعضی از مراحل روز قیامت است، و باید آن را اینطور معنا کنیم، برای اینکه آیات دیگری هست که دلالت می کند بر اینکه روز قیامت مردم تا اندازه ای حرف می زنند.

(و لهم اللعنة) - یعنی ایشان دوری از رحمت خدا را دارند. (و لهم سو الدار) یعنی و ایشان خانه بدی دارند که عبارت است از جهنم.

و لقد اتینا موسی الهدی و اورثنا بنی اسرائیل الکتاب... لاولی الالباب

این آیه خاتمه سرگذشتی است که قبلا از موسی علیه السلام و فرستادن او با معجزات و براهین روشن و مجادله آل فرعون به باطل و احتجاج مؤمن آل فرعون، بیان کرده بود، در این خاتمه که با لام قسم آغاز شده، به حقانیت ماموریت موسی و ظلم فرعونیان در مقابل او اشاره می فرماید:

و مراد از کلمه (الهدی) دینی است که موسی آورد. و مراد از ارث دادن کتاب به بنی اسرائیل این است که تورات را در بین آنان باقی گذاشت، تا بدان عمل کنند و به وسیله آن هدایت شوند.

و معنای جمله (هدی و ذکری لاولی الالباب) این است که: ما این کتاب را در بنی اسرائیل باقی گذاشتیم، در حالی که هدایتی بود که عوام آنها می توانستند با آن هدایت شوند و تذکری بود که خواص و خردمندان آنها می توانستند با آن متذکر گردند. 3

پی نوشت:
1.www.fa.wikishia.net
2.www.quran.inoor.ir
3.www.ommolketab.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط