![سوره مُجادِله سوره مُجادِله](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/67e9573f-f3a5-4399-8149-4bae152b1235.jpg)
نامگذاری سوره مُجادِله
این سوره به سوره مجادله معروف است؛ زیرا آغاز آن به مجادله و شکایت زنی اشاره میکند که به سبب ظِهار همسرش، به پیامبر(صلی الله علیه و آله) شکایت برده بود. (ظهار بدین معناست که مردی به ناروا، همسر خود را به مادرش تشبیه کند که احکام فقهی خاص دارد؛) به همین جهت این سوره را «ظهار» نیز مینامند. نام دیگر این سوره «قَدْ سَمِعَ» است؛ زیرا با همین عبارت آغاز میگردد.محل و ترتیب نزول
سوره مجادله جزو سورههای مدنی و در ترتیب نزول صد و ششمین سورهای است که بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.این سوره در چینش کنونی مُصحَف پنجاه و هشتمین سوره قرآن است و در ابتدای جزء ۲۸ قرار دارد.
تعداد آیات
سوره مجادله ۲۲ آیه، ۴۷۵ کلمه و ۲۰۴۶ حرف دارد. این سوره جزو سورههای مُفَصّلات (دارای آیات کوتاه) و کمی کمتر از یک حِزب است.این سوره را در شمار سورههای ممتحنات نیز آوردهاند[۵] که گفته شده این سورهها با سوره ممتحنه تناسب محتوایی دارند.
کلمه الله در تمام آیات
ویژگی خاص سوره مجادله این است که تنها سورهای است که در تمام آیاتش کلمه «الله» آمده است.آیات مشهور
آیات مشهمور این سوره شامل:یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَةً ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَأَطْهَرُ... (آیه ۱۲)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید، هرگاه با پیامبر [خدا] گفتگوى محرمانه مىکنید، پیش از گفتگوى محرمانه خود صدقهاى تقدیم بدارید.این [کار] براى شما بهتر و پاکیزهتر است.
جمعی از مفسران معروف از جمله شیخ طبرسی در مجمع البیان درباره شأن نزول این آیه و آیات بعد آن نوشتهاند جمعی از ثروتمندان نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) میآمدند و با او نجوا میکردند [و با این کار هم وقت پیامبر را میگرفتند و هم مایه نگرانی مستمندان بودند].
بنابراین خداوند دستور داد قبل از نجواکردن با پیامبر(صلی الله علیه و آله) صدقهای به مستمندان بپردازند. ثروتمندان وقتی چنین دیدند از نجوا خودداری کردند.
پس آیه بعد نازل شد [و آنان را ملامت کرد و حکم آیه اول را نَسخ کرد] و اجازه نجوا را به همگان داد. در این میان تنها کسی که صدقه میداد و با پیامبر نجوا میکرد امام علی(علیه السلام) بود.
آیات الاحکام
آیات ابتدایی (آیه ۲ـ۴) سوره مجادله را جزو آیات الاحکام برشمردهاند. این آیات درباره ظِهار سخن میگویند؛ عملی که در جاهلیت انجام میشد و مرد برای اینکه زنش را طلاق ابدی بدهد، به همسرش میگفت تو همچون پشت (ظَهر) مادرم هستی.خداوند در این آیات، ظِهار را عملی ناپسند معرفی میکند و میگوید این کار، زن و شوهر را تا ابد بر همدیگر حرام نمیکند؛ اما اگر بخواهند به زندگی زناشویی برگردند مرد باید کفاره دهد. 1
![سوره مُجادِله سوره مُجادِله](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//5(1187).jpg)
فضیلت سوره مجادله
فضایل این سوره شامل:۱) برای حفظ اموال
از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: اگر سوره مجادله را بنویسند و به همراه مریضی قرار دهند و یا بر مریضی بخوانند درد او آرام میشود و اگر ان را بر مالی که دفن شده یا انبار شده بخوانند حفظ میشود.۲) آرامش دهنده مریض
در سخنی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: هر کس سوره مجادله را نزد مریضی بخواند موجب آرامش و خواب او میشود و اگر در قرائت این سوره مداومت شود و همیشه در شب و روز آن را بخوانند موجب حفظ و امان از هر خطری میشود و اگر برای چیز انبار شده و دفن شده بخوانند مایه حفظ ان میشود و اگر نوشته شده سوره مجادله را در مزرعه حبوبات یا انبار آن بگذارند از آفات و چیزهایی که موجب خرابی و تلف آن میشود در امان میماند.
۳) اعتبار نزد مردم
هر کس این سوره را بخواند کسی بر او فائق نشود و با او نتوانند که مجادله نمایند و در چشم همه مردم موقر و معتبر باشد.۴) جهت غلبه بر دشمن
برای غلبه بر دشمن سه بار بر مشت خاک بخواند و به طرف دشمن اندازد بر دشمن مغلوب گردد. 2داستان سوره مجادله
در کتاب الدر المنثور است که: ابن ماجه، ابن ابی حاتم، و حاکم - وی حدیث را صحیح دانسته - و ابن مردویه، و بیهقی از عایشه روایت آورده اند که گفت: بزرگ است آن خدایی شنوائیش به وسعت جهان وسیع است، و هر چیزی را می شنود، من آن روز که خوله دختر ثعلبه به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم مراجعه کرده بود کلامش را می شنیدم - اما در عین حال همه اش را نفهمیدم - داشت درباره همسرش به آن جناب شکایت می کرد، عرضه می داشت: یا رسول اللّه! شوهرم از جوانی من استفاده کرد، و من رحم خود را در اختیارش گذاشتم، تا این که امروز که پیر شدم و دیگر فرزند نمی آورم مرا ظهار کرده، خدایا، من از دست او نزد تو شکایت می آورم. هنوز از جا برنخاسته بود که جبرئیل این آیات را آورد: (قد سمع اللّه قول التی تجادلک فی زوجها) و همسرش اوس بن صامت بود.مؤلف: البته روایاتی که در شان نزول این آیات از طرق اهل سنت رسیده بسیار زیاد است، و در این که نام آن زنو نام پدرش و نام همسر و پدر همسرش چه بوده اختلاف دارند. از همه معروف تر همین است که نام او خوله و نام پدرش ثعلبه و نام همسرش اوس بن صامت انصاری بوده. قمی هم اجمال داستان را در تفسیر خود آورده، البته روایت دیگری نقل کرده که به زودی از نظرتان خواهد گذشت.
و در مجمع البیان در تفسیر آیه شریفه (و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا) گفته: و اما نظریه ائمه اهل بیت علیهم السلام این است که مراد از برگشتن به آنچه گفته اند،است بخواهند با همین زن همخوابگی نموده، ظهاری را که کرده بودند نقض کنند، چون وطی چنین زنی قبل از کفاره جائز نیست، و حکم ظهار باطل نمی شود مگر بعد از کفاره. و در تفسیر قمی آمده که: علی بن الحسین برای ما حدیث کرد و گفت: محمد بن ابی عبداللّه، از حسن بن محبوب از ابی ولاد از حمران از امام باقر علیه السلام برایم نقل کرد که فرمود: زنی از مسلمانان نزد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم رفت و عرضه داشت: یا رسول اللّه! فلانی همسر من است که عمری رحم خود را در اختیارش گذاشتم، و در امور دنیا و آخرتش یاریش کردم، و هیچ ناملایمی از من ندیده می خواهم از او شکایت کنم. فرمود: از چه شکایت کنی؟ عرضه داشت: به من گفته تو بر من حرامی، همان طور که پشت مادرم حرام است، و مرا از خانه ام بیرون کرده، حال در کار من چاره ای بیندیش. حضرت فرمود: خدای تعالی درباره این مساله آیه ای نازل نفرموده تا طبق آن میان تو و شوهرت حکم کنم، و من نمی خواهم از کسانی باشم که پاسخ روشن نمی دهند. زن شروع کرد به گریه کردن، و شکوه نمودن به درگاه خدای عزوجل، و از نزد رسول خدا بیرون رفت.
راوی می گوید: خدای تعالی گفتگوی او با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم و شکایتش در امر شوهرش را شنید، و این آیات را نازل کرد: (بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التی تجادلک فی زوجها - تا جمله - و ان اللّه لعفو غفور).
سپس اضافه کرده است: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرستاد به دنبال آن زن، و به وی فرمود برو شوهرت را بیاور. زن شوهرش را آورد. حضرت به او فرمود: آیا تو به همسرت چنین و چنان گفته ای؟ عرضه داشت: بله گفته ام تو بر من حرامی همانطور که پشت مادرم حرام است. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود خدای تعالی درباره کار تو و همسرت، قرآنی (آیاتی) نازل کرده، و آیات را برایش خواند: (بسم اللّه الرحمن الرحیم قد سمع اللّه قول التی تجادلک فی زوجها - تا جمله - ان اللّه لعفو غفور). بنابر این همسرت را به خانه ببر، زیرا تو سخنی منکر و نامشروع گفته ای، و خدا از جرمت گذشت، و دیگر چنین کاری را تکرار مکن.
راوی می گوید: مرد برگشت، در حالی که از آن چه همسرش گفته بود پشیمان بود، و خدای تعالی برای این که مؤمنین دچار چنین ندامتی نشوند، این آیه را فرستاد: (کسانی که همسر خود را ظهار می کنند، و پشیمان می شوند...) یعنی از این به بعد، و بعد از آنکه این مرد چنین کرد و خدا او را عفو فرمود، اگر کسی چنین کند، بر او واجب می شود قبل از همخوابگی با همسرش برده ای آزاد کند. (ذلکم توعظون به و اللّه بما تعملون خبیر)، و اگر کسی نمی تواند برده آزاد کند، قبل از تماس دو ماه پی در پی روزه بگیرد، و کسی که استطاعت این را هم ندارد شصت مسکین را طعام دهد. آنگاه فرمود: خدای تعالی عقوبت کسی را که بعد از این نهی ظهار کند این خصال قرار داده و فرموده: (ذلک لتومنوا باللّه و رسوله و تلک حدود اللّه) یعنی این است حد ظهار - تا آخر حدیث.
مؤلف: این آیه با در نظر گرفتن سیاقش و مخصوصا مضمون جمله آخرش که مساله عفو و مغفرت را آورده، با مضمون این حدیث بهتر مطابقت دارد، و حدیث از حیث سند هم عیبی ندارد، چیزی که هست با ظاهر خود عبارت آیه می فرماید: (و الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا) سازگار نیست، برای این که از ظاهر آیه برمی آید که شوهرش پشیمان شده، و روایت می گوید: شوهرش پشیمان نشد، بلکه زن او اعتراض کرده.
در مجمع البیان در تفسیر آیه (کتب اللّه لاغلبن انا و رسلی) می گوید: روایت شده که مسلمانان وقتی دیدند که خدای تعالی فتوحاتی نصیبشان کرد، به یکدیگر گفتند: به زودی خدا روم و فارس را هم برایمان فتح خواهد نمود. منافقین گفتند: شما خیال کرده اید که روم و فارس مانند دیگر شهرهایی است که بر آنها غلبه یافت ه اید؟ و خدای تعالی در پاسخشان این آیه را نازل کرد.
![سوره مُجادِله سوره مُجادِله](https://rasekhoon.net/_files/userfiles//6(1098).jpg)
مؤلف: ظاهرا این حدیث از باب تطبیق آیه بر داستان مذکور می باشد، نه این که آیه در خصوص داستان نازل شده باشد. و نظائر این تطبیق در میان احادیث مربوط به شان نزول بسیار است، و از همین باب است که در روایات آمده آیه شریفه (لا تجد قوما یومنون باللّه و الیوم الاخر) درباره ابی عبیده بن جراح نازل شده، که پدرش را در جنگ بدر کشت. و در بعضی از روایات آمده که در شان پدر ابوبکر نازل شده که وقتی به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم ناسزا گفت پسرش ابوبکر چنان بر سرش کوبید که به زمین افتاد، و آیه نامبرده در شان وی نازل شد. و در بعضی دیگر آمده که: در شان عبدالرحمان بن ثابت بن قیس بن شماس نازل شده که از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم اجازه خواست به زیارت دایی اش که از مشرکین بود برود، و حضرت اجازه اش داد. همین که برگشت و رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم وارد شد حضرت و مسلمانانی که در اطراف آن جناب بودند این آیه را برایش خواندند.
لیکن هیچ یک از این روایات با سیاق و مضمون آیات مورد بحث نمی سازد، برای این که آیه مورد بحث جدای از سایر آیات قبل و بعدش نیست، و اتصالی روشن به آنها دارد. و در الدر المنثور است که طیالسی و ابن ابی شیبه از برا بن عازب، روایت کرده اند که گفت: رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود: محکم ترین و مورد اعتمادترین دستاویرهای ایمان، حب در راه خدا، و بغض در راه خدا است.
و در کافی به سند خود از ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هیچ مومنی نیست مگردر باطن قلبش دو گوش هست، در یکی از آن دو شیطان وساوس خود را بر او می خواند، و در یکی دیگر فرشته خدا می خواند، و خدای تعالی بنده مومنش را به وسیله فرشته تایید می کند، و این همان است که قرآن می فرماید: (و ایدهم بروح منه). مؤلف: معنای این حدیث این نیست بگوید روح به معنای فرشته است، بلکه می خواهد بفرماید فرشته همواره با روح است، و با آن کار می کند، همچنان که قرآن هم فرموده خدا همواره فرشته را با روح نازل می کند: (ینزل الملائکه بالروح من امره).
و در همان کتاب به سند خود از ابن بکیر روایت کرده که گفت: به امام باقر علیه السلام عرضه داشتم: معنای این که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده: (اگر مردی زنا کند روح ایمان از او قهر می کند و جدا می شود) چیست؟ فرمود: این کلام ناظر به همان کلام خدای تعالی است که می فرماید: (و ایدهم بروح منه) این روح خدایی است که از مرد زناکار جدا می شود.
باز در همان کتاب است که محمد بن سنان از ابی خدیجه روایت کرده که گفت: داخل شدم بر ابی الحسن علیه السلام به من فرمود: خدای تعالی مؤمن را به روحی تایید می کند که همواره در هر عمل نیکی که می کند و تقوایی که به خرج می دهد به سراغش می آید، و هر وقت عمل زشتی مرتکب شود و یا تجاوزی بکند، از او غایب می شود. پس روح خدا در هنگام عمل خیر مؤمن از خوشحالی به اهتزاز در می آید، و در هنگام گناه و عمل زشتش به زمین فرو می رود. حال که چنین است ای بندگان خدا قدر نعمت های خدا را بدانید، و دل خود را اصلاح کنید تا یقین شما زیاد گشته، سود نفیس و پر قیمت ببرید، خدا رحمت کند شخصی را که تصمیم بر عمل خیری بگیرد، و آن را انجام دهد، و چون تصمیم بر عمل زشتی می گیرد از آن صرف نظر کند. آنگاه فرمود: ما روح را با اطاعت خدا و عمل برای او کمک و تایید می کنیم. 3
پی نوشت:
1.www.fa.wikishia.net
2.www.mizan.news
3.www.ommolketab.ir