منم که ديده به ديدار دوست کردم باز

که کيمياي مراد است خاک کوي نياز نيازمند بلا گو رخ از غبار مشوي که مرد راه نينديشد از نشيب و فراز ز مشکلات طريقت عنان متاب اي دل
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
منم که ديده به ديدار دوست کردم باز
روي بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
منم که ديده به ديدار دوست کردم باز

شاعر : حافظ

چه شکر گويمت اي کارساز بنده نواز منم که ديده به ديدار دوست کردم باز
که کيمياي مراد است خاک کوي نياز نيازمند بلا گو رخ از غبار مشوي
که مرد راه نينديشد از نشيب و فراز ز مشکلات طريقت عنان متاب اي دل
به قول مفتي عشقش درست نيست نماز طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق
در اين سراچه بازيچه غير عشق مباز در اين مقام مجازي بجز پياله مگير
که کيد دشمنت از جان و جسم دارد باز به نيم بوسه دعايي بخر ز اهل دلي
نواي بانگ غزل‌هاي حافظ از شيراز فکند زمزمه عشق در حجاز و عراق


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط