پيش از اينت بيش از اين انديشه عشاق بود
شاعر : حافظ
مهرورزي تو با ما شهره آفاق بود |
|
پيش از اينت بيش از اين انديشه عشاق بود |
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود |
|
ياد باد آن صحبت شبها که با نوشين لبان |
منظر چشم مرا ابروي جانان طاق بود |
|
پيش از اين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند |
دوستي و مهر بر يک عهد و يک ميثاق بود |
|
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد |
ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود |
|
سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد |
بحث ما در لطف طبع و خوبي اخلاق بود |
|
حسن مه رويان مجلس گر چه دل ميبرد و دين |
گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود |
|
بر در شاهم گدايي نکتهاي در کار کرد |
دستم اندر دامن ساقي سيمين ساق بود |
|
رشته تسبيح اگر بگسست معذورم بدار |
سرخوش آمد يار و جامي بر کنار طاق بود |
|
در شب قدر ار صبوحي کردهام عيبم مکن |
دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود |
|
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد |
|