وحدت جهان اسلام ؛ چشمانداز آينده (1)
چكيده:
كليدواژهها :
مقدمه:
1. موقعيت ژئوپلتيک، ژئواکونوميک و ژئواستراتژيک کشورهاي اسلامي؛ به گونهاي که کشورهاي اسلامي از نظر ژئوپلتيکي، حساس و بر نظام جهاني تأثيرگذار هستند. همچنين ميتوان ادعا کرد اين کشورها، از قلمرو جغرافيايي وسيع و جمعيتي بالا، دسترسي و سيطره بر تنگهها و آبراههاي راهبردي جهان، ذخاير عظيم انرژي، بازار مصرف گسترده و پرجاذبه، ايدئولوژي برون گرا با قابليت طرح جهاني، سهم قابل توجه در شبکه ارتباطات جهاني برخوردارند؛
2. بهره مندي از کانونهاي معتبر ايجاد قدرت؛
3. امکان ارتقاي نظام دفاعي در قالب ائتلاف و پيمانهاي دفاعي و تبديل آن به يک قدرت مؤثر؛
4. وجود فرصتها و تهديدهاي مشترک؛
5. آموزههاي جهان شمول اسلام؛ به ويژه انديشه مهدويت و حكومت فراگير و جهاني مهدي موعود.
اين کتاب ـ چنان که خود مؤلف به آن اذعان دارد ـ تلاشي نظري و البته تا حدي کاربردي است در زمينه تحقق آرمان وحدت کشورهاي اسلامي که در حقيقت، انگيزه اصلي تأليف آن، فهم، تبيين و توليد محتوا دربارة وحدت جهان اسلام است.
از ديگر رويکردهايي که در تدوين اين کتاب به چشم ميخورد، به ترويج نوعي ادبيات همگرايي با تأکيد بر موضوع وحدت اسلامي است که مؤلف و ساير محققان در اين اثر، كوشيدهاند تا حد امکان به بسط و توسعه آن دست يابند. و البته آنچه در اين کتاب، نمايان است، اين است که بخش قابل توجهي از ادبيات موجود- که دربارة روابط و تعامل ميان کشورهاي اسلامي شکل گرفته است- بيشتر معطوف به مشکلات و اختلافات کهن جهان اسلام است و به نوعي بازگويي و بازپردازي دردهاي تاريخي به شمار ميرود. البته چنان که خود نويسنده نيز اذعان کرده است، اين امر در برخي موارد، اجتناب ناپذير مينمايد؛ چرا که به نظر ميرسد در اين ادبيات، راه گشايي و چاره سازي در متن و مشکل و مسأله اصلي، مورد اغماض و چشم پوشي قرار گرفته باشد.
حال با اين مقدمه ابتدا بحث مهم «آيندهپژوهي» از ديدگاه نويسندة محترم بيان شده؛ سپس گزارشي اجمالي از فصلهاي كتاب ارائه ميگردد.
آينده شناسي:
آيندهپژوهي، در حقيقت تصميمگيري مربوط به آينده در زمان حال است. دانش و بينشي كه آيندهپژوهي در اختيار محقق ميگذارد، وي را در كسب موقعيت برتر در عرصهي رقابتي ياري رسانده و در نتيجة فهم و درك نيروها و عوامل مؤثر در زمينه فعاليتهاي شخصي و سازماني، او را دربارة تغييرات احتمالي آينده هوشيارترميكند.
در واقع، با استفاده از تصور حوادث ممكن و ارزيابي احتمالات، ميتوان خود و ديگران را براي آينده مجهز كرد. فرصتها و چالشها را شناسايي كرده و برابر آن يا براي به دست آوردن آنها برنامهريزي نمود.
بر اين اساس، با كمك روشهاي آيندهانديشي، ميتوان به ايجاد يك ديدگاه مشترك در جهان اسلام اقدام كرد و بدين وسيله به يك وفاق عمومي رسيد. اهميت چنين همكاري يا وفاقي در سطح همة كشورها و همسو شدن همة نهادهاي تأثيرگذار در راستاي رسيدن به يك هدف مشترك، بر همگان روشن است.
آينده انديشي زماني مؤثر خواهد بود كه گسترة وسيعي از روندها و حوادث ممكن، شناسايي شده و سناريوهاي گوناگوني را با جمعآوري اطلاعات از محيطهاي گوناگون فعاليت كشورها در امور اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي، فناورانه و زيستمحيطي در يك فرايند برنامهريزي انعطاف پذير تصور كنيم.
آينده انديشي به مثابة علم:
ميتوان گفت مطالعات آينده، تقريباً با پايان جنگ دوم جهاني آغاز شد. نخستين كاوشهاي نظاممند در ساحت آينده را مؤسسة مطالعاتي رند در سال 1946م براي پنتاگون انجام داد. از همينجا پيدا است چه رابطة نزديكي ميان آيندهپژوهي و مطالعات راهبردي وجود دارد.
در اواخر دهة 1960 بود كه آيندهپژوهي شكل رسميتري به خود گرفت و به عنوان يك حوزة جديد مطالعاتي پذيرفته شد. امروز هم دو سوم فعاليتهاي آيندهپژوهي، توسط انديشگاههاي نظامي و شركتهاي چند مليتي انجام ميشود. پژوهشهاي علمي نيز همين وضع را دارد.[2]
آيندهپژوهي بيشتر در كشورهاي صنعتي انجام ميشود. اين كشورها % 97 درصد بودجهها وهزينههاي آيندهپژوهي را تأمين ميكنند؛ اما جهان سوم كه %80 جمعيت جهان را در خود جاي داده است، تنها %3 فعاليتهاي آيندهپژوهي را انجام ميدهد.[3]
مطالعات آيندهانديشي ـ هر چند از علوم اجتماعي بهره ميبرد ـ يك علم به شمار نميآيد. آينده پژوهي، ناظر بر مطالعة «تحولات گوناگون يك وضعيت معين» از منظري گسترده بر پاية گزينهها، انتخابها و سنجش پيامدهاي يك تصميم مشخص با فرض اين تحولات است؛ به همين دليل است كه هميشه از «آيندهها» صحبت ميشود، نه از يك آينده. هدف اصلي آيندهپژوهي، تعيين اهداف مطلوب و روش دستيابي به آنها، در ميانمدت يا بلندمدت، با توجه به شرايط جاري است.
از وقتي انسان وجود داشته است، سعي بر اين داشته كه به نحوي آينده را پيشبيني كند و همواره با حركت پيشاپيش جهان، هم از خطرات احتمالي در آينده پيشگيري كند و هم از فرصتهايي كه برايش پيش خواهد آمد، بيشترين بهره را ببرد. وجود «اوراكلها»[4] در يونان باستان كه مردم، آنجا از خدايان خود دربارة آينده ميپرسيدند، شاهدي بر اين ادعا است. در جهان كنوني كه تغيير و تحولات، سرعت زيادي به خود گرفته، امكان كسب يك ديدگاه تقريبي از رويدادهاي احتمالي يا يافتن حالات ممكن آينده (سناريوهاي ممكن)، نه تنها امري مطلوب است، بلكه ابزاري لازم براي بقا (به مفهوم قابل قبول آن، يعني پيدا كردن جايگاه مناسب در آينده و حفظ ارزشها و آرمانهاي خود) و دفع تهديدها و استفاده از فرصتهاي پيشرو، به شمار ميآيد.[5]
برخلاف وجود ديدگاهها و تبيينهاي گوناگون در خصوص آيندهانديشي و آيندهشناسي، علاقة آدمي به آينده، متن مشترك همة آيندهشناسيها را تشكيل داده است. آدمي همواره به دنبال يافتن روشهاي نظاممند و قانونمند براي پيشبيني تحولات آينده ـ به ويژه در ارتباط با پديدههاي جوي و ديگر پديدههاي طبيعي و همچنين پديدههاي سياسي و اجتماعي ـ بوده كه اين خود بر پيشفرض وجود نظم ويژه در سير رويدادها استوار بوده است.
با توجه به توضيحاتي كه تا كنون داده شد، ميتوان سه هدف براي آيندهپژوهي نام برد:
1. تصوير حوادث ممكن؛
2. ارزيابي احتمالات و يافتن حوادث محتمل؛
3. تصميمگيري در راستاي امور ترجيح داده شده.
در اغلب روشهاي آينده انديشي، بر يك يا دو هدف از اهداف فوق تمركز ميشود، نه بر همة آنها؛ به همين دليل، ما همواره براي رسيدن به يك آيندهپژوهي ايدهآل با نتايج بهتر، به استفاده از چندين روش مختلف نياز داريم؛ براي مثال، تحليل روندهاي كنوني، اطلاعات سودمندي دربارة حوادث ممكن و محتمل ميدهد؛ يعني، با مطالعة روندها ميتوانيم ادامه يافتن يا نيافتن آن را بررسي كنيم؛ ولي اين كار دربارة اين كه چه آيندهاي را ترجيح ميدهيم و راه رسيدن به آن چيست، هيچ اطلاعاتي به ما نميدهد؛ در نتيجه، استفاده از تكنيكهاي مختلف، ضروري است.[6]
كشف و پردازش چشمانداز آينده:
چشم انداز آيندة صحيح، ايدهاي آنچنان قدرتمند است كه با فراخواني انرژيها، استعداد و منابع، زمينه را براي تحقق ايدهها و آرمانها فراهم ميكند. با وجود چشمانداز آينده، راهبردها ميتوانند سنجيده و فعال شوند و اين امكان را مييابد كه فرصتهايي براي خود بيافريند و زمينهها و امكانهاي واقعي براي نوآوري و تغيير فراهم كند.
معيارهاي اصلي، براي شناخت چشمانداز آيندة صحيح عبارتند از:[8]
ـ چشمانداز آينده، تا چه حد آيندهمحور است؛ يعني بر فرضيههاي منطقي دربارة آينده استوار است، تا اينكه فقط طرحي دربارة وضع موجود باشد؟
ـ چشمانداز آينده، تا چه حد آرماني است؛ يعني تا چه حد همگرايي را به آيندة روشن بهتري هدايت ميكند؟
ـ چشمانداز آينده، تا چه حد با تاريخ، فرهنگ و ارزشهاي سازمان، هم خواني دارد؟
ـ چشمانداز آينده، تا چه حد استانداردهاي تعالي را به كار ميگيرد و ايدهآلهاي بلند را منعكس ميكند؟
ـ چشمانداز آينده، تا چه حد مقصد و جهت را روشن ميكند؟
زماني كه تك تك اعضا، خود را در چشمانداز آينده سهيم و نقشآفرين بدانند، به اقتدار و اختيار دست مييابند و براي اقداماتي كه چشمانداز آينده را پيش ميبرد، توانمند ميشوند. آنها ميدانند چنين اقدامهايي بسيار ارزشمند است و از سوي همة كساني كه در اين تصور سهيم هستند، قانوني و مفيد به حساب ميآيد.
براي كشف و پردازش يك چشمانداز آيندة نوين، راههاي بسياري وجود دارد. فرايند ايجاد چشمانداز آينده، شامل چهار مرحلة زير است:[9]
1. مميزي چشمانداز آينده: در اين مرحله، پرسشهايي دربارة ماهيت اساسي همگرايي، روش تحقق و جهت كنوني آن مطرح ميشود.
2. دامنة چشمانداز آينده: در اين مرحله، ذينفعان عمدة همگرايي، مطالعه و بررسي ميشوند. به همين ترتيب، سنجش مطلوب عملكرد و نيز رهنمودهاي لازم براي بيانيههاي پيشنهادي چشمانداز آينده بررسي ميشود.
3. محتواي چشمانداز آينده: اين مرحله فرصتي است براي در نظر گرفتن امكان توسعه در آينده؛ مانند توسعة اقتصادي، فناورانه، اجتماعي و جز اينها كه ميتواند بر انتخاب جهت مطلوب همگرايي تأثير گذارد.
4. انتخاب چشمانداز آينده: اين، آخرين مرحله است كه طي آن، چشمانداز آيندههاي هم نهشت در نظر گرفته ميشود، با هم مقايسه ميشوند و سرانجام به انتخاب ساختار بيانية چشم انداز آيندة جديد ميانجامد.
يكي از مؤثرترين و كارآمدترين تكنيكهاي آيندهپژوهي كه براي تحقق چشماندازها استفاده ميشود، سناريوسازي است. در سناريوسازي، آينده ذاتاً غير قابل شناخت است؛ اما به كمك سناريو ميتوان در شكل بخشيدن به چشمانداز ترسيم شده، نقشآفرين بود؛ ميتوان رخدادهاي آينده را به صورت غير محتمل و محتمل و همچنين مطلوب و نامطلوب تقسيمبندي كرده و سپس اقداماتي انجام دهيم، تا احتمال رخدادهاي مطلوب افزايش يابد يا برعكس، از ظهور رخدادهاي محتمل، اما نامطلوب جلوگيري كنيم.[10]
با نگاهي ساده به موقعيتهايي كه يك دولت يا مجموعهاي از دولتهاي همگرا شايد در آينده با آنها روبهرو شوند، ميتوان پنج نوع سناريوي متمايز را شناسايي كرد. در نوع اول، فرض ميشود روندهاي جاري، بدون تغييرات مهم به «مسير عادي» خود ادامه خواهند داد و آن را «سناريوي بدون شگفتي» مينامند. در نوع دوم، فرض ميشود آينده، «بهتر» از گذشته خواهد بود و آن را «سناريوي خوشبينانه» مينامند. در نقطة مقابل اين سناريو، «سناريوي بدبينانه» قرار دارد كه براي موضوع مورد نظر، آيندة «بدتري» را نسبت به حال و گذشته لحاظ ميكند. دو نوع ديگر از سناريوها عبارتند از: «سناريوي فاجعه» كه در آن حوادث و «بحرانهاي غير منتظره» رخ خواهند داد و همچنين «سناريوي معجزه» كه در آن، رويدادهاي «بسيار خوب باور نكردني» در آينده به وقوع ميپيوندند.[11]
براي فعاليت در دنياي سرشار از عدم قطعيت، رهبران و دولتمردان بايد مفروضات خود را دربارة مسير حركت جهان، با پرسشهاي فراوان «اگر اين طور شود چه؟» به چالش بكشند تا بتوانند جهان آينده را واضحتر ببينند.[12] هدف برنامهريزي بر پاية سناريو، كمك به رهبران و مديران براي تغيير نگرش آنها به «واقعيتهاي پنداري» و نزديك كردن هر چه بيشتر ديدگاه آنها به «واقعيتهاي موجود» يا «واقعيتهاي در حال ظهور» است. نتيجة نهايي برنامهريزي بر پاية سناريو، ترسيم يك نقشة درست و دقيق از آينده نيست؛ بلكه هدف آن، اصلاح و بهبود نظاممند تصميمهاي مربوط به آينده است.[13]
پی نوشت ها :
[1]. Edward Cornish; Futuring the Exploration of Future; Maryland: World Future Society: 2004, p. 4.
[2]. Mc Hale J. and Mc Hale; M.C. Futures Studies: An International Survey; New York: United Nations Institute for Traing and Research; 1975; pp. 8-10.
[3]. Ibid.
[4]. Oracle.
[5]. حسيني مقدم، محمد خواجويي، سخنراني «آيندهنگاري فناوري بر اساس پارادايم آشوب شناسي»؛ همايش آيندهپژوهي، تهران، دانشگاه اميركبير، 1385ش.
[6]. همان.
[7]. Focal Points.
[8]. برت، نينوس، راهنماي تمرين خلق و پردازش چشمانداز سازمان، ترجمه و ويرايش: محمد ازگلي، تهران: مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي1385ش.
[9]. همان؛ ص6.
[10]. Emilio Fontela; "Bridging the gap between scenarios and models"; Foresight; Vol. 2; No. 1; 2000.
[11]. White paper asympt. te; "Scenario and strategy on the value of separation"; http://www.opensourcescenarios.org/scenaro_separation.pdf
[12]. James Oglivy; Creating Better Futures: Scenario Planning as a Tool for a Better Tomorrow; Oxford University Press; 2002; pp. 65-66.
[13]. Peter Schwartz; The art of the long view; planning for the future in an uncertain world; New York: Doubly / Currency 1991; pp. 65-66.