زمينه‌هاي تاريخي تكوين انديشه سياسي امام خميني (3)

پس از تاجگذاري رضاخان و جابه جايي قدرت از قاجار به پهلوي، همزمان سياستهاي رضاشاه بويژه در حوزه فرهنگ و مذهب نيز جابه جا گرديد. رضاخان كه از كودتا تا سلطنت (1299- 1304ش.) همواره خود را حامي دين و مطيع علما نشان مي‌داد با در دست گرفتن قدرت و تسلط كامل بر كشور، بتدريج سياستهاي خود را تغيير داد به طوري كه ديري نگذشت كه علما و مردم مذهبي ايران پي به غفلت تاريخي خود برده و از آن تاريخ تا سقوط پهلوي اول (1320 ش.)، در چند نوبت آثار و
پنجشنبه، 13 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زمينه‌هاي تاريخي تكوين انديشه سياسي امام خميني (3)
زمينه‌هاي تاريخي تكوين انديشه سياسي امام خميني (3)
زمينه‌هاي تاريخي تكوين انديشه سياسي امام خميني (3)







5ـ قيامهاي علماي ايران در دورة رضاخان

پس از تاجگذاري رضاخان و جابه جايي قدرت از قاجار به پهلوي، همزمان سياستهاي رضاشاه بويژه در حوزه فرهنگ و مذهب نيز جابه جا گرديد. رضاخان كه از كودتا تا سلطنت (1299- 1304ش.) همواره خود را حامي دين و مطيع علما نشان مي‌داد با در دست گرفتن قدرت و تسلط كامل بر كشور، بتدريج سياستهاي خود را تغيير داد به طوري كه ديري نگذشت كه علما و مردم مذهبي ايران پي به غفلت تاريخي خود برده و از آن تاريخ تا سقوط پهلوي اول (1320 ش.)، در چند نوبت آثار و نشانه‌هايي از مقاومت، ايستادگي علما و نخبگان ديني و سياسي تا مرز تبعيد و شهادت در اسناد و منابع تاريخي به چشم مي‌خورد. اين دوران، دوران بالندگي روحي و فكري امام محسوب مي‌شود. در حالي كه امام سير و سلوك فكري و روحاني خود را طي مي‌كرد و در همان زمان منشأ آثار برجسته‌اي در اخلاق و عرفان بود، كاملاً حركات و اقدامات شاه و حكومتش را زير نظر داشت.
اولين حادثه بزرگي كه بعد از پادشاهي رضاشاه، امام شخصاً ناظر و شاهد آن بود تجمع اعتراض‌آميز علماي بلاد ايران در قم، و در مخالفت با سياستهاي نظامي و فرهنگي رضا شاه بود. آن تجمع به دعوت و رهبري روحاني برجسته اصفهان و يكي از رهبران جنبش مشروطيت، مرحوم آقا نورالله اصفهاني، انجام گرفت.
دو سال قبل از تجمع اعتراض‌آميز علما، در 16 خرداد 1304 لايحة نظام اجباري از تصويب مجلس پنجم گذشت. در آن زمان عموم مليّون و آزاديخواهان، از جمله مدرس، موافق اين لايحه بودند و در تصويب آن تلاش كردند. شرايط آن زمان به گونه‌اي بود كه اولاً حكومت جابه‌جا نشده و رضاخان به مقام سلطنت دست نيافته بود. شرايط داخلي كشور و حفظ يكپارچگي و سركوب اشرار و شكل‌گيري دولت مقتدر فارغ از وجود اشخاصي، مثل رضاخان، ايجاب مي‌كرد كه به عنوان يك مصلحت ملّي عموم نخبگان و روحانيون نيز با آن موافق بوده و برخورد منفي نداشته باشند [بصيرت‌منش 1378: 294 و 95].
در 5 آبان 1305 از سوي رضا شاه دستور اجراي قانون نظام اجباري صادر گرديد. سرتيپ فرج الله آق اولي، رئيس نظام وظيفه، از همان ابتدا با روشهاي خشن و زور و ارعاب و در شرايطي كه سايه شوم فقر و تنگدستي فضاي عمومي جامعه را فراگرفته بود، به تعقيب و دستگيري جوانان نان‌آور منزل اقدام نمود.
هنوز مدت زماني نگذشته بود كه شورشهاي بزرگي در مناطق ايران عليه اجراي اين قانون خصوصاً در اراك و اصفهان صورت گرفت [بصيرت‌منش 1378: 295]. در اراك با تيراندازي و ضرب و شتم موفق به مهار شورش شدند و در اصفهان سرتيپ شخصاًً حضور پيدا كرد و در مجلسي ضمن توهين به علما، از عوامل خود خواست كه به سربازگيري ادامه دهند [بصيرت‌منش 1378: 296].
حاج آقا نورالله اصفهاني كه پيش از آن، در حوادث مشروطيت و شكست استبداد صغير، نقشي برجسته و پراثر از خود به جا گذاشته بود، با پيش آمدن حوادث اخير، زمينه را براي ايجاد كانون مقاومت در مقابل اميال سيري ناپذير رضاخان مغتنم شمرد.
از قرار معلوم، مدرس با ارتباط‌گيري با علماي اصفهان و شخص حاج آقا نورالله، از او خواست كه از اين فرصت براي طرح شعارهاي اساسي و مخالفتهاي ريشه‌اي با نظام سلطه رضاخان بپردازد و تنها به مخالفت با قانون نظام اجباري اكتفا نكند [بصيرت‌منش 1378: 300].
در اين خصوص اظهارات علي اصغر حكمت، وزير علوم و فرهنگ رضاخان، نيز مؤيد مطلب مي‌باشد:
... مخالفت روحانيون ظاهراً تحت عنوان اصلاح قانون نظام وظيفه باطناً يك جنبش سياسي بود كه اثبات وجود و نفوذ كلي و توسعه قدرت روحانيون را تأمين مي‌كرد [حكمت بي‌تا: 206].
در دوم شهريور 1306 رئيس دولت در پي صدور بخشنامه‌اي تلويحاً روحانيون را مانع وحدت ملي و اقدامات آنان‌را فسادانگيز و عملاً آنان را در زمرة مفسدين في الارض معرفي كرد. به دنبال اين ابلاغيه، حاج آقا نورالله در مدتي كوتاه توانست شهر اصفهان را به تعطيلي كشانده (20 شهريور) و در پي تشكيل جلسه‌اي با روحانيون سرشناس اصفهان، تصميم به مهاجرت و تحصن و اعتراض در شهر مقدس قم گرفته شد [بصيرت‌منش 1378: 298]. تاريخ دقيق مهاجرت 21 شهريور 1306 بود كه به مدت 90 روز (تا 4 دي 1306) ادامه يافت. در اين سه ماه حاج آقا نورالله موفق شد با اعزام پيكها و نامه‌هايي به علماي بلاد ايران، موافقت و همراهي آنان راجلب نمايد. چيزي نگذشت كه متحصنين به رهبري حاج آقا نورالله، و به توصيه مدرس خواسته‌هاي اساسي خود را به شرح ذيل اعلام نمودند: 1ـ جلوگيري يا اصلاح و تعديل قانون نظام وظيفه؛ 2ـ اعزام پنج نفر از علما مطابق اصل دوم متمم قانون اساسي به مجلس؛ 3ـ جلوگيري كامل از منهيات شرعيه؛ 4ـ ابقاء و تثبيت محاضر شرع؛ 5ـ تعيين يك نفر به سمت ناظر شرعيات در وزارت فرهنگ؛ 6ـ جلوگيري از نشر اوراق مضره و تعطيل مدارس بيگانگان [مكي 1374ج 4: 434].
قدرت روحانيت و متحصنين به گونه‌اي بود كه علي‌رغم تثبيت حكومت رضا شاه، و خاموش ساختن مخالفين، دولت در برابر كانون مقاومت قم عاجز ماند و پس از استفاده از روشهاي وقت كشي و تلاش در جهت ايجاد اختلاف و دو دستگي در بين متحصنين، سرانجام تسليم نظر آنان گرديد و شخص شاه و صدر اعظم با ارسال نامه و پيامهايي به همة ‌خواسته‌هاي آنان جواب مثبت داد. دولت براي پيشبرد خواسته‌هاي آنان، لايحه‌اي را تنظيم و در 27 آذر 1306 به مجلس ارائه كرد. اما پيش از آنكه مجلس به آن بپردازد،‌حاج آقا نورالله در تاريخ 4 دي 1306 به طرز مشكوكي درگذشت. حسين مكي كه از شاهدان آن روز بشمار مي‌آيد، مرگ حاج آقا نورالله را دسيسه دربار مي‌داند و قاتل او را پزشك احمدي معرفي مي‌كند [مكي 1374 ج 4: 434].
لازم است ذكر شود كه در قضية قيام حاج آقا نورالله و تحصن در قم، علماي برجسته ساير بلاد به حمايت از وي پرداخته و در ميان كساني كه در قم حضور داشتند نام دايي امام و عالم برجسته خمين، حاج ميرزا محمدمهدي احمدي، به چشم مي‌خورد [مرادي‌نيا 1380: 117]. بنابراين امام كه در آن قضيه در عنفوان جواني (26 سال) قرار داشت و حضوراً شاهد آن ماجرا بود، از طريق دايي خود نيز در جزئيات كامل آن قيام قرار داشته و از آن الهام مي‌گرفت. در آن ميان مواضع شيخ عبدالكريم حائري حكايت از بي‌طرفي و مشي عدم دخالت دارد و زماني كه با گلايه و انتقاد علماي مهاجر و متحصن روبرو شد، در نهايت طي تلگرافي از رضا شاه خواست كه نماينده‌اي براي شنيدن اعتراضات علماي مهاجر به قم اعزام نمايد [فياضي 1378: 9 ـ 88].
پس از پيروزي انقلاب، امام در طي چند جلسه، تحليل جامعي از مبارزات علما در تاريخ معاصر ايران ارائه كرده و در چند نوبت به قيام حاج آقا نورالله و اجتماع عظيمي كه در قم برپا شده بود و خود از نزديك شاهد آن بودند اشاره كردند:
... علماي اصفهان هم كه آمدند اينجا، شكستند آن اعتصابشان را؛ با فشار، با حيله. بلكه آن وقت معلوم شد، مي‌گفتند كه مرحوم حاج آقا نورالله ــ كه بزرگشان بود ــ او را مسموم كردند. قيام بر ضد اينها از روحانيون شروع مي‌شد [صحيفة امام 1378ج 8: 295 ـ 294].
9 روز پس از آن سخنراني (5/4/1358) مجدداً امام موضوع را يادآوري كردند:
... اين چند قيامي كه ما شاهدش بوديم همه از علما بود. علماي اصفهان قيام كردند.‌رأسشان مرحوم حاج آقا نورالله ــ رحمة الله ــ بود.... 14/4/58 [صحيفة امام 1378ج 8: 458].
حضرت امام مجدداً در تاريخهاي 12/6/1358 و 11/10/1358 و 3/3/1359 و 14/3/1359 و 4/8/1360 و 23/8/1360 باز هم به موضوع قيام علماي اصفهان و مرحوم حاج آقا نورالله مكرر اشاره ‌كردند. در يكي از اين سخنرانيها توضيحات بيشتري ارائه دادند:
يك دفعه از اصفهان كه اين از همه دامنه‌اش زيادتر بود. علماي اصفهان آمدند به قم و علماي بلاد هم به اينها متصل شدند، و مع الاسف همه قيام‌ها را شكستند. قم هم كه قيامش اساسي‌تر بود، بسياري از اينها را آمدند بازي دادند، اغفال كردند. و از قراري كه مي‌گفتند در رأس آنها كه مرحوم "حاج آقا نورالله اصفهاني " بود، از قراري كه گفتند، او را هم مسموم كردند و همان قم فوت شد [صحيفة امام 1378ج 12: 329].
جملات كوتاه ولي عميق امام ناظر بر آن است كه وي بخوبي از جزئيات آن حادثه مطلع بوده است. در آن ماجرا سياستهاي مخبرالسلطنه در راستاي دفع الوقت اجتماع كنندگان و اغفال بعضي از متحصنين و وعده‌هاي سرخرمن دادن به آنان باعث شد كه بعضي ساده لوحانه احساس پيروزي كنند و قبل از وصول به نتيجه قم را ترك نمايند و بعضي ديگر از ترس و ارعاب حكومت، اطراف آقا نورالله را خالي گذاشتند. وضعيت به گونه‌اي بود كه تيمور تاش وزير دربار در جلسة خصوصي روش به توپ بستن متحصنين قم را براي ختم غائله پيشنهاد داده بود [مخبرالسلطنه 1344: 377].

زمينه‌هاي تاريخي تكوين انديشه سياسي امام خميني (3)

6ـ تأثير ساير شخصيتها و قيامهاي سياسي :

يكي از علماي برجستة اصفهان كه در سال 1306 در تحصن قم همراه با حاج آقا نورالله حضور داشت مرحوم آيت الله شيخ محمدرضا نجفي اصفهاني، معروف به مسجد شاهي، بود. وي كه از استادان برجسته فلسفه اسلامي و فلسفه غرب به شمار مي‌آمد، در مدتي كه در قم حضور داشت به آموزش فلسفه پرداخت و در همان زمان امام فلسفه داروين و نقد آن را نزد او فرا گرفت [بصيرت‌منش 1378: 277].
ارتباط علمي امام با وي و حضور مسجدشاهي در حركت اعتراضي علما عليه رضا شاه معناي ژرفي به تعامل و تفكر سياسي امام مي‌بخشيد. از ديگر علماي مبارز در آن دوران مي‌توان از مرحوم آيت الله شيخ محمد بافقي نام برد. وي كه از زهاد و معمرين روزگار خود بشمار مي‌آمد، در هنگام مخالفت با وضعيت پوشش همسر و دختران رضا شاه در هنگام حضور در مرقد حضرت معصومه(ع) (كه بد حجاب وارد شده بودند) بشدت مورد بازخواست و ضرب و شتم شخص رضاخان واقع شد. اين پيرمرد والا مقام در صحن حضرت معصومه(ع) توسط رضاشاه به فلك بسته شد و پس از آن به شهر ري تبعيد گرديد. اين حادثه تلخ همواره زبانزد علما و مردم قم و از جمله امام خميني بود. امام در طول درسهاي خود بارها و بارها از مرحوم بافقي تجليل كرد و او را به عنوان الگوي زهد و مقاومت مي‌ستود. يكبار در خلال درس اخلاق در مدرسه فيضيه گفته بودند: "هركس بخواهد در اين عصر مؤمني را زيارت و ديدار كند كه شياطين تسليم او هستند و به دست وي ايمان مي‌آورند، مسافرتي به شهر ري نموده و بعد از زيارت حضرت عبدالعظيم آقاي بافقي را زيارت كند " [بصيرت‌منش 1378: 277] و گاهي اين شعر را زمزمه مي‌كردند:
چه خوش بود كه برآيد به يك كرشمه دوكار زيارت شه عبدالعظيم و ديدن يار[بصيرت‌منش 1378: 277]
همچنين امام در رابطه با آيت الله ميرزا صادق تبريزي، از علماي برجستة آذربايجان، كه پس از مخالفت با رضاشاه دستگير شده و به قم تبعيد گرديده بود، در چند نوبت مطالبي را به ميان آورده و از نقش و جايگاه علمي و مبارزاتي او در دوران اختناق رضا شاه تجليل نموده است. در كنار ميرزا صادق تبريزي، مرحوم آيت الله انگجي نيز توسط عمال رضاشاه به قم تبعيد گرديد. امام از ارتباط دائمي با آن دو بويژه ميرزا صادق تبريزي سخن به ميان آورده است:
ما شاهد تبعيد مرحوم آقاي انگجي و مرحوم آقا ميرزا صادق آقا بوديم؛ و همين جا هم خدمتشان رسيده‌ايم، بعد از اين هم كه از تبعيد برگشتند و مرحوم آقا ميرزا صادق آقا اينجا ماندند تا آخر عمر؛ ما هم خدمتشان مي‌رسيديم [صحيفة امام 1378ج 10: 31] .
از ويژگيهاي برجستة امام تيزهوشي ايشان نسبت به عمق و ماهيت برنامه‌هاي فرهنگي و مذهبي رضا شاه بود. ايشان در رابطه با موضوع خلع لباس روحانيت در زير پوشش قانون امتحان طلاب و انتخاب برگزيدگان و اغفال بعضي از محترمين قم مي‌گويند:
حتي بعضي از آقايان محترم قم هم اين معنا را باور كرده بودند. خدا رحمت كند مرحوم آقاي فيض را، به من فرمودند كه ــ درمدرسة فيضيه، كه ــ خوب، اين كه بدكاري نيست كه اينها بيايند خوب‌ها را از بدها جدا كنند. من به ايشان عرض كردم كه بله، اينها مي‌خواهند خوب‌ها را از بدها جدا كنند كه خوب‌ها را از بين ببرند، نه بدها را. و همين طور هم شد. ابتدا براي اين معنا آمدند و چه تلخي‌ها بر ماها گذشت از اين امتحان و از اين بساط [صحيفة امام 1378ج 13: 319].

7ـ كشف حجاب

رضا شاه كه در فاصله كودتا تا تاجگذاري بشدت خود را طرفدار صيانت و اشاعه مذهب تشيع نشان مي‌داد، پس از رسيدن به پادشاهي و احساس بي‌نيازي نسبت به علما و نهاد دين سياستهاي گذشته را تغيير داده و با تمام نيرو به مقابله با نهادهاي ديني و بطور كلي دين‌زدايي پرداخت. شرايط به گونه‌اي بود كه تجمع علما و طلاب در مدرسه‌هاي ديني به آساني ميسر نبود و حتي پذيرش جلسة درس در داخل مدارس و يا مساجد و در مركز حوزة‌علميه جهان تشيع از سوي رژيم ممكن نبود. امام خميني در آن زمان كه خود صاحب كرسي دروس مختلف خصوصاً درس اخلاق بود به خاطره تلخي در اين رابطه اشاره دارد:
اول حمله‌اي كه كرد به روحانيين كرد، اينها را از همه طرف از هر طرفي كوبيد. به طوري كه من در مدرسه فيضيه يك جلسه درس داشتم؛ يك روز كه رفتم ديدم يك نفر است! گفتم چطور؟ گفت كه همه شان فرار كردند! قبل از آفتاب ازمدرسه و از حجره‌ها فرار مي‌كردند؛ و آخر شب برمي‌گشتند منزل، براي اينكه نمي‌توانستند. پليس مي‌آمد و مي‌گرفت مي‌بردشان، يا لباسشان را مي‌كند؛ يا التزام از ايشان مي‌گرفت؛ حبسشان مي‌كرد [صحيفة امام 1378ج 8: 94].
سياستهاي ضد ديني بتدريج به نقطه حساسي رسيد. رضاشاه پس از بازگشت از تنها سفر خارجي خود (تركيه) موضوع كشف حجاب را در سال 1314 در دستور كار خود قرار داد. 17 دي سال 1314 براي اولين بار بر طبق دستورالعمل حكومت، زنان ايراني اجباراً بايستي كشف حجاب مي‌كردند و بدون پوشش و حجاب در منظر و مرعي ظاهر مي‌شدند. دستورالعمل آن‌چنان شديد و بي‌پروا صادر شده بود كه در آن از همة علما و روحانيون خواسته شده بود كه در مجالس جشني كه به همين مناسبت در سراسر كشور از سوي حكومت برپا شده است، آقايان معممين با نسوان بدون حجاب خود شركت كنند. با اينكه رضا شاه در سال 1314 در اوج قدرت بسر مي‌برد و رژيم وي به عنوان مستبدترين رژيم منطقه شناخته مي‌شد، مع‌ذلك موضوع كشف حجاب چنان وقاحت و جسارتي را برملا مي‌ساخت كه عموم علما و روحانيون را در مخالفت با اين موضوع به ميدان آورد. در شيراز آقايان محمدعلي حكيم و ميرزا صدرالدين محلاتي عملاً به اعتراض برخاستند و سيد حسام‌الدين فال اسيري، از روحانيون معروف فارس، توسط عوامل حكومت دستگير و تبعيد گرديد [بصيرت‌منش 1378: 502] . اخبار شيراز و برخورد با علماي آن ديار بشدت به ساير مناطق خصوصاً‌قم و مشهد انعكاس يافت. در مشهد آيت الله حاج آقا حسين قمي در يك حركت اعتراضي عازم تهران شد تا از نزديك با رضاشاه گفتگو و مفاسد اين اقدام را گوشزد نمايد. وي پس از ورود به تهران بلافاصله از سوي رژيم به محاصره درآمد و در صحن حضرت عبدالعظيم تحت مراقبت قرار گرفت. اين‌چنين بود كه مردم مشهد با شنيدن اين خبر در مسجد گوهرشاد متحصن شده، به اعتراض برخاستند و رژيم هم تنها با گلوله‌هاي سربي در مقام پاسخگويي به آنان برآمد. به دنبال حادثه خونين گوهرشاد آيت الله ميرزا محمد آقازاده، فرزند آخوند خراساني رهبر انقلاب مشروطيت، دستگير و از سوي قضات رژيم به اعدام محكوم گرديد. وي تنها با پي‌گيري و اصرار علماي نجف اشرف خصوصاً برادرش ميرزا مهدي از اعدام رهايي جست و تا سال 1316 تحت الحفظ مأموران حكومت در تهران زندگي كرد و در همان سال (دي ماه 1316) توسط پزشك احمدي به شهادت رسيد [بصيرت‌منش 1378: 502]. فضاحت كشف حجاب آنچنان عيان و واضح بود كه امام جمعه تهران (حاج سيد محمد) كه معمولاً مورد تأييد حكومت بود، در برابر اين جريان ايستاد و با اداي اين جمله‌ "اگر كشته شوم عيالم را بي‌حجاب در مجلس جشن بي‌حجابي نمي‌آورم " محبوب و مورد ستايش طبقات مختلف مردم تهران قرار گرفته بود [رازي 1332: 85].
در قم نيز علما به مخالفت برخاستند. آيت الله سيد محمد تقي خوانساري از مراجع و زهاد قم از افسري خواسته بود كه از مقام خود استعفا دهد و پي‌گير اين موضوع نباشد.
سيدابوالحسن طالقاني (پدر سيد محمود طالقاني) بر اثر مخالفت و اعتراض به بخشنامه كشف حجاب دستگير و تبعيد گرديد. فرزند وي (سيد محمود) كه طلبه پرشوري بود بر اثر درگيري فيزيكي با يك پاسبان در سال 1318 دستگير و به زندان افتاد [بصيرت‌منش 1378: 504].
يكي از كساني كه تا آن تاريخ نسبت به حكومت رضاشاه نه تنها هيچگونه مخالفتي از خود بروز نداده بود بلكه در قضيه مجلس مؤسسان و در انتقال رژيم از قاجار به پهلوي نقش مؤثر داشت مرحوم آيت الله كاشاني بود. برطبق نقل فرزند وي (دكتر سيد محمود كاشاني) ايشان، تا قضيه كشف حجاب به اقدامات رضا شاه خوش‌بين بود و او را جزء زمامداران مصلح و موفق ارزيابي مي‌كرد. اما با وقوع كشف حجاب، ايشان كه خود تحت فشار مأموران رضا شاه قرار گرفته بود و براساس دستور مستقيم رضا شاه به مجلس جشني همراه با (بانو) دعوت شده بود ايستادگي كرده و با اداي جملات تندي به رضا شاه، مأمور وي را ناكام برگرداند. امام خميني در اين خصوص خاطرة زيبايي را از نحوة برخورد آيت الله كاشاني با مأمور دعوت كننده رضا شاه نقل كرده‌اند [صحيفة امام 1378ج 13: 191]. آيت‌الله كاشاني از آن تاريخ در زمرة مخالفين رضاشاه درآمد. سرانجام پس از گسترده شدن مخالفتها و اعتراضات، حضرت آيت‌الله شيخ عبدالكريم حائري براثر فشار علما و مقلدين و مردمي كه به قم مسافرت كرده بودند و از وي مي‌خواستند كه اظهار نظر صريح بكند، با صدور تلگرافي به رضا شاه نسبت به مفاسد بخشنامه كشف حجاب و لغو آن تذكراتي به حكومت داد. در بخشي از تلگراف آمده است: "... اوضاع حاضر كه بر خلاف شرع مقدس و مذهب جعفري ــ عليه‌السلام ــ است، موجب نگراني داعي و عموم مسلمين است، البته بر ذات ملوكانه كه امروزه حامي و عهده‌دار نواميس اسلاميه هستيد حتم و لازم است كه جلوگيري فرماييد عموم اهالي ايران بلكه مسلمين دنيا را قرين تشكر فرموده، اميد است رفع اضطراب اين ضعيف و عموم ملت شيعه بشود ــ الاحقر عبدالكريم حائري " [فياضي 1378: 1 ـ 100].
تنها تلگرافي كه مرحوم حائري در طول زعامت خود در مخالفت با برنامه‌هاي رضا شاه صادر كرد همين تلگراف بود، معذلك رضا شاه آن را برنتافت و توسط رئيس الوزراي خود (فروغي) طي تلگراف تندي پاسخ حائري را داد. در آن تلگراف نه تنها اوضاع موجود را خلاف شرع ندانسته بلكه اساساً كساني را كه چنين فكري كنند مستحق تعقيب و عقوبت قانوني دانسته است [فياضي 1378: 1 ـ 100]. گفته شده است كه رضاشاه پا را از اين هم فراتر گذاشت و شخصاً به قم و نزد حائري آمده و جملاتي بدين مضمون خطاب به وي ادا كرده است:
... رفتارتان را عوض كنيد و گرنه حوزة قم را با خاك يكسان مي‌كنم، كشور مجاور ما (تركيه) كشف حجاب كرده و به اروپا ملحق شده است، ما نيز بايد اين كار را بكنيم و اين تصميم هرگز لغو نمي‌شود [فياضي 1378 : 1 ـ 100] .
امام خميني نيز به موضوع اشاره داشته و جواب منفي و تهديد آميز رضاشاه را يادآوري نموده‌اند:
مرحوم آقا شيخ عبدالكريم ــ رضوان الله عليه ــ يك كاغذي به رضا شاه نوشت و راجع به اين معنا تذكري داد. جواب نداد. نخست‌وزير گفت: به عرض اعلي‌حضرت رسيد، ايشان گفتند: شما خوب است كه مشغول كار خودتان باشيد [صحيفة امام 1378 ج 16: 137].
واقعه كشف حجاب آنچنان سنگين و صاعقه‌وار بر سر مردم ايران و نهادهاي ديني وارد شد كه تني چند از محققين و استادان تاريخ معاصر ايران علل اصلي سقوط رضا شاه، بلكه سقوط پهلوي در بهمن 1357 را نتيجه سياستهاي ضد ديني و ضد ارزشهاي ملي پهلوي برشمردند. در سايه آن سياستها بتدريج شكاف عظيمي بين حكومت و نخبگان ديني و ملي و در نهايت مردم ايجاد گرديد. مرحوم دكتر محمد اسماعيل رضواني، استاد تاريخ معاصر ايران، معتقد بود علل سقوط رژيم پهلوي را بايد در دوران رضا شاه و اعمال سياستهاي خشن و ضد مردمي وي جستجو كرد. زيرا آن اقدامات موهن و موحش در وجدان تاريخي ملت ايران كماكان باقي مانده بود.
نتيجه
از تولد امام (1280 ش.) تا سقوط رضا شاه (1320 ش.) چهل سال سپري گرديد. امام خميني ضمن آنكه حكومت محمدعلي شاه را در دوران طفوليت خود درك كرده بود، دو دوره مشخص از حكومتهاي قاجار و پهلوي را در اوج تواناييهاي جسمي و فكري خود از نزديك مشاهده كرده و در بسياري از حوادث آن دو دوره (احمد شاه و رضا شاه) و همچنين حوادث بين‌المللي (جنگ جهاني اول و دوم) از نزديك شاهد و ناظري صاحب تحليل و نظر بود.
تا قبل از حكومت رضا شاه، ظلم و ستم شاهزادگان و حكام محلي، همچنين خوانين و اشراري كه در مناطق مختلف از جمله در منطقه كمره به اموال و حقوق مردم تجاوز مي‌كردند از نگاه تيزبين امام دور نماند. در همان ايام امام در سنين نوجواني تفنگ بدست در مقابل مهاجمين و اشرار خمين ايستادگي و مقاومت مي‌نمود. در عين حال ارتباط ايشان با شخصيتهاي سياسي همچون مدرس و سيد محمد كمره‌اي از رجال با نفوذ تهران (شوهر دختر عمه ‌امام) برقرار بود و منابع اطلاعات و معلومات سياسي ـ اجتماعي امام به حساب مي آمدند. در جنگ جهاني اول و نفوذ آن در ايران، خمين يكي از مراكز ثقل جنگ و محل تلاقي نيروهاي آلماني، انگليسي و روسي به حساب مي‌آمد. در عين حال، پناهگاه نيروهاي ملي و آزاديخواه بود و در يك مرحله مليّون ايران در پي تشكيل دولت مهاجرت در معيت مدرس چند روزي در خمين بسر بردند. جايي كه امام سنين جواني خود را در آن سپري مي‌ساخت. بدين ترتيب امام از نزديك با قشون استعماري در ايران روبرو شد و بدين ترتيب نفوذ استعمار و بازيگري آنان در ايران كاملاً براي امام محرز و آشكار بود. پيوند آنان با خوانين و مستبدين و سرانجام پيدايش حكومت پهلوي و نقش بارز انگليس در شكل‌گيري حكومت رضاشاه ذهنيّت امام را متوجه يك امر مهم تاريخي كرد كه تا قبل از آن بدين شكل از نگاه نخبگان سياسي و ديني ايران به دور مانده بود. امام بدرستي به اين فهم تاريخي رسيد كه در ايران دو سدة اخير بين استبداد و استعمار پيوند ناگسستني وجود دارد و بدون يكي، آن ديگري امكان حيات نخواهد داشت. انقلاب مشروطيت صرفاً در پي تحديد استبداد برآمد و از مكر و حيله استعمار غافل ماند. روي كارآمدن رضاشاه با كمك انگليسي‌ها نشان داد كه نقش اول را استعمار (انگليس) دارد و آنها باز در پي توليد استبداد در پوشش مشروطيت هستند. به عبارت اخري، نمي‌توان در ايران رژيمي مستبد ولي تحول‌گرا بدون تكيه بر استعمار متصور شد. از اين رو ملاحظه مي‌شود زماني كه استعمار تاريخ مصرف حكومت رضا شاه را پايان يافته مي بيند بدون هيچگونه مقاومتي از ناحية رضا شاه، حكومت آهنين! بسرعت سقوط مي‌كند و ميليونها ايراني به شادي و پايكوبي مي‌پردازند. اين چنين است كه بعد از شهريور 1320 و سقوط رضا شاه، امام خميني در اولين رساله سياسي خود (كشف اسرار) با ارائه تحليل جامعي از حكومت رضا شاه و ماهيت آن، به نقش بارز انگليسي‌ها اشاره كرده و در ادامه نقش كليدي نهاد دين و روحانيت و ايستادگي و مقاومت آنان در برابر تجاوزات زورگويان را يادآوري نموده و سرانجام به عنوان جمع‌بندي مبارزات گذشته و كاستيها و نقصانهاي آن، نظر خود را به نظريه "ولايت فقها بر مردم " به جاي نظريه "تنها تكيه برامر به معروف و نهي از منكر " معطوف مي دارد [امام خميني 1381: 106، 123؛ كشف اسرار: 185].
از نظر امام علما در دوران گذشته صرفاً در برخورد با نظام سلطاني، به امر به معروف و نهي از منكر اكتفا مي‌كردند و به نتيجه كاري نداشتند. ايشان با اشاره به حديث "ان الفقها حكام علي السلاطين " به نظريه نويني دست يافتند كه فقها در امور سياسي علاوه بر نظارت و مبارزه بايد دخالت و عامليت داشته باشند.
امام بعدها با مشاهده مبارزات مردم ايران در ملي كردن نفت كه دقيقاً رويكرد ضد استعماري داشت، بيشتر به آن نظريه واقف گرديدند كه مبارزه با استعمار بدون توجه به ساختارهاي استبداد و مبارزه با آن مقدور نيست و اين هر دو بايستي با هم پي گيري شود. از همين روست كه در نهضت 15 خرداد و شكل‌گيري انقلاب اسلامي از مهمترين اهداف نهضت مبارزه با استبداد و استعمار توأمان مطرح ‌گرديد.
نهضت نويني كه سرانجام در قالب شعار "استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي " به ثمر مي‌نشست. استقلال نافي استعمار و آزادي نافي استبداد و جمهوري اسلامي به قرائت امام خميني(س)خط بطلاني بر رژيمهاي ستم شاهي گذشته كشيد.
منابع تحقیق :
- آيت، محمدعلي. (1380). تاريخ سياسي ـ اجتماعي خميني. پيام ديگر
- امام خميني، روح‌الله. (بي‌تا). كشف اسرار.
- ــــــــــــــــــــــ . (1381). ولايت فقيه، حكومت اسلامي. تهران: مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
- بصيرت‌منش، حميد. (1378). علما و رژيم رضا شاه. تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ دوم.
- پسنديده [آيت‌الله]. (1384). خاطرات: گفته‌ها و نوشته‌ها. چاپ اول. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س).
- تركمان، محمد. (1372). مدرس در پنج دورة مجلس شوراي ملي. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ دوم.
- حكمت، علي‌اصغر. (بي‌تا). سي خاطره از عصر فرخنده پهلوي.
- ذوقي، ايرج. (1368). تاريخ روابط سياسي ايران و قدرتهاي بزرگ (25ـ 1900). تهران: پاژنگ.
- رازي، محمدشريف. (1332). آثار الحجه (اولين دايرة المعارف حوزه علميه قم). دار الكتاب.
- رجبي، محمدحسن. (1377). زندگينامه سياسي امام خميني. تهران: انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي.
- رضازاده ملك، رحيم. (1352). چكيدة انقلاب حيدرخان عمو اوغلي. تهران: انتشارات دنيا.
- زرگري‌نژاد، غلامحسين. (1374). رسائل مشروطيت. انتشارات كوير.
- شيباني، عبدالحسين. (1378). خاطرات مهاجرت. به كوشش ايرج افشار و كاوه بيات. تهران: نشر شيرازي.
- فصلنامة حضور. (خرداد 1370). "زندگي‌نامه به روايت امام ". تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س).
- فصلنامه ياد (64ـ 63). سال اول، شماره 4.
- فياضي، عمادالدين. (1378). حاج شيخ عبدالكريم حائري. مركز اسناد انقلاب اسلامي.
- كسروي، احمد. (1375). تاريخ انقلاب مشروطه ايران. تهران: اميركبير.
- مخبرالسلطنه، هدايت. (1344). خاطرات و خطرات. تهران: انتشارات زوار.
- مرادي‌نيا، محمدجواد. (1380). روزنامه خاطرات سيد محمد كمره‌اي؛ خمين در گذر تاريخ. انتشارات نورالسجاد.
- ــــــــــــــــــــــــ . (1382 ). روزنامه خاطرات سيد محمدكمره‌اي.نشر شيراز. دو جلد.
- ــــــــــــــــــــــــ . (در حال نشر). حوادث و رجال بيست سال اول زندگاني امام خميني.
- مستوفي، عبدالله. (1371). شرح زندگاني من. تهران: انتشارات زواره.
- مكي، حسين. (1374). تاريخ بيست ساله.
- نجفي چوقاني. (1381). سياحت شرق. آستان قدس رضوي.
- هاشمي تروجني، محمد و حميد بصيرت‌منش. ( 1378). تاريخ معاصر از ديدگاه امام خميني. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س).
- فصلنامه پژوهشنامه متين شماره 30





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم حلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم حلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هادی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هادی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نیما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نیما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هومن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هومن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نرجس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نرجس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم تیام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم تیام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نازیلا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نازیلا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هارون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هارون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم میترا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم میترا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زهیر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زهیر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملیکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملیکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اهورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اهورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملودی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملودی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال