شاه عباس اول صفوى (4)
تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
منبع : راسخون
منبع : راسخون
ارتش جدید ایران در عهد شاه عباس اول
فقدان انضباط سپاه قزلباش که غالبا" نتیجه اختلافات سرکردگان آنها و علاقه شان به اعمال نفوذ در جریان امور دربار و دولتخانه بود، آن سپاه را فاقد تحرک و کارایى لازم به ویژه در برخورد در مقابل دشمنى غدار و مجهز و منضبط همچون عثمانى مىساخت. از سوى دیگر، همینکه سران قزلباش از قدرت و نفوذى برخوردار مىشدند، منافع طایفهاى و گروهى آنان بر مصالح مملکت و عمومىپیش مىگرفت و در دستجات سیاسى و انواع زد و بندها و توطئه ها درگیر مىشدند.
پادشاه صفوى از همان آغاز جلوس بر تخت، سیاست صبر و حوصله و درعین حال قاطعیت در برخورد را پیشه خود ساخت. هنوز بخشهاى وسیعى از شرق و غرب ایران در اختیار نیروهاى بیگانه بود و بى کفایتى پادشاهان پیشین صفوى و اختلافهاى داخلى، شیرازه امور را از هم پاشیده بود. شاه عباس پس از تاجگذارى، نخستین دشمنان و رقیبان داخلى را که در انواع توطئههاى پیشین دست داشتهاند، از میان برداشت. در ادامه نیز با اتحاد با قزلباشان بر علیه وکلى خود مرشد قلى خان مواجه شد که على رغم ناخرسندیش از این سیاستمدار ماکیاول و زیرک، جانب پشتیبانى و دفاع از او را بر عهده گرفت، و گروهى دیگر ازسران قزلباش در این آزمایش قدرت جان باختند.
اما حذف قزلباشان که هنوز ستون فقرات نیروى نظامىصفوى را تشکیل مىدادند، آن هم در آن اوضاع آشفته و خطرناک و دشمنان خارجى در کمین نشسته، باعث خارج شدن سى هزار نیروى قزلباش از خدمت «شاهانه» شد و این خود در آن برهه، فاجعهاى محسوب مىشد. شاید سران قزلباش هم بر مبناى همین شیوه سنتى سرباز گیرى صفوى که به هنگام نیاز از طوایف گوناگون به خدمت مىآمدند و تنها از سرداران طایفه خود دستور مىگرفتند، بود که تصور مىکردند در چالش قدرت شاه و تقاضاى سهم سیاسى و اقتصادى بیشتر از حکومت، مىتوانند شرکت جویند و موفق بیرون آیند. چه در هر زمان مىتوانستند با عدم قرار دادن امکانات انسانى و تسلیماتى خود، شاه را در مضیقه قرار داده و در صورت اتحاد چند طایفه، دولت را به زانو درآورند.
شاه عباس بزرگ بانی ارتش نوین ایران
تصمیم به پرداختن حقوق افراد غلامان از خزانه شاهى، این مسأله را پیش آورد که پول لازم براى پرداختها از کجا تحصیل شود. تا آن هنگام، قسمت عمده امپراتورى صفوى در تصرف قزلباشان بود که به عنوان فرمانداران ولایات، بزرگترین قسمت و سهم از درآمد ولایات را به مصرف خود مىرساندند؛ که در مقابل این استفاده سیاست و اقتصادى «رافت» باید تعداد معینى سرباز حاضر به خدمت داشته باشند که هر وقت پادشاه از آنان خواست، براى جنگ در اختیارش قرار گیرد. اگر این فرمانداران ولایتى در اداره مرکزى نیز صاحب منصبى بودند، که غالبا" نیز چنین بود، در این صورت خود در دربار مىماندند و نایبى از سوى ایشان فرماندار ولایت مربوطه مىشد. این فرمانداران قزلباش از مالیاتى که دریافت مىکردند، تنها جزء ناچیزى را به مرکز مىفرستادند، و تازه آنچه به مرکز مىرسید، مستقیما" در اختیار شاه قرار نمىگرفت، بلکه تحت اداره وزارت خاصى به نام دیوان مملکت بود. درآمدى که شاه براى مخارج دستگاه سلطنتى به آن نیاز داشت از اراضى سلطنتى به نام «خاصه» فراهم مىشد که ناظران و مباشران شاهى آن را جمع آورى و به خزانه شاهى تسلیم مىکردند.
چون شاه عباس، شمار سربازانى را که مستقیما" از این خزانه حقوق مىگرفتند افزایش داد، ناگزیر باید بر وسعت اراضى «خاصه» به زیان اراضى دولتى مىافزود. این فرآیند در زمان شاه عباس و جانشینانش مشکلات عدیدهاى را پدید آورد، چه متولیان مالیاتى کوشش مىکردند تا هر چه بیشتر درآمد حاصل کنند و این امر موجب ظلم و تعدیهاى فراوان مىشد: رعایا تحت فشار تحصیلدارانى قرار مىگرفتند که اصولا" توجهى به آبادانى سرزمینى که از آن مالیات وصول مىکنند، نداشتند.
با وجود همه این تلاشها، عباش نتوانسته بود هنوز نظم را بازگرداند و شمار سربازان را به حدى برساند که بتوانند از بدتر شدن اوضاع در شرق ایران جلوگیرى کنند؛ پس هنوز وابستگى به نیروى نظامىقزلباش احساس مىشد و حذف کامل آنها ممکن نبود. از سوى دیگر، شاه هنوز تردید داشت که سربازان تازه نفس و ارتش کوچک و جدید خود را وارد جنگى منظم نماید؛ به ناچار کوشید تا تدابیر انضباطى شدیدى بر ضد همه سران قزلباش اتخاذ نماید و آنهایى را که در پیوستن به سپاه شاهى تردید و کاهلى مىکنند و یا در اراسل سربازان تحت الامر خود اهمال مىنمایند، از فرماندارى ولایات برکنار و بازگشتن آنها را به مقامهاى از دست داده، مستلزم هزینه هاى سنگین نماید.
بی اعتمادی شاه عباس به سران قزلباش
پس از 1003 ق / 1595 م، ثمره سیاستى که شاه براى تربیت کردن غلامان جهت مقابله بانفوذ قزلباشها در پیش گرفته بود، آشکار شد. براى نخستین بار در دولت صفوى، فرماندارى ایالت بزرگى چون فارس به یک گرجى به نام الله وردى خان واگذار شد که منصب قوللر آقاسى یعنى فرماندهى غلامان را نیز داشت. الله وردى خان، بیگلربیگى فارس، پیش از آن وفادارى خود را نسبت به شاه با شرکت در قتل مرشد قلى خان وکلى در 996 ق / 1589 م آشکار ساخته بود. براى خدمتى که در آن هنگام انجام داده بود، به لقب سلطان و فرماندارى کوچکى نزدیک اصفهان مفتخر شد. با رسیدن به فرماندارى ایالت فارس، وى نخستین غلامىبود که با سران قزلباش برابر شد و رأیى برابر ایشان درشوراى شاهى پیدا کرد. از آن پس اطاعت نسبت به شاه بیش از عضویت قزلباش ملاک توجه قرار گرفت: به زودى شمار غلامانى که مناصب عالى ادارى در اختیارشان قرار گرفت رو به فزونى نهاد و حدود بیست درصد منصبهاى دولتى را شامل شد. الله وردى خان در 1007 ق / 1598 م به فرماندهى کل نیروى نظامىایران منصوب شد، و تنظیم ارتش نوین ایران را در همان مسیرى که سر رابرت شرلى معین کرده بود، بر عهده او گذاشته شد؛ شرلى با برادرش آنتونى و قریب بیست و پنج نفر انگلیسى ماجراجو که حاضر به خدمت در برابر مزد بودند، به تازگى وارد ایران شده بود؛ هر چند ادعاى شرلى به اینکه، ایرانیان را به توپ و تفنگ آشنا کرده، کاملا" بى اساس است، ولى مصلحت اندیشى شرلىها و همکارانشان به ویژه در مسایل مربوط به تربیت کردن واحدهاى سپاهى تازه و ریختن توپ بسیار مورد توجه قرار گرفت و بى تردید اثر گذار هم بود.
علاوه بر لشکر غلامان که اکنون شمار آنها به 000/10 رسیده بود، سه فوج تازه تشکیل شد؛ یکى جانسپاران شاه که شمار آنها به 30/000 تن مىرسید و اینان نیز از غلامان بودند؛ دیگر فوجى 12/000 نفره از تفنگداران که ازمیان مردان نیرومند روستایى انتخاب شده بودند. و دیگر سپاهى مشتمل بر 12/000 سرباز و 500 عراده توپ. بدین ترتیب به کمک الله وردى خان، ارتش تازهاى به وجود آمد که شامل شصت هزار تفنگدار و پانصد عراده توپ بود. تمام افراد سپاه که جمعا" دو برابر تفنگداراى مىشد، فرمانبردار شخص پادشاه و هم تعلیم دیده و آماده کارزار بودند. متحرک، کار آمد و با انضباط از سرکردگان قزلباش هم، کسانى که کار دیده و با تجربه بودند و در عین حال وفادارى آنها به پادشاه اثبات شده بود، در این ارتش جدید وارد شدند. فرماندهان دو لشکر جدید؛ قوللر آقاسى و تفنگچى آقاسى که به ترتیب فرماندهى غلامان و تفنگداران را بر عهده داشتند، از صاحبان پنج مقام عمده دولتى بودند و بدین ترتیب عناصر جدید ارمنى، گرجى و چرکسى به مقامات على رسیدند.
به دنبال ایجاد چنین ارتشى بود که شاه عباس خود را براى تسویه حساب با عثمانى که طى سالها، بخشهاى وسیعى از خاک ایران را تحت اشغال درآورده بود، به قدر کافى آماده دید.
دوران شاه عباسى، که در طى عبور از یک دوره بحرانى دولت صفوى شکل گرفت، دوره پیشرفت و استحکام دولت صفوى و اعتلاى ایران و شکوفایى در همه زمینههاست. تدابیر شاه عباس در زمینه بنیانگذارى ارتش نوین ایران، از جمله سیاستهاى درست و حساب شده و حاصل زحمات سرداران ایرانى است که امکان داد تا از تجزیه و فروپاشى ایران جلوگیرى شود و دست بیگانگان را از مام وطن کوتاه سازد.
آغاز جنگهاى ایران و عثمانى - فتح نهاوند
چنانکه پیش از این اشاره شد، در 997 ق / 1589 م هنگامىکه شاه عباس در خراسان بود، سنان پاشا معروف به چغال اوغلى، سردار ترک، که حکمران بغداد بود، به ولایت همدان تاخت و تا نهاوند پیش رفت و در آنجا قلعه استوارى بنا نهاد و گروهى از سپاهیان ترک را در آن قلعه جاى داد.
پس از آن که شاه عباس در 999 ق / 1591 م با سلطان مراد خان صلح کرد، قلعه نهاوند به موجب مصالحه نامه در تصرف دولت عثمانى باقى ماند، و مدت پانزده سال این قلعه در خاک ایران، اما در اختیار حکمرانان ترک بغداد بود. مواجب و آذوقه قلعه نیز از بغداد مىرسید، هر چند سربازان ترک، که پیوسته به بهانه هاى گوناگون از خاک و قلمرو ایران مىگذشتند، اغلب به دارایى و املاک مردم دستبرد مىزدند. این موضوع که موجب ناخرسندى حکمرانان اطراف و مردم بود، مکررا" از طریق دولت ایران پیگیرى و توسط سفیران به دولت عثمانى شکایت کرده بود، اما نتیجه مطلوب حاصل نمىشد.
در اواخر 1011 ق / 1603 م، هنگامى که سلطان محمد خان عثمانى گرفتار جنگهاى داخلى با جلالیان بود، گروهى از حکمرانان و سرداران ترک نیز، در بین النهرین و سر حدات غربى ایران به خودسرى پرداختند، از آن جمله؛ حکمران بغداد را که از طرف سلطان عثمانى منصوب شده بود، از شهر بیرون و فرد دیگرى به نام اوزن احمد را به حکومت بغداد گماشتند. با تغییر حکمران، بغداد از ارسال مواجب و آذوقه سربازان قلعه نهاوند سر باز زد. به همین جهت، نگاهبان این قلعه نیز سر به شورش برداشتند و در دزدى و تصرف اموال ایرانیان جرىتر شدند.
چون این خبر در اصفهان به شاه عباس رسید، حسن خان، حاکم ولایت علیشکر را فرمان داد که به قلعه نهاوند حمله کرده، آنجا را از سربازان ترک پاکسازى و قلعه را ویران کند. این اقدام پادشاه صفوى، در واقع آغاز جنگهاى دنباله دار ایران و عثمانى است. حسن خان پیش از آنکه به پاى قلعه برسد، گروهى از رعایاى اطراف، که از ستمکارى و فساد ترکان به جان آمده بودند، بر آن قلعه حمله برده و به سبب خیانت یکى از قلعه بانهاى ترک، آنجا را به آسانى تسخیر کردند؛ و به فرمان حسن خان هم قلعه نهاوند را ویران ساختند.
جنگهاى ایران و عثمانى / فتح تبریز
شاه عباس پس از آن که خراسان را از خطر تاخت و تاز ازبکان نجات داد و فتنه هاى داخلى را فرو نشاند، مصمم شد که آذربایجان و ولایات از دست رفته ایران را از دولت عثمانى باز گیرد. تجهیز و آموزش ارتش نوین ایران نیز این توان را به شاه صفوى مىداد تا در مصاف با عثمانى امکان پیروزى داشته باشد. حکام و مرز داران ترک هم، که دوران بردبارى شاه عباس را دلیل عجز و ناتوانى دولت ایران مىپنداشتند، گه گاه به کارهاى ناهنجار و بى رسمیهایى دست مىزدند؛ از جمله، احمد پاشا، حکمران وان، بازرگانان ایرانى را که از جانب شاه ایران به آن شهر رفته بودند، قتل عام کرد و اموال و نقدینه آنها را که مال خاص شاه عباس بود، مصادره کرد. در شروان هم، سرداران ترک چند تن از فرستادگان شاه را که براى خریدن کنیز و غلام به سوى داغستان مىرفتند، در راه کشته، اموالشان را غارت کردند.
در اواخر سال 1011 ق / مه 1603 م گروهى از کردان اطراف سلماس، به ریاست غازى بیگ ابدال برادوست از اطاعت على پاشا والى ترک آذربایجان سر پیچیدند؛ على پاشا به قصد سرکوب ایشان از تبریز بیرون رفت، غازى بیگ پسر خود را نزد شاه عباس فرستاد و از وى درخواست کمک کرد.
در همان حال، على پاشا حکمران تبریز، که از تهاجم ناگهانى شاه عباس به مناطق اشغال شده توسط عثمانى بیم داشت، دستور داد که در محل چمن اوجان، که آن زمان از نقاط مرزى آذربایجان ایران و عثمانى بود، قلعهاى بسازند. ذوالفقار خان قرامانلو - حکمران آذربایجان ایران - چون از این امر آگاه شد، شبانه از اردبیل به همراه پانصد مرد جنگى به سوى قلعه ناتمام تاخت و آن را به کلى ویران و تعدادى از سربازان ترک را نیز به قتل آورد و به اردبیل بازگشت. از اردبیل گزارش این حمله را براى شاه عباس به اصفهان فرستاد، و بدونوشت که چون على پاشا براى دفع کردان و یاغیان سلماس با گروهى از سپاهیان ترک از تبریز بیرون رفته، گرفتن شهر کار چندان دشوارى نخواهد بود. شاه عباس نیز او را خلعت فرستاد و فرمان داد تا جاسوسانى به تبریز فرستد از اوضاع شهر او را آگاه نماید. پس از آن، شاه در اصفهان شایع کرد که الله وردى خان امیرالامراى فارس بدو نوشته که کشتیهاى پرتغالى در خلیج فارس به جزایر بحرین حمله برده اند، و شاه خود را آماده درگیرى با آنها مىسازد و عنقریب براى مواجه با سپاه متجاوز به هرمز خواهد رفت. پادشاه صفوى به این بهانه و بدون آنکه سوءظن عثمانیها را برانگیزد، دستور تجهیز سپاه داد؛ چون این شایعه بر سر زبانها افتاد، اعلان کرد که الله وردى خان اطلاع داده که پرتغالیها از قصد خود چشم پوشیده اند و شاه دیگر به شیراز و از آنجا به هرمز نخواهد رفت؛ ولى چون گروهى از سرداران و سپاهیان آماده سفر گشتهاند، و او نیز هوس استراحت و شکار دارد، به مازندران خواهد رفت و چندى در آنجا به سر خواهد برد.
عزم شاه عباس در آزادسازی آذربایجان از دست عثمانی
پس از آن شاه عباس چون در شهر اقامتگاه مناسبى نیافت، به شنب غازان رفت و در آنجا به سان دیدن سپاه پرداخت. ایرانیان تبریز، چون از آمدن قزلباشان آگاه شدند، دسته دسته به استقبال آمدند و در شهر به کشتن ترکان پرداختند. شهر تبریز در این هنگام به ویرانهاى تبدیل شده بود و از آثار و عمارتهاى شاه طهماسب اول و شاه محمد خدابنده در آن کمتر اثرى دیده مىشد. سرداران عثمانى که نگهبانى قلعه شهر را بر عهده داشتند، با شتاب قاصدى نزد على پاشا حکمران تبریز، که براى دفع فتنه کردان سلماس بدان حدود رفته بود، فرستادند و او را از ورود سربازان ایرانى آگاه کردند. اما على پاشا که تصور نمىکرد، شاه عباس خود شخصا" در رأس سپاه به آذربایجان آمده باشد، موضوع را مهم نپنداشت و با جمعى از سربازان خود بدون شتاب راهى تبریز شد؛ چون به نزدیکى تبریز رسید از عمق ماجرا آگاه شد و در محل صوفیان آماده نبرد گردید.
شاه عباس که تصور نمىکرد پاشاى ترک با سپاه اندکش به مقابله او آید، از دلیرى و بى باکى وى در عجب شد و بى درنگ از شنب غازان به عزم جنگ به دو فرسنگى تبریز رفت و در محل حاجى حرامى اردو زد.
شکست سپاه عثمانی و آزاد شدن آذربایجان
در فتح قلعه تبریز، شاه عباس به مدافعان ترک قلعه پیام داد که چنانچه مقاومت نکنند، اگر در ولایت آذربایجان خانه و ملکى داشته باشند به ایشان سپرده شود و هر گاه در سلک خدمتگزاران ایران درآیند دو برابر مرسوم جیرهاى را که از دولت عثمانى مىگرفتند، به آنها خواهد داد و هر گاه اراده بازگشتن به میهن خود داشته باشند، اجازه خواهند داشت که با زنان و فرزندان و اموال و اسباب خود خاک ایران را ترک گویند. سربازان ترک، تسلیم شدند و قلعه به دست سپاهیان ایران افتاد و جالب این که پادشاه ایران به وعده خود عمل کرد و اجازه غارت اموال ترکان را نداد و آن دسته نیز که خواهان ترک ایران بودند، با خویشاوندان و اموالشان به سلامت ایران را ترک گفتند. قلعه تبریز در 18 جمادى الاول 1012 ق / 24 اکتبر 1603 م به دست سپاهیان قزلباش افتاد و شاه خود به درون قلعه رفت. از جمله غنایمى که از این قلعه به دست آمد چهارصد عراده توپ برنجى بود که به اصفهان منتقل شد. چون قلعه تبریز بیش از بیست سال در تصرف دولت عثمانى بود، اتبع و افراد ساکن قلعه، در آنجا براى خود تأسیسات فراوان و دکان و خانه ساخته بودند؛ شاه عباس براى آن که صاحبان این بناها، یکباره دل از تبریز بکنند و قطع علاقه کنند، دستور داد تا تمامى تأسیسات و ابنیه قلعه را ویران ساختند.
شاه عباس پس از آزاد ساختن تبرى و فتح قلعه مستحکم آن، براى باز پس گیرى دیگر ولایات نواحى همت گماشت.
لشکرکشى شاه عباس به ارمنستان
شاه عباس پس از تسخیر تبریز و قلعه شهر، اقدام به باز پس گیرى دیگر ولایات از دست رفته ایران در آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و شروان نمود که در زمان پدرش از ایران جدا گشته و به دست ترکان عثمانى افتاده بود. شاه نخست متوجه قلعه هاى ایروان و نخجوان شد، که از مراکز نظامى عثمانى در ارمنستان بود. در آغاز کار، ذوالفقار خان قرامانلو حکمران آذربایجان ایران را مأمور کرد که به قلعه نخجوان بتازد و آن جا را از دشمن پاکسازى کند. در این ایام، شمار سربازان ترک در قلعه حدود 150 نفر بیشتر نبود، زیرا شریف پاشا، بیگلربیگى آن شهر، پس از رسیدن خبر حمله شاه عباس به شهر تبریز، چون قله نخجوان را براى پایدارى آماده نمىدید، با بیشتر سپاهیانش به قلعه ایروان، که بسیار مستحکم و براى مقاومت آماده تر بود، رفت و در آنجا، ظرف بیست روز حصارى تازه ساخت و تمامى تجهیزات و آذوقه و اسلحه را براى یک مقاومت طولانى و دو ساله آماده کرد. با نزدیک شتن سپاهیان ذوالفقار خان، مردم به ناچار به استقبال آمدند و چون سربازان داخل قلعه یاراى مقاومت نداشتند، امان خواستند و قلعه را تسلیم کردند. بدین ترتیب نخجوان و توابع آن بدون خونریزى به تصرف قواى ایران درآمد.
اطاعت سران شورشي از شاه عباسی
ایروان در آن ایام سه قلعه داشت: یکى قلعه کهن، که در 991 ق / 1583 م به فرمان فرهاد پاشا - سردار ترک - و در زمان شاه محمد خدابنده - پدر شاه عباس - ساخته شده بود؛ قلعهاى کوچک که بر فراز تل بزرگى در جنوب غربى قلعه کهن ساخته و آن را قلعه کوزچى مىگفتند و سوم، قلعه نو، که در همان روزها به فرمان شریف پاشا ساخته شده بود. در این سه قلعه، نزدیک به دوازده هزار سرباز ترک براى دفاع و نبرد آماده بودند. شاه عباس سپاهیانش را به چند دسته تقسیم کرد؛ از آن جمله، ذوالفقار خان را با لشکر آذربایجان به گرفتن قلعه کوزچى مأمور ساخت، و قرچقاى بیگ، سردار نامى دیگر ایران را با غلامان خاص خود، در برابر قلعه کهن قرار داد. در همان حال، چون تفنگداران و توپچیان ترک از فراز حصار قلعه، سربازان ایرانى را هدف گلوله قرار مىدادند؛ شاه عباس به برخوردار بیگ انیس، توپچى باشى، فرمان داد در شهر ایروان، که تا پاى قلعه کهن یک فرسنگ بود، به توپ ریزى مشغول شود؛ و به امر وى از تبریز نیز چند عراده توپ که از ترکان به غنیمت گرفته شده بود، به ایروان آوردند «اواخر رمضان 1012 ق / اواخر فوریه 1604م».
برخودار بیگ توپچى باشى، به دستور شاه قالب توپهایى را که پیش از آن آماده کرده بود، به کار انداخت و در اندک زمانى دو توپ ریخت که به توپ فتح موسوم شد؛ یک ماه بعد «24 شوال / 26 مارس» توپ دیگرى ریخت موسوم به توپ نصرت.
ذوالفقار خان با استفاده از همین توپ، قلعه کوزچى را هدف قرار داد و آن را تسخیر کرد. پس از فتح این قلعه، شاه عباس قرچقاى بیگ را با گروهى از تفنگچیان خراسانى و غلامان خاصه خود، مأمور گرفتن قلعه جدید کرد، و ذوالفقار خان قرامانلو را با لشکر آذربایجان به محاصره قلعه کهن فرستاد و یکى از دو توپ ساخته شده را در اختیار او نهاد.
فتح قلعه ایروان توسط سپاه ایروان
شریف پاشا پس از آنکه به خدمت شاه صفوى رسید، مبلغ دوازده هزار تومان وجه نقد بدو پیشکش کرد، اما شاه چون اهل قلعه را به جان و مال امان داده بود، نپذیرفت و تنها با قبول دو سه اسب و دو قبضه تفنگ فرنگى به رسم یادبود، خاطر ایشان را خرسند ساخت. شریف پاشا هم که اصلا" اصفهانى بود، پس از تسلیم شدن به خدمت شاه عباس درآمد و با صد تن از ملازمان به مشهد رفت. شاه عباس نیز براى وى سیصد تومان نقد و پانصد خروار غله به عنوان مقررى سالانه معین کرد. سایر سرداران و سربازان تسلیم شده هم که مایل به بازگشت به کشورشان بودند، به فرمان شاه یکى از سرداران ایرانى آنها را تا قلعه قارص مشایعت کرد.
هنگامى که شاه عباس در کنار قلعه ایروان به جنگ مشغول بود، الله وردى خان امیرالامراى فارس نیز از ایران بدو پیوست. چنانکه پیش از این یاد شد، شاه عباس در آغاز لشکرکشى به آذربایجان، الله وردى خان را مأمور فتح بغداد کرده بود، وى نیز تا حصار شهر پیش رفت و بغداد را در محاصره گرفت، اما شاه دستور داد که از محاصره دست بردارد و به اردوى او در آذربایجان بپیوندد و الله وردى خان نیز چنین کرد.
منابع تحقیق :
daneshnameh.roshd.ir
bashgah.net
ichodoc.ir
sispda.com
www.zangetarikh-tabadkan.persianblog.ir
noorportal.net
cloob.com
forum.takdownload.ir
daneshju.ir
Fa.wikipedia.org
ariarman.org (ارشام پارسی)
تبیان همدان
دایرةالمعارف فارسی به کوشش غلامحسین مصاحب؛ چاپ ۱۳۵۶؛ چاپخانه سپهر؛ انتشارات امیرکبیر؛ تهران؛
تاریخ ایران به قلم عباس اقبال آشتیانی
کتاب روابط سياسي و اقتصادي ايران در دوره صفويه
سفرنامه پیتر دلاواله
جغرافیای تاریخی مازندران
هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۱
عالم آراى عباسى
ادامه دارد...
/ج