مصاحبه ات را قورت بده
نويسنده:سيد علي اکبر رضوي
داشتن مهارت کافي براي شرکت در مصاحبه شغلي به اندازه پيدا کردن يک کار خوب مي تواند مهم و حياتي باشد
اينکه کسي چشمش به يک کار خوب توي يک صفحه نيازمندي ها يا آگهي جذب نيرو بيفتد يا چنين چيزي از دوست و آشنايي به گوشش برسد، به اندازه قبولي در يک رشته تاپ دانشگاهي آدم را خوشحال مي کند، اما اين تازه خوان اول است. با فرض داشتن اعصاب فولادين به غول خوان هفتم که همان مصاحبه است مي رسيد. از آنجايي هم که در زندگي واقعي مثل بازي هاي رايانه اي مجالي براي سيو کردن نيست و رد شدن در مصاحبه به معناي گيم اور است، داشتن مهارت کافي براي شرکت در مصاحبه شغلي و موفقيت در آن به اندازه پيدا کردن يک کار خوب مي تواند مهم و حياتي باشد. مخصوصاً حالا که بيشتر کارهاي درست و حسابي مصاحبه هم دارند. همه صغري و کبري چيدن هاي يک مصاحبه شغلي هم براي پيدا کردن جواب اين سه سؤال است که :
اصلاً مي توانيد کار آنها را انجام بدهيد؟ انگيزه و مسئووليت پذيري لازم را داريد؟ و البته شما چه مزيتي به همه داوطلب هايي که پشت در صف کشيده اند داريد.
با تشکر از دکتر محمد حسين رحمتي
ازدواج يک نياز طبيعي است، اما بايد دلايل منطقي براي آن داشته باشيم
هيچ کس منکر اين نيست که ازدواج خوب است اما اول بايد تکليفتان با خودتان معلوم باشد که اصلاً براي چي داريد ازدواج مي کنيد؟ نگوييد ازدواج کردن دليل نمي خواهد. اگر شما خدايي نکرده در ناخودآگاه قصد بي منطقي براي ازدواج داشته باشيد، ممکن است بعداً دچار مشکلاتي شويد که حل کردنش به فکر هيچ عاقلي نرسد. پس حواستان را جمع کنيد!
1.شورش عليه والدين: خيلي آدم ها به خاطر اين ازدواج مي کنند که به خانواده هايشان دهن کجي کرده باشند. توي اين ازدواج فکر و ذکر طرف فقط لج کردن با خانواده است و نه پيدا کردن يک شريک خوب براي زندگي.
2. جست و جوي استقلال:گاهي قضيه اصلي برعکس مي شود. معمولاً آدم ها اول بايد مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند؛ اما بعضي ها مي خواهند به وسيله ازدواج که يک دليل بيروني است، مستقل شوند؛ يعني خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اشتباه است ديگر!
3. التيام يک ارتباط شکست خورده: اين هم از آن دلايل پيچيده است؛ يک نفر در يک رابطه عشقي به هر دليلي شکست خورده و « نه» شنيده است. حالا مي خواهد از راه ازدواج با يک آدم جديد، به خودش ثابت کند که مي تواند عزت نفسش را باز گرداند. اين هم اشتباه است چون انگيزه ازدواج يک رابطه ديگر است و نه رابطه با آدم جديد.
4. فشار خانواده و اجتماع: « زن بگير!». « موهات داره رنگ دندونات مي شه!»، « داري تو خونه مي ترشي!»؛ کافي است چند تا دختر معرفي کنند و بگويي نمي خواهم يا چند تا خواستگار بيايد و رد کني، آن وقت است که سيل حرف و حديث هاي اين طوري از هر طرف به سويت جاري مي شود. انصافاً فشار رواني زيادي به آدم وارد مي کند. يکي نيست به کساني که از اين حرف ها مي زنند بگويد تا يک نفر خودش نخواهد که ازدواجش موفق نمي شود.
5. ازدواج اجباري: خوشبختانه دوره اين کار در حال ور افتادن است. اما خيلي پيش مي آيد که پدر و مادر از روي مصلحت يا خودخواهي، يا هر دليل ديگري فرزند بينوا را مجبور مي کنند که با يک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنيد که با شرايط امروز چه زندگي اي در پيش روي اين زوج اجباري است.
6. نياز جنسي: يعني اينکه يک نفر فقط و فقط به خاطر برطرف کردن نياز جنسي اش ازدواج کند و نه چيز ديگر.
7. دلايل اقتصادي: بعضي وقت ها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه مي کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به يک نان و نوايي برسند. حالا تصورش را بکنيد بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکست شوند، ديگر به چه اميدي مي شود آن زندگي را ادامه داد؟ يعني طرف ازدواج کند به اين دلي که به واسطه خانواده زن يا شوهر و با خود طرف مقابل، پول و پله اي به هم بزند و به رفاه اقتصادي برسد.
8. تنهايي و استقلال: بعضي موقع ها يک نفر به خاطر اينکه تنهاست و دارد مستقل زندگي مي کند، تصميم به ازدواج مي گيرد؛ بدون اينکه ديگر شرايط ازدواج را داشته باشد.
9. احساس گناه يا ترحم: اگر دل آدم براي يک نفر بسوزد و به همين خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمي تواند مثل زن و شوهرهاي معمولي عادلانه و برابر باشد. اين طوري حتماً کسي که دلسوزي کرده بعدها احساس قرباني بودن پيدا مي کند.
10. احساس کمبود يا تهي بودن: بعضي از احساس کمبودها يا احساس تهي بودن ها هيچ ربطي به ازدواج کردن يا نکردن ندارد و از جاهاي ديگري نشأت گرفته است؛ بعضي افراد فقط به خاطر اين احساس کمبود ازدواج مي کنند و اين اشتباه است.
1. مصاحبت و همراهي: دختر و پسر به يک سني که مي رسند، دوست دارند يک کسي را داشته باشند که از حال و روزشان برايش حرف بزنند، مسائل زندگي شان را به او بگويند و ... در مقابل طرف ديگر به حرف هايشان گوش بدهد و در مسائل مختلف کمکشان کند؛ در يک کلام همراهشان باشد. اين يک نياز طبيعي و معقول است. اگر يکي از دلايلي که مي خواهيد ازدواج کنيد داشتن يک همراه و همنشين خوب است، پس بجنبيد که دير نشود.
2. عشق و محبت: همه نياز به مهر و محبت دارند اما گاهي به يک جايي مي رسد که نياز داريد يک نفر باشد که دوستش داشته باشيد و او هم شما را دوست داشته باشد؛ کسي که عشق و محبتش جداي عشق و محبت پدر و مادر و خانواده باشد. عشق و محبت لازمه ازدواج است، خودتان را از آن منع نکنيد.
3. شريک حمايت کننده: دختر و پسرها معمولاً مي خواهند کسي را داشته باشند، که در کنارش آرامش و امنيت پيدا کنند و به خاطر همين ازدواج مي کنند؛ يعني دنبال يک شريک خوب مي گردند که توي زندگي حامي آنها باشد. اين نه تنها ضعف نيست، که يک نقطه قوت هم هست.
4. شريک جنسي: گرايش دختر و پسرها به جنس مخالف يک مسأله طبيعي است. اصلاً يکي از دلايلي که ازدواج تداوم پيدا مي کند، همين است که هرکس نياز به يک مکمل و شريک از جنس مخالف دارد. و ازدواج راه طبيعي و مشروع پاسخ به اين نياز است.
1) در کمترين زمان ممکن جواب بدهيد و حداکثر زمان را در اختيار مصاحبه گر بگذاريد. پرسيدن سؤالاتي مثل« توضيح بيشتري بدهيد» منظور او از سؤالاتش را براي شما روشن ترو پاسخ شما را دقيق تر خواهد کرد.
2) اين سه مرحله را رعايت کنيد: وقفه: مطمئن شويد که منظور سؤال را فهميده ايد. انديشه: گفتن اولين چيزي که به ذهنتان رسيده ريسک بالايي دارد. بيان: بايد بتوانيد تأکيد کنيد که مي توانيد مشکل آنها را حل کنيد.
3) تجربه نشان داده کساني که ارتباط بهتري برقرار مي کنند، سرشان را بيشتر تکان مي دهند. لبخند مي زنند و رفتارهاي غير کلامي مشابهي بروز مي دهند، نمره بالاتري مي گيرند.
4) براي پاسخ به سؤال ها استراتژي داشته باشيد و حرف و نظرتان را بي دليل عوض نکنيد. سؤال هايي را هم که فکر مي کنيد شما بايد از مصاحبه کننده بپرسيد، مرتب کنيد.
منبع:همشهري جوان، شماره 258
/ج
اينکه کسي چشمش به يک کار خوب توي يک صفحه نيازمندي ها يا آگهي جذب نيرو بيفتد يا چنين چيزي از دوست و آشنايي به گوشش برسد، به اندازه قبولي در يک رشته تاپ دانشگاهي آدم را خوشحال مي کند، اما اين تازه خوان اول است. با فرض داشتن اعصاب فولادين به غول خوان هفتم که همان مصاحبه است مي رسيد. از آنجايي هم که در زندگي واقعي مثل بازي هاي رايانه اي مجالي براي سيو کردن نيست و رد شدن در مصاحبه به معناي گيم اور است، داشتن مهارت کافي براي شرکت در مصاحبه شغلي و موفقيت در آن به اندازه پيدا کردن يک کار خوب مي تواند مهم و حياتي باشد. مخصوصاً حالا که بيشتر کارهاي درست و حسابي مصاحبه هم دارند. همه صغري و کبري چيدن هاي يک مصاحبه شغلي هم براي پيدا کردن جواب اين سه سؤال است که :
اصلاً مي توانيد کار آنها را انجام بدهيد؟ انگيزه و مسئووليت پذيري لازم را داريد؟ و البته شما چه مزيتي به همه داوطلب هايي که پشت در صف کشيده اند داريد.
با تشکر از دکتر محمد حسين رحمتي
« سؤال ها و منظورها، راست بگوييد!
« نکات ويژه، لج نکنيد »
«مصاحبه فشاري »
« عشق +2»
ازدواج يک نياز طبيعي است، اما بايد دلايل منطقي براي آن داشته باشيم
هيچ کس منکر اين نيست که ازدواج خوب است اما اول بايد تکليفتان با خودتان معلوم باشد که اصلاً براي چي داريد ازدواج مي کنيد؟ نگوييد ازدواج کردن دليل نمي خواهد. اگر شما خدايي نکرده در ناخودآگاه قصد بي منطقي براي ازدواج داشته باشيد، ممکن است بعداً دچار مشکلاتي شويد که حل کردنش به فکر هيچ عاقلي نرسد. پس حواستان را جمع کنيد!
« دلايل نادرست ازدواج »
1.شورش عليه والدين: خيلي آدم ها به خاطر اين ازدواج مي کنند که به خانواده هايشان دهن کجي کرده باشند. توي اين ازدواج فکر و ذکر طرف فقط لج کردن با خانواده است و نه پيدا کردن يک شريک خوب براي زندگي.
2. جست و جوي استقلال:گاهي قضيه اصلي برعکس مي شود. معمولاً آدم ها اول بايد مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند؛ اما بعضي ها مي خواهند به وسيله ازدواج که يک دليل بيروني است، مستقل شوند؛ يعني خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اشتباه است ديگر!
3. التيام يک ارتباط شکست خورده: اين هم از آن دلايل پيچيده است؛ يک نفر در يک رابطه عشقي به هر دليلي شکست خورده و « نه» شنيده است. حالا مي خواهد از راه ازدواج با يک آدم جديد، به خودش ثابت کند که مي تواند عزت نفسش را باز گرداند. اين هم اشتباه است چون انگيزه ازدواج يک رابطه ديگر است و نه رابطه با آدم جديد.
4. فشار خانواده و اجتماع: « زن بگير!». « موهات داره رنگ دندونات مي شه!»، « داري تو خونه مي ترشي!»؛ کافي است چند تا دختر معرفي کنند و بگويي نمي خواهم يا چند تا خواستگار بيايد و رد کني، آن وقت است که سيل حرف و حديث هاي اين طوري از هر طرف به سويت جاري مي شود. انصافاً فشار رواني زيادي به آدم وارد مي کند. يکي نيست به کساني که از اين حرف ها مي زنند بگويد تا يک نفر خودش نخواهد که ازدواجش موفق نمي شود.
5. ازدواج اجباري: خوشبختانه دوره اين کار در حال ور افتادن است. اما خيلي پيش مي آيد که پدر و مادر از روي مصلحت يا خودخواهي، يا هر دليل ديگري فرزند بينوا را مجبور مي کنند که با يک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنيد که با شرايط امروز چه زندگي اي در پيش روي اين زوج اجباري است.
6. نياز جنسي: يعني اينکه يک نفر فقط و فقط به خاطر برطرف کردن نياز جنسي اش ازدواج کند و نه چيز ديگر.
7. دلايل اقتصادي: بعضي وقت ها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه مي کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به يک نان و نوايي برسند. حالا تصورش را بکنيد بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکست شوند، ديگر به چه اميدي مي شود آن زندگي را ادامه داد؟ يعني طرف ازدواج کند به اين دلي که به واسطه خانواده زن يا شوهر و با خود طرف مقابل، پول و پله اي به هم بزند و به رفاه اقتصادي برسد.
8. تنهايي و استقلال: بعضي موقع ها يک نفر به خاطر اينکه تنهاست و دارد مستقل زندگي مي کند، تصميم به ازدواج مي گيرد؛ بدون اينکه ديگر شرايط ازدواج را داشته باشد.
9. احساس گناه يا ترحم: اگر دل آدم براي يک نفر بسوزد و به همين خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمي تواند مثل زن و شوهرهاي معمولي عادلانه و برابر باشد. اين طوري حتماً کسي که دلسوزي کرده بعدها احساس قرباني بودن پيدا مي کند.
10. احساس کمبود يا تهي بودن: بعضي از احساس کمبودها يا احساس تهي بودن ها هيچ ربطي به ازدواج کردن يا نکردن ندارد و از جاهاي ديگري نشأت گرفته است؛ بعضي افراد فقط به خاطر اين احساس کمبود ازدواج مي کنند و اين اشتباه است.
«دلايل درست ازدواج »
1. مصاحبت و همراهي: دختر و پسر به يک سني که مي رسند، دوست دارند يک کسي را داشته باشند که از حال و روزشان برايش حرف بزنند، مسائل زندگي شان را به او بگويند و ... در مقابل طرف ديگر به حرف هايشان گوش بدهد و در مسائل مختلف کمکشان کند؛ در يک کلام همراهشان باشد. اين يک نياز طبيعي و معقول است. اگر يکي از دلايلي که مي خواهيد ازدواج کنيد داشتن يک همراه و همنشين خوب است، پس بجنبيد که دير نشود.
2. عشق و محبت: همه نياز به مهر و محبت دارند اما گاهي به يک جايي مي رسد که نياز داريد يک نفر باشد که دوستش داشته باشيد و او هم شما را دوست داشته باشد؛ کسي که عشق و محبتش جداي عشق و محبت پدر و مادر و خانواده باشد. عشق و محبت لازمه ازدواج است، خودتان را از آن منع نکنيد.
3. شريک حمايت کننده: دختر و پسرها معمولاً مي خواهند کسي را داشته باشند، که در کنارش آرامش و امنيت پيدا کنند و به خاطر همين ازدواج مي کنند؛ يعني دنبال يک شريک خوب مي گردند که توي زندگي حامي آنها باشد. اين نه تنها ضعف نيست، که يک نقطه قوت هم هست.
4. شريک جنسي: گرايش دختر و پسرها به جنس مخالف يک مسأله طبيعي است. اصلاً يکي از دلايلي که ازدواج تداوم پيدا مي کند، همين است که هرکس نياز به يک مکمل و شريک از جنس مخالف دارد. و ازدواج راه طبيعي و مشروع پاسخ به اين نياز است.
« گام به گام در جلسه مصاحبه »
1) در کمترين زمان ممکن جواب بدهيد و حداکثر زمان را در اختيار مصاحبه گر بگذاريد. پرسيدن سؤالاتي مثل« توضيح بيشتري بدهيد» منظور او از سؤالاتش را براي شما روشن ترو پاسخ شما را دقيق تر خواهد کرد.
2) اين سه مرحله را رعايت کنيد: وقفه: مطمئن شويد که منظور سؤال را فهميده ايد. انديشه: گفتن اولين چيزي که به ذهنتان رسيده ريسک بالايي دارد. بيان: بايد بتوانيد تأکيد کنيد که مي توانيد مشکل آنها را حل کنيد.
3) تجربه نشان داده کساني که ارتباط بهتري برقرار مي کنند، سرشان را بيشتر تکان مي دهند. لبخند مي زنند و رفتارهاي غير کلامي مشابهي بروز مي دهند، نمره بالاتري مي گيرند.
4) براي پاسخ به سؤال ها استراتژي داشته باشيد و حرف و نظرتان را بي دليل عوض نکنيد. سؤال هايي را هم که فکر مي کنيد شما بايد از مصاحبه کننده بپرسيد، مرتب کنيد.
منبع:همشهري جوان، شماره 258
/ج