معرفی تفسیر زهره التفاسیر

مفسر در آغاز، مقدمه ای در تفسیر دارد که به مباحث نزول، جمع و تدوین، اعجاز و وجوه آن، خاتمیت و جامعیت، جاودانگی کتاب و قصص و مقدمات و قواعد تفسیر و دلایل جاذبه قران می پردازد. او معتقد است که قرآن در زمان پیامبر گردآوری نشد و پس از ایشان در طی مراحلی جمع و تدوین گردید.
دوشنبه، 8 شهريور 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفی تفسیر زهره التفاسیر

شناسنامه تفسیر

نام معروف: زهره التفاسیر
مؤلف: محمد احمد مصطفى ابوزهرة
متولد: ۱۸۹۸ م
وفات: ۱۹۷۴/ ۴ / ۱۲ م
مذهب: شافعی
تاریخ تألیف: ۱۹۷۴م
تعداد مجلدات: ۱۰ جلد
مشخصات نشر: بیروت، دارالفکر، بر اساس چاپ قاهره که در ۱۰ مجلد تا سوره نمل، آیه: قل عسى أن یکون ردف لکم بعض الذی تستعجلون (نمل: ۷۲)، ۱۳۹۹ق، قطع وزیری.
 

معرفی مفسر و تفسیر

محمد أحمد مصطفى أبو زهرة، معروف به ابوزهره، یکی از عالمان بزرگ و قرآن پژوه مصر و از مفتیان مشهور الازهر در دوره معاصر است. او در مارس ۱۸۹۸م در شهر «محلة الکبرى» یکی از شهرهای استان غربی مصر در خانوادهای مشهور به صلاح و التزام به دین و مکارم اخلاق به دنیا آمد. در کودکی به حفظ قرآن کریم روی آورد و در نه سالگی قرآن را کاملا حفظ کرد. پس از حفظ قرآن به تعلیم مبادی علوم ادبی و مدنی چون ریاضیات، جغرافیا، و فلسفه پرداخت. در سال ۱۹۱۳م به مدرسه جامع الأحمدی در طنطا رفت و پس از سه سال ماندن، چون رئیس آن که به ریاست الازهر رسیده بود، و به نبوغ و استعداد او پی برده بود، او را تشویق کرد که مدرسه و روش درس خود را تغییر دهد و به مدرسه ای خاص مثل مدرسه قضاوت برود؛ و لذا در سال ۱۹۱۶ به مدرسه قضاء شرعی رفت و در مدت نه سال مراحل آن را طی کرد و در سال ۱۹۲۵ به درجه استادی رسید. در سال ۱۹۲۷م دیپلم آنجا را گرفت و مدرس شریعة و لغت عربی شد. سپس به مدارس ثانویه و بعد به دانشکده اصول دین منتقل شد و در همین زمان بود که نخستین کتاب خود درباره «الخطابة» و کتاب «تاریخ الجدل» و کتاب «تاریخ الدیانات القدیمة» و «محاضرات فی النصرانیة» را نگاشت. آن گاه به دانشکده حقوق دانشگاه قاهره رفت. در سال ۱۹۶۳م مسئولیت تدریس در دانشکده معاملات و مدیریت دانشگاه الازهر را به عهده گرفت، عضو مجمع البحوث الاسلامیه شد و در شورای افتا و قوانین مذهب حنفی و شافعی عضویت یافت و در نهایت عضو مجلس همان دانشگاه شد.
 
ابوزهره دارای مؤلفات و مباحث بسیار در مجلات و کتب در حقوق و اقتصاد و مجله المسلمون و حضارة الاسلام و شرکت در کنفرانس های داخلی و خارجی و فعال در این میادین است. اما در مجلة ماهانه إمام أبو زهرة همواره در چهار بخش: تفسیر قرآن الکریم، و مقالات اجتماعی، و ذکر فتاوی در پاسخ به سئوالات شرعی قلم می زد. مشهورترین آثار و کتاب های او در حوزه مباحث تاریخی و حقوق و اصول فقه است که به ۴۲ اثر می رسد و به تطبیق مباحث فقهی میان مذاهب از آن جمله محاضرات فی عقد الزواج و آثاره، مقارنة بین المذاهب الفقهیة و القوانین العربیة، أحکام الترکات و المواریث، الجریمة فی الفقه الإسلامی، العقوبة فی الفقه الإسلامی، المیراث عند الجعفریة، أصول الفقه الجعفری یا درباره شخصیت های اسلامی مانند الإمام زید: حیاته و عصره - آراؤه و فقهه، الإمام الصادق: حیاته و عصره - آراؤه و فقهه، الإمام أبو حنیفة: حیاته و عصره - آراؤه و فقهه، الإمام مالک: حیاته وعصره - آراؤه و فقهه، الإمام الشافعی: حیاته و عصره - آراؤه و فقهه، تاریخ المذاهب الإسلامیة جزءان در یک مجلد - المعجزة الکبرى (القرآن) که به فارسی ترجمه شده، همچنین خاتم النبیین - ثلاثة أجزاء فی ثلاثة مجلدات. در نهایت او در سال ۱۹۷۴ که تلاش و فعالیت فراوان و سال پر مشغله ای برای او محسوب می شد در روز جمعه ای از ماه چهارم میلادی که در حال تکمیل سوره نمل بود دچار سکته شد و در سن ۷۶ سالگی دار فانی را وداع گفت. (1)
 
تفسیر زهرة التفاسیر یکی از تفاسیر اجتماعی و بیانی دوره معاصر به زبان عربی با اهداف هدایتی و تربیتی و در سلسله داعیان بازگشت به قرآن کریم است. این تفسیر در سلسله میراث تفسیری پس از عبده و نسلی از حرکت اصلاحی و اجتماعی مصر است.

معرفی تفسیر زهره التفاسیر
 

روش تفسیر

روش ابوزهره، در تفسیر مانند دیگر آثار او، نه روشنفکرانه است و نه سلفی. او در تداوم حرکت تفسیر بیانی محمد عبده و رشید رضا است. در مقدمه تفسیر پس از بیان علاقه کودکی به شناخت قرآن و تلاش فراوان در این باره و این که چگونه کارهای مدرسی انسان را از توجه به حقایق این کتاب باز می دارد، اما من از همان اوان همواره به دنبال نگارش تفسیر بودم، تا جایی که یک فرصت غیر مترقبه برای من ایجاد شد: «دعتنا مجلة دینیة کانت لها مکانتها، و لصاحبها مکانة من تقوى الله؛ لنکتب فیها تفسیرا أتمم به ما بدأه طیب الذکر فضیلة الشیخ محمد الخضر التونسی رضی الله عنه، و کان قد وصل فی تفسیره إلى قوله تعالى: «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (2). و قمنا بما استطعنا، و وسعته طاقتنا حتى وصلنا إلى قوله تعالى فی سورة الأنعام: و «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ». (3)
 
آن گاه درباره ادامه آن سخن می گوید که چگونه فاصل افتاد و از ادامه آن بازماند. بعد هم چگونه و با چه ترتیبی ادامه یافت. «و الآن قد ابتدأنا الکتابة فی معانی القرآن الکریم من أوله إلى ما وصل إلیه الشیخ الإمام الخضر، رحمه الله تعالی. حتى إذا وصلنا إلى ذلک نشرنا ما کنا قد کتبناه فی المجلة، ثم نستأنف بعد ذلک القول فی معانی القرآن من قوله تعالى: «وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ» (4)
 
مفسر در آغاز، مقدمه ای در تفسیر دارد که به مباحث نزول، جمع و تدوین، اعجاز و وجوه آن، خاتمیت و جامعیت، جاودانگی کتاب و قصص و مقدمات و قواعد تفسیر و دلایل جاذبه قران می پردازد. او معتقد است که قرآن در زمان پیامبر گردآوری نشد و پس از ایشان در طی مراحلی جمع و تدوین گردید.
 
او درباره دلایل نگارشی جدید از تفسیر و ضعف تفاسیر پیشین و خارج شدن اهداف و قواعد تفسیری چنین می نویسد: «أن کتب التفسیر المطولة تبعثر المعانی السامیة منه- و کل معانیه سامیة - وسط مضطرب من الأقوال فی علم الکلام و مذاهبه، و آراء الفقهاء و استدلال کل صاحب مذهب على مذهبه»، او از آشفتگی و خارج شدن تفسیر از اهداف اصلی خود شکایت دارد: «فوجدنا بعض التفسیرات یتجه إلى الإعراب، و مذاهب النحویین، و المعانی الروحیة السامیة للقرآن تتمزق بأوجه الإعراب، و القرآن المعجز وراء ذلک مستور بغشاء من الجدل و الاختلاف و توجیه الأقوال. و الموجزات من التفسیر یتجلى فیها القرآن مشرقا نیرا کما هو فی ذاته، و لکن لا تخلو من توجیه النص القرآنی بالمذهب الأشعری أو المعتزلى و إن کانت لا تثیر جدلا حول المعانی القرآنیة إلا قلیلا».(5).
 
او درباره تفسیر نگاری آینده عقیده دارد که این کار بهتر است که به صورت جمعی و همراه با بحث و بررسی گروهی از متخصصان باشد که سوگمندانه روحیه جمعی و مداومت کار کمتر پیدا می شود. (6)
 
ابوزهره متفردنویس نیست، عقاید غافلگیرکننده ندارد، هرچند که نواندیش دینی است. در پاسخ به شبهات عصری سخن می گوید و به گونه ای تفسیر می نویسد که اشکالات مستشرقان را پاسخ دهد. او در همین مقدمه درباره روش تفسیری خود چنین می نویسد: «أولها: أننا لا نتجه إلى الأغاریب إلا إذا اضطررنا لتوجیه المعانی و تقریب الناس من إدراکها، و إن ذلک نادر، و لیس بالکثیر». تأویل در صورتی ضرورت می یابد که نتواند به ظاهر تکیه کند.
 
درباره رابطه تفسیر با علم قرائت معتقد است که اعتنایی به قرائات مختلف ندارد مگر در جایی که واقعا تفاوت در معنا بیانجامد: «ثانیها: أننا لا نذکر من القراءات المختلفة إلا إذا ترتب على اختلافها اختلاف فی المعانی، فنذکرها کلها، على أنها کلها قرآن، و أن هذه المعانی کلها مقصود فی القرآن السامی، و دلیل على إعجازه». هر چند روش او در تفسیر آیات بر کوتاه نویسی و شرح مختصر و مخاطب او مشخص است و برای اهل تخصص نمی نویسد، اما گاه از اختصار دست میکشد و می گوید به خاطر ضرورت و اجمال کلام الهی است: «أننا فی بعض المواضع نأتی بالکلام مطنبا، و ذلک لنقرب الناس من معانی القرآن التی تکون موجزة فی ألفاظها ثریة فی معانیها، فنحاول أن نقرب الناس من هذه المعانی؛ لأنه لیس عندنا طاقة هذا الإیجاز البلیغ الذی هو من دلائل الإعجاز».
 
ابوزهره درباره روش تفسیر در همان مقدمه به صراحت به این نکته یادآور می شود که اعلى مراتب تفسیر، روش قرآن به قرآن است، و قرآن کتاب متکاملی است، که اگر در جایی به صورت فشرده بیان کرده، اما در جایی دیگر به تفسیر آن قسمت شرح داده است. این مسئله را درباره تفسیر پیامبر نیز صادق میداند و در مرتبه بعدی تفسیر صحابه و کسانی که تفسیر خود را از آن حضرت تلقی کرده اند. (7)

معرفی تفسیر زهره التفاسیر
 

اهتمام به احادیث

او درباره اهتمام به احادیث منسوب به پیامبر معتقد است که آن حضرت مفسر اول قرآن است که بیانگر احکام این کتاب بوده و آنچه حضرت بیان کرده، هر چند در ذات خود روشن است، اما پیامبر گاه لازم بوده که توضیحی درباره ابعاد دیگر کلام و بیشتر از آن چه آمده، دهند؛ همان گونه که خود فرموده است: « بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (8) پس از آن نوبت به تفسیر صحابه، خصوصا علما و سابقین اولین آنان که به فهم کتاب نزدیک تر از بقیه است، می رسد که قرآن درباره آنان فرموده: «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا»(9).
 
اما روشن است که اساس پذیرش اقوال آنان در جایی است که مخالف نص قرآنی نباشد، مگر در بیان لغت و بیان معنی باشد، چون ذوق عربی آنان مکانتی به تفسیر نمی دهد که همانندش نباشد مگر کسی مانند ابن عباس، و اشباه آنان باشد، ابن عباسی که ترجمان قرآن بوده و دانش خود را از صحابه بزرگ گرفته، مثل این که از ابن عم خود علی گرفته که درباره اش گفته است: «ما انتفعت بکلام بعد کلام محمد صلى الله علیه و سلم کما انتفعت بکلام علی کرم الله وجهه. فقد کان على أستاذه بعد المرشد الأکبر محمد صلى الله علیه و سلم». (10).
 
ابوزهره هر چند نسبت به تفاسیر اثری موافقت کلی نشان می دهد، اما درباره روایات منسوب به صحابه - صلى الله علیه و سلم - این نکته را دارد که نباید به همه این منقولات خوشبین بود، زیرا کسانی از یهود با برخی از صحابه بازی می کردند و آنان را فریب می دادند، که نمونه آن عبدالله بن عمرو بن العاص است، که روایت شده که در غزوه یرموک به دو اثر از یهود برخورد کرد و همین باعث شد که ذوق زده آن شود و در آثار حدیثی بازتاب پیدا کند و مطالب آن دست به دست شود تا جایی که به جای انتساب به آن کتاب، به صحابه و تابعین داده شد و رواج پیدا کرد و تفسیر به اسرائیلیات عجین شد. (11).
 
از نکات جالب او حساسیت بر تفسیرها و روایات مخالف با شخصیت پیامبر است. مفسر با آن که نسبت به مأثورات از صحابه و تابعین موضع مثبتی دارد، اما معتقد است که برخی از این منقولات مشکوک است و می گوید که در عهد امویین، که عهد تابعین، هم بوده، گروهی از نصاری مانند یوحنای دمشقی که در حاشیه امن أمویین بودند، به گسترش اسرائیلیات و اخبار دروغین درباره قرآن دامن زدند. به عنوان نمونه به قصه زید و زینب و تصور غلط مفسران در این حادثه اشاره میکند که چگونه مسئله طلاق زینب را بر اثر عشق پیامبر دانسته و آیه «وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا» (12) را به این معنا دانسته، در حالی که شخصیت پیامبر والاتر از این نسبت ها و برخلاف نصوص تاریخی است. (13).
 
همچنین ابن زهره، از تفاسیر علمی مناسب با آن دوره مصر است، تا جایی که تفسیرهای مخالف علم را رد می کند و یا به روایات مخالف علم واکنش نشان می دهد مثل اقوالی که درباره نهرهای بهشتی که در برخی از روایات رسیده که از خود باغ ها منشعب می شود، و ایشان یادآور می شود که سرچشمه نهرها کوه ها هستند (14).
 
پی‌نوشت‌ها:
1- زهرة التفاسیر، ج۱، صص 4 - ۱۱
2- سوره بقره، آیه 189
3- سوره انعام، آیه 59
4- زهرة التفاسیر، ج ۱، ص ۱۴
5- همان ، ص ۱۸
6- همان، ص ۲۴
7- همان، ص ۳۱
8- سوره نحل، آیه ۴۴
9- سوره فتح، آیه ۱۸
10- زهرة التفاسیر، ج ۱ ص۲۵
11- همان ، ج ۱ ص ۲۶
12- سوره  أحزاب، آیه ۳۶
13- زهرة التفاسیر، ج ۱ ، صص ۲۶- ۱۹
14- همان، صص ۳۰-۲۸
 
منبع: شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 725-723


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.