اصول رهیافت امنیتی پیامبر (ص) در قرآن (1)
نویسنده : نجف لک زایی
چکیده :
کلمات کلیدی : امنیت ، سیره نبوی ، سیره امنیتی ، جامعه انسانی ، صلحطلبی ، ظلمستیزی ، امنیت در اسلام.
یکی از مهمترین دغدغههای مشترک همه افراد بشر ، از گذشته تاکنون ، امنیت بوده است. اما هر چه بر عمر انسان افزوده شده، از امنیت وی کاسته شده است. بشر امروز بیش از هر زمانی دغدغه امنیت روانی ، فردی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ، ملی ، جهانی و دیگر سطوح و ابعاد امنیت را دارد. با عنایت به اسوه بودن سیره اجتماعی و فردی پیامبرصلی الله علیه وآله ، تبیین سیره امنیتی آن حضرت میتواند در راستای تأمین امنیت افراد بشر در ابعاد مختلف آن ، مؤثر باشد. مقاله حاضر در همین جهت نگارش یافته است. فرضیه اساسی مقاله این است که سیره نبوی ظرفیت لازم برای پاسخگویی به مشکلات امنیتی انسان امروز را دارد و اساساً هیچ امکانی فراروی بشر امروز ، برای رسیدن به امن وآسایش نیست، جز رو آوردن به آموزههای نبوی. با توجه به ابعاد گسترده بحث امنیت ، در این پژوهش تنها مختصری از مباحث امنیت در سیره نبوی آمده است. در سیره امنیتی پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله تهدیدات اصلی امنیت انسان و جامعه انسانی تهدیدات درونی است. از این رو در بحث امنیت فردی « موانع درونی کمال» و به تعبیر دیگر «ظلم به خود» جزء تهدیدات به حساب میآید و در حوزه جهانی استبداد، استکبار و در یک کلام «ظلم به دیگران» تهدید میباشد. فرمایش پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه وآله در خصوص جهاد اکبر و اصغر نیز اشاره به چنین مضمونی است. اهم اصولی که در تأمین امنیت مورد توجه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله بوده است از این قرار است: صلحطلبی و پرهیز از تعصب در برخورد با مخالفان، مبارزه با جنگ افروزان و فتنه انگیزان، پرهیز از استبداد و اجبار، ظلم ستیزی ، پایبندی به پیمان و برخورد با پیمان شکنان ، پایبندی به قوانین الهی، درآمیختن نرمش و واقعیت ، برقراری عدل و قسط و انفاق و رسیدگی به فقرا و محرومان.
مقدمه
با توجه به اینکه قرآن دستورالعمل حاکم بر سیره نبوی است و در حجیّت آن چون و چرایی نیست، در این مقاله سعی کردهایم سیره حضرت ختمی مرتبت را با اتکای به این سند تبیین کنیم ، هرچند در صورتی که امکان بسط مطالب باشد، میتوانیم با استفاده از متون تاریخی موارد دیگر و بلکه مستندات تاریخی هر یک از آیات را نیز ذکر کنیم.
مفهوم امنیت
همین مطلب در مورد تبیین و توضیح مفهوم «امنیت» نیز وجود دارد. مفهوم امنیت در نزد هر کس، هر مکتب، هر ملت و هر قوم و گروهی برآیند فهم آنها از عناصر زیر است :
1. ارزشهای حیاتی و فلسفه آفرینش؛
2. آگاهی از داشتهها و محرومیتها؛
3. آگاهی از تهدیدات و نقاط ضعف؛
4. آگاهی از فرصتها و نقاط قوت.
برای مثال برای هر انسانی امنیت جان امر مهمی است. اما میدانیم که بسیاری از انسانها حاضرند برای حفظ ارزشهای دیگری، مثلاً حفظ وطن یا حفظ دین، جانشان را فدا کنند. چیزی که در تعیین ارزشهای حیاتی برای هر یک از مراجع امنیت نقش اساسی را ایفا میکند ، فلسفهای است که آن فرد، ملت ، امت ، گروه ، حزب یا قوم برای آفرینش قائل است. در اینجا فلسفه آفرینش ، با فلسفه امنیت پیوند میخورد. انسان امنیت را برای چه میخواهد ، برای حفظ ارزشهای حیاتی؛ اما اینکه «ارزشهای حیاتی» چیست؟ محل نزاع است. انسانها در برخی از ارزشهای حیاتی (مثل حفاظت از جان، مال، آب و خاک) مشترک هستند ، اما در تعیین ارزش غایی و هدف اصلی با یکدیگر اختلاف دارند و نوع جنگها و درگیریها هم به علت رسیدن به همان غایةالغایات است.
بنابر آنچه ذکر شد ، جامعه ، امت، ملت، خانواده و فرد باید تعریف مشخصی از امنیت داشته باشند تا بر اساس آن دوست و دشمن خود را بشناسند و موضعگیری و رفتارهایشان را بر آن اساس سازمان دهند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله، از آغاز بعثت، میان ایمان به خدا و فلاح و رستگاری ، که امنیت نیز یکی از مشتقات آن است، ارتباط برقرار کرد. قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا. در تمام دوران مکه و مدینه نیز بر «دین اسلام» و «توحید» به عنوان «مرجع امنیت» تأکید کرد. این امر از آنجا روشن میشود که حضرت در دفاع از دین حتی جان شریف خود را در جنگها و غیر جنگها به خطر میاندازد. غفلت مسلمانان از بررسی سیره امنیتی پیامبر صلی الله علیه وآله باعث شده است امروز دچار مشکلات فراوان شوند. نگاهی به اوضاع و احوال جهان اسلام مؤیّد این ادعا است. در ادامه سعی میکنیم مروری کوتاه بر اهمّ اصولی که حاکم بر رهیافت امنیتی پیامبر اعظمصلی الله علیه وآله بوده است داشته باشیم. اما قبل از شروع در بر شمردن این اصول، لازم است، برای تأکید، اندکی در آن دسته از آیات قرآن که به مسلمانان دستور میدهد اسوه و الگوی خود را پیامبر صلی الله علیه وآله قرار دهند درنگ کنیم.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) الگوی کامل تجسم ارزشهای اسلام
با توجه به آیات شریفه قرآن که پیامبر را الگوی مسلمانان معرفی میکند پیروی از این الگو، پس از شناخت آن، امری ضروری است.
در آیات ذیل بر تبعیت از پیامبرصلی الله علیه وآله تأکید و تصریح شده است:
1. « لقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً؛(2) یقیناً برای شما در [روش و رفتار پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد و خدا را بسیار یاد میکند».
2. « قُلْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْکَافِرِینَ؛(3) بگو از خدا و پیامبر اطاعت کنید . پس اگر روی گردانیدند [بدانند که یقیناً خدا کافران را دوست ندارد».
3. « وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ؛(4) و از خدا و پیامبر فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید».
4. « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً؛(5) ای اهل ایمان، از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهل بیت اند و همچون پیامبر دارای مقام عصمت میباشند] اطاعت کنید و اگر درباره چیزی [از احکام و امور مادی و معنوی و حکومت و جانشینی پس از پیامبر ]نزاع داشتید ، آن را [برای فیصله یافتنش] اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید ، به خدا و پیامبر ارجاع دهید. این [ارجاع دادن ]برای شما بهتر واز نظر عاقبت نیکوتر است».
5. « وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ؛(6) و از خدا و پیامبرش فرمان برید و با یکدیگر نزاع و اختلاف مکنید که سست و بد دل میشوید و قدرت و شوکتتان از میان میرود؛ و شکیبایی ورزید؛ زیرا خدا با شکیبایان است».
6. « قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَیْکُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ؛(7) بگو: خدا را [در همه امور] اطاعت کنید و این پیامبر را نیز اطاعت کنید. پس اگر روی بگردانید [زیانی متوجه پیامبر نمیشود؛ زیرا] بر او فقط آن [مسئولیتی ]است که بر عهدهاش نهاده شده و بر شما هم آن [مسئولیتی] است که بر عهده شما نهاده شده است و اگر او را اطاعت کنید هدایت مییابید. و بر عهده این پیامبر جز رساندن آشکار [پیام وحی ] نیست».
با توجه به لزوم اطاعت از پیامبرصلی الله علیه وآله، به عنوان الگو و اسوه و نیز اطاعت از قرآن و با توجه به اینکه یقیناً سیره نبوی مبتنی بر قرآن بوده است، در اینجا اهم اصولی را که در تأمین امنیت، در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و...، از سوی خداوند متعال به پیامبر دستور داده شده و طبیعتاً مورد توجه پیامبر اعظمصلی الله علیه وآله بوده است، برمیشماریم:
الف) صلحطلبی و پرهیز از تعصب در برخورد با مخالفان
بنای اولیه در اسلام بر صلح و پرهیز از جنگ و پرهیز از تعصب جاهلی در برخورد با مخالفان است. بر این امر در آیه ذیل تأکید شده است:
« قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَی کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛(8) بگو ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است [و همه کتابهای آسمانی و پیامبران آن را ابلاغ کردند] که جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی را اربابانی به جای خدا نگیرند. پس اگر [از دعوتت به این حقایق] روی گرداندند [تو و پیروانت] بگویید: گواه باشید که ما [در برابر خدا و فرمان ها و احکام او ]تسلیم هستیم».
علاوه بر این آیه، آیات فراوان دیگر و نیز موارد متعددی از سیره نبوی نقل شده که مؤید اصل مذکور است که برای پرهیز از تفصیل از ذکر آنها صرفنظر میکنیم.
ب) مبارزه با جنگافروزان و فتنهانگیزان
1. « وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّی یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ؛(9) و آنان را [که از شرک و کفر و هیچ ستمی باز نمیایستند] هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از جایی که شما را بیرون کردند، بیرونشان کنید و فتنه [که شرک، بت پرستی، بیرون کردن مردم از خانه و کاشانه و وطنشان باشد] از قتل و کشتار بدتر است و کنار مسجدالحرام با آنان نجنگید مگر آنکه در آنجا با شما بجنگند ؛ پس اگر با شما جنگیدند آنان را به قتل برسانید که پاداش وکیفر کافران همین است».
2. « وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمِینَ؛(10) و با آنان بجنگید تا فتنهای بر جای نماند و دین فقط ویژه خدا باشد . پس اگر بازایستند [به جنگ با آنان پایان دهید و از آن پس] تجاوزی جز بر ضد ستمکاران جایز نیست».
3. « وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛(11) و با آنان بجنگید تا هیچ نوع فساد و فتنه [و خونریزی وناامنی] بر جا نماند، و دین ویژه خدا شود، پس اگر از فتنه باز ایستند [با آنان نجنگید] زیرا خدا به آنچه انجام میدهند، بیناست».
4. « یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِندَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَن دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَأُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛(12) از تو درباره جنگ در ماه حرام میپرسند. بگو: هر جنگی در آن [گناهی] بزرگ است، ولی هر نوع بازداشتن [مردم] از راه خدا و کفرورزی به او و [بازداشتن مردم از ]مسجد الحرام و بیرون راندن اهلش از آن، نزد خدا بزرگتر [از جنگ در ماه حرام ]است؛ و فتنه از کشتار بزرگتر است و مشرکان همواره با شما می جنگند تا شما را اگر بتوانند از دینتان برگردانند و از شما کسانی که از دینشان برگردند و در حال کفر بمیرند، همه اعمال خوبشان در دنیا و آخرت تباه و بی اثر میشود و آنان اهل آتشاند و در آن جاودانهاند».
5 . « وَ مَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیراً؛(13) شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف[که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمیجنگید؟ آن مستضعفانی که همواره میگویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده».
آنچه در این آیات بر آن تأکید شده و در سیره نبوی نیز به منّصه ظهور رسیده است ، ضامن تأمین امنیت امت اسلامی در برابر تهدیدات جهانی و تهدیدات سازمان یافته داخلی است.
ج) پرهیز از استبداد و اجبار
آیات زیر بر همین معنا تأکید دارد:
1. « وَ لَوْ شَاءَ رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ؛(14) اگر پروردگارت میخواست یقیناً همه کسانی که روی زمین اند [اجباراً] ایمان می آوردند ؛ [ای پیامبر ، در حالی که خدا از بندگانش ایمان اجباری نخواسته ] پس آیا تو مردم را وادار میکنی تا به اجبار مؤمن شوند؟».
2. «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی لاَ انفِصَامَ لَهَا وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛(15) در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]. مسلماً راه هدایت از گمراهی [به وسیله قرآن ، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بیتردید به محکمترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست».
نیز خداوند در مذمّت فرعون میگوید: « استخَّفْ قَومه فاطاعُوه؛ فرعون قوم خود را خوار و خفیف کرد، پس آنها اطاعتش میکردند». رفتاری که در اسلام هیچ جایگاهی ندارد. «العزّه للَّه و لرّسوله و للمؤمنین».
پي نوشت ها:
1) استادیار علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلومعلیه السلام .
2) . احزاب (33) آیه 21. تمامی ترجمهها، در موارد اندک، از حاج شیخ حسین انصاریان است.
3) . آلعمران (3) آیه 32.
4) همان، آیه 132.
5) نساء (4) آیه 59 .
6) انفال (8) آیه 46.
7) نور (24) آیه 54.
8) آلعمران (3) آیه 64.
9) بقره (2) آیه 191.
10) همان، آیه 193.
11) انفال (8) آیه 39.
12) بقره (2) آیه 217.
13) نساء (4) آیه 75.
14) یونس (10) آیه 99.
15) بقره (2) آیه 256.
/ن